نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار دانشگاه پیام نور
چکیده
بسیاری از نوآوریهای قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 با پیروی از رهیافتهای نوین عدالت کیفری نظیر عدالت ترمیمی، بزهدیدهشناسی حمایتی، در قلمروی حقوق و حمایتهای بایسته از بزهدیدگان رخ داده است. پیشتر این رویکرد را در اساسنامه و آیین دادرسی دیوان کیفری بینالمللی –حاصل همکاری و تعامل آرای نمایندگیهای حقوقی اکثر کشورها؛ بهویژه دو نظام بزرگ حقوقی کامنلا و رومی و ژرمنی- شاهد بودهایم. بررسی تطبیقی، نمایانگر این است که قانونگذار ایرانی با وجود شناسایی حقهای نوین برای بزهدیده؛ هنوز هم با نارساییهایی مانند عدم شناسایی صریح اشخاص حقوقی بهعنوان بزهدیده، نادیده گرفتن حق داشتن وکیل تسخیری برای بزهدیده در مرحلهی تحقیقات، بهرهمند نشدن بزهدیده از مراقبت و حمایت پزشکی و روانی مناسب، مدنظر قرار ندادن ابلاغات بسته و با لفاف بهمنظور مکتوم ماندن هویت و اسرار بزهدیدگان و فقدان ضمانت اجرای بایسته در قبال نقض حقوق پیشبینیشده برای آنان، روبرو است، اما در مقابل؛ بزرگترین چالش پیشِروی دیوان، عدم انسجام و تنسیق مشارکت فعال بزهدیدگان در مراحل تعقیب و تحقیق و برخوردار نبودن آنان از ارشادات مناسب حقوقی است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
A comparative study of victims' rights In the investigation and prosecution stages in The act of Criminal Procedure 1392 and the international criminal court
چکیده [English]
In the realm of rights and supports for victims, many innovations in the new act of Criminal Procedure, following the new approach to criminal justice such as restorative justice, and supportive victimology have been permitted. We have already observed this approach in the Statute and the procedure of the International Criminal Court, which is the result of the interaction of legal representation in most countries, especially the two great systems, i.e. common law and Roman and Germanic. A comparative study shows that Iranian legislator, despite detecting new rights for the victim, is still encountering shortcomings such as the lack of explicit identification of legal entities as the victim, ignoring the right to have a lawyer for the victim in the investigation stage, not enjoying the appropriate medical and psychological care and support, not consideration the closed and the wrapping notifications in order to keeping hidden and secret identities of victims and lack of necessary sanctions for the violation of the rights provided for them. Yet, the biggest challenge for the Court is incoherence and not formulating the active participation of victims in the prosecution and investigation stages and their lack of proper legal guidance.
کلیدواژهها [English]
- victim
- victim’s rights
- Criminal Procedure
- International Criminal Court
- investigation and prosecution
1. مقدمه؛
تا میانهی سدهی بیستم؛ بزهدیدگان نقش تعیینکننده و درخور توجهی نداشتند و بهحق میتوان آنان را «اشخاص فراموششده» نامید. این کمتوجهی به حدی بوده است که حتی در برخی نظامهای ملی، به بزهدیده بهعنوان یکی از گناهکاران رویداد جنایی نگریسته شده است[1] تا یک کنشگر رخداد جنایی (بوریکان، 1381: 204-185). از نگاه برخی اندیشمندان نظیر کانت، ازآنجاکه جرم را تجاوز از قانون میدانند؛ نه تجاوز بهحقهای دیگران لذا بزهدیدگان جایگاهی در عدالت کیفری ندارند (شیری، 1385: 230). علیرغم این پیشینهی نظری و عملی، در حال حاضر توجه به کنشگر دیگر رخداد جنایی؛ یعنی بزهدیده، به رویکرد غالب در عدالت کیفری بدل شده است.
در اساسنامهی دادگاه نورمبرگ، کلمهی «بزهدیده» به چشم نمیخورد و بهتبع برای حمایت از بزهدیدگان، تدبیری اتخاذ نشده است (گرکاو، 1392: 40-34). در اساسنامهی دادگاههای کیفری بینالمللی اختصاصی نسل دوم (یوگسلاوی سابق و رواندا) نقش بزهدیدگان، حداقلی بوده و حقوق آنان محدود است به حفاظت فیزیکی و استرداد آن دسته از اموال که در نتیجهی ارتکاب جرم از تصرف ایشان خارج شده است (Mouthaan, 2013: 623). در واقع، در رویهی دادرسیهای بینالمللی قبل از تشکیل دیوان، بزهدیده؛ تنها بهعنوان گواه[2]، واجد قابلیت مداخله و ایفای نقش در دادرسی بود. علیرغم مقررات اشاره شده و عملکرد این دادگاهها، اولین رئیس دادگاه یوگسلاوی پیشین، بیان میدارد: «یگانه جایگزین متمدنانهی میل به انتقام، اجرای عدالت ترمیمی است» (2007: 457-480 Frindlay, McLean:). در دیوان کیفری بینالمللی [ازاینپس بهاختصار، دیوان] بزهدیدگان، ضمن مراحل رسیدگی حق دارند که دیدگاهها و نگرانیهایشان را به قضات اعلام نمایند. از این حق به «مشارکت» تعبیر شده است که عمدتاً از طریق نمایندگان حقوقی بزهدیدگان، اعمال میشود. در واقع، اساسنامهی رم[3]، بهعنوان سند تأسیس دیوان، نسبت به دادگاههای بینالمللی پیشین، از طریق شناسایی، مشارکت، محافظت و اقدامات حمایتی، به بزهدیده نقش بسیار بیشتری در آیین رسیدگی به جرائم داده است (86 Moffett, 2014:). اهمیت موقعیت بزهدیدگان در دیدگاه تدوینکنندگان مقررات دیوان، به آن پایه است که چهار بخش خاص برای حمایت از بزهدیدگان، شامل: بخش مشارکت بزهدیدگان و جبران خسارت (ترمیم)[4]، واحد بزهدیدگان و شهود[5]، دفتر مشاورهی عمومی ویژهی بزهدیدگان[6] و سرانجام صندوق تأمین بزهدیدگان[7] در نظرگرفته شده است. این پژوهش بر آن است تا حقوق شکلی پساجنایی بزهدیدگان در مراحل تعقیب و تحقیق را در قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392[8] (ازاینپس بهاختصار، ق.آ.د.ک) و دیوان، مورد بررسی قرار دهد. از رهگذر این بررسی مقایسهای، کوشش شده است تا ضمن اشاره به چالشهای دیوان در زمینه حقهای بزهدیده، به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که مصوبهی قانونگذار ایرانی، دربارهی این حقوق -به تفکیک در مراحل تعقیب و تحقیق- با چه کاستیها و نارساییهایی روبهرو است. در این پژوهه، ابتدا تعریف و مصادیق بزهدیده در دیوان و ق.آ.د.ک مورد مطالعهی مقایسهای قرار میگیرد و در ادامه، به ترتیب به بررسی تطبیقی حقهای بزهدیده در مرحلهی تعقیب و تحقیق پرداخته خواهد شد.
2. تعریف بزهدیده؛
ماده 85 آیین دادرسی و ادله دیوان، طی دو بند زیر، بزهدیدگان را تعریف نموده است:
الف) بزهدیدگان به معنای اشخاص حقیقی هستند که در نتیجه ارتکاب هر جرمی که در صلاحیت دیوان قرار دارد، دچار آسیب شدهاند. ب) بزهدیدگان ممکن است، شامل سازمانها یا نهادهایی شوند که اموالشان اختصاص به مذهب، آموزش، هنر یا علم یا اهداف خیریه یافته و به آثار تاریخی، بیمارستانها و دیگران اماکن و اشیاء آنها که برای اهداف بشردوستانه میباشد، آسیب مستقیم وارد شده است.[9]
در خصوص قاعدهی 85 (ب)، دادسرای دیوان، مشارکت اشخاص حقوقی را طبق ضوابط و معیارها مورد حمایت قرار داده و معتقد است که نمایندهی سازمانها و نهادهای مربوطه، اختیار کافی برای مشارکت را دارا هستند؛ اما تفاوت نگاه دیوان نسبت به بزهدیدگان حقیقی با حقوقی ذکرشده، در این است که بهطور ضمنی؛ ایراد آسیب غیرمستقیم را فقط در خصوص اشخاص حقیقی پذیرفته است.
در ماده 10 ق.آ.د.ک آمده است: «بزهدیده شخصی است که از وقوع جرم متحمل ضرر و زیان میگردد و چنانچه تعقیب مرتکب را درخواست کند، «شاکی» و هرگاه جبران ضرر و زیان وارد شده را مطالبه کند، «مدعی خصوصی» نامیده میشود». نکات مثبت مادهی مزبور این است که نخست، برخلاف قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری (ازاینپس ق.آ.د.ک سابق)، تعریفی از بزهدیده صورت گرفته است و دوم اینکه، اشکال بارز عدم تفکیک شاکی از مدعی خصوصی که انتقادات بسیاری متوجه آن قانون نموده بود را مرتفع نموده است.[10] علاوهبراین، تدوینکنندگان ق.آ.د.ک 92، با بهکارگیری عبارت مطلق «شخصی»؛ اشخاص حقوقی را نیز بهعنوان بزهدیده مورد شناسایی قرار دادهاند.
