نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه شهید بهشتی
2 دانشجوی دکتری جزا و جرم شناسی دانشگاه بهشتی
چکیده
در مقالهی حاضر، شرط ضرورت هشداررسانی بهعنوان یکی از پیششرطهای ضروری اتخاذ تدابیر پیشگیری وضعی بررسی میشود. شرط هشداررسانی تحت دو عنوان کلی مورد تبیین قرار میگیرد. ابتدا ضرورت هشدار دادن از منظر فقهی، حقوق بشری و جرمشناسی بررسی شده، سپس این ضرورت به همراه شرایط آن جهت دستیابی به شیوهی هشدار رسانی مناسب، در نگاه افراد عادی، کارشناسان و بزهکاران مورد سنجش قرار میگیرد. بهعنوان نتیجهی بحث، مطرح خواهد شد که امروزه این مسئله رایج شده که شهروندان عادی تجهیزات پیشگیرانهی خطرناکی را برای حفاظت از املاکشان مورد استفاده قرار میدهند. ضروری است دولتی که برای تمام اقدامات شهروندان اقدام به قانونگذاری نموده، برای تدابیر مربوط به پیشگیری وضعی نیز وارد عرصهی قانونگذاری شود و از این طریق برای اینگونه اقدامات صورت گرفته از سوی شهروندان حد و مرزی را مشخص نماید. یکی از شروط مهم و پرکاربرد در قلمروی پیشگیری وضعی اصل «هشدار یا اطلاعرسانی» به افراد است و بهموجب این اصل هرکس قبل از اقدام به عملیات پیشگیرانه خطرناک و مهلک به سایرین هشدار دهد، معاف از مسئولیت مدنی و کیفری خواهد بود. درنهایت جمعبندی مطالب نیز در جهت تنظیم مادهواحدهای در مورد پیشگیری وضعی است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Warning; the Main Criteria for Exclusion of Liability in the Dangerous Situational Prevention of Crime
نویسندگان [English]
- ali safari 1
- razieh saberi 2
چکیده [English]
In this paper, the analysis of one of the main prerequisite conditions of
situational prevention, i.e. the warning condition is investigated. The condition
is analyzed under two main titles; the first one is the necessity of warning in
Fiqh, human rights, and criminology. Afterward, such necessity alongside its
conditions in order to achieve the proper way of warning is examined from the
viewpoint of ordinary people, experts, and offenders. It will be concluded that,
for it is fairly common for ordinary citizens who use dangerous or even fatal
protective equipment to keep their properties safe from any criminal activities, it
is essential for the state to make attempts to suggest appropriate laws to the
legislature and legally determines conditions, types and other technicalities of
different situational crime prevention measures and their legal limits. In this
way, people will be aware of the legal domain of taking preventive measures
without being trapped in criminal liability for hurting people who face such
measures during their criminal activities.
کلیدواژهها [English]
- Keywords: Dangerous Situational Prevention
- Methods of Warning
- Appropriate Warning
- Liability
مقدمه؛
در مقالهی «ضوابط حقوقی-جرمشناختی پیشگیری وضعی از جرم» (صفاری و صابری، 1393) شرایطی چون ضرورت غیرقانونی بودن تجاوز، لزوم عرفی بودن اعمال ابزارهای پیشگیرانه و ضرورت هشداررسانی برای تعبیه ابزارهای پیشگیری خطرناک بحث شد. توضیحات کاملتر پیرامون شرط ضرورت هشداررسانی در صورت اتخاذ تدابیر پیشگیری وضعی خطرناک در این مقاله تقدیم میگردد.
آنچه میتواند مجوزی برای اِعمال پیشگیری وضعی توسط شهروندان عادی در برابر متجاوزان احتمالی باشد، اعمال حق، نظم اجتماعی یا ترکیبی از این دو است. از سوی دیگر همین برقراری نظم اجتماعی و اعمال حق متقابل ایجاب میکند که اقدامات پیشگیرانهی شهروندان در مقابل تعرضات ناحق، محدود به شرایط خاصی باشد. در غیر این صورت، دفاع از حق یا اقدامات پیشگیرانه در برابر بزهکاران احتمالی، مستمسکی برای وقوع تعرضات ناحق خواهد شد. همچنین نظر به سکوت قانونگذار در باب پیشگیری وضعی و شرایط خاص آن، بحث در اطراف این قضیه اختلافی است و همین امر باعث ایجاد رویههای متفاوت و درنتیجه بیعدالتی در نظام عدالت کیفری میگردد. برهمین اساس، پیشنهاد شد که با بهرهگیری از اصول و قواعد فقهی و قواعد حقوق بشری، ضمن توجه به اصول و فلسفهی پیشگیری وضعی و سپس شناسایی شرایط خاص و منحصربهفرد پیشگیری وضعی در نگاه مردم عادی، متخصصان و برخی بزهکاران میتوان این نقیصه را رفع کرد و به عدالت در نظام کیفری نزدیکتر شد.
به همین منظور، لازم است مبانی توجیهکنندهی این شرط و کیفیات لازم و کافی برای یک اطلاعرسانی مفید و مؤثر از لحاظ نظری و میدانی مورد بررسی قرار گیرد؛ بنابراین، مقاله دارای دو قسمت نظری و میدانی است که مستلزم بهکارگیری دو روش تحقیق است. ابتدا با بررسی منابع در کتابخانه، مبانی نظری بحث تبیین و تحلیل شده، سپس با روش پیمایشی کم و کیف آنها ارزیابی شدهاند. جامعهی آماری که در تابستان 1392، مورد بررسی واقعشده، مردان و زنان در یکی از مناطق شهر تهران بهطور تصادفی انتخاب شدهاند تا میزان تمایل آنها به رد یا قبول شرایط پیشبینیشده برای پیشگیری وضعی ارزیابی گردد. گروه نمونه شامل 132 نفر است که تعدادی از آنها محکومین به حبس در زندان مرکزی مشهد میباشند، چون هماهنگی با مسئولین جهت پخش پرسشنامه در یکی از زندانهای تهران میسر نگردید.
بهطورکلی همانطور که در جدول شمارهی یک آمده، از مجموع 132 پرسشنامه، 31 عدد توسط کارشناسان، متشکل از اساتید، قضات و وکلای دادگستری، 31 عدد توسط محکومین به جرم سرقت و 70 مورد توسط افراد عادی که خود در مواردی بزهدیده بودند، تکمیل گردیده است. ابزار پژوهش، پرسشنامه محققساخته میباشد که بر اساس مقیاسلیکرت[1] ساخته شده است. در حقیقت، در بررسیهای میدانی، برای گردآوری دادههای مورد نیاز، اقدام به تهیه و تکمیل پرسشنامه در بین جامعهی آماری موردنظر با مصاحبه و مشاهده همراه شد که مهمترین بخش مطالعات میدانی است. پرسشنامه دارای 22 سؤال میباشد که شیوهی نمرهگذاری آن بر اساس مقیاس رتبهای (بهشدت موافقم؛ موافقم؛ مخالفم؛ بهشدت مخالفم؛ تصمیم نگرفتهام، احتمالاً موافقم؛ تصمیم نگرفتهام، احتمالاً مخالفم)، میباشد. اعتبار پرسشنامهها از طریق آزمونآلفایکرونباخ[2]، 85 درصد به دست آمد. بر اساس فرمول کوکران[3] از میان جامعه آماری، 132 نفر بهعنوان نمونه به دست آمد. پس از نهایی شدن پرسشنامه و انتخاب جامعهی نمونه و جلب رضایت افراد نمونه، توضیحاتی به افراد برای اطمینان بیشتر و عدم سوءگیری در پژوهش داده شد و پرسشنامهها بدون نوشتن نام افراد تکمیل گردید و در نهایت، دادهها و اطلاعات حاصله، جهت آزمون فرضیات از طریق نرمافزار Excel استخراج شد.
جدول 1- ویژگیهای فردی پاسخگویان
هر یک از ستونهای جدول شماره (1) تعداد پاسخدهندگان و نسبت آنان از حیث ویژگیهایی همچون جنسیت، سن و تجربه بزهدیدگی را نشان میدهد. تقسیمبندی سنی به جوان، میانسال و پیر بر اساس ردههای سنی 20-40 سال، 40-60 و 60 سال به بالا صورتگرفته است.
پرسشنامههای مربوط به افراد عادی بهمنظور دستیابی به نظرات طیف گستردهتری از مردم، توسط دانشجویان که از نقاط مختلف کشور در تهران تحصیل میکنند، تکمیل شده است. در مورد کارشناسان به سبب ضیق وقت آنها، تکمیل بیش از این تعداد پرسشنامه امکانپذیر نبود. در مورد محکومان نیز، باوجود میل و رغبت برای تکمیل تعداد بیشتری از این پرسشنامهها توسط آنان، به سبب وجود مقررات دستوپا گیر برای ملاقات با زندانیان و حتی تکمیل پرسشنامه توسط آنان، تکمیل پرسشنامههای بیشتری میسور نبود و حتی تکمیل همین تعداد، با مشکلات عدیدهای روبرو گردید و وقت زیادی را به خود اختصاص داد.
همانطور که در جدول شماره یک مشاهده میشود یکی از ستونهای اختصاص دادهشده به آن، مربوط به سابقهی بزهدیدگی یا عدم بزهدیدگی است. لذا در ادامه، جدول شماره (2) نشان میدهد که از میان پاسخدهندگانی که تجربهی بزهدیدگی داشتهاند چه تعداد با دستگیری یا مجازات بزهکار یا عدم آن، واکنش مثبت یا منفی پلیس و اتخاذ یا عدم اتخاذ تدابیر پیشگیرانه روبرو بودهاند.
جدول 2: وضعیت بزهکاران پس از ارتکاب
باید دقت نمود که با توجه به درصد بزهدیدگی صفر بزهکاران بر اساس جدول شماره (1)، در جدول شماره (2)، ستون مخصوص بزهکاران تعریف نشده است.
بنابر مراتب و با توجه به اینکه در خصوص چرایی و دلیل ضرورت هشدار دادن ادلهی فراوانی را میتوان بیان نمود که هرکدام از این ادلّه میتواند دلیلی بر ارزش و حجیت مفاد این شرط باشد و از سوی دیگر لازم است شرایطی فراهم باشد تا بتوان ادعا کرد هشداررسانی در مورد اقدامات مربوط به پیشگیری وضعی به شکل صحیحی انجام شده و بر اساس آن حکم به عدم مسئولیت هشداردهنده داد، در این مقاله تلاش گردیده تا ضمن تحلیل دقیق و همهجانبه به مبنا و چرایی شرط هشداررسانی در پیشگیری وضعی و همچنین فنون یک هشدار مناسب اشاره شود. لذا مطالب، در دو قسمت تحت عنوان بایستگی هشدار دادن و شرایط هشدار دادن در پیشگیری وضعی تقدیم خوانندگان میگردد. در هر قسمت مبانی نظری مربوط و دلایل موافقین و مخالفین آنها و نیز ارزیابی هریک بر اساس تحقیقات انجامشده و مستخرج از پرسشنامههای محققساخته بررسی میشود. نتیجه اینکه یکی از شروط مهم و پرکاربرد در قلمروی پیشگیری وضعی اصل «هشدار یا اطلاعرسانی» به افراد است. بهموجب این اصل هرکس قبل از اقدام به عملیات پیشگیرانه خطرناک و مهلک به سایرین هشدار دهد، معاف از مسئولیت مدنی و کیفری خواهد بود. همچنین، نظر به اینکه با تنظیم یک مادهواحدهی دقیق در زمینهی پیشگیری وضعی هم میتوان از تعارضات در صدور احکام توسط دادگاهها جلوگیری کرد و هم عدالت را در دستگاه کیفری نابتر ساخت، در انتهای نتیجهگیری مادهواحدهای بهعنوان پیشنهاد ارائه شده است.
