Document Type : Research Paper
Author
Abstract
Studying the discussions of political philosophy, the law and
analysis of criminal laws all show that the criminalization can happen
generally depending on the principle of harm and three views of
patriarchy, morality, and perfectionism. In perfectionism it is believe
that for moral promotion and the development of spiritual perfection
of man, using punishment is necessary. Since, today, humanitarian
dignity is accepted as a religious and human value, using punishment
for promotion of moral personality is inconsistent with humanitarian
dignity. Therefore, humanitarian dignity can be considered as the
prevention of developing criminalization
Keywords
مقدمه
-1کرامت انسانی به معنای بزرگی و حرمت داشتن اوست. کرامت انسانی برای آدمی وصفی
است که استوار بر دو ویژگی عقل و اختیار است. آدمی از آن رو بزرگ و سزاوار احترام است که
عقل و اختیار دارد، این دو ویژگی از اوصاف ذاتی انسان است و در پی آن کرامت نیز وصف
ذاتی آدمی است. فیلسوفان اسلامی از چنین وصفی به عنوان ذاتی باب برهان یاد می کنند.
ذاتی باب برهان امری است که از صمیم ذات یک شی بر می آید و تصور ذات شی برای درک
آن وصف کافی است)صدرالدین شیرازی، ،(159،1363هنگامی که می گوییم انسان کریم است
وصف ذاتی را بر او حمل می کنیم، در اصطلاح فلسفه ی اسلامی به چنین وصفی معقول ثانی
فلسفی نیز می گویند )مهدی حائری یزدی،.(159،1361
-2خوشبختانه کرامت انسانی به ژرف در آموزه های دینی و از جمله قرآن بر ان تاکید شده1
و در عرصه ی جهانی نیز در نیمه نخست قرن بیستم با صدور اعلامیه ی جهانی حقوق بشر به
رسمیت شناخته شده است. این اعلامیه که مورد پذیرش جمهوری اسلامی ایران نیز قرا گرفته
است از اقبال عمومی بهره مند است و موجب گردیده که کرامت انسانی در ابعاد گوناگون
سیاست گذاری مورد توجه قرار گیرد. یکی از سپهرهایی که به ژرف می تواند زیر تاثیر کرامت
انسانی قرار گیرد حقوق و به ویژه حقوق کیفری است. زیرا حقوق سپهر ضابطه مند کردن
رفتارهای آدمی است و به ژرف با اختیار او به عنوان یکی از بنیادهای کرامت انسانی پیوندی
استوار دارد. این پیوند در حقوق کیفری گاه به شکل درگیری و تنش متبلور می شود. زیرا
حقوق کیفری عرصه ی ایراد و رنج و آسیب رساندن به جان، سلامتی، آزادی و مال آدمی است
و کرامت او را به چالش می کشد. کرامت انسانی و حقوق کیفری تاثیری دو سویه بر یکدیگر
دارند. در این پژوهش به دنبال تاثیر گذاری کرامت انسانی بر حقوق کیفری هستیم.
-3می توان در یک نگاه گسترده بحث های مرتبط با حقوق کیفری را به سه بخش
قانونی، پیرا قانونی و فرا قانونی تقسیم بندی کرد. منظور از بحث های پیرا قانونی بررسی و
مطالعه ی شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... که نیاز به وضع قانون را فراهم می آورد و
موجب قانون گذاری می شود. منظور از بحث های فرا قانونی مطالعه و بررسی موضوع ها و
مسائلی است که در سپهر فلسفه ی حقوق کیفری به میان می آید مانند فلسفه ی مجازات،
ضوابط جرم انگاری و... در این بحث به دنبال مطالعه ی کرامت انسانی بر دامنه ی جرم انگاری
هستیم که در قلمرو بحث های فرا قانوی یا فلسفه ی حقوق کیفری می گنجد.
.
1ما آدمی زادگان را گرامی داتشیم و آنها را در خشکی و دریا حمل کردیم... اسراء/70
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 139
-4جرم انگاری به عنوان نقطه ی آغاز شکل گیری حقوق کیفری به معنای تصمیم گیری
مرجع صلاحیتدار مبنی بر ممنوعیت یا الزام رفتاری همراه با ضمانت اجرای کیفری است.
بنابراین جرم ا نگاری چیزی نیست مگر تحدید قلمرو اختیار و آزادی انسان که یکی از
بنیادهای کرامت انسانی است.
-5مطالعه ی بحث های فلسفه ی سیاسی و حقوق نیز تحلیل قوانین کیفری نشان می
دهد که به طور کلی قانون گذاران می توانند با تکیه بر اصل زیان 1و سه نگرش پدرسالاری2
اخلاق گرایی 3و کمال گرایی 4به جرم انگاری بپردازند. بنا بر اصل زیان تنها انجام رفتارهایی که
به دیگران زیان می رساند شایسته ی کیفر هستند)جان استوارت میل، .(41،1349بنابر
پدرسالاری رفتارهایی که بر خود شخص هم زیان می رساند قابل جرم انگاری
هستند) .(Edward Caraing,1998بنابر اخلاق گرایی رفتارهایی که موجب نقض ارزش
های اجتماعی و تشابهات جمعی است قابل جرم انگاری است اگرچه به دیگران یا خود شخص
زیان نرساند) .(Patrick Devlint ,14,1965بنابر کمال گرایی علاوه بر رفتارهای یاد شده
رفتارهایی که موجب نقض ارزش های اخلاقی و رسیدن آسیب به شخصیت و منش و کمال
اخلاقی می شود قابل جرم انگاری است ) .(Joul Finberg,277,1984بنابراین نگرش
شخص حق ندارد به خود آسیب اخلاقی برساند و کمال و تعالی معنوی خویش را خدشه دار
سازد. خیر و سعادت شخص در این نگرش بر حقوق او برتری داده می شود. کمال گرایان
عقیده دارند می توان و باید بر تکیه بر ارزش ها ی اخلاقی و به منظور بهبود شخصیت و منش
شخص از راه الزام کیفری وی را به پایبندی چنین ارزشهایی وادار کرد. بدین رو ارزشهای
اخلاقی که موجب بهبود کمال معنوی فرد می شود مقتضی برای جرم انگاری است و قلمرو آن
را گسترش می دهد که نتیجه ی آن جرم انگاری تهاجمی است.