در ماده 66 ق.آ.د.ک، قانونگذار دست به نوآوری جالبتوجهی زده است، بدین وصف که برای برخی «سازمانهای مردمنهاد»[11] حق اعلام جرم، شرکت در تمام مراحل دادرسی؛ البته صرفاً بهمنظور اقامهی دلیل و سرانجام حق اعتراض نسبت به آرای مراجع قضایی به رسمیت شناخته بود. در اصلاحات این ماده در 24/3/94؛ اگرچه قانونگذار با حذف قید «جهت اقامهی دلیل» -بهعنوان تنها موجب مشارکت سازمانهای اشاره شده در دادرسیها- ظاهراً جهت و منظور مشارکت این سازمانها را در مراحل دادرسی توسعه بخشیده است، اما در مقابل حق اعتراض نسبت به آراء -که قبلاً به آن تصریح شده بود- را از متن ماده حذف کرده است. این در حقیقت پذیرش «مدعیان خصوصی» در کنار مدعیالعموم یا دادستان است که در برخی نظامهای حقوقی به تأسی از مدل سیاست جنایی مشارکتی، آموزههای عدالت ترمیمی و بزهدیدهشناسی حمایتی مورد پذیرش واقع شده است. اگرچه قائل شدن چنین نقش و موقعیتی برای نهادهای مزبور محدود به حمایت از بزهدیدگی اطفال و نوجوانان، زنان، اشخاص بیمار و ناتوان جسمی یا ذهنی در راستای تدابیر حمایتی[12] و حمایت از محیطزیست، منابع طبیعی، میراث فرهنگی، بهداشت عمومی و حقوق شهروندی میشود، اما بههرحال باز هم نمیتواند گویای بهرسمیت شناختن آنان و بهطور کل اشخاص حقوقی، بهعنوان بزهدیده با تمام حقوق و حمایتهای لازم محسوب گردد.
بهرسمیت شناخته شدن «ضرر و زیانهای معنوی» در ماده 14 اگرچه در حقوق ایران نوآوری محسوب نمیشود، اما از دیگر نکات مثبت ق.آ.د.ک به شمار میرود. شایانذکر است که ضرر و زیان معنوی و منافع ممکنالحصول[13] در حقوق ایران فراز و نشیبهای زیادی را از سر گذرانیده است. در این باره، قوانین دربردارندهی گزارههای عام و تفسیر برداری است که سوابق رویّهی قضایی و دیدگاههای شورای نگهبان نمایانگر این موضوع است. بهطور مثال این شورا در ایرادی که به تبصره 1 ماده 30 قانون مطبوعات 1364 گرفته بود، تصریح کرده است که: «طرح دعوای خسارت معنوی مجاز و دادگاه مکلف به رسیدگی است، اما تقویم خسارات معنوی به مال و امر مادی مغایر با موازین شرعی است»، شورا این نظر را در ایراد به ماده 58 قانون مجازات اسلامی 1370 نیز مطرح کرد و به همین جهت بود که در قانون آیین دادرسی کیفری 1378 نیز خسارات معنوی از فهرست خسارتهای قابل مطالبه حذف شد. در پروندهی هموفیلیها اگرچه بهعنوان یکرویهی تقریباً استثنایی، شاهد تقویم ضرر و زیان معنوی به پول- آن چنانکه در اغلب دکترین حقوقی مورد پذیرش قرار گرفته است- بودیم، اما متأسفانه رویه قضایی در تداوم و تعمیم چنین رویههایی مقاومت مینماید.[14]
ق.آ.د.ک بزهدیده غیرمستقیم را بهعنوان بزهدیده مورد شناسایی قرار نداده است، لیکن در مقابل، دیوان در عمل پذیرفته است که اشخاص به سبب خسارات غیرمستقیمی که از طریق مرگ اعضای خانوادهی خود متحمل شدهاند، بزهدیده محسوب میگردند.[15] در کتابچه بزهدیدگان نیز این افراد بهعنوان بزهدیده مورد پذیرش قرار گرفتهاند.[16]
3. حقوق بزهدیدگان در مرحلهی تعقیب؛
3-1. حق شناسایی و تکریم بزهدیده؛
تقدم حقوق مدعی خصوصی یا زیاندیده از جرم بر حقوق عمومی، حق شنیده شدن؛ بدین معنا که بزهدیده باید این امکان را داشته باشد که صدای خود را به گوش دیگران برساند و بهطورکل راهبردهای توانمندسازی بزهدیده[17] که جملگی از حیث روانشناختی موجب التیام نسبی بزهدیده میگردد، لازمهی تحقق عدالت کیفری کارآمد است. رسیدگی به شکایت بزهدیده که جرم و آثار آن (بزهدیدگی اولیه یا اصلی) را تجربه کرده است نیز نباید زمینهی رفتارهای تحقیرآمیز نسبت به او را فراهم کند (نجفی ابرندآبادی، 1386: 50). در همین راستا مشارکت و حضور بزهدیده؛ بهویژه در آغازگری دعاوی کیفری، نباید تصنعی و تشریفاتی، بلکه واقعی و فعال باشد. نباید منزلت وی در حد یک شاهد یا مطلع صرف تنزل یابد. علاوه بر این، بزهدیده نباید در صف تماشاگران بنشیند و نمایشی تراژیک را نظاره کند که بازیگران آن دادستان، متهم، وکیل، قاضی و ... هستند. در نهایت اینکه ترافعی بودن دادرسی در مراجع قضایی و دادسرا باید اجازه دهد تا بزهدیده مکنونات قلبی خود پس از بزهدیدگی و آثار جانبی آن را بیان نماید (شناسایی موقعیت بزهدیدگان).
ماده 13 اساسنامهی دیوان سه طریق را برای شروع به تعقیب در نظر گرفته است، نخست اینکه یک دولت وضعیتی را که در آن یک یا چند جرم در صلاحیت دیوان در آن رخ داده به دادستان ارجاع نماید؛ دوم، شورای امنیت چنین وضعیتی را حتی درصورتیکه در قلمرو کشورهای غیرعضو رخ دهد به دادستان ارجاع دهد و سوم اینکه دادستان رأساً و بهموجب ماده 15 اساسنامه، شروع به تعقیب و تحقیق نماید. بر این اساس، بزهدیده در دیوان نه بهطور مستقل و نه به نحو مستقیم، نقشی در شروع یک فرایند کیفری ندارد و برخلاف عمدهی نظامهای کیفری ملی، صرف شکایت بزهدیده، دادستان دیوان را موظف به آغاز تعقیب و تحقیق نمینماید. دیوان در جریان بررسی صلاحیت[18] و قابلیت پذیرش[19] به بزهدیدگان اجازه داده است که نظرات خود را تسلیم نمایند.[20] علاوه بر این، دیوان خود را پایبند به آموزش کارکنان بهمنظور حفظ تمامیت و شأن بزهدیدگان؛ بهویژه در موضوعات مربوط به جنسیت و حساسیتهای فرهنگی آنان میداند.[21]
در ماده 64 ق.آ.د.ک، جهات قانونی شروع به تعقیب را شکایت شاکی یا مدعی خصوصی، اعلام و اخبار ضابطان دادگستری یا مقامات رسمی یا اشخاص موثق، وقوع جرم مشهود در برابر دادستان یا بازپرس، اظهار و اقرار متهم و یا اطلاع دادستان از هر طریق قانونی معرفی کرده است. با توجه به اشاره به شکایت بزهدیده در اولین بند این ماده بدیهی است که در حقوق کیفری ایران و بهطورکلی در حقوق کیفری ملی کشورهای متفاوت، شایعترین و اصلیترین جهت آغاز پیگرد، شکایت بزهدیده است.
3-2. حق دسترسی فوری و آسان به نظام عدالت کیفری؛
یکی از جهات عمدهی اهمیت موقعیت و نقش بزهدیده این است که در بسیاری از پروندهها، این اطلاعات بزهدیدگان بوده که منجر به شروع تحقیقات از سوی دادستان شده است (Cohen, 2007: 358). دیوان متعهد به ارائهی مساعدتهای مناسب اداری و فنی قابلدسترس به بزهدیدگان است[22] و در تعیین محدودههای زمانی فرایند رسیدگی به «ضرورت تسهیل عدالت و تسریع رسیدگی» و بهطور خاص مدنظر قرار دادن «حقوق وکیل مدافع و بزهدیدگان» توجه دارد.[23] بر اساس حقوق بینالملل عرفی، لطمه به حق دسترسی و مشارکت بزهدیده در رسیدگیهای کیفری بینالمللی، از زمرهی جهات نقض شدید حقوق بشر محسوب میگردد (Ochoa , 2013: 142).