1. بایستگی هشدار دادن؛
بیشک یکی از شروط مهم و کاربردی در قلمروی پیشگیری وضعی اصل «هشدار یا اطلاعرسانی» است. بر اساس این شرط نهتنها تأثیرگذاری اقدام پیشگیرانه تأمین و حتی بیشتر میشود، بلکه ازلحاظ حقوقی نیز هرکس قبل از اقدام به عملیات پیشگیرانه بهویژه از نوع خطرناک و مهلک به سایرین هشدار دهد، معاف از مسئولیت مدنی و کیفری خواهد بود. در خصوص ضرورت حقوقی و جرمشناسی این شرط، ادلّهی فراوانی را میتوان بیان نمود که هرکدام از این ادله میتواند دلیلی بر ارزش و حجیت این شرط باشد. اهم این دلایل را میتوان به شرح ذیل موردبررسی قرارداد.
1-1. بایستههای فقهی؛
نقش و تأثیر قواعد فقه و گسترهی آن در نظام حقوقی ایران و اهمیت و کارآمدی آن را بهویژه با توجه به اصول 4 و 167 قانون اساسی نمیتوان نادیده گرفت. برای حل مشکلات نظام حقوقی، لازم است به مبانی و متون فقه اسلامی مراجعه شود. انصاف این است که در متون اسلامی و فقه قواعدی وجود دارد که توجه به آنها و اهتمام به کاربردی نمودنشان در رویهی جاری نظام حقوقی- قضائی ایران، میتواند مشکلگشا بوده و حتی از حجم پروندههای انباشته در نظام قضایی بکاهد. در همین زمینه، یکی از قواعد کاربردی که میتواند فرا روی قاضی در استنباط حکم قضیه حسب مورد در دعاوی حقوقی یا کیفری باشد، «قاعدهی تحذیر» است.
بهموجب این قاعده هرکس قبل از اقدام به عملیات خطرناک و مهلک به سایرین هشدار دهد، در صورت وجود شرایط لازم معاف از مسئولیت مدنی و کیفری خواهد بود.
مبنای قاعدهی تحذیر در فقه روایت معروفی است که از امام صادق (ع) نقل گردیده و در آن، عبارت معروف حضرت علی (ع) «قد اَعذَرَ مَن حَذَّر» آمده است که ازنظر محتوا و دلالت و همچنین از جهت سند و مدرک نیز قوی و خالی از ضعف است (طباطبایی، 1429 هـ. ق.: 488؛ حرّ عاملی، 1409 هـ. ق.: 69؛ ابوجعفرکلینی، 1429 هـ. ق.: 331؛ ابنبراج طرابلسی، 1400هـ.ق.: 515؛ صباح مشهدی، 1385: 13).
در برخی از کتب فقهی در تفسیر قاعدهی «أعذر منحذر» چنین آمده که رفع مسئولیت با تحذیر در صورت ایجاد محیط خطرناک ناظر به فرضی است که خود شخص مالک ایجادکنندهی خطر نباشد و الا اگر ملک شخصی باشد، با ایجاد محیط خطرناک نیازی به هشدار نیست و در این صورت نسبت به شخصی که بدون اذن به ملک وارد شده و خسارت دیده، ضمانی بر عهدهی مالک قرار نمیگیرد (جمعی از نویسندگان زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، 1417هـ. ق.: 585).
بررسیها نشان میدهد که مبنای نظر فوق به حدیث معروف امام صادق (ع) در رابطه با عدم ضمان حافرِ چاه در ملک خویش، نسبت به شخص غیر مأذون بازمیگردد. یکی از فقها اینگونه استدلال نمودهاند، «همانطور که اگر شخصی بدون اذن مالک در ملک وی وارد شود و در چاه حفرشده در ملک او سقوط کند، باعث ضمان مالک نمیشود، در مورد حدیث مربوط به ضمان رامی در بیان قاعدهی تحذیر نیز، چنانچه مالک در ملک خود اقدام خطرناک را انجام داده و دیگری بدون اذن به ملک او وارد شود و از جانب مالک نیز تحذیری صورت نگرفته باشد، موجب مسئولیت مالک نیست» (مدنی کاشانی، 1408 هـ. ق.: 71). هرچند مبنای حدیث امام صادق (ع) که دلیل صدور این نظر شده و توضیحات و ایرادات تفسیری وارد بر آن، در مقالهای تحت عنوان «نقد عدمتحدید حق پیشگیری وضعی در پرتو قواعد فقهی و حقوقی» (صفاری و صابری، 1392: 118-115) توضیح داده شده، اما لازم به یادآوری است که در این زمینه دیدگاه مخالف نیز وجود دارد. مطابق این دیدگاه، اقدامات خطرناک ولو در ملک شخصی، باید با هشدار از جانب مالک انجام شود. چه در غیراینصورت اگر قتلی واقع شود خطای محض است و ضمان بر عهدهی عاقله قرار میگیرد؛ یعنی همان مسئولیتی که برای غیر مالک وجود دارد، در مورد مالک نسبت به ملک شخصی خود نیز صادق است (نجفی (صاحب جواهر)، 1404 هـ. ق.: 69).
با تصویب مادهی 508 قانون مجازات اسلامی مصوب1392و جایگزینی آن با مادهی 339 قانون مجازات سابق، حتی مالک نسبت به اقدامات صورت گرفته در ملک خویش نسبت به شخص غیر مأذون میتواند مسئول شناخته شود و آن در صورتی است که صدمه یا تلف به علت اغواء، سهلانگاری در اطلاع دادن و مانند آن مستند به مالک باشد. در چنین حالتی با استنباط از متن تبصرهی یک این ماده، اطلاعرسانی کامل و صحیح، ازجمله ابزارهای مفید برای رفع ضمان از مالک تلقی میشود.
علاوه بر مبنای شرعی، قاعدهی تحذیر با مبنای عقلی نیز هماهنگ است، زیرا عقلای عالم، هشداردهندهای را که با رعایت جانب احتیاط، به طرف مقابلش که در معرض آسیب از جانب اوست، هشدار میدهد ضامن نمیشناسند (فلّاح، 1385: 55؛ محقق داماد، 1371: 12).
این قاعده با کارکرد بسیار حساس و پیشگیرانهی آن، قلمروی بسیار گسترده و مصادیقی غیرقابلاحصا دارد. بهطوریکه در هر موقعیت، زمان و مکانی که زمینه یا احتمال خطر و تهدید برای سلامتی، جان یا مال انسان در آن وجود داشته باشد، کاربرد دارد؛ بنابراین در صورت بهکاربردن وسایل خطرناک، اما مشروع و قانونی که در قالب پیشگیری وضعی برای حفاظت از منازل یا هرجای دیگر استفاده میشود، مالک بر اساس قاعدهی تحذیر و با هشدار دادن مبنی بر بهکار برده شدن اینگونه تجهیزات خطرناک، میتواند بار مسئولیت را از دوش خود بردارد.
لزوم اطلاعرسانی در هنگام بهکارگیری تجهیزات محافظتی غیرقابل رؤیت در برخی استفتائات نیز مورد تأکید قرارگرفته که دو نمونهی آن عیناً نقل میشود. اولین استفتا مربوط به بحث ضمان در برابر تلف کردن حیوان به سبب اقدامات پیشگیرانهی مربوط به حفظ مال است و استفتا دوم بهطور خاص به قضیهی مورد بحث در این مقاله مربوط است.
استفتای اول:
«شخصی زراعت میکند و مرغان خانگی اهل آن قریه زراعت را میچینند و از بین میبرند، صاحب زراعت برای جلوگیری از مرغان، دانهی زهرآلود میپاشد و مرغان میخورند و میمیرند، بعضی صاحبان مرغها را نیز از کار خود باخبر کرده، آیا تاوان آن دسته از مرغان که با زهر از بین میروند به گردن صاحب زراعت است»؟
پاسخ: «اگر صاحبملک اعلام کرده باشد مانعی ندارد و ضامن نیست» (تبریزی، 1378:287؛ صانعی، 1376: 276؛ علیاننژادی، 1385 :387).
استفتا دوم:
«با توجه به اینکه امروزه مردم بهمنظور حفظ اموال خویش از دستبرد سارقین به اعمالی چون تعبیهی سیم برقدار در اطراف دیوار منزل خود اقدام مینمایند، آیا چنین اعمالی در قالب دفاع مشروع قرار میگیرد و لذا باید گفت بر اساس قاعدهی تدرّج در دفاع پیش نرفته یعنی با اقدامات کمتر هم میتوانسته از مال خود دفاع کند و بدینترتیب صاحب ملک درصورتیکه فرد چه سارق یا غیرسارق، بدون اذن او از بالای دیوار، به منزل او بیاید و در اثر گرفتار شدن به کابلهای متصل به برق، دچار برقگرفتگی شده و فوت نماید، مسئول و ضامن است؟ یا اینکه بر اساس قاعدهی تسلیط مختاراست هر اقدامی نسبت به ملک خود انجام دهد و هیچ ضمانی در برابر غیری که بدون اذن به منزل او وارد شده ندارد؟ و یا شرایط خاص دیگری بر این قضیه حاکم است»؟
پاسخ این سؤال که میتواند دربرگیرندهی دو شرط برای اقدامات مربوط به پیشگیری وضعی نیز باشد، بدین شرح است:
اگر «1- راه دیگری برای جلوگیری از سرقت و دفاع از ملک نباشد؛2- و البته مالک نیز هشدار داده باشد بهگونهای که افراد مطلع شوند، در برابر سارق یا غیر او ضامن نیست و مسئولیتی ندارد».
لزوم هشداررسانی در هنگام تقویت آماج با استفاده از تجهیزات خطرناکی که قابلرؤیت نیستند، در حفاظت از مرزها نیز مشاهده میشود. امروزه جهت حفاظت از مرزها در برابر قاچاقچیان کالا و مواد مخدر و یا حفاظت در برابر گروهکهای تروریستی، در قالب توسعهی محافظت بهعنوان یکی از اشکال و انواع پیشگیری وضعی از میدانِ مین استفاده میشود و در هنگام بهکاربردن میدان مین، به جهت اطلاعرسانی، حتماً علامت خاصی که بیانگر احتمال خطر مرگ افراد در هنگام ورود به مرز است نصب میگردد.
در حقوق انگلستان نیز قاعدهای مشابهِ قاعدهی تحذیر برای رفع مسئولیت مشاهده میشود. بهموجب حقوق این کشور، مالک بر اساس «قوانین مسئولیت متصرفین» مصوب 1957 و 1984 وظیفهی مراقبت نسبت به تمام افرادی که وارد ملک او میشوند اعم از مأذون و یا متجاوز را بر عهده دارد. بهموجب (بند 5) مادهی یک قانون مسئولیت متصرفین 1984 وظیفهی مراقبت در برابر خطر نسبت به متجاوز که برعهدهی ساکن قرار میگیرد، با برداشتن گامهای منطقی؛ همانند اخطار یا هشدار دادن به وجود خطر مرتبط میتواند از مالک برداشته شود. بهموجب (بند 6) این ماده نیز، مالک باوجود هشدار دادن، نسبت به شخصی که خطرات را آگاهانه میپذیرد و اقدام خطرناک را انجام میدهد، هیچ وظیفه و مسئولیتی بر عهده ندارد (Cooke, 2001: 173).
درهمینراستا پروندهای در سال 1990 مطرح شد که بهموجبآن صاحب یک مغازه بهعلت اینکه مغازهی او طی دو سال، هشت بار مورد سرقت قرار گرفته بود، برای حفاظت از ملک خود اقدام به گذاردن اسلحه به شکل یک تلهی مرگبار نمود. بهکاربردن این تله منجر به کشته شدن سارق نوجوانی شد که برای سرقت به آن مغازه آمده بود. بهحکم دادگاه، شخص مالک به قتل غیرعمد سارق نوجوان محکوم شد. ازآنپس بود که صاحبان مغازههای اطراف که به تعبیهی چنین تلههای مرگباری برای حفاظت از ملک خود در برابر سارقان اقدام نموده بودند، جهت رفع مسئولیت از خود به نصب علائم هشداردهنده، مبنی بر بهکاربردن چنین تلههای انفجاری در ساختمانهای خود پرداختند تا به تبع آن در صورت ورود خسارت جانی به سارقِ آگاه از وجود خطر، موجب محکومیت آنها به قتل یا سایر خسارات بدنی نگردد (Gardner&Anderson, 2009: 113).
1-2. بایستههای پیشگیری وضعی؛
پیشگیری وضعی بهنوبهی خود بهعنوان یکی از اقسام پیشگیری است که نه بر توسعهی جامعه و نهادهای آن، بلکه صرفاً برکاهش موقعیتها و فرصتهای ارتکاب جرم مبتنی است و از این طریق بهدنبال بالا بردن تلاش، زحمت و خطر نسبت به سود احتمالی حاصل از جرم و انصراف از آن است.
تأثیر اقدامات پیشگیری وضعی بر کاهش یا حتی متوقف نمودن ارتکاب جرم بهسبب رابطهای است که بین پیشگیری وضعی و نظریهی انتخاب عقلانی وجود دارد (رحیمینژاد، 1388: 114). رابطهی نزدیکی که پیشگیری وضعی را به نظریهی انتخاب عقلانی پیوند میدهد بر این مبنا است که همه یا اکثر بزهکاران، به هنگام ارتکاب جرم با محاسبه خطرات موجود و سود احتمالی تصمیم میگیرند که طرح مجرمانهی خود را ادامه بدهند و با این کار درواقع دست به یک انتخاب عقلانی هرچند محدود زدهاند؛ بنابراین باید فرض کرد که: 1) انتخاب عقلانی همواره وجود دارد؛2) این انتخاب، انتخابی غالباً آنی است، زیرا با یک اقدام پیشگیری وضعی مؤثر، عقبنشینی کاملاً منطقی و محتمل است. (گسن، 1376: 618؛ صفاری، 1380: 305-304؛ شفیعی،1382: 40).
با لحاظ اینکه در اقدامات ناظر به پیشگیری وضعی سعی میشود خطر ارتکاب جرم از دید بزهکار احتمالی بالا رود تا درنتیجهی محاسبهی عقلانی از ارتکاب جرم منصرف شود، باید بزهکار احتمالی از وجود اینگونه تدابیر پیشگیرانه که در جهت بالا بردن خطر، تلاش و زحمت ارتکاب جرم اتخاذ گردیده، آگاهی یابد. درغیراینصورت، چنانچه اقداماتی که برای حفاظت از اموال در قالب پیشگیری وضعی صورت میگیرد، بهگونهای باشد که بزهکار احتمالی بهراحتی نتواند آنها را مشاهده نموده و از وجود آنها آگاهی یابد؛ عملاً فایدهای نداشته و پیشگیری غیرمحتمل میشود؛ زیرا اقتضای محاسبهی پیشگیری وضعی بهعنوان یک خطر، مطلع شدن بزهکار احتمالی از وجود این تدابیر و تجهیزات است تا در محاسبهی عقلانی که انجام میدهد محاسبه گردد. انجام اقدامات پیشگیرانهای که بهراحتی قابلمشاهده نیست و اطلاعرسانی نیز از طرف مالک صورت نمیگیرد، سبب میشود بزهکار در محاسبهی عقلانی خود سود حاصل از ارتکاب جرم را نسبت به خطر آن فراوان تلقی کرده و لذا به تصمیم خود در ارتکاب جرم جامهی عمل بپوشاند.
گزیدهی سخن اینکه استفاده از تجهیزات و تدابیر خطرناک برای پیشگیری نیاز به اطلاعرسانی دارد و عدم اطلاعرسانی سبب میگردد تا احتمال وقوع بالا رفته و حتی به بزهکار خسارتی وارد شود. درحالیکه هدف در پیشگیری وضعی هیچگاه خسارت زدن به بزهکار یا دامگستری برای او نبوده بلکه هدف صرفاً بازداشتن او از ادامهی مسیر ارتکاب جرم است و برای رسیدن به این مهم باید تجهیزات حفاظتی بهگونهای نصب گردد که بزهکاران احتمالی از وجود آنها اطلاع یابند.
تحقیقات در رابطه با لزوم اطلاعرسانی برای پیشگیری از طریق طراحی محیطی (CPTED) که خود یکی از مبانی پیشگیری وضعی را تشکیل میدهد، نشان داد که با نصب علائم خطر در قسمت ورودی مکانهای مسکونی میزان امنیت این مکانها بالا رفته و علائم و تابلوهای مناسب و خبری میتواند در ایجاد تصویر مثبت از امنیت در محله کمک کند (هون، 1385: 10؛ ابراهیمی، 1389: 34).
نتایج حاصل از اجرای برنامهای تحت عنوان «OL» که به شرح تلاشهایی میپردازد که از شهروندان میخواهد تا بهعنوان راهی برای محافظت، اموال خود را علامتگذاری کنند نیز مفید بودن و ضرورت اطلاعرسانی را تأیید میکند. در این برنامه از شهروندان خواسته میشود، بهعنوان عامل بازدارندهی روانی تابلوهایی را روی پنجرهها و مکان زندگیشان قرار دهند که به سارقین بالقوه دربارهی وجود این برنامه هشدار دهند (خلعتبری، 1384: 234). همچنین بنگرید به تأثیر اطلاعرسانی بر پیشگیری در پروژهی ناظر به نحوهی کاهش مهاجرت قاچاقی که در آمریکا انجامشده است (کلارک، 1388: 207).
نتیجه اینکه اطلاعرسانی به بزهکارانِ احتمالی مبنی بر کاربرد تجهیزات پیشگیرانه، نقش یک عامل بازدارندهی روانی را ایفا میکند که در تصمیمگیری و محاسبهی عقلانی بزهکار تأثیر گذاشته و این امر است که میتواند باعث بازداشتن او از ادامهی مسیر ارتکاب جرم شود.
1-3. بایستههای حقوق بشری؛
یکی دیگر از مبانی توجیهکنندهی ضرورت اطلاعرسانی در مورد کاربرد ابزارهای پیشگیرانهی خطرناک و خسارتزا، قواعد مربوط به رعایت انصاف و عدالت و بهطورکلی لزوم رعایت موازین حقوق بشری است.
هرچه روابط بین افراد بر مبنای عدالت و انصاف شکل گیرد، برای بهدست آوردن آنچه فکر میکنند استحقاق آن را دارند، به خشونت کمتری متوسل میشوند؛ بنابراین اگرچه یکی از بهترین شیوههای تأمین امنیت، پیشگیری با ابزارهای خطرساز است ولی رعایت موازین حقوق بشر موجب معقولتر و عادلانهتر شدن آن میگردد.
بدین ترتیب زمانی که اقدامات راجع به تأمین امنیت و پیشگیری، احساس بیعدالتی یا ضد بشری را برانگیزد، تأثیر کم یا عکس خواهد گذاشت؛ زیرا این نوع از اقدامات ممکن است موجب ناامنی شده و افرادی را به شورش تحریک کند. ضمن اینکه رفتار غیرعادلانه، سرزنش اخلاقی دیگران را نیز بهدنبال دارد (ابراهیمی، 1378: 35).
رعایت حقوق بشر در پیشگیری از جرم در اسناد مختلف پیشگیری نیز بهصراحت آمده است. در «ششمین کنگرهی پیشگیری از جرم و اصلاح بزهکاران» با موضوع پیشگیری از جرم و کیفیت زندگی که برای اولین بار در یک کشورِ درحالتوسعه، در سال 1980، در شهر کاراکاس، تشکیل گردید، رعایت نُرمها و رهنمودهای سازمان ملل در مبارزه علیه بزهکاری توصیه شد. «هشتمین کنگرهی سازمان ملل در مورد پیشگیری از جرم و اصلاح مجرمین» نیز در ارتباط با جرائم انفورماتیک، قطعنامهای تصویب کرد که در آن دولتها به اتخاذ تدابیری در جهت بهبود امنیت پایدار، پیشگیری، حمایت از حریم خصوصی، رعایت حقوق بشر و آزادیهای بنیادین دعوت شدند (ابراهیمی (الف)،1390: 52).
این کنگرهها، با تدوین قواعد هنجاری و قابلاجرا درواقع نوعی قانونگذاری نمودهاند؛ هرچند اکثریت اسناد و قطعنامههایی که توسط نهادهای مختلف سازمان ملل تصویبشده «اسناد غیر الزامآور» است؛ ولی بااینوجود، بیشازپیش در معاهدات و نیز حقوق بینالملل عرفی استفاده و بهکار گرفته میشود. این اسناد که نتیجهی پنجاه سال فعالیت است، میتواند بهعنوان یک «مجموعه قوانین» کامل از حوزههایی که امکان توافق حداکثری در مورد آن وجود داشته، قلمداد گردد. پیام مشترک این اسناد این است که تعهد دولتها به پیشگیری مطلق نیست (ابراهیمی، 1384: 374-355)؛ یعنی سیاستهای پیشگیری باید از برخی محدودیتهای حقوقی تبعیت کند. درواقع، هدفِ پیشگیری ممکن نیست به هر قیمتی حاصل شود؛ برای رسیدن به آن هدف نباید هر وسیله و هر اقدامی را توصیه کرد؛ زیرا هدف هرچند عادلانه باشد، هر وسیلهای را توصیه نمیکند. در چارچوب حقوق بشر پیشگیری مطلق از خشونت لزوماً مطلوب نیست.
علاوه بر دولتها، هر شخص یا گروه در مقابل جامعه دارای تکالیفی است ازجمله آنکه نباید به فعالیتی مبادرت ورزد که هدف یا نتیجهی آن مخدوش ساختن حقوق بشر و آزادیهای اساسی دیگران است (مواد 29 و 30 اعلامیهی جهانی حقوق بشر). این نکته اساسی با عبارتی مشابه در مادهی پنج میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (1966) و مواد 27 و 29 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر نیز تصریح شده است. این مسئله بهخصوص در ارتباط با حقوق غیرقابلنقض بشر مطرح میشود (ابراهیمی (ب)،1390: 154).
برخی از حقوق که جزء لاینفک حق زندگی و کرامت انسانی است و زمینهی برخورداری از سایر حقوق را فراهم میسازد، در هیچ شرایطی قابلنقض نیست (مادهی 6 میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی). خواه این حقوق صراحتاً توسط یک کنوانسیون بینالمللی حمایت شده باشد، خواه ناشی از حقوق عرفی باشد. میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، بهصراحت این «حقوق غیرقابلنقض» را برمیشمارد؛ مانند حق مورد آزار و شکنجه یا رفتارهای ظالمانه یا غیرانسانی یا ترذیلی قرار نگرفتن (ماده 7)، حق عدم بردگی (ماده 8)، ممنوعیت عطفبهماسبقشدن قوانین کیفری (ماده 15).