بهموجب مواد 12 و 64 ق.آ.د.ک درخواست تعقیب متهم از جهت حیثیت خصوصی با بزهدیده است و اولین جهت از جهات قانونی شروع به تعقیب، شکایت بزهدیده است. طبق ماده 175 ق.آ.د.ک، استفاده از سامانههای رایانهای و مخابراتی، از قبیل پیامنگار (ایمیل)، ارتباط تصویری از راه دور، نمابر و تلفن، برای طرح شکایت یا دعوا بلامانع است. دیوان صلاحیت شخصی منفی یا صلاحیت بر مبنای تابعیت بزهدیده[24] را نپذیرفته است؛ حالآنکه تشکیل پروندههای کیفری بر اساس تابعیت بزهدیده در بسیاری از کشورها سابقه دیرینه دارد. قانونگذار ایران در ماده 8 قانون مجازات اسلامی و در بخش آیین دادرسی جرایم رایانهای ق.آ.د.ک، در صدر ماده 660 و نیز در بند «ت» همین ماده، با پذیرش این نوع صلاحیت، خلأ تقنینی در این زمینه را مرتفع نموده است. عواملی مانند ضعف آگاهیها، مشکلات ترجمهای و وسعت جغرافیایی بسیار زیاد حوزهی عمل، موجب دشواری و کندی دسترسی بزهدیده به نظام دادرسیهای بینالمللی میشود.
3-3. حق آگاهی یافتن از حقوق
اصل اطلاعرسانی به بزهدیده شامل آگاهی از جریان دادرسی و آگاهی یافتن از حقوق است (باقری نژاد،1394: 341). اگرچه بهرهمندی از این حق محدود به این مرحله نبوده و تمام مراحل دادرسی را شامل میشود، اما ازآنجاکه شروع دادرسیها با تعقیب آغاز میشود و امر «آگاهسازی» از این مرحله شروع شده؛ لذا اهمیت این حق در شروع و جریان دعاوی کیفری اثر و نمود بیشتری دارد. در دیوان این آگاهسازی از تکالیف واحد بزهدیدگان و شهود است.[25] در ماده 6 ق.آ.د.ک آمده است: «متهم، بزهدیده و شاهد باید از حقوق خود در فرایند دادرسی آگاه شوند و سازوکارهای رعایت و تضمین این حقوق فراهم شود»، اما در خصوص اینکه توسط چه نهادی و به چه صورتی این مسئله باید مراعات شود، چندان ذکری به میان نیامده است.
3-4. حق مکتوم ماندن هویت و نشانی بزهدیده؛
ازجمله مسئولیتهای واحد بزهدیدگان دیوان، تضمین حفظ رازداری از سوی تمام کارکنان، در کلیه مراحل است.[26] نظم و تقسیمکاری که دیوان از طریق ایجاد واحدهای فرعی و مستقل با مسئولیتهای مجزا در این زمینه دارد، موجب تأمین بهتر حقوق بزهدیدگان و نیز جلب اعتماد آنان میشود. در رویهی قضایی دیوان پذیرفته شده است که افشای هویت بزهدیدهی مشارکتکننده، برای طرفین دعوا ضرورت ندارد و قضات با توجه به شرایط هر دعوا، اقدامات لازم را برای عدم ایجاد لطمه به حقوق متهم اتخاذ خواهند کرد (رضوی فرد؛ فقیه محمدی، 1390:228). در ماده 40 ق.آ.د.ک، افشاء اطلاعات مربوط به هویت و محل اقامت بزهدیده توسط ضابطان دادگستری، جز در مواردی که قانون معین میکند، ممنوع است.[27] طبق ماده 101 ق.آ.د.ک این حق در مرحله تحقیقات مقدماتی و سایر مراحل رسیدگی نیز به رسمیت شناخته شده است.
3-5. حق بزهدیده در تداوم پیگرد یا پایداری دعوا؛
3-5-1. نقش در موقوفی تعقیب؛
تصمیم شکلی مقام قضایی مبنی بر توقف تعقیب آنهم به دلیل وجود جهات سقوط دعوی را قرار موقوفی تعقیب کیفری مینامند (آخوندی، 1372: 137). این قرار که به کنارگذاری دعوای کیفری میانجامد برای نخستینبار در قانون اصول محاکمات جزایی 1290 پیشبینی شده بود (نیازپور، 1391: 356). به موجب بند ب ماده 13 ق.آ.د.ک، گذشت شاکی یا مدعی خصوصی در جرایم قابلگذشت از موارد موقوفی تعقیب شناخته شده است. بدیهی است، شدت جرائم در صلاحیت دیوان؛ این جرائم را از زمرهی جرائم قابلگذشت خارج ساخته است؛ بنابراین گذشت شاکی نمیتواند موقوف کنندهی تعقیب قلمداد گردد.
3-5-2. نقش در ترک تعقیب؛
در پرتوی نهاد ترک تعقیب، مقام قضایی میتواند پس از درخواست بزهدیده و احراز سایر شرایط تعقیب دعوای کیفری را ترک کند (خالقی، 1389: 247). بهموجب ماده 79 ق.آ.د.ک، در جرایم قابلگذشت، شاکی تا قبل از صدور کیفرخواست میتواند درخواست ترک تعقیب نماید. تغییری که از سوی تدوینکنندگان ق.آ.د.ک نسبت به ق. آ. د. ک سابق صورت گرفته است، این است که تعقیب مجدد متهم از ناحیه شاکی صرفاً برای یکبار تا یک سال از صدور قرار ترک تعقیب امکانپذیر است،[28] بدیهی است محدودیتهای ذکرشده با توجه به اهمیت فصل خصومت و قلع مادهی نزاع و زدایش هراس، تشویش و اضطراب حاصله از این اهرم فشار بر متهم، در مجموع یک نوآوری مثبت محسوب میگردد. در مجموع صدور قرار ترک تعقیب، به شیوهی اشارهشده در قانون، یک فرایند ستودنی نیست و ایرادهای فراوانی بر آن وارد است؛ باوجود این، با محدود کردن دفعات تعقیب مجدد و انحصار آن به مدت یک سال تا حدی ضعف قوانین گذشته جبران شده است (آخوندی، 1394: 162). به دلیل اشارهشده در بند پیشین، امکان ترک تعقیب برای بزهدیده در دیوان وجود ندارد.
3-5-3. نقش در بایگانی کردن پرونده؛
بایگانی کردن پرونده قضایی-کیفری یکی از شیوههای کنارگذار تعقیب دعوای کیفری در مرحله پیش دادرسی است که بهموجب آن دادستان گاه رأساً و گاه پس از توافق با متهم دستور ضبط این پرونده در قسمت بایگانی دادسرا را صادر میکند (نیازپور، 1391: 366 و 367). طبق ماده 80 ق.آ.د.ک، در جرایم تعزیری درجه 7 و 8 چنانچه شاکی وجود نداشته یا گذشت کرده باشد، در صورت فقدان سابقه محکومیت مؤثر کیفری، مقام قضایی میتواند پس از تفهیم اتهام با ملاحظه وضع اجتماعی و سوابق متهم و اوضاع و احوالی که موجب وقوع جرم شده است و در صورت ضرورت با اخذ التزام کتبی از متهم برای رعایت مقررات قانونی، فقط یکبار از تعقیب متهم خودداری و قرار بایگانی کردن پرونده را صادر کند. قرار مزبور از دیگر نوآوریهای ق.آ.د.ک است که در جهت توسعه نقش و موقعیت بزهدیدگان صورت گرفته است[29]. همانگونه که بزهدیده در دیوان در ارجاع موضوع به دیوان تعیینکننده نیست لذا به طریق اولی، نقشی نیز در بایگانی کردن پرونده ندارد.
3-5-4. نقش در تعلیق تعقیب؛
تعلیق دعوای کیفری، شیوهای است که بهموجب آن دادستان میتواند پس از احراز شرایط ویژهای پیگرد دعوای کیفری را برای مدت معینی معلق سازد تا در صورت اجرای تعهدها از سوی بزهکار، تعقیب وی برای همیشه کنار گذاشته میشود (آخوندی، 1387: 81). مطابق ماده 81 ق.آ.د.ک، در پارهای جرایم، گذشت شاکی یا موافقت او میتواند از موجبات تعلیق تعقیب محسوب گردد. دادستان میتواند متهم را مکلف به اجرای دستورهایی نظیر ارائه خدمات به بزهدیده در جهت رفع یا کاهش آثار زیانبار مادی یا معنوی ناشی از جرم با رضایت بزهدیده و عدم ارتباط و ملاقات با بزهدیده برای مدت معین نماید. قرار تعلیق تعقیب به دلیل ایجاد مانع بر سر راه رسیدن شاکی به نتیجه مورد نظر، میتواند به زیان او باشد؛ بنابراین این قرار از سوی وی قابلاعتراض است، اما ماهیت و شدت جرائم در صلاحیت دیوان بهگونهای نیست که قابلیت ایفای نقش برای بزهدیدگان در تعلیق تعقیب را فراهم سازد. با وجود این، تنها شورای امنیت طبق ماده 16 اساسنامه دیوان، تحت شرایطی میتواند تعقیب و تحقیق را معلق نماید. بیتردید، اساس این تعلیق یک انگیزهی سیاسی است (غلامی؛ رستمی غازانی، 1392: 45).