همچنانکه نمیتوان برای توجیه شکنجه و سایر-کیفرها، رفتارهای وحشیانه، غیرانسانی یا تحقیرکننده، به اوضاعواحوال استثنایی مانند جنگ، تهدیدات امنیت، بیثباتی داخلی یا هر نوع حالت فوقالعاده متوسل شد؛ زیرا این اقدامات خلاف کرامت انسانی محسوب شده و باید بهعنوان یکی از موارد نقض و انکار اهداف منشور، نقض حقوق بشر و آزادیهای مندرج در اعلامیهی جهانی حقوق بشر و سایر اسناد بینالمللی در زمینهی حقوق بشر محکوم گردد (ابراهیمی، 1378: 183). پیشگیری نیز ولی نباید ناقض حقوق پیشگفته باشد.
بنابراین با توجه به لزوم رعایت موازین حقوق بشر، اقدامات ناظر به پیشگیری وضعی چه از طرف دولت و چه از سوی افراد عادی باید بهگونهای تحقق یابد که انصاف و عدالت و موازین حقوق بشر که مهمترین آنها حق بر حیات است و جزء حقوق غیرقابلنقض محسوب میشود، رعایت گردد. برای رعایت این قواعد لازم است، چنانچه اعمال ابزارهای پیشگیرانه همچون تعبیهی کابلهای برق ازلحاظ عرف محلی تنها راه چاره برای حفظ امنیت است، مالکی که از چنین سیستمی برای حفاظت از ملک خود استفاده کرده به لحاظ حفظ حیات دیگری حداقل نسبت به اطلاعرسانی در مورد اتخاذ چنین تدابیری اقدام نماید تا بزهکار احتمالی از بهخطرافتادن حیات و زندگی خود در صورت اقدام به ارتکاب جرم نمودن آگاهی یابد. اگر باوجود اطلاع و آگاهی از این امر بازهم در تصمیم خود برای ارتکاب جرم اصرار داشته باشد بر اساس قاعدهی اقدام، به ضرر خویش قدم برداشته و دیگری را که رعایت تمامی جوانب و قواعد حقوق بشری را نموده نمیتوان مسئول دانست.
تا اینجا مبانی نظری ضرورت اطلاعرسانی در پیشگیری وضعی تبیین گردید. در قسمت بعد شرایط اطلاعرسانی با نظرسنجی از سه گروه افراد درگیر با موضوع مورد تجزیهوتحلیل قرار میگیرد. البته قبل از ورود به بحث دیگر لازم است با ارائهی جدول و نمودار (که در ذیل آمده)، درصد موافقان و مخالفان شرط هشداررسانی نمایش داده و به شکل مختصر علل مخالفت با این شرط که از سوی پرسششوندگان بهدستآمده ذکر و تا حد امکان پاسخ داده شود.
جدول 3 و 4- موافقان و مخالفان شرط ضرورت هشداررسانی
(جدول 3)
(جدول 4)
ارزیابی جامعهی آماری این مقاله نشان میدهد که تعداد اندکی با شرط ضرورت هشداررسانی مخالفت نمودهاند. همانطور که در نمودار شماره (1) نشان دادهشده درصد مخالفین در بین کارشناسان، افراد عادی و بزهکاران به ترتیب 13 درصد، 9 درصد و 45 درصد است. تعداد مخالفان در بین کارشناسان و افراد عادی نسبت به موافقین بسیار اندک است؛ در مقابل، بزهکاران هرچند با یک تناسب مشابه با لزوم هشدار دادن مخالفت بیشتری نسبت به دو گروه دیگر نشان دادهاند که جای تعجب دارد.
نمودار شمار (1): موافقان و مخالفان شرط ضرورت هشداررسانی
از یکسو، علت مخالفت بزهکاران با هشداررسانی را باید در شرط دیگر پیشگیری وضعی، یعنی ضرورت عرفی اعمال ابزارهای پیشگیرانه جستوجو کرد (صفاری و صابری،1393: 173-163). در این مقاله آمد که از میان 31 نفر بزهکار، حدود 12 نفر مخالف و 19 نفر موافق شرط ضرورت عرفی اعمال ابزارهای پیشگیرانه بودند. با بررسی در پرسشنامهها این مسئله حاصل گردید که از میان 14 نفر مخالف شرط ضرورت هشداررسانی (به جدول شماره 3 مراجعه شود)، 12 نفر آنها دقیقاً همان کسانی هستند که با شرط ضرورت عرفی نیز مخالفت نمودهاند و تنها دو نفر علیرغم موافقت با شرط ضرورت عرفی، مخالفت خویش را با شرط هشداررسانی اعلام کردهاند. مسئلهی فوق میتواند نشانگر این امر باشد که مخالفین شرط ضرورت عرفی ازآنجاکه اساساً با بهکاربردن ابزارهای پیشگیرانه مهلک که ممکن است در آیندهای نزدیک حتی حیات خود آنان را به خطر اندازد، مخالف بودهاند، دیگر به شرط بعدی که ناظر به اطلاعرسانی استفاده از چنین ابزارهای مهلکی است، هیچ توجهی نکرده و پاسخ منفی خود را ابراز داشتهاند؛ بنابراین با لحاظ اوصاف مذکور، تنها دو نفر از بزهکاران بهطور واقعی مخالف شرط هشداررسانی بوده و در مقابل اکثر آنان، یعنی 17 نفر، موافقت خود را با این شرط اعلام نمودند.
از سوی دیگر، تنها دلیل ارائهشده از سوی مخالفین با ضرورت هشداررسانی در دو گروه کارشناسان و افراد عادی این بود که در جهت اصل غافلگیری مهاجم و ضرورت مؤثر و مفید بودن و کارایی داشتن اقدامات پیشگیرانه، هیچ اطلاعرسانی به بزهکارِ بالقوه نباید صورت پذیرد؛ زیرا هشداررسانی مبنی بر بهکاربردن تجهیزاتی چون ابزارهای پیشگیرانه مهلک باعث آگاهی و اطلاع کامل و جامع بزهکار بالقوه از تجهیزات شده و سپس وی به دنبال فراگیری راههای مقابله با آن میرود و درنتیجه هیچ پیشگیری از جرمی حادث نخواهد شد.
ایراد فوق یکی از انتقادات کلی است که از سوی مخالفین رویکرد پیشگیری وضعی ارائه گردیده است. این گروه معتقدند اقدامات ناظر به پیشگیری وضعی تأثیر چندانی در پیشگیری از جرم نخواهد داشت؛ زیرا با انجام این اقدامات ریشهی اصلی جرم یا انگیزهی ارتکاب آن، از بین نرفته بلکه وقوع آن در زمان و مکان خاصی، ممتنع شده است؛ لذا وقوع آن در زمان و جای دیگری و یا به طریق دیگر ممتنع نیست. مثلاً هیل و لیکک (Heal & Laycock,1998:236-245) بیان میدارند که حلقهی مفقوده در رویکرد وضعی مبتنی بر «انتخاب معقول یا حسابگرانه»، آنطور که کرنیش و کلارک مدّعیاند، مسئلهی انگیزه مرتکبین است. بهبیاندیگر، وقتی شخصی با انگیزهای قوی تصمیم به ارتکاب جرمی میگیرد، محافظت هدف مورد نظرش نمیتواند او را از ارتکاب جرم منظور، منصرف سازد بلکه بهاحتمالزیاد، به دنبال راهحل جانشینی خواهد رفت. کلارک (Clark, 1992: 68) در پاسخ به طرح اینگونه مسائل چنین استدلال میکند که اشتباه در این است که میزان تأثیر روشهای موضعی باانگیزه ارزیابی میشود؛ چراکه نتیجهی موفقیتآمیز در هر جرمی حتی در مواردی که مرتکب، تصمیم به ارتکاب آن گرفته، رابطهی تنگاتنگی با موجود بودن فرصت یا روش انجام آن و حتی طبیعت آن دارد.
ازسویدیگر، کلارک و کرنیش (1995:Cornish & Clark, 1986) در پاسخ به این ایراد میگویند: در برداشتهای جبری از رفتار انسانی مبتنی بر نیازهای درونی فرد (مثل نظریات فروید 1940 و لرنز 1966) یا مبتنی بر مسائل زیستی و ارثی یا مبتنی بر یادگیری در دوران صغر، جرم، محصول غیرقابلاجتناب عوامل درونی و بیرونی است (نوربها، 1386: 48؛ کینیا، 1388: 53)، لذا جابهجایی جرم اجتنابناپذیر خواهد بود. بااینوجود، در نظریهی انتخاب عقلانی، جابهجایی جرم محصول تصمیم آگاهانه مرتکب فرض میشود؛ زیرا او با اراده و نیّت خود، سود و زیان جرائم جانشین یا اهداف جانشین را خواهد سنجید. در نتیجه جابهجایی در مواردی که این محاسبه، به سود مجرم باشد، ممکن است (فقط ممکن است و حتمی نیست) رخ دهد و در سایر موارد حتماً چنین خواهد شد.
لازم است اضافه نمود که حتی اگر جابهجایی در چنین مواردی رخ دهد، باز میتوان پیشگیری را موفق دانست؛ زیرا ارتکاب جرم به تأخیر میافتد و دراثنای این تأخیر، امکان بروز هزارویک اتفاق وجود دارد که نتیجهی هریک از آنها جز پدیدهی جابهجایی، میتواند پیشگیری یا در حکم آن باشد. همچنین صرف تأخیر میتواند ازنظر اجرایی برای مجریان یک منطقه (پلیس)، موفقیت محسوب گردد؛ چیزی که با اعمال رویکردهای دیگر قابل حصول نیست و یا حداقل قابلمحاسبه نیست (صفاری، 1391: 154؛ بابایی،1390: 161؛ گزارش خبری- تحلیل پیشگیری از جرم و آسیبهای اجتماعی،1390: 11).
درنهایت باید اشاره نمود که میزان اندک جابهجایی هم که ممکن است رخ دهد و بهتبع آن جرم حادث گردد، واقعیتی انکارناپذیر است؛ زیرا هیچ فرد یا تئوری، مدّعی براندازی و حذف کامل جرم از جامعه نبوده و نمیتواند باشد. آنچه مورد ادّعاست و قابل حصول، این است که میتوان با اعمال روشهای بهینه و عملیتر، میزان جرائم را کاهش و یا میزان خسارت ناشی از آن را تقلیل داد؛ زیرا هیچ جامعهای بدون جرم، قابلتصور نیست و بهـ. ق.ول دورکهایم، اگر جامعهای از قدّیسین را در نظر بگیریم، حتی دربینآنها نیز خطاهایی، به وقوع میپیوندد که با معیارهای حاکم بر جمع آنان، تخلف و جرم محسوب میشود. لذا جامعهی بدون جرم با معیارهای دنیوی قابلتصور نیست ولی جامعهای با جرم کمتر و جرائم خفیفتر، امکانپذیر و قابلدستیابی است (صفاری،1391: 162).
2. شرایط هشدار دادن؛
صرفنظر از برخی مخالفتهای جزئی با هشداررسانی در پیشگیری وضعی، ازآنجاکه هشدار در نظر اکثر سوژههای تحقیق لازم و مفید اعلام شده و ازنظر حقوقی نیز رفع مسئولیت قانونی کاربران ابزارهای پیشگیری وضعی از ایراد صدمات مالی و جانی به متجاوزین به اموال خویش در گروی آن است، لذا شرایط لازم برای اینکه هشدار در عمل نیز ضمان را از عهده کاربران ذکرشده بردارد به شرح ذیل موردبررسی قرار میگیرند:
2-1. مشروعیت رفتار؛
مشروعیت رفتار شامل مشروعیت عمل یا ترک عمل در مکان مباح است. منظور از واژهی «مشروعیت» قانونی بودن است و اگر گفته شود شرط مشروعیت رفتار اساسیترین شرط هشدار است سخنی بهگزاف نیست، زیرا ابتدا لازم است مجوز قانونی رفتار وجود داشته باشد تا در صورت حصول سایر شرایط، رفع مسئولیت نتیجه گرفته شود (ادریس،1374: 140- 139). بهعبارتدیگر، عمل حرام بههرنحو که منجر به خسارت یا صدمه گردد ضمانآور است (قیاسی،1390: 128).
بین این شرط مربوط بهضرورت اطلاعرسانی و شرط ضرورت عرفی بهکاربردن ابزارهای پیشگیرانه (صفاری و صابری،1393: 185-140) ارتباط وجود دارد. در بیان شرط ضرورت عرفی به کار بردن ابزارهای پیشگیرانه اشاره شد اقداماتی که در این قالب صورت میگیرد ابتدا باید بهگونهای تحقق یابد که خارج از حد متعارف و خلاف اصول قانونی و بهخصوص قاعدهی لاضرر نباشد. پس نوبت بهشرط ضرورت اطلاعرسانی میرسد؛ یعنی زمانی هشدار و اطلاعرسانی تعیینکننده و بهعبارتی موجب رفع مسئولیت اعم از کیفری یا مدنی از فرد خواهد شد که اقدامات ناظر به پیشگیری وضعی به شکل مشروع و در حد متعارف باشد.
نتیجهی حاصل از مطالعه بر روی سه گروه جامعهی آماری موردنظر، در باب موافقت یا مخالفت با شرط مشروعیت رفتار، بهعنوان یکی از اصول هشداررسانی مناسب به شرحی است که در جداول شماره (5) و (6) نمایش داده میشود. باید توجه داشت که تکمیلکنندگان قسمت مربوط به شرایط و اصول هشداررسانی مناسب در پرسشنامه، کسانی بودند که ابتدائاً موافقت خویش را با شرط ضرورت اطلاعرسانی اعلام کرده و سپس در رابطه با شرایط اطلاعرسانی مناسب اظهارنظر نمودهاند (برای مشاهدهی تعداد و درصد موافقان شرط ضرورت هشداررسانی بهترتیب، جدول شماره (3) و (4) و نمودار شماره (1) را ببینید).
همچنین، سؤالات مربوط به اصول هشداررسانی مناسب، به سبب طولانی بودن پرسشنامه، با نظر اداره آموزش سازمان زندانهای تهران، مبنی بر ترجیح پرسشنامههای کوتاه و مختصر جهت پاسخدهی مناسب از سوی بزهکاران، حذف گردید و تنها سؤالات اصلی مرتبط با شرایط پیشگیری وضعی از بزهکاران مورد پرسش قرار گرفت؛ لذا ازاینپس جامعهی آماری مورد مطالعه، به دو گروه افراد عادی و کارشناسان محدود میگردد.
جدول 5 و 6- موافقان و مخالفان شرط مشروعیت رفتار برای هشداررسانی مناسب
(جدول 5)
(جدول 6)
با نگاهی گذرا به جداول (5) و (6) و نمودار شماره (2) و مقایسه آنها با نظر کارشناسان و افراد عادی که مخالف شرط ضرورت عرفی اعمال ابزارهای پیشگیرانه بودند (صفاری و صابری،1393: 185-140) این نتیجه بهدست میآید که شرط مشروعیت رفتار بهعنوان یکی از اصول اطلاعرسانی مناسب، بهنوعی نشانگر شرط ضرورت عرفی اعمال ابزارهای پیشگیرانه محسوب میشود. چراکه ویژگی مشروعیت رفتار دال بر آن است که بر هشداررسانی زمانی ترتیباثر داده میشود که اقدامات ناظر به پیشگیری وضعی به شکل مشروع و در حد متعارف باشد.
نمودار (2): موافقان و مخالفان شروط هشداررسانی مناسب
باوجوداین، همانطور که مشاهده میگردد، علیرغم مشترک بودن دو مفهوم ضرورت عرفی اعمال ابزارهای پیشگیرانه و مشروعیت رفتار، تفاوت فاحشی در مورد میزان مخالفین این دو شرط در مورد دو گروه افراد عادی و کارشناسان مشاهده میشود. لذا خود این امر، دال بر آن است که مخالفت مردم و کارشناسان، با ضروری دانستن نقش عرف در تشخیص اعمال ابزارهای پیشگیرانه مهلک و به زبان دیگر، محدود نمودن اطلاق مالکیت آنان نبوده است؛ بلکه مخالفت آنان به سبب مهلک بودن نفس این ابزارها، به جهت مسائل حقوق بشری و اهمیت حفظ جان است.
شاید همین ابتدا شخصی ظریف ایراد نماید که گفته شد تکمیلکنندگان قسمت مربوط به شرایط هشداررسانی مناسب، اشخاصی بودند که ابتدائاً موافقت خویش را با شرط ضرورت هشداررسانی اعلام نمودهاند؛ بنابراین، کاملاً طبیعی است که بهنسبت مخالفین شرط هشداررسانی، از میزان کل جامعهی آماری کارشناسان و افراد عادی، در هنگام پاسخدهی به شرایط هشداررسانی مناسب کاسته شده و بهتبع آمار نیز، تغییر کرده است. بهعبارتدیگر، فرض شود تمام جمعیت آماری کارشناسان و افراد عادی، بهطور 100 درصد، در مورد شرط ضرورت عرفی اعمال ابزارهای پیشگیرانه اظهارنظر نمودهاند. همین تعداد در هنگام پاسخدهی بهشرط ضرورت هشداررسانی نیز شرکت داشتهاند. از این تعداد فرض شود حدود 30 درصد، بهطورکلی مخالف شرط هشداررسانی بودهاند. این تعداد مخالفین در مرحلهی پاسخدهی به شرایط هشداررسانی مناسب که شرط مشروعیت رفتار از ویژگیهای بارز آن محسوب میشود، وارد نشدهاند و چهبسا همین 30 درصد ازجمله کسانی بودهاند که با شرط ضرورت عرفی نیز مخالفت نمودهاند و درعینحال به سبب مخالفت ورزیدن با شرط هشداررسانی وارد مرحله تصمیمگیری در رابطه با مشروعیت رفتار، بهعنوان یکی از اصول هشداررسانی مناسب و مفهومی مشابه شرط ضرورت عرفی اعمال ابزارهای پیشگیرانه نشده و بهتبع از اعداد آمار خارج گردیدهاند؛ بنابراین با لحاظ این سخنان، دیگر نمیتوان کاملاً بر نتیجهگیری فوق اطمینان حاصل نمود.
در پاسخ باید گفت، ایراد فوق اگرچه بهظاهر صحیح است ولی به نظر وارد نمیرسد. با دقت در نمودار شماره (1) و (2) و مقایسهی آن با نظرات کارشناسان و افراد عادی (به ترتیب 32 درصد و 26 درصد) که مخالف شرط ضرورت عرفی اعمال ابزارهای پیشگیرانه بودهاند (صفاری و صابری، 1393: 185-140) این نتیجه حاصل میگردد. طبق نمودار شماره (1)، مخالفین شرط ضرورت هشداررسانی در میان کارشناسان و افراد به ترتیب 13 درصد و 9 درصد است. اگر فرض شود (و تنها فرض شود)، تمام کسانی که مخالف شرط ضرورت هشداررسانی بوده، همزمان با شرط ضرورت عرفی نیز مخالفت خویش را اعلام نمودهاند، با تفریق مخالفین این دو شرط در هریک از دو گروه جامعهی آماری مورد مطالعه (کارشناسان و افراد عادی)، مشاهده خواهد شد که بسیاری از مخالفین شرط ضرورت عرفی، بهسبب موافقت با شرط هشداررسانی در مرحلهی بعدی تکمیل پرسشنامه و اظهارنظر در باب شرایط هشداررسانی مناسب و ازجمله مشروعیت رفتار حضور داشتهاند. باوجوداین، باز هم تعداد واقعی مخالفین مشروعیت رفتار به میزان 0 درصد و 9 درصد، به ترتیب از کارشناسان و افراد عادی که در جدول شماره (2) نمایش داده شده است، از تعداد مخالفین شرط ضرورت عرفی با نسبت 19 درصد در مورد کارشناسان (با کسر 32 درصد مخالفین شرط ضرورت عرفی اعمال ابزارهای پیشگیرانه از 13 درصد مخالفین شرط هشداررسانی) و 17 درصد در مورد افراد عادی (با کسر 26 درصد مخالفین شرط ضرورت عرفی از 9 درصد مخالفین شرط هشداررسانی) بسیار کمتراست؛ بنابراین با لحاظ سخنان فوق و با دقتنظر در بطن درصدهای مخالفین شروط مختلف که بهتناسب در نمودارهای فوق ارائه گردیده، این ایراد نیز بهراحتی قابل رد است.
2-2. مؤثربودن هشدار؛
تقریباً تمامی فقها (اسدیحلی،1420 هـ. ق.: 534؛ ترحینیعاملی، 1427 هـ. ق.: 561) برای مؤثر بودن هشدار، به لزوم شنیدن هشدارگیرنده اشاره کردهاند ولی به انواع هشدار و چگونگی کاربرد آنها توجهی نکردهاند. فقط یکی از فقها (موسویسبزواری، 1398 هـ. ق.: 137) بهصراحت، جواز کاربرد تمامی انواع هشدار را با کلمات «قولی یا کتبی یا عملی» صادرکرده است. درهرحال، باید توجه داشت که مؤثر بودن هشدار بسته به موقعیت زمانی و مکانی، متفاوت است (صباحمشهدی، 1381: 47) ولی با یک فرمول کلی، معیار قانونی، حسب مورد اولویت دارد؛ یعنی باید در هر مورد خاص با مراجعه به قانون مربوط ابزار مناسب و مؤثر تشخیص داده شود. معیار عرفی هم در بعضی موارد اهمیت دارد و در مواردی که آدابورسوم و سنتها رواج دارد معیار قانونی و شخصی کارایی خود را با عرف تطبیق میدهد. بااینوجود، مرجع قضائی با استفاده از این معیارها آخرین تمیزدهنده خواهد بود. بهعبارت بهتر در صدور رأی، باید علم از طرق متعارف حاصل شود (موسوی بجنوردی، 1379: 166).
در این زمینه، یعنی میزان موافقت یا مخالفت با مؤثر بودن هشدار بهعنوان یکی از اصول اطلاعرسانی مناسب، از جامعهی آماری مورد بحث، پرسش شده است که نتیجه در نمودار شماره (2) مشاهده میشود. مطابق این نمودار درصد بسیاری از افراد در هر دو گروه کارشناسان و افراد عادی به ترتیب با نسبت 96 درصد و 95 درصد موافقت خود را با این شرط ابراز نمودهاند.
انواع هشدار عبارتاند از:
الف) هشدار شنیداری: در روایت مذکور در قاعدهی تحذیر با آوردن واژهی «حذار» به معنی «مواظب باش» یا «آگاه باش» یا «دور شو» هشدار شنیداری را بیان کرده است. هشدار شنیداری در قانون بهکارگیری سلاح توسط مأموران نیروهای مسلح در موارد ضروری مصوب 18/10/1373 و آئیننامهی اجرائی تبصره بند (5) ماده (3) این قانون مصوب 30/4/1381 بیشترین کاربرد را دارد (حاجیزاده، 1385: 143).
ب) هشدار دیداری: این نوع هشدار با نشان دادن و در معرض دید قرار دادن علامت یا نوشتهی هشداری صورت میگیرد. شاید بتوان علائم راهنماییورانندگی و برای نمونه علامت سبقت ممنوع را از این نمونهها یاد کرد و همچنین است برخی عبارات روی کالاهای مضر برای سلامتی مثل مواد دخانی.