4. حقوق بزهدیدگان در مرحلهی تحقیق؛
4-1. حق حفاظت از بزهدیده و خانوادهی وی؛
تأمین امنیت که باید منجر به کاهش نگرانیهای بزهدیدگان گردد از طریق حمایت از هویت بزهدیده و حفاظت فیزیکی محقق میشود (باقری نژاد،1394: 328). این حمایتها بهویژه در مرحله تحقیقات مقدماتی از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا در بدو تعقیب کیفری، بزهدیده و تعرض به تمامیت جسمانی او میتواند شروع یا ادامهی جریان دادرسی را با مشکل مواجه سازد (آشوری، خدادادی، 1390: 24-19). در دیوان، تأمین اقدامات حفاظتی و امنیتی مناسب و ایجاد طرحهای حمایتی کوتاهمدت و بلندمدت برای حفاظت از بزهدیدگان، در وهله اول؛ ضمن مشورت با وکلای مدافع آنان و در مرحله دوم، با درنظرگرفتن نیازها و شرایط خاص، برای هرکس که احساس شود درخطر است، لحاظ میگردد.[30] به تدابیر گستردهی حفاظتی از بزهدیدگان در تمام مراحل کراراً در مقررات دیوان اشاره شده است.[31] اتخاذ تدابیری مانند استفاده از نامهای مستعار و مشارکت بزهدیده از طریق ویدئو کنفرانس در همین راستا صورت گرفته است (آشوری؛ خدادادی،1390: 20). مواد 87 و 88 آیین دادرسی و ادله دیوان، دو قاعدهی اساسی در رژیم حفاظتی دیوان هستند که اختصاصاً به بحث حفاظت از بزهدیدگان و شهود میپردازند. این مواد، اساساً از بند 1 ماده 68 و بند 2 ماده 69 اساسنامهی رم نشئت گرفتهاند (Brady, 2001: 435). در بند 5 ماده 68 اساسنامه، تصریح شده است که چنانچه افشای مدارک یا اطلاعات، شاهد یا خانواده او را در معرض خطر شدید قرار دهد، دادستان میتواند تا جایی که این امر منافی با حقوق متهم نباشد به ارائهی خلاصهای از آن اکتفا نماید. در این زمینه، هرچند اساسنامه راجع به بزهدیده و خانوادهی وی ساکت است، اما به نظر میرسد منعی در جهت تعمیم آن به ایشان نداشته باشیم. در همین راستا، بند 1 ماده 88 آییننامهی دبیرخانه دیوان نیز تأکید کرده است که باید از اطلاعات مربوط به خانوادهی بزهدیدگان که ممکن است در معرض خطر باشند، محافظت شود. ماده 97 ق.آ.د.ک، بازپرس را موظف نموده که بهمنظور حمایت از بزهدیده و خانوادهی وی در برابر تهدیدها، در صورت ضرورت، انجام برخی از اقدامات احتیاطی را به ضابطان دستور دهد.[32] سیاق این عبارات حاکی از این است که اعمال این حق منوط به بروز تهدید است؛ لذا بهتر بود تدوینکنندگان برای جلوگیری از برداشتهای متعارض، به «تهدیدهای بالقوه و احتمالی» نیز تصریح مینمودند. ماده 238 ق.آ.د.ک، صدور قرار بازداشت موقت را در برخی موارد، منوط به وجود شرایطی نموده است. یکی از این شرایط که در بند (پ) آمده، عبارت است از اینکه؛ آزاد بودن متهم موجب به خطر افتادن جان شاکی یا خانواده او باشد.
4-2. حق مشارکت در تحقیقات و ارائهی ادله؛
بزهدیده بهترین شخصی است که با ارائهی اطلاعات و جزئیات از زوایای رویداد مجرمانه، میتواند مقامات تحقیق را در کشف حقیقت و درک صحیح از چگونگی رخدادها یاری نماید. اظهارنظر بزهدیده راجع به آثار جرم بر خود[33] و نیز حکم محکومیت و آنچه که بزهکار را مستحق اعمال آن میداند،[34] از حقوق بزهدیده محسوب میشود. بزهدیدگان بهمنظور مشارکت در دیوان، باید فرمهای درخواست را که از طریق سایت دیوان، قابلدسترس است، تنظیم نمایند. یکی از حقوقدانانی که نمایندگی بزهدیدگان در وضعیت دارفور را بر عهده داشت، گفته است که تکمیل درخواست از سوی بزهدیدگان، دانش حقوقی بسیار زیادی را میطلبد و لذا انجام آن توسط اشخاص غیرمتخصص مقدور نیست (War crime's research office, 2009: 13). مقررات موضوعه دیوان در خصوص مشارکت بزهدیدگان، کلی است و این امر؛ قضات را قادر میسازد تا رویکرد موسعی در این راستا اتخاذ نمایند (رضوی فرد،1390: 195). تاکنون دادستانی، شعب مقدماتی، شعب دادگاه و حتی شعبه تجدیدنظر، اقدام به تصمیمگیری در زمینهی مشارکت بزهدیدگان نمودهاند که در این میان بحث مشارکت در تحقیقات؛ بهویژه تحقیق در یک وضعیت، بیشترین چالشها و اختلافنظرها را به خود اختصاص داده است. در «وضعیت جمهوری دموکراتیک کنگو» نماینده دادستان معتقد بود که مشارکت بزهدیدگان در مرحلهی تحقیقات، مغایر حقوق متهم و دادرسی عادلانه است.[35] دادستان برخلاف شعبهی مقدماتی، اصرار دارد که شخص یا اشخاص، زمانی بهعنوان بزهدیده جهت مشارکت در مرحلهی تحقیقات یک «وضعیت» تلقی میشوند که شرایط قاعده 85 آیین دادرسی و ادله و ماده (3)68 را بهطور توأمان دارا باشد. دادستان مدعی است که اجازهی مشارکت بهطور کلی (بلاقید) در سطح «وضعیت»، هیچ مبنایی در اساسنامه ندارد و در این راستا استدلال میکند که احراز شرایطی از قبیل اینکه آیا یک بزهدیده، منافع شخصی[36] در یک وضعیت را دارا است و نیز اینکه آیا این منافع شخصی در معرض تعرض قرار گرفته یا نه، مستلزم رسیدگی قضایی است و از آنجا که در مرحلهی تحقیق یک وضعیت در دادسرا، رسیدگی قضایی و نیز قضاوتی صورت نمیگیرد، لذا مشارکت بزهدیده در این مرحله پذیرفته نیست. در مقابل، شعبه مقدماتی استدلالهای دادستان را نپذیرفته که ذیلاً به برخی از آنها اشاره شده است:
علیالقاعده، ترجمه و تفسیر واژه "procedure" در متن فرانسوی و واژه "proceeding" در متن انگلیسی ماده (3)68 اساسنامه، شامل مرحلهی تحقیق یک وضعیت نیز شده و بدین ترتیب بهطور کلی به بزهدیدگان حق دستیابی به دیوان در این مرحله داده شده است.[37] قاضی رنه بلتمن[38] اظهار داشته است که: «مشارکت بزهدیدگان یک امتیاز اعطایی از سوی قضات نیست بلکه حقی است که اساسنامه برای بزهدیدگان به رسمیت شناخته است»[39]. در جای دیگر شعبه استدلال نموده است که اعطای]حق مشارکت بزهدیدگان [در مرحلهی تحقیقات مقدماتی، در استانداردهای بینالمللی شناساییشده در ارتباط با حقوق متهم و محاکمه عادلانه و بیطرفانه، نه الزام شده است و نه منع؛[40] بهعلاوه مشارکت بزهدیدگان در مرحلهی تحقیق، بهخودیخود[41] نه صحت و بیطرفی تحقیقات را به مخاطره میاندازد و نه با کارآمدی و وثاقت رسیدگیها، ناسازگار است،[42] اما در 19 دسامبر 2008، شعبهی تجدیدنظر، رأی شعبهی مقدماتی را نقض نمود و اینگونه حکم داد که «تحقیق» یکی از مراحل رسیدگی مورد اشاره در ماده (3)68 محسوب نمیگردد.[43] اجازه مشارکت به بزهدیدگان در بررسی و ارزیابی اولیهی وضعیت ارجاعی از سوی دول عضو و نیز بر طبق اختیار انحصاری دادستان، برخلاف اساسنامه دیوان قلمداد میگردد.[44] طبق تشخیص شعبه تجدیدنظر، حقوق مندرج در ماده (3)68 منحصر به مراحل دادرسی نزد دیوان بوده و لذا شعبه مقدماتی، بهغلط، این حقوق محدود را تعمیم بخشیده و شامل «تحقیقات» نیز دانسته است.[45] شعبه پژوهشی تشریح نمود که مانعی برای حضور و مشارکت بزهدیدگان در رسیدگیهای قضایی نظیر رسیدگیهایی که در تحقیقاتش منافع و مصالح شخصی بزهدیده مورد تعرض قرار گرفته باشد، وجود ندارد.[46] این موضع، در وضعیت دارفور نیز توسط شعبهیی تجدیدنظر تأیید شد.[47] اساسنامهی دیوان آنجا که دادستان با احراز وجود زمینههای کافی جهت پرداخت به تحقیق، از شعبه مقدماتی درخواست اخذ مجوز مینماید به بزهدیدگان اجازه داده است که در شعبه طرح شکایت نمایند.[48] در دادسرای دیوان، واحد بزهدیدگان و شهود مکلف به مساعدت به بزهدیدگان بهمنظور شرکت آنان در مراحل مختلف رسیدگی میباشد.[49] دربارهی ارائهی ادله، شعبه دیوان در عمل در پروندهی «بمبا»[50] به بزهدیدگان اجازهی ارائهی ادله بهمنظور اثبات مجرمیت متهم مزبور را اعطاء نمود،[51] اما در حقوق ایران، پس از آنکه متهم تحت تعقیب قرار گرفت، بر اساس ماده 15 ق.آ.د.ک، زیاندیده از جرم میتواند تصویر یا رونوشت مصدق تمام ادله و مدارک خود را جهت پیوست به پروندهی به مرجع تعقیب تسلیم کند. همچنین طبق ماده 100 این قانون، شاکی میتواند در هنگام تحقیقات، شهود خود را معرفی و ادلهی خود را ارائه کند و در تحقیقات حضور داشته باشد. ماده 123 ق.آ.د.ک نیز امکان درخواست به انجام تحقیقات محلی از بازپرس را به بزهدیدهی شاکی داده است. باوجوداین به نظر نمیرسد که بازپرس، مکلف به پذیرش اینگونه درخواستها باشد (ساقیان، 1393: 126). بدیهی است که در مقام مقایسه؛ دیوان، حقوق ناچیزی را برای بزهدیده در این مرحله قائل شده است. علاوه بر این، در همین موارد اندک نیز مقررات دیوان، جنبه ارشادی دارد؛ نه تکلیفی. بهموجب ماده 190 ق.آ.د.ک، دادسرا صرفاً در «جرایم قابلگذشت» آنهم «در صورت امکان» میتواند تحقیق از متهم و شاکی را بهصورت ترافعی برگزار نماید و در سایر موارد، تحقیق غیرعلنی و انفرادی به عمل میآید. بازپرس بهموجب ماده 204 ق.آ.د.ک با معرفی شاکی، شخصی که حضور یا تحقیق از وی را برای روشن شدن موضوع، ضروری تشخیص دهد؛ برابر مقررات احضار میکند. در ماده 159 ق.آ.د.ک سابق، شاهد اگر بار اول حضور پیدا نکند، برای بار دوم احضار میشود و اگر عذرش موجه نبود برای بار سوم جلب میگردد، اما طبق ق.آ.د.ک به نظر میرسد بهمنظور جلوگیری از اطالهی دادرسی، اگر شاهد بار اول حاضر نشود و عذر موجهی که مورد پذیرش بازپرس باشد، نداشته باشد برای بار دوم جلب خواهد شد.
4-3. حق اطلاع از محتویات پرونده؛
آگاه کردن بزهدیده از تحولات پرونده، بدون لزوم به مراجعهی حضوری؛ موجب افزایش تمایل وی در کمک و همراهی در فرآیند رسیدگی میشود (آشوری؛ خدادادی، 1390: 17). برخی از نظامهای حقوقی، افرادی را مسئول اطلاعرسانی به بزهدیدگان قرار میدهند (بهروزیه،1390). دیوان از طریق واحد شهود و بزهدیدگان، مکلف است به نمایندگان بزهدیدگان، اطلاعات کافی و تسهیلات ضروری در اجرای مستقیم وظایفشان را ارائه نماید.[52] بهموجب ماده 100 ق.آ.د.ک، شاکی میتواند در هنگام تحقیقات، صورتمجلس تحقیقات مقدماتی یا سایر اوراق پرونده را که با ضرورت کشف حقیقت منافات ندارد، مطالعه کند و با هزینهی خود از آنها تصویر یا رونوشت بگیرد. در صورت درخواست شاکی، چنانچه بازپرس مطالعه یا دسترسی به تمام یا برخی از اوراق پرونده را با ضرورت کشف حقیقت منافی بداند، با ذکر دلیل، قرار رد درخواست را صادر میکند این قرار، حضوری به شاکی ابلاغ و ظرف سه روز قابلاعتراض در دادگاه صالح است. این ماده نسبت به ماده 73 ق.آ.د.ک گامی روبهجلو محسوب میشود؛ نخست آنکه طبق ق.آ.د.ک، موضوع درخواست شاکی منحصر به «صورتمجلس تحقیقات مقدماتی» نبوده و شامل «سایر اوراق پرونده» نیز شده است؛ دوم، برخلاف ق.آ.د.ک سابق، در ق.آ.د.ک علاوه بر «رونوشت»، به «تصویر» هم اشاره شده است که با این وصف، این دیدگاه کارگزاران قضایی که عمدتاً قائل بودند، رونوشت به معنای رونویسی بوده و شامل روگرفت (فتوکپی) نمیشود، دیگر نمیتواند مانعی برای اخذ روگرفت باشد؛ البته بهکارگیری واژهی «تصویر» که اعم از روگرفت محسوب میشود بهتر میتواند این حق بزهدیدگان و وکلای آنان را تضمین نماید؛ سوم اینکه در ق.آ.د.ک سابق، شرط «منافی با محرمانه بودن تحقیقات نباشد» جای خود را در ق.آ.د.ک به عبارت «با ضرورت کشف حقیقت منافات نداشته باشد»؛ داده است که برخلاف عبارت ق. آ.د.ک سابق، این تعبیر جدید حقوقی، مناسبتر و به دور از ابهامات گسترده محسوب شده و مانعی برای اعمال سلایق شخصی، از سوی مقامات صالح قضایی قلمداد میگردد و سرانجام، از همه مهمتر اینکه طبق تبصره 1 ماده 73 ق.آ.د.ک، از این پس مقامات قضایی نمیتوانند با یک دستور شفاهی ساده درخواست شاکی و وکلای او را رد نمایند؛ بلکه تصمیم مقام قضایی صرفاً باید بهصورت «قرار» قابلاعتراض در دادگاه صادر شود.
4-4. حق برخورداری از وکیل و معاضدت حقوقی؛
حضور وکیل از جانب بزهدیده، همچون متهم؛ در فرآیند کیفری ضرورتی انکارناپذیر است؛ بنابراین، نباید هزینههای ناشی از پرداخت حقالوکاله؛ بزهدیده را در استفاده از چنین فرصتی دچار مشکل سازد (ابراهیمی، 1384: 301). اساسنامه رم، اولین و تنهاترین مرجع در میان مراجع کیفری بینالمللی است که به بزهدیده این امکان را میدهد، نمایندهی قانونی[53] داشته باشد. مساعدت بزهدیدگان در برخورداری از مشاور حقوقی و سازماندهی نمایندگان قانونی آنان برعهده واحد بزهدیدگان و شهود در دیوان است.[54] برای این منظور فهرستی از وکلا و مشاوران در اختیار بزهدیده قرارمی گیرد؛ البته این امر مانع از انتخاب کسانی خارج از فهرست که واجد معیارهای تخصصی اعلام شده باشند، نمیگردد؛ علاوه بر این، برای کسانی که استطاعت مالی ندارند، امکان برخورداری رایگان از وکیل در نظر گرفته شده است،[55] حتی مساعدت مالی مناسب در این خصوص هم میتواند برای بزهدیده لحاظ گردد.[56] افزایش روزافزون ارائهی درخواستهای بزهدیدگان برای بهرهمندی از مساعدتهای حقوقی از طریق نمایندگی قانونی، نشاندهندهی اعتماد آنان به این نهاد است. میزان کمکهای مالی به نمایندگان قانونی بزهدیدگان در سال 2012 حدود 9/4 میلیون یورو بوده است.[57]
بر اساس ماده 68 ق.آ.د.ک، شاکی یا مدعی خصوصی میتواند شخصاً یا توسط وکیل شکایت کند. اگرچه در ماده 190 این قانون، در خصوص متهم، اشاره شده است که میتواند یک نفر وکیل دادگستری در مرحله تحقیقات مقدماتی به همراه خود داشته باشد و این حق باید پیش از شروع تحقیق توسط بازپرس به متهم ابلاغ و تفهیم شود، اما این قانون، در خصوص بزهدیده از حیث بهرهمندی از این حق و تکلیف ضابطان یا کارگزاران قضایی به ابلاغ و تفهیم این حق تصریحی نداشته و بهتبع ضمانت اجرایی نیز برای سلب این حق در نظر نگرفته است. حال آنکه تبصره 1 ماده 190 اشعار داشته است که سلب حق همراه داشتن وکیل یا عدم تفهیم این حق به متهم ]در مرحله تحقیقات مقدماتی[ موجب بیاعتباری تحقیقات میشود. اگرچه تدوینکنندگان ق.آ.د.ک در یک اقدام ابتکاری، بهرهمندی از وکیل تسخیری را توسط دادگاه در صورت احراز عدم تمکن، علاوه بر متهم برای شخص بزهدیده نیز در ماده 347 در نظر گرفتهاند، اما از این حیث که این حق محدود به مرحلهی رسیدگی بوده و شامل مرحلهی تحقیقات مقدماتی که شالوده و سرنوشت پروندهی کیفری را شکل میدهد، نمیگردد، قابل انتقاد است. هرچند که وکالت تسخیری به لحاظ دلایلی که بر همگان مکشوف است، در عمل تا حدی جنبه صوری و نمادین به خود گرفته است.