نکتهی دیگر اینکه برای هشدار دیداری در بعضی موارد بهتر است علامت ویژهی هشداردهنده با عبارات مختص آن همراه باشد تا تأثیرکافی برای مخاطبان حاصل گردد. برای مثال در کنار دکلهای برق فشارقوی، تابلوهایی نصب میشوند که علاوه بر درج اسکلت سر و چهرهی انسان و دو استخوان بهصورت ضربدر روی آن، ذیل آن عبارت «خطر برقگرفتگی» ذکر شده است (منصور، 1388: 679) یا چنانچه از عبارت هشداردهنده بدون علائم خاص استفاده میشود لازم است حداقل برای نگارش متن عبارات، رنگهای جالبتوجه مانند رنگ قرمز بهکار رود. به لحاظ اهمیت همین موضوع در تابلوهای راهنماییورانندگی که واجد وصف هشداری و اعلام خطر هستند از شبرنگ و رنگهای شبنما و پررنگ قرمز که نشانهی خطر است استفاده میشود.
همچنین موقعیت مکانی هشدار دیداری اهمیت زیادی دارد بهطوریکه باید بهترین مکان برای مشاهدهی سریع و راحت علامت یا عبارات اخباری انتخاب گردد. برای مثال نصب تابلوی «خطر برقگرفتگی» در ارتفاع بالای دکلهای برق فشارقوی، باعث عدم آگاهی مخاطب و وقوع حادثهی برقگرفتگی میشود (حاجیزاده، 1385: 173).
پ) هشدار عملی: منظور از هشدار عملی، انجام عمل هشداردهنده با علائم هشداری و اشیای بازدارنده ولی نه بهصورت بازدارندگی مستقیم توسط شخص یا اشخاص است. بهعنوانمثال، در انجام عملیات حفاری یا ترمیم معابر، خیابانها، جادهها و بزرگراهها، افرادی که با قرار دادن اشیاء بازدارنده و با تکان دادن پرچم قرمز یا سفید یا زردرنگ یا تابلوی هشداردهنده در روز و انعکاس نور در شب، تغییر مسیر و دور شدن از منطقهی خطر را متذکر میشوند از هشدار عملی استفاده میکنند و حتی ممکن است از هشدار شنیداری نیز استفاده کنند. درهرصورت هشدار عملی غالباً با علائم هشداردهنده مصداق مییابد بهطوریکه اگر هشداردهنده بخواهد با ایستادن در مدخل منطقهی عملیاتی یا قبل از آن و تکان دادن دست، تذکر بدهد و از هیچ علامت و رنگ جالبتوجه استفاده نکند هشدار مؤثر تلقی نمیشود (همان: 195).
در رابطه با مؤثر بودن هشدار در حقوق انگلستان نیز، بعد از اشاره به هشدار دادن بهعنوان یک عامل رافع مسئولیت از مالک، نسبت به افراد مأذون و متجاوز، این نکته مورداشاره قرار میگیرد که در مسیر هشدار باید گامهای منطقی برای جلبتوجه و آگاهی افراد نسبت به هشدارها و اخطاریههای مذکور برداشته شود و محتوای اخطاریهها و هشدارهای مزبور باید صریح و فاقد ابهام باشد بهگونهای که بهطورکافی منشأ خطر را مشخص نماید (برمینگهام، 1388: 156).
در نمودار شماره (3)، ارزش یا تأثیرگذاری هریک ازاینگونههای اطلاعرسانی از نظر سه دستهی جامعهی آماری ارزیابی گردیدهاند:
نمودار شماره (3): روشهای اطلاعرسانی مناسب
همانطورکه در نمودار فوق مشاهده میشود، اکثریتی که با هریک از شیوههای اطلاعرسانی موافقت نمودهاند، در مورد هریک از سه گروه جامعهی آماریِ مورد مطالعه متفاوت است. برای مثال، اکثر کارشناسان با میزان 26 درصد، موافقت خویش را با هشدارهای دیداری و عملی بهعنوان شیوههای هشداررسانی مناسب اعلام کردهاند. در مقابل، هشدار دیداری بههمراه عبارت مختص آن، با میزان 34 درصد، بیشترین سهم را در بین افراد عادی به خود اختصاص داده است. این در حالی است که اکثر بزهکاران با میزان 52 درصد، هشدار شنیداری را بهترین نوع هشدار، جهت بازدارندگی خویش در ارتکاب جرم بهشمار آوردهاند. لذا براساس اعتقاد کارشناسان و افراد عادی، هشدارهای دیداری برای رفع مسئولیت مدنی و کیفری ناشی از خسارات وارده به متجاوز، به سبب تعبیهی ابزارهای پیشگیرانه مهلک مناسب است. باوجوداین، بزهکاران، هشداری را جهت بازدارندگی خویش در صورت اعمال ابزارهای پیشگیرانه مناسب میدانند که شنیداری باشد، مانند آژیرهای خطر ولی صرف بهکاربردن علائم دیداری ولو با عبارت مختص آن، در نظر آنان نمیتواند چندان کارایی داشته باشد. چراکه بزهکاران در لحظهی ارتکاب جرم تمام توجه خویش را، به انجام درست و دقیق عمل مجرمانه، پیگیری نقشهی طراحیشده و همزمان دستیابی سریع به هدف و آماج جرم، جلب میکنند تا بتوانند در کوتاهترین زمان به هدف مورد نظر خویش نائل شوند. لذا معمولاً اطراف خود را که محل نصب علائم هشداری دیداری است، کانون توجه قرار نمیدهند.
همچنین ضمن تکمیل پرسشنامهها با برخی از کارشناسان و مردم که با گزینهی هشدار دیداری بهاضافهی عبارت مختص آن و به همراه هشدار شنیداری، بهعنوان اطلاعرسانی مناسب موافق بودند، مصاحبهای صورت گرفت. همهی آنان بالاتفاق، بر این عقیده بودند که هشدار دیداری، بهویژه اگر بههمراه عبارت مختص آن باشد، شیوهی مناسبی است؛ اما باید دقت داشت که برخی از افراد به سبب قدرت بینایی نامناسبی که دارند، شاید نتوانند این علائم را مشاهده نمایند؛ بنابراین عدم مشاهده عملاً تأثیری در بازدارندگی بزهکاران بالقوه از ارتکاب جرم نخواهد داشت. درحالیکه هدف موردنظر در تعبیهی ابزارهای پیشگیرانه و هشداررسانی، مطلع نمودن بزهکار بالقوه است تا او از ارتکاب جرم منصرف شود.
بهنظر میرسد که هشدار دیداری بههمراه عبارت مختص آن، اگر با هشدار شنیداری جمع شود، یعنی اگر ضمن تعبیه علائم دیداری، آژیر خطر نیز نصب گردد، بهترین شیوهی هشداررسانی در صورت اتخاذ تدابیر پیشگیرانه مهلک محسوب میشود. چراکه از یکسو، به عقیدهی مردم و کارشناسان، هشدار دیداری جهت رفع مسئولیت ناشی از خسارات وارده، به سبب تعبیهی ابزارهای پیشگیرانه مهلک کفایت میکند. ازسویدیگر، مطابق دیدگاه بزهکاران، هشدار شنیداری، در بازدارندگی آنان تأثیر بیشتری نسبت به سایر شگردهای هشداررسانی دارد و این حالت با هدف اصلی اعمال ابزارهای پیشگیرانه مهلک و بهطورکلی هر یک از شگردهای پیشگیری وضعی که بازدارندگی بزهکار بالقوه است هماهنگتر بهنظر میرسد.
هشدار عملی نیز اگرچه با درصدی برابر هشدار دیداری از سوی کارشناسان مناسب تشخیص داده شده؛ اما به جهت نیاز به حضور شخص بهکاربرندهی این تجهیزات، آنگونه که در توضیح هشدار عملی اشاره شده، شیوهی مناسبی به نظر نمیرسد.
2-3. متناسب بودن هشدار با محل خطر؛
یکی از شرایط مهم برای اعمال قاعدهی تحذیر آن است که هشدار با خطر، محیط خطر و وسیلهی خطرناک متناسب باشد. برای این منظور لازم است مکان، زمان و موضوع خطر در نظر گرفته شود؛ زیرا هشدار در شب با هشدار در روز، هشدار در عملیات تخریب با هشدار در عملیات ورزشی متفاوت است. هشدار در خصوص خطرات منجر به مرگ با خطرات ساده و کماهمیت فرق میکند. کیفیت هشدار برای مخاطبین عوام متفاوت از مخاطبین خاص و حرفهای است. هشداری مؤثر محسوب میشود که در آن عوامل مکانی، زمانی، موضوع خطر، شدت آن و همچنین نوع مخاطبین در نظرگرفته شده و متناسب با آن عوامل صورت گیرد (صباحمشهدی، 1381: 47).
نتیجهی حاصل از مطالعه بر روی جامعهی آماری مورد نظر و تهیه و تکمیل پرسشنامهها در خصوص متناسب بودن هشدار بهعنوان یکی از اصول اطلاعرسانی مناسب در نمودار شماره (2) نمایش داده شده است. مطابق این نمودار، تعدادی بسیار بالا از کارشناسان (100 درصد) و افراد عادی (94 درصد)، موافقت خویش را با شرط متناسب بودن هشدار، به جهت معقول و منطقی بودن آن ابراز داشتهاند.
2-4. وصول هشدار به مخاطبین؛
هدف اصلی از هشدار آن است که مخاطب یا مخاطبین، وضعیت خطرناک و موقعیت حادثهساز را دریافته و در پی دوری و گریز از آن باشند تا هم پیشگیری رخ دهد و هم به آسیب یا خسارت منجر نگردد. به همین خاطر درصورتیکه هشداردهنده بهطور کامل به تکالیف هشداردهندگی خود و اطلاعرسانیاش عمل نموده، اما مخاطب یا مخاطبین به هر دلیل متوجه هشدار نگردیده باشند، غرض اصلی حاصل نشده و مانند آن است که اصلاً هشداری صورت نگرفته و ضمان باقی خواهد بود. همچنین اگر هشدار، دیداری و بهصورت تابلوهای هشداردهنده و علائم اخطاری باشد، مخاطبین باید بتوانند آنها را دیده و متوجه مضمون آنها بشوند، بدین معنا که پیام و محتوای علامت هشداردهنده را بهخوبی درک کرده و خطر را فهمیده باشد؛ زیرا صرف شنیدن یا دیدن علائم کافی به مقصود نیست بلکه درک معنا و مفهوم آنها نیز شرط لازم برای رفع مسئولیت هشداردهنده است (صباحمشهدی، 138: 18؛ عاملی (شهید ثانی)،1410 هـ. ق.:120؛ حائریطباطبایی، 1418 هـ. ق.: 278).
از میان کارشناسان 100 درصد و از بین افراد عادی حدود 97 درصد (به نمودار شماره 2 مراجعه شود)، موافق شرط وصول هشدار بهعنوان یکی از اصول اطلاعرسانی مناسب بهشمار میروند. میزان بالای موافقت با این شرط در میان هردو گروه از جامعهی آماری مورد نظر خود دال بر آن است که هدف اصلی از هشداررسانی، مطلع شدن و به زبان دیگر وصول هشدار به بزهکار بالقوه، جهت بازداشتن وی از ادامهی ارتکاب بزه است تا به اینمنظور، جهتگیری کلی تکنیکهای پیشگیری وضعی در راستای جلوگیری از ارتکاب جرم، محققگردد.