4-5. حق درخواست صدور قرار تأمین خواسته و تضمین زیان وارده به بزهدیده؛
قرار تأمین خواسته یکی از سازوکارهای حمایتی از بزهدیده برای تضمین و تسهیل دستیابی وی به جبران خسارت است. قطعی و غیرقابل اعتراض بودن این قرار، چنین تضمینی را تقویت میکند (ابراهیمی،1384: 302). دیوان، مقررات بسیاری را به تأمین و جبران خسارات بزهدیدگان اختصاص داده است. در ارزیابی خسارات و شیوههای جبران، دیدگاههای بزهدیدگان در جلسهای مستقل، استماع میشود.[58] شعبهی مقدماتی باید همکاری کشورها را در خصوص انجام اقدامات تأمینی بهمنظور ضبط اموال و بهویژه برای حفظ منافع آتی بزهدیدگان جلب نماید.[59] «صندوق تأمین»[60] که توسط مجمع کشورهای عضو اداره میشود برای حفظ منافع بزهدیدگان و خانوادههای آنان؛ بهویژه در مواردی که به هر ترتیب، اخذ تأمین و جبران از سوی بزهکار امکانپذیر نباشد، اقدامات مناسب را معمول مینماید. در «لایحهی حمایت از بزهدیدگان»[61] تنظیمی از سوی قوهی قضاییه به تشکیل صندوقی به نام «صندوق حمایت از بزهدیدگان» اشاره شده که تاکنون شکل قانون به خود نگرفته است. شاکی وفق ماده 107 ق.آ.د.ک میتواند تأمین ضرر و زیان خود را از بازپرس بخواهد و چنانچه این تقاضا مبتنی بر ادلهی قابلقبول باشد، بازپرس قرار تأمین خواسته صادر مینماید. در ماده 75 ق.آ.د.ک سابق آمده بود که قرار تأمین بهمحض ابلاغ بهموقع اجرا گذاشته میشود؛ حال آنکه ماده 109 ق.آ.د.ک در جهت حفظ و حمایت بیشتر حقوق بزهدیده تصریح نموده در مواردی که ابلاغ فوری ممکن نیست و تأخیر در اجرا موجب تضییع خواسته میشود، ابتدا قرار تأمین، اجرا و سپس ابلاغ میشود. علاوه براین، ق.آ.د.ک سابق در ماده 74 قرار تأمین را قطعی و غیرقابل اعتراض معرفی میکند، اما ق.آ.د.ک در ماده 111 حق اعتراض اشخاص ثالث به دادگاه حقوقی را تصریحاً به رسمیت شناخته است. در ماده 217 ق.آ.د.ک برخلاف ماده 132 ق.آ.د.ک سابق بهعنوان جهات صدور قرار تأمین در کنار سایر جهات به «تضمین حقوق بزهدیده برای جبران ضرر و زیان وی» نیز اشاره شده است و مضاف براین، به لحاظ کمّی نیز ق.آ.د.ک با دو برابر نمودن قرارها، تعداد این قرارها را به 10 قرار توسعه داده است.
4-6. حق بزهدیده به محرمانه ماندن تحقیقات؛
مراحل گوناگون فرایند جنایی باید بهگونهای باشد که هراس بزهدیده را از تهدیدها و اقدامات تلافیجویانه متهم به پایینترین سطح برساند و با حفاظت از زندگی خصوصی وی در او احساس امنیت ایجاد کند (رایجیان اصلی،1390: 58). دیوان دادستان را مسئول نگهداری، حفاظت و امنیت اطلاعات و ادلهی جمعآوریشده در جریان تحقیقات میداند.[62] همچنین دیوان در انتشار اسناد، امانتداری و حفاظت امنیت بزهدیدگان را تضمین نموده است.[63] دیوان در راستای جلوگیری از آشکارسازی هویت یا محل سکونت بزهدیده تدابیری چون، پاک کردن اطلاعات از بایگانی، استفاده از اسم مستعار و غیرعلنی بودن رسیدگی را میتواند اتخاذ نماید.[64] در حقوق داخلی نیز، تحقیقات مقدماتی به شکل محرمانه صورت میگیرد، مگر در مواردی که قانون به نحو دیگری مقررکرده باشد. کلیهی اشخاصی که در جریان تحقیقات مقدماتی حضور دارند موظف به حفظ این اسرار هستند و در صورت تخلف، به مجازات جرم افشای اسرار شغلی و حرفهای محکوم میشوند (ماده 91 ق.آ.د.ک). با عنایت به پذیرش انجام تحقیقات از طریق بهکارگیری سامانههای ویدئوکنفرانس و ارتباطات الکترونیکی در ماده 655 ق.آ.د.ک، توجه و تدابیر بیشتری برای حفظ محرمانگی تحقیقات باید لحاظ میگردید. نحوهی ابلاغ اوراق قضایی از مباحثی است که ناقض حق محرمانگی و حفظ اسرار بزهدیدگان و متهمان است. اگرچه در ق.آ.د.ک در خصوص عدم قید علت احضار در احضاریهها و آگهیهای مربوط به جرایمی که حیثیت اجتماعی متهم [و نه بزهکار!!] عفت یا امنیت عمومی اقتضاء میکند و عدم استفاده مأموران ابلاغ از البسهی رسمی، به ترتیب در تبصرههای مواد 170 و 174 و ماده 172 ق.آ.د.ک اشاراتی شده است اما ازآنجاکه عمدتاً و در عمل، اوراق بهصورت باز و بدون لفاف و پوشش و بعضاً در نبود افراد بهصورت الصاق یا انداختن در محل صورت میگیرد، موجبات نقض حقوق و رنجش بزه دیدگاه را فراهم مینماید. استفاده از سامانههای رایانهای و مخابراتی نظیر پیامنگار (ایمیل) در ماده 176 جهت ابلاغ بلامانع شناخته شده که با توجه به عدم الزام در این زمینه ونیز عدم بهرهمندی و بهکارگیری بسیاری از افراد از این سامانهها، دستکم در آینده نزدیک نمیتوان برای برونرفت از چالشهای ابلاغ به این وسایل دلخوش بود. سرانجام، مقرره ماده 176 که عنوان شده، قوهی قضاییه میتواند ابلاغ اوراق قضایی را به بخش خصوصی واگذار کند را فینفسه و بدون ملاحظهی آییننامهای که بعداً به تصویب خواهد رسید و نیز تا زمانی که به محک اجرا درنیاید، نمیتوان مورد ارزیابی دقیق قرارداد.
4-7. تساوی سلاحها[65] و همترازی حقوق بزهدیده با متهم؛
کوشش برای ایجاد برابری میان بزهدیده و بزهکار، دغدغهای کلاسیک در نظریه دادگری ارسطو است. دادگری اصلاحگر[66] در صدد ایجاد برابریای است که پیش از عمل خطاکارانه میان بزهدیده و بزهکار وجود داشته است (فلچر، 1387: 314 و 315). بزهکار و بزهدیده بهعنوان کنشگران اصلی جرم محسوب میشوند و با ابتنای بر اصل «تساوی سلاحها»، حمایت از بزهدیده نباید حقوق مسلم و بنیادین و تضمینات اساسی برای متهم و بزهکار را مخدوش نماید. لذا طرفین باید بتوانند فرصت و امکانات مناسب بهمنظور دسترسی به عدالت را داشته باشند. طبق اصل یادشده، همهی اشخاص باید بدون تبعیض، حق دسترسی یکسان به دادگاه داشته باشند (باقری نژاد، 1394: 285). هم ترازی حقها یک هنجار راهبردی کلی حقوق بشری است که شناسایی و احقاق حقهای بزهدیده و متهم در دادرسی دادگرانه را با یکدیگر سازش میدهد. هدف دادگری جنایی بر پایهی این اصل همترازی، عبارت است از شناسایی و فراهم کردن زمینهی احقاق همتراز حقهای دو بازیگر فرآیند جنایی، یعنی؛ متهم و بزهدیده (رایجیان اصلی،1393: 145). در همین راستا، دیوان بهمنظور تساوی سلاحها، تلاش نموده است تا حق بزهدیده راجع به ارائهی دلیل را از طریق نقش دادستان و وکیل مدافع، محدود کند (2003: 309–326 Jackson,)[67] و در جهت نیل به دادرسی بیطرفانه و منصفانه، تلاش شده که اصل همترازی میان بزهدیده و متهم مراعات گردد.[68] با وجود این، دستیابی به توازن درخور میان بزهدیده و متهم، یکی از چالشهای اصلی فراروی دیوان در آینده است (2015: 11 Mariniello,).[69] ماده 93 ق.آ.د.ک به بازپرس تکلیف نموده که در کمال بیطرفی و در حدود اختیارات قانونی، تحقیقات را انجام داده و در کشف اوضاع و احوالی که به نفع یا ضرر متهم است، تبعیضی قائل نشود. حق اشارهشده در این بند، از حقوقی است که هم در رویهی نظامهای کیفری داخلی و هم بینالمللی با نارساییهای بسیار مواجه است. بدیهی است تا زمانی که استاندارهای همترازی و سازوکارهای مقابله با تخطی از آن؛ بهطور شفاف، جزئی، کاربردی و به دور از کلیگویی تبیین نشود، نمیتوان در این زمینه، انتظار پیشرفت داشت.
4-8. حق برخورداری از مترجم و کارشناس؛
اساسنامهی دیوان در پاراگراف 1 ماده 67، برای متهم حق برخورداری از مترجم رایگان را درنظرگرفته است، اما برای بزهدیده، بهروشنی به چنین حقی اشاره نشده است. باوجود این، دیوان بهطور کلی خود را متعهد به فراهم نمودن خدمات ترجمهای کتبی و شفاهی لازم برای همگان میداند[70]. ماده 201 ق.آ.د.ک، بازپرس را موظف نموده است که برای شاکیانی که ناشنوا بوده یا قدرت تکلم ندارند، افراد مورد وثوقی را بهعنوان مترجم انتخاب نماید. در ماده 367 ق.آ.د.ک نیز به دادگاه این اجاره داده شده است که برای شاکی که قادر به سخن گفتن به زبان فارسی نیست، مترجم انتخاب نماید. البته این ماده در ذیل بخش رسیدگی و صدور حکم آمده است و در مورد مرحله تحقیقات قبل دادگاه، ق.آ.د.ک تصریحی ندارد. به نظر میرسد که بروز چنین موارد و اشکالاتی بیشتر ناشی از این است که تدوینکنندگان قانون آ.د.ک، فصلی مجزا به حقوق بزهدیده اختصاص ندادهاند.
4-9. حق برخورداری از حمایتهای پزشکی و روانی؛
برخلاف دیوان، متأسفانه ق.آ.د.ک صرفاً در بخش اجرای احکام کیفری و اقدامات تأمینی و تربیتی در مواد 486 و 487 بحث از ایجاد تشکیلاتی تحت عنوان «مددکاری اجتماعی» به میان آورده که صرفاً ناظر به متهم بوده و ارتباطی به بزهدیده ندارد؛ حال آنکه دیوان خود را موظف به مساعدت جهت مراقبتهای پزشکی، روانی و دیگر کمکهای مناسب دانسته و واحد بزهدیدگان و شهود را نیز مکلف به فراهمسازی زمینه آموزش به اعضای دیوان در خصوص مسائل مربوط به صدمات روحی، خشونت جنسی، امنیت و رازداری نموده است.[71] دیوان همچنین باید کارشناسانی را در واحد بزهدیدگان در زمینهی جنبههای روانشناختی، مشاورهی اجتماعی، مراقبتهای بهداشتی با لحاظ شرایط کودکان، زنان، سالمندان و معلولان بهکارگیرد.[72] بدیهی است که دیوان باید با مدیریت انتظارات[73] بزهدیدگان بهگونهای عمل نماید که توقعات فرا واقعی در اذهان آنان ایجاد نشود، بهگونهای که چنانچه انتظاراتشان برآورده نشد، دچار سرخوردگی نگردند (Funk, 2015: 124).
5. برآمد؛
در اواخر جنگ جهانی دوم و بلافاصله بعد از آن بهتدریج شاهد تولد دانش «بزهدیدهشناسی» هستیم. از این زمان به بعد بود که حقوق بزهدیدگان، کانون توجه جرمشناسی و سیاست جنایی قرار گرفت. علیرغم نوآوریهای بسیار ق.آ.د.ک در زمینه بزهدیدگان، در مقایسه با مقررات دیوان، نارساییهای در این زمینه در ق.آ.د.ک به چشم میخورد که عدم شناسایی صریح اشخاص حقوقی بهعنوان بزهدیده، عدم اتخاذ تدابیر مناسب در زمینه برخورداری از حق داشتن وکیل تسخیری در مرحله تحقیقات، عدم بهرهمندی بزهدیده از مراقبتها و حمایتهای پزشکی و روانی مناسب، لحاظ نکردن تدابیر حفاظتی بایسته از بزهدیده و خانوادهی وی؛ بهویژه در قبال تهدیدهای احتمالی، وجود مشکلات ناشی از ابلاغات باز و بدون لفاف در جهت مکتوم ماندن هویت و اسرار کنشگران دعاوی کیفری، از زمرهی این موارد محسوب میگردد. اگرچه تدوینکنندگان ق.آ.د.ک به حقوق و حمایتهایی بدون سابقهی قبلی اشاره نمودهاند که این خود موجب شده است که درمجموع این قانون، گامی روبهجلو قلمداد گردد، اما در نظر نگرفتن ضمانت اجراهای بایسته برای نادیده گرفتن حقوق بزهدیدگان؛ همچون لغو و ابطال اقدامات و تصمیمات اتخاذی، علاوه بر ضمانت اجراهای پیشبینیشده برای تخلفات کارگزاران عدالت کیفری که دربردارندهی مصالح و منافع بزهدیده هم باشد و سرانجام، فقدان پیشبینی «صندوق حمایت از بزهدیدگان» به شکلی که در لایحهی حمایت از بزهدیدگان قوهی قضاییه و مقررات دیوان درنظرگرفته شده است، از دیگر نقاط ضعف ق.آ.د.ک محسوب میشود. شایانذکر است که پارهای از مشکلات ق.آ.د.ک در این رابطه، ناشی از پراکندگی و عدم وجود فصلی مجزا راجع به حقوق و حمایتهای بزهدیدگان است، اما عمدهترین چالش و مشکلی که دیوان در بیش از یک دههای که از اشتغال بهکار آن میگذرد در این باره با آن مواجه بوده است، عدم ثبات و انسجام عملکرد دیوان در راستای مشارکت بزهدیدگان؛ بهویژه در مراحل تعقیب و تحقیق است. علاوه بر این، حضور و مشارکت نامنظم و بدون بهرهمندی از ارشاد و معاضدت درست و کافی؛ در مجموع، تاکنون مشارکتی تقریباً، نمادین را برای بزهدیده، جلوهگر بوده است.
با عنایت به اینکه ق.آ.د.ک به تأسی از مطالعات تطبیقی و در موارد خاص، حق اعلام جرم و مشارکت در رسیدگی را برای سازمانهای مردمنهاد مورد پذیرش قرار داده است، پیشنهاد میگردد برای جلوگیری از نظری و نمایشی تلقی شدن این موضوع و هم در خصوص به رسمیت شناختن بزهدیدگان غیرمستقیم و شفافسازی ضرر و زیانهای قابل مطالبه؛ از طریق تدابیر آییننامهای، سازوکارهایی شفاف عملی ارائه شود. در راستای حفظ هویت و اسرار بزهدیدگان، برگزاری دورههای آموزشی منظم برای کارکنان و اخذ تعهدات و تضمینات لازم از آنان، اطمینان بخشی به بزهدیدگان راجع به مکتوم ماندن هویت و محتویات پروندهها و امنیت سامانههای رایانهای، تغییر در رویهی نادرست ابلاغات باز (بدون لفاف) ضروری است. با توجه به اهمیت و نو بودن مقررات ق.آ.د.ک درباره بزهدیدگان باید با استفاده از تجارب دیوان، آگاهسازی عمومی راجع به حقهای بزهدیدگان از طریق رسانههای صوتی و تصویری، مطبوعات، بروشورها و پایگاههای اینترنتی توسعه یابد. مهمتر اینکه باید با بازنگری در برخی ضمانت اجراهای نقض حقهای بزهدیده، تدابیری نظیر «بطلان اقدامات» را در کنار جرم و تخلف شناخته شدن این نقضها مدنظر قرار داد. در پایان، ضرورت دارد هم در دکترین حقوق کیفری و هم در اقدامات تقنینی و نیز در رویهی قضایی، استاندارها و سازوکارهای بایسته بهمنظور ایجاد همترازی میان حقهای بزهدیده و متهم، تبیین گردد.
[1]. در یکی از رویکردها به بزه دیده، با نگرشی منفی به جایگاه او در فرایند مجرمانه بزهدیدهشناسی روبرو هستیم که بر پایه یافتهها و ملاکهای علمی و جرمشناسی، نقش بزهدیده را در تکوین جرم و تعامل با بزهکار در چنین رویدادی مورد بررسی قرار میدهد که از آن به بزه دیده شناسی علمی یا اولیه یاد میشود. از این منظر، یک بزه دیده ممکن است در وقوع جرم بهعنوان عامل محرک و شخصی که بهطور ضمنی در وقوع جرم رضایت داشته، همکاری کرده، توطئه نموده باشد و یا با رفتار و کردار خود، زمینه تحریک مرتکب به ارتکاب جرم را فراهم آورد.
[2]. Victim as a Witness
[3]. این اساسنامه که سند تأسیس دیوان کیفری بینالمللی محسوب میشود؛ در 17 ژوئیه 1998 در شهر رم با 138 ماده، با تأیید نمایندگان 120 کشور به تصویب رسید و در اول جولای 2002 لازمالاجرا گردید.
[4]. Victims participation and reparation section (VPRS)
[5]. Victims and witnesses unit (VWU)
[6]. The office of public counsel for victims (OPCV)
[7]. Trust fund for victims.
[8]. قانون آیین دادرسی کیفری جدید که از ابتدای تیرماه 1394 اجرایی شده است شامل دو قسمت مجزا است. قسمت اول آنکه اختصاص به دادگاههای عمومی کیفری و انقلاب دارد مصوب 4/12/1392 است و قسمت دوم که دربردارنده آیین دادرسی جرائم نیروهای مسلح، دادرسی الکترونیکی، جرائم رایانهای و جرائم اشخاص حقوقی است، در تاریخ 7/8/1393 به تصویب رسیده است.