2-5. دادن هشدار قبل از وقوع حادثه؛
شک نیست که هشدار باید قبل از وقوع حادثه به مخاطبان برسد یا توسط آنان دیده شود. وصول یا مشاهده پس از حادثه به مثابهی عدم وجود هشدار خواهد بود (موسویبجنوردی، 1379: 165)؛ زیرا از طریق مطلع نمودن بزهکار بالقوه از وجود اقدامات پیشگیرانه، سعی میشود معادلهی عقلانی بزهکار برهمخورده و کفهی مضرات حاصل از جرم در دید او سنگینتر جلوه نماید و از ارتکاب بزه بازداشته شود. درحالیکه با اطلاعرسانی بعد از وقوع حادثه و تحقق جرم هیچ نوع پیشگیری حاصل نمیشود. به همین سبب، همانگونه که در نمودار شماره (2) مشاهده میگردد اکثریتی بسیار بالا، قریب 100 درصد و 95 درصد به ترتیب از میان کارشناسان و افراد عادی، موافقت خویش را با این شرط اظهار نمودهاند.
2-6. عامد نبودن هشداردهنده در ایراد ضرر؛
در قاعدهی هشدار اولاً هشداردهنده نباید قاصد و عامد به ایراد صدمه و خسارت باشد (اصفهانیفاضلهندی، 1416 هـ. ق.:252) هرچند که ابتدائاً هشدار لازم را داده باشد، ثانیاً دریافتکننده علیرغم هشدار خود را وارد معرکه نماید، اعم از اینکه این اقدام او ناشی از عمد و یا تسامح باشد (سیدمهدی، 84-1383: 100). بر اساس پاسخهای ارائهشده توسط دو گروه کارشناسان و افراد عادی در جامعهی آماری مورد مطالعه، میزان موافقت یا مخالفت هریک از این گروهها با شرط عمدی نبودن اقدام هشداردهنده بهعنوان یکی از اصول اطلاعرسانی مؤثر در نمودار شماره (2) آمده است. اگرچه طبق این نمودار، تعداد موافقان شرط عمدی نبودن اقدام هشداردهنده در هردو گروه جامعهی آماری مورد مطالعه، یعنی کارشناسان (74 درصد) و افراد عادی (69 درصد)، نسبت به میزان مخالفین به ترتیب بانسبت 15 درصد و 25 درصد بیشتر است؛ اما مخالفین این شرط نسبت به سایر شروط مقرر برای هشداررسانی که تا به اینجا اشاره شد، تعداد بیشتری را بهخود اختصاص داده است. علت را شاید بتوان در این امر جستوجو نمود که اشخاص معتقدند، هنگامیکه در برابر متجاوز و بزهکار بالقوه از ابزارهای پیشگیرانه مهلک استفاده نموده و در مقابل جهت آگاه نمودن و بازداشتن وی از ارتکاب جرم، اقدام به هشدار رسانی مبنی بر استفاده از چنین ابزارهایی مینمایند دیگر به نظر تمامی اقدامات لازم را جهت رفع مسئولیت از خویش و آگاه نمودن بزهکار بالقوه انجام داده؛ حال میتوان در راستای استفاده از ابزارهای پیشگیرانه مهلک کاملاً عامدانه و بهقصد ایراد خسارت به بزهکار بالقوه اقدام نمود. مهم آن است که در ضمن استفاده از تکنیکهای پیشگیرانه مهلک، ولو با قصد و هدف ایراد خسارت به متجاوز، اقدامات لازم را جهت آگاه نمودن وی انجام داد.
در نقد سخن فوق میتوان اشاره نمود که هدف کلیهی تکنیکهای پیشگیری وضعی و از جمله تعبیهی ابزارهای پیشگیرانهی مهلک، بازداشتن بزهکار بالقوه از ارتکاب جرم است. این هدف، باید بهعنوان قصد اصلی فرد در اعمال تمامی تکنیکهای پیشگیری وضعی مورد لحاظ قرار گیرد. در غیراینصورت و چنانچه هدف فرد از بهکاربردن ابزارهای پیشگیرانهی مهلک بهعنوان یکی از اقسام شگردهای پیشگیری وضعی، ایراد خسارت به جانی باشد، به سبب قصد فعل و نتیجهای که شخص بهکاربرنده در ایراد خسارت دارد، به استناد بند (الف)، (ب) و (ت) ماده 290 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392، به جنایت عمدی محکوم خواهد شد (میرمحمدصادقی، 1386: 96؛ مرعشیشوشتری، 1427 هـ. ق.: 104؛ موسویخویی، 1396 هـ. ق.: 9).
2-7. امکان گریز از خطر برای هشدارگیرنده؛
برای رفع مسئولیت، بسیاری از فقها (نجفیکاشفالغطاء، 1423 هـ. ق.: 85؛ اسدیحلی، 1413 هـ. ق.: 652؛ عاملی (شهیداول) 1414 هـ. ق.: 453؛ مدنی کاشانی، 1408 هـ. ق.: 71) امکان گریز از خطر برای هشدارگیرنده را بههمراه شنیدن هشدار توسط وی یا مؤثر بودن هشدار، ضروری میدانند و با آوردن عباراتی مانند «کان متمکناً من العدول و لم یعدل»، «کان متمکناً من حفظ نفسه فلم یفعل»، «لم یعدل مع إمکانه»، «کان متمکناً من العدول»، «اشترطوا سماع الحذار للمجنی علیه فی وقت یتمکن منها» و نظایر آن به ضرورت «امکان گریز از خطر توسط هشدارگیرنده» تأکیدکردهاند.
یکی از فقها (محققدامادیزدی، 1401 هـ. ق.: 244-243)، رعایت نکات زیر را برای اینشرط لازم میداند:
«الف) مخاطب زمان کافی جهت گریز از صحنهی خطر را داشته باشد.
ب) توانایی و قدرت جسمی لازم را برای دور شدن از صحنه را داشته باشد.
ج) شرایط محیط و اوضاعواحوال صحنه اجازهی دور شدن را به وی بدهند».
لذا در صورت فقدان هر یک از شرایط فوق ضمان جانی همچنان باقی است؛ یعنی چنانچه فاصلهی زمانی هشدار بر حذردارنده و عمل او مثلاً ده ثانیه باشد و لکن مدتزمان لازم برای دور شدن از صحنه بیست ثانیه باشد و بدین لحاظ از ناحیهی جانی صدمهای بر مجنیعلیه وارد آید ضامن است. یا اینکه فرد مخاطب توانایی جسمی لازم را برای فرار حتی پس از شنیدن اعلام خطر نداشته باشد. چنانچه مخاطب مثلاً فردی فلج باشد یا پایش شکسته و در گچ بهنحویکه بهزحمت حرکت میکند؛ باز چون امکان فرار ندارد جانی ضامن است. همچنان که اگر موانع موجود بر سر راه مخاطب مانع فرار او باشد ولو آنکه هشداردهنده، هشدار خود را داده و به سمع مخاطب هم رسیده باشد به دلیل اینکه امکان فرار برای وی نیست جانی ضامن است. چنانچه مثلاً هشداردهنده قصد پرتاب تیری دارد و «حذار» میگوید و مخاطب او قصد فرار دارد، لکن از یکطرف سگ درندهای با پارسکردن مانع فرار اوست و طرف دیگرِ او نهر بزرگ و پرآبی است که آب با شتاب زیاد درحال حرکت است و هیچ راه فرار دیگری برای او نیست و بهقولمعروف راه پسوپیش ندارد.
لزوم «بالغ و عاقل بودن هشدارگیرنده» هم جزئی از شرط «امکانگریز از خطر» برای وی میباشد؛ زیرا مخاطبی که بهعلت نرسیدن به سن بلوغ یا جنون، هشدار را تشخیص نمیدهد گریز از منطقهی خطر هم برای او مفهومی نداشته و عقلاً امکان آن برایش وجودندارد و شاید بههمین دلیل در کشف اللثام به این موارد اشاره شده است (اصفهانیفاضلهندی، 1416 هـ. ق.: 252).
در مورد شرط بالغ بودن هشدارگیرنده بهغیراز فاضلهندی کسانی مانند صاحب جواهر، موضوع را تشریح کرده، عقیده دارند؛ اگر کودک غیرممیز خودش و نه به همراه کسی به محل تیراندازی بیاید در صورت علم تیرانداز قصاص میشود و در غیراینصورت، دیه بر عهدهی عاقلهاش میباشد، حتی اگر هشدار داده باشد؛ زیرا کودک غیرممیز هشدار را درک نمیکند؛ اما هنگامیکه کودک ممیز باشد هشدار را درک میکند و بهخصوص با وجود اطلاق در کلام همانند بالغ محسوب میشود (نجفی [صاحب جواهر]، 1404: 70-69؛ حسینیعاملی، 1410 هـ. ق.: 283؛ جمعی از نویسندگان زیر نظر سیدمحمودهاشمیشاهرودی، 1417 هـ. ق.: 585).
در حقوق انگلستان نیز بعد از اشاره به هشدار دادن برای رفع مسئولیت، این مسأله مطرحشده که در رابطه با کودکان یک مشکل وجود دارد و آن این است که کودکان یا امکان درک خطر و یا توانایی خواندن را ندارند. حال اگر ساکن دلیلی برای پیشبینی وجود یک کودک متجاوز دارد باید مانعی را نصب کند که خودِ مانع باعث ایجاد خطر نشود. به همین علت است که گفته میشود هشداری که باید به یک کودک نسبت به بزرگسال داده شود، خصوصاً در مواردی که منشأ خطر دارای جذابیت ظاهری است، متفاوت باشد (Cooke, 2001: 173).
در خصوص شرط عاقل بودن هشدارگیرنده، بهجز فاضلهندی که به این شرط اشاره کرده، معدود فقهایی مانند حسینیشیرازی این شرط را تشریح و تأیید کردهاند و اکثر فقها، وضعیت شخص دیوانه را در قاعده مانند کودک غیرممیز، متذکر نشدهاند. آقای حسینیشیرازی با استدلال از مطالب فاضلهندی نتیجه گرفته، بنا بهظاهر، حکم دیوانهای که خودش را در معرض تیر قرار میدهد مانند حکم کودک غیرممیز است و مسئولیت تیرانداز به قوت خود باقی است چه هشدار بدهد و چه هشدار ندهد (حسینیشیرازی، 1407 هـ. ق.: 112). با این وصف به نظر میرسد عقیدهی آقایان فاضلهندی و سیدمحمود حسینیشیرازی صحیحتر و جامعتر باشد.
باید دانست سایر فقهایی که در این موارد اظهار نظر نکردهاند دلیل بر مخالفت آنها با این شرایط نیست و تحقیقاً کلیات مباحث مورد اشاره را قبول دارند، چهبسا به دلیل بدیهی بودن موضوع و تطبیق بسیاری از مطالب با قواعد عمومی، از بیان آن اجتناب کردهاند (حاجیزاده، 1385: 215).
با توجه به مطالب ذکرشده، اقداماتی که در قالب پیشگیری وضعی برای محافظت از منازل یا املاک استفاده میشود و البته خطرناک نیز هستند، نباید بهگونهای باشد که اشخاص غیرممیز همچون صغیر غیرممیز یا مجنون را درمعرضخطر قرار دهد؛ زیرا برای موجه دانستن تدابیر مربوط به پیشگیری وضعی خطرساز علاوه بر اینکه باید اقدامات متعارف باشند، لزوم هشداررسانی مؤثر و وصول هشدار به مخاطب نیز یکی دیگر از شرایط لازم برای پیشگیری وضعی میباشد. طبق گفتههای فوق هر نوع هشداری نیز مورد پذیرش قرار نمیگیرد؛ هشداری که مدنظر است، هشداری است که بزهکار احتمالی مفاهیم این هشدارها را درک کنند و با دریافت مفهوم این هشدارها، خطر ارتکاب جرم را نسبت به مزایای آن در یک محاسبهی عقلانی که نزد خود انجام میدهند، بالاتر دیده و سپس از رفتن به سمت ارتکاب جرم بازداشته شوند.
برای مثال شخصی که صاحب یک مغازهی مواد خوراکی است و از این امر نیز مطلع است که کودکانی از قسمت ورودی مغازهی او اقدام به ربودن یک سری از تنقلات مینمایند برای اینکه جلوی کودکان را بگیرد اقدام به تعبیهی کابل برق در قسمت ورودی، در کنار این تنقلات مینماید. برفرض اینکه چنین اقدامی متعارف باشد و هشدار نیز از جانب او صورت گرفته باشد، ولی چون معمولاً ربایندگان این کالاها کودکان و بهویژه کودکان غیرممیز هستند و هشدار برای آنها معنا و مفهومی ندارد، لذا شرایط دیگر یعنی دادن هشدار مؤثر و وصول هشدار به مخاطبین در واقع امر محقق نگردیده و بهانهی مشروعیت پیشگیری وضعی مورد پذیرش قرار نمیگیرد.
بههرحال در رابطه با مسئلهی موردنظر؛ یعنی میزان موافقت و مخالفت با شرط امکان گریز از خطر برای هشدارگیرنده، در گروه کارشناسان و افراد عادی از جامعهی آماری مورد مطالعه، پرسش صورت گرفت که نتیجهی پاسخ آنها در نمودار شماره (2) آمده است.
باوجوداینکه تفاوت میان درصد مخالفین، در بین دو گروه کارشناسان و افراد عادی، در ارتباط با شروط مقررشده برای هشداررسانیِ مناسب تا به این قسمت بسیار اندک و ناچیز بوده؛ اما این مسئله در مورد شرط امکان گریز از خطر برای هشدارگیرنده، صدق نمیکند. همانطور که در نمودار شماره (2) مشاهده میشود، تفاوت درصد مخالفین این شرط، در میان دو گروه مورد مطالعه از جامعهی آماری مورد نظر، یعنی کارشناسان و افراد عادی بهترتیب بانسبت 4 درصد و 36 درصد، بسیار زیاد است. شاید بتوان علت این تفاوت فاحش را عدم برداشت و فهم درست از شرط امکان گریز از خطر، بهعنوان یکی از اصول هشداررسانی مناسب از سوی پاسخدهندگان تلقی نمود.
در حقیقت، کارشناسان در هنگام تکمیل پرسشنامه، متوجه این قضیه بودهاند که در صورت اتخاذ ابزارهای پیشگیرانهی مهلک و اطلاعرسانی بر وجود چنین ابزارهایی، باید امکان فرار از گرفتار شدن در دام تلههای مرگبار برای بزهکار بالقوه وجود داشته باشد. در غیراینصورت و چنانچه تکنیکهای پیشگیرانه مهلک بهگونهای تعبیهشده باشند که باوجود هشداررسانی و آگاهی بزهکار بالقوه از وجود این ابزارهای مهلک و سپس قصد او برای فرار نمودن، هیچ امکان گریزی برای وی موجود نباشد، درواقع هشداررسانی موجب رفع ضمان نخواهد بود؛ زیرا هدف از هشدار رسانی، مطلع نمودن بزهکارِ بالقوه از وجود ابزارهای پیشگیرانهی مهلک و سپس بازداشتن وی از ارتکاب جرم است، نه اینکه او عمداً گرفتار دامهای مرگبار شده و به هلاکت برسد. به همین سبب مشاهده میگردد، تنها نسبت بسیار اندکی (4 درصد) از کارشناسان، مخالفت خویش را با شرط امکانِ گریز از خطر ابراز داشتهاند.
در مقابل، تعداد زیادی از اشخاص عادی (36 درصد) با شرط فوق مخالفت نمودهاند. علت امر به نظر میرسد، فهم اشتباه و نادرست از اثر دوگانهی تکنیکهای پیشگیری وضعی در حیطهی علم جرمشناسی و جرمیابی باشد. اثر موردنظر تکنیکهای پیشگیری وضعی در حیطهی علم جرمشناسی و هدف اصلی آن، حمایت و حفاظت از آماج جرم است که از طریق ایجاد موانع میان بزهکار و بزهدیده، باعث کاهش انگیزهی ارتکاب جرم میشود. این موانع هم موانع انسانی را، نظیر عوامل امنیتی و هم موانع مادی را، مانند دوربین مداربسته، شامل میشود. بهعبارتدیگر، با بستن راههای دستیابی مرتکب به موضوع جرم یا بزهدیده و افزایش زحمت و خطر برای مرتکب، از جرم پیشگیری میشود (صفاری، 1380: 298). ازسویدیگر، تکنیکهای پیشگیری وضعی در علم جرمیابی و از حیث کشف و دستگیری مرتکبان نیز بهخدمت گرفته میشوند (خانعلیپور واجارگاه و آقا بابایی، 1389: 241).
برای مثال، درحالحاضر، استفاده از دوربینهای مداربسته را میتوان یکی از روشهای نظارت در پیشگیری وضعی دانست که هدف از کاربرد آنها کاهش فرصتها و موقعیتهای جرمزا برای ارتکاب جرم است (قاسمیمقدم، 1388: 199). از طرفی، وقتی از دوربینهای مداربسته استفاده میشود، دادههای ذخیرهشدهی آن را، میتوان جهت شناسایی و دستگیری بزهکاران نیز بهکار بست (نوروزی، 1387: 20).
حال بسیاری از اشخاص عادی که با شرط امکان گریز مخالفت نمودهاند، شاید بهسبب تصور اشتباه آنان در مورد کارایی تکنیکهای پیشگیری وضعی در علم جرمیابی باشد. این مسئله؛ یعنی تأثیر جانبی و مثبت برخی از تکنیکهای پیشگیری وضعی در شناسایی و دستگیری بزهکاران، حقیقتی انکارناپذیر است؛ اما باید توجه داشت منظور از امکان گریز که بهعنوان یکی از شروط هشداررسانی مناسب ارائه گردیده، به این تأثیر جانبی ناشی از بهکارگیری وسایل پیشگیری وضعی بازنمیگردد. در حقیقت، تکنیکهای پیشگیری وضعی، همانند دوربین مداربسته، در ابتدا به دنبال اجرای اثر و هدف اصلی خویش یعنی جلوگیری از ارتکاب جرم هستند؛ اما اگر به هر دلیلی، بزهکار بالقوه تحتتأثیر این وسایل پیشگیرانه از ارتکاب جرم موردنظر خویش منصرف نشد و آن را مرتکب شد، از این وسایل در راستای شناسایی و دستگیری مجرم میتوان استفاده نمود.
برآمد؛
درصورتیکه اصل اقدامات پیشگیرانه با اصول و قواعد قانونی و عرفی هماهنگ بوده و بهاصطلاح مشروعیت داشته باشد، یکی از شروط مهم و پرکاربرد در قلمروی آن اصل «هشدار یا اطلاعرسانی» به افراد است. به موجب این اصل هرکس قبل از اقدام به عملیات پیشگیرانه خطرناک و مهلک به سایرین هشدار دهد، معاف از مسئولیت مدنی و کیفری خواهد بود. در خصوص مبنا و دلیل این اصل ادلّهی فراوانی طرح گردید. نخست اشاره شد مالک بر اساس «قاعدهی تحذیر» در صورت بهکاربردن وسایل خطرناک اما مشروع و قانونی که در قالب پیشگیری وضعی برای حفاظت از منازل یا هرجای دیگر استفاده میشود، موظف به هشدار و اطلاعرسانی است. دیگر مبنای توجیهکنندهی شرط «ضرورت اطلاعرسانی» بر اساس اصول و راهکارهای پیشگیری وضعی است؛ زیرا هدف اصلی پیشگیری وضعی مطلع شدن بزهکار احتمالی از وجود تدابیر و تجهیزات حفاظتی است تا در محاسبهی عقلانی که انجام میدهد خطر ارتکاب جرم بهواسطهی این تدابیر نسبت به سود حاصل از جرم در دید او بیشتر آید و در مسیر ارتکاب جرم حرکت نکند، لذا چنانچه اطلاعرسانی در مورداستفاده ازاینگونه تجهیزات حفاظتی صورت نگیرد عملاً فایده و علت اصلی پیشگیری وضعی زیر سؤال میرود. بر اساس قواعد حقوق بشر نیز اطلاعرسانی در صورت اتخاذ تدابیر پیشگیرانهی مهلک لازم و ضروری است؛ زیرا زمانی که اقدامات راجع به تأمین امنیت و پیشگیری، خلاف اصول حقوق بشر باشد و احساس بیعدالتی را برانگیزد، تأثیر عکس خواهد گذاشت.
برای آنکه بتوان پذیرفت اطلاعرسانی در مورد اقدامات مربوط به پیشگیری وضعی به شکل صحیحی انجام شده و در نتیجه هشداردهنده مسئولیتی ندارد، لازم است شروطی فراهم باشد. در این راستا به شروطی چون مشروعیت رفتار، متناسب بودن هشدار با محل خطر، دادن هشدار قبل از وقوع حادثه و امکان گریز از خطر برای هشدارگیرنده اشاره شد.
بر همین اساس و به دلیل رواج بهکارگیری انواع اقدامات پیشگیرانه ضروری است دولت و قانونگذاران در این زمینه اقدام لازم را جهت روشن شدن تکلیف شهروندان بهعمل آورند. در همین راستا، مادهواحدهی ذیل میتواند بهعنوان نمونهای مورداستفاده قرار گیرد.
مادهواحده- هر شخصی اعم از حقیقی یا حقوقی، بهمنظور پیشگیری از جرم نسبت به خویش و اموال یا داراییهای منقول یا غیرمنقول خویش در برابر هرگونه خطر عقلایی یا عرفی، با رعایت مراتب پیشگیری مباشرتاً یا توسط دیگری اقدام یا رفتاری کند که ضرر مادی یا غیرمادی و صدمات جانی حتی مرگ به متعرض وارد نماید با جمع شرایط زیر قابلتعقیب حقوقی یا کیفری نیست:
الف- اقدامات پیشگیرانه برای دفع تجاوز یا خطر محتملالوقوع عرفاً قابل توجیه و پذیرش باشد.
ب- در صورت تعبیهی وسایل پیشگیرانهی خطرناک، هشداررسانی مناسب صورت پذیرد.
تبصره 1- در هشداررسانی مناسب ضرورت دارد که نوع هشدار عرفاً متناسب با محل و خطر انتخاب شود، هشدار قبل از وقوع حادثه صورت گرفته و امکان وصول آن به متجاوز بالقوه و سپس امکانِ گریز از خطر ناشی از وسایل پیشگیرانه برای هشدارگیرنده، وجود داشته باشد.
تبصره 2- نصب و راهاندازی امکانات و لوازم پیشگیرانه برای دیگران اعم از اینکه با اجرت یا بدون آن ولی با اذن شخص یا به درخواست وی صورت گیرد و نیز در مواردی که اقدامکننده قانوناً در این مورد تکلیفی داشته باشد با وجود شرایط پیشگفته بلامانع است.
تبصره 3- در صورت وجود دلیل قوی بر عدم رعایت شرایط، اثبات رعایت شرایط پیشگیری وضعی و هشداررسانی مناسب و مؤثر برعهدهی بهکاربرندهی تجهیزات پیشگیرانه است.
تبصره 4- در مواردی که رعایت برخی شرایط نشده باشد، صرفاً ضمان مالی و دیه ثابت است.
تبصره 5- تله گذاری بهمنظور ایراد ضرر یا جنایت به اشخاص حتی بهبهانهی پیشگیری از جرم، در صورت اثبات قصدِ اقدامکننده، از موارد فوق مستثنی است.