[9]. rules of procedure and evidence, second edition, 2013
[10]. ماده 9 ق.آ.د.ک مقرر میدارد: «شخصی که از وقوع جرمی متحمل ضرر و زیان شده و یا حقی از قبیل قصاص و یا قذف پیدا کرده و آن را مطالبه میکند مدعی خصوصی یا شاکی نامیده میشود...»
[11]. NGO
[12]. بزهدیدهشناسی حمایتی به بررسی و تبیین بزه دیدگی اشخاص آسیبپذیر، گونههای آسیبپذیری و جهات آن، چگونگی حمایت از بزهدیدگان آسیبپذیر (حمایت کیفری و پیشگیرانه) در سیاست جنایی و جایگاه آنان در نظام عدالت کیفری میپردازد.
[13]. چنانچه، «ممکن الحصول» را در مقابل «ممتنع الحصول» بدانیم، دست به تفسیر گستردهای زدهایم، لذا بهتر است منافعی را ممکن الحصول در نظر بگیریم که در زمان وقوع جرم منشأ حقوقی داشته و مدعی خصوصی از آن محروم شده است. ر.ک.به: محمود آخوندی، شناسایِ آیین دادرسی کیفری؛ دفتر اول: کلیات و دعاوی ناشی از جرم، تهران، دور اندیشان، 1393.
[14]. برای آگاهی بیشتر از آراء و رویههای اشاره شده، ر. ک به: سید ابوالقاسم نقیبی، خسارت معنوی در حقوق اسلام، ایران و نظامهای حقوقی معاصر، تهران، امیرکبیر، 1386، صص 279 تا 281 و معاونت آموزش قوه قضاییه، رویه قضایی ایران در ارتباط با دادگاههای عمومی جزایی، ج 13، تهران، جنگل، 1387، صص 57 و 58.
[15]. PTC I, Situation in the Democratic Republic of the Congo, Decision on the applications for participation in the proceedings of VPRS 1, VPRS 2, VPRS 3, VPRS 4, VPRS 5 and VPRS 6 of 17 January 2006, Case No. ICC-01/04, para. 89.
[16]. این کتابچه با عنوان «Victims Before The International Criminal Court»، بهمنظور آشنایی بزهدیدگان با دیوان و حقهای بزهدیده در پایگاه رسمی دیوان به نشانی زیر منتشر شده است:
www.icc-cpi.int/en_menus/icc/.../participation/Pages/booklet.aspx. 18 Jun 2015.
[17]. Empowerment strategy
[18]. jurisdiction
[19]. admissibility
[20]. ماده 19(3) اساسنامه
[21]. آیین دادرسی و ادله. ماده 18(d)
[22]. آیین دادرسی و ادله. ماده 18(b)
[23]. آیین دادرسی و ادله. ماده 101(1)
[24]. passive personality principle این اصل با عناوین «اصل انفعالی تابعیت مجنیعلیه»، «اصل صلاحیت شخصی انفعالی» و «اصل صلاحیت شخصی منفی» نیز به کار رفته است. جهت مطالعه بیشتر ر.ک به: محمدجواد شریعت باقری، حقوق کیفری بینالمللی، تهران، انتشارات جنگل، چاپ دوازدهم.1390، صص 108 و 145.
[25]. آیین دادرسی و ادله. ماده 16(2)(a)
[26]. آیین دادرسی و ادله. ماده 18(a)
[27]. بهتر بود که علاوه بر تعیین قانون، تجویز بازپرس نیز در متن این ماده اضافه میشد. ر.ک به: خالقی، علی، نکتهها در قانون آیین دادرسی کیفری، تهران، شهر دانش، 1394، ص 59.
[28]. قرار ترک تعقیب از زمره جایگزینهای تعقیب کیفری نظیر قرار بایگانی کردن پرونده، تعلیق تعقیب و میانجیگری، محسوب میشود که با هدف کاهش پروندهها مشتمل بر بزهکاریهای خرد در محاکم پیشبینی شده است. مرجع صدور این قرار دادستان است و حق اعتراض به آن پیشبینی نشده است.
[29]. از قید «چنانچه شاکی وجود نداشته یا گذشت کرده باشد» استنباط میشود که صدور این قرار، فقط در جرائم غیرقابل گذشت امکانپذیر است؛ زیرا در جرائم قابل گذشت، اگر شاکی وجود نداشته پرونده به جریان نمیافتد و اگر گذشت کرده باشد، پرونده با صدور قرار موقوفی تعقیب، مختومه خواهد شد. خالقی، پیشین، ص 99.
[30]. آیین دادرسی و ادله. ماده 17(2)
[31]. اساسنامه دیوان. مواد 64 و 68.
[32]. از وحدت ملاکات این ماده با مواد 62 و 560 ق.آ.د.ک ممنوعیت تحمیل هزینههای این اقدامات به افراد مورد حمایت، استنباط میشود.
[33]. Victim impact statement
[34]. Victim allocution
[35]. Op.cit. p. 345
[36]. Personal interest
[37]. See: No. ICC- 01/04/101- ten-corr, pre- trial chamber1, 17 January 2006, par 46.
[38]. Rene blattman
[39]. prosecutor V. Thomas LubangaDyilo, separate and dissenting opinion of judge, Rene Blattman to decision on victim's participation, ICC- 01 / 04-01/ 06-1119, !8 January 2008, para. 13.
[40]. NO. ICC- 01/ 04- 01/ 07 – 747, pre- trial chamber 1(single judge), 13 May 2008. Par. 72
[41]. Per se
[42]. See: No. ICC- 01/04/101- ten-corr, pre- trial chamber1, 17 January 2006, par 57.
[43]. Situation in the democratic republic of Congo, Judgment on victim participation in the investigation stage of the proceedings in the appeal of the OPCD against the decision of pre- trial chamber I of 7 December 2007 and in the appeals of the OPCD and the prosecutor against the decision of pre- trial chamber I of 24 December 2007, situation NO. ICC- 01/ 04 OA4 OA5 OA6 (appeals chamber, December 19 ,2008) at par. 45.
[44]. Ibid at: paras 51, 54.
[45]. Ibid at paras 55, 56.
[46]. Ibid at para. 56.
[47]. situation in Darfur, judgment on victim participation in the investigation stage of the proceedings in the appeal of the OPCD against the decision of pre- trial chamber I of 3 December 2008 and in the appeals of the OPCD and the prosecutor against the decision of pre-trial chamber I of 6 December 2007, situation NO. ICC- 02/05 OA OA2 OA3 (appeals chamber) which directly cites the 19 December 2008 decision of the appeals chamber.
[48]. اساسنامه رم، ماده (3)15
[49]. آیین دادرسی و ادله ماده 16(c)
[50]. Bemba
[51]. ICC, Prosecutor v Bemba, Decision (i) Ruling on Legal Representatives’ Applications to Question Witness 33 and (ii) Setting a Schedule for the Filing of Submissions in Relation to Future Applications to Question Witnesses, ICC-01/05-01/08-1729, 9 September 2011; cf.ICC,Prosecutor v Katanga and Chui, Applications for the Conduct of the Proceedings and Testimony in Accordance with Rule 140,ICC-01/04-01/07-1665, 20 November 2009, paras.90–91.
[52]. آیین دادرسی و ادله ماده 16(b)
[53]. Legal Representative
[54]. آیین دادرسی و ادله. ماده 16(b)
[55]. آیین دادرسی و ادله. ماده 21
[56]. آیین دادرسی و ادله. ماده 90(5)
[57]. Report of the Committee on Budget and Finance on the work of its twentieth sessio, ICC ASP/12/5/Rev.1, 7 June 2013, para.83.
[58]. اساسنامه دیوان. ماده 75 و آیین دادرسی و ادله. مواد 99-94
[59]. اساسنامه دیوان. ماده 57(e)
[60]. trust fund
[61]. این لایحه از طریق پایگاه اینترنتی قوه قضاییه در نشانی زیر قابل دسترسی است:
http://www.dadiran.ir/portals/0/HemayatazBezehdidegan.pdf (1394/8/11)
[62]. آیین دادرسی و ادله. ماده 10
[63]. آیین دادرسی و ادله. ماده 43
[64]. آیین دادرسی و ادله. ماده 87(3)
[65]. Equality of Arms
[66]. Corrective justice
[67]. ECtHR, Berger v France, Judgment, App. No. 48221/99, 21 May 2003, para.38.
[68]. اساسنامه دیوان. ماده 68
[69]. در پارهای موارد، موازنه میان حقهای بزهدیده و متهم از حیث نظری و بهویژه از حیث کاربردی مشکل است. در مقررات دیوان راجع به حقوق بزهدیده این عبارت را که: «تا جایی که منافی با حقوق متهم نباشد» مکرر شاهد هستیم. نکته اساسی در تعیین حدود و ثغور حقهای بزهدیده و متهم است.
[70]. آیین دادرسی و ادله. ماده 42
[71]. آیین دادرسی و ادله. ماده 17(2)
[72]. آیین دادرسی و ادله. ماده 19
[73]. Managing Expectation