-6زمینه های کمال گرایی و گرایش به جرم انگاری تخلف از چنین رفتارهایی در برخی از
نظام های سیاسی وجود دارد. این زمینه به روشنی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
دیده می شود. اصل دوم قانون اساسی مقرر داشته، جمهوری اسلامی نظامی است استوار بر
ایمان به خداوند، معاد و نبوت، عدالت، امامت، کرامت انسانی، اجتهاد مستمر و بهره گیری از
علوم و معارف بشری است، در اصل سوم مقرر شده است برای نیل به اهداف مذکور در اصل
دوم، جمهوری اسلامی باید همه ی امکانات خود را برای امور زیر به کار ببرد، از جمله ایجاد
1 . Harm Principle
2 .Paternalism
3 . Moralism
4 .Perfectionism
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/140فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه ی با کلیه ی مظاهر
فساد و تباهی.
اکنون این پرسش به میان می آید که:
-1آیا شایسته است برای بهبود کمال معنوی شخص تخلف از رفتارهای اخلاقی را جرم
انگاری کرد ؟
-2آیا جرم انگاری چنین رفتارهایی با کرامت انسانی سازگار است ؟
-3آیا می توان کرامت انسانی را مانع چنین جرم انگاری دانست ؟
در این مقاله با یک مقدمه و دو گفتار، پاسخ پرسش های یاد شده جستجو می کنیم.
گفتار یکم: تبار شناسی جرم انگاری تخلف از رفتار های اخلاقی
پیش از بیان پیشینه جرم انگاری تخلف از رفتارهای اخلاقی شاسیته است منظور از واژه
اخلاق را توضیح دهیم.
از واژهی اخلاق معانی گوناگونی اراده میشود. گاه منظور از اخلاق مجموعه قواعدی است که
راهنمای رفتار آدمی است و رفتار خوب از بد را به او میشناساند و رعایت آنها میتواند موجب
کمال انسان شود )ناصر کاتوزیان، ،1376ج .(546 ،1در نوشتههای حقوقی از چنین قواعد
اخلاقی با عنوان حقوق طبیعی یاد میشود. مانند اینکه گفته میشود، »قتل عمل نادرستی
است« )اندرو آلتمن، .(113 ،1386توماس آکوئیناس 1باور دارد این اصول با قوای طبیعی قابل
درک است و ما را به سوی آنچه صلاح انسان هاست، رهنمون میسازد )اندروآلتمن، ،1386
.(118برخی اندیشمندان از این قواعد به عنوان ارزشهایی یاد میکنند که قایق نجات بشر در
تاریخ است و باید از آنها سرپناهی در طوفانها و بحران ها، ساخت )ناصر کاتوزیان، ،1377
.(339
گاه نیز منظور از اخلاق، دانش اخلاق است. یعنی رشتهیی که دربارهی ملکات و خلق و خوی
انسانی، بحث میکند و فضائل اخلاقی را از رذائل اخلاقی میشناساند و بیان میکند که کدام
موجب کمال و کدام مایهی نقص است )محمد حسین طباطبایی، ،1973المجلد الاول، .(37
در معنای دیگر ،منظور از اخلاق، رفتار است. هنگامی که گفته میشود، شایسته است آدمی،
اخلاق خوب داشته باشد، منظور، رفتار خوب است. در اصطلاح این را اخلاق مبتنی بر کردار
میگویند )رابرت ال هولمز، .(71 ،1382در دیگر معنا، اخلاق به معنای ویژگی روحی و صفتی
1
. Tomas Aquinas.
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 141
است که از آن به عنوان خلق یاد میشود. در تعریف آن گفته شده، هیأتی است که در نفس
آدمی رسوخ دارد و موجب میشود که از آدمی رفتارهای درست و به آسانی، سر بزند )محمد
غزالی، ،1998الجزء الثالث، .(84همان گونه که پیداست اخلاق بدین معنا، صفت مثبت روح
آدمی، مایهی آراستگی و سرچشمهی صدور رفتار نیک است. و از دیگر سو، رفتار نیک نیز
هنگامی که مقرون به شرایط لازم باشد، موجب شکل گیری چنین ویژگی روحی میشود. در
اصطلاح به این، اخلاق مبتنی بر فضیلت میگویند )رابرت ال هولمز، .(71 ،1382
آنچه که در آموزههای دینی تشویق شده 1و در نوشتههای اخلاقی دانشمندان مسلمان
)محمد مهدی نراقی، ،1963ج (9 ،1مایهی نیک بختی آدمی در سرای آخرت شمرده میشود،
اخلاق بدین معناست، در برخی نوشتههای عالمان اخلاق اسلامی گفته شده که آدمی بایستی
تخلق به اخلاق خداوند پیدا کند )علی مشکینی، 1423ق، .(8روشن است تخلق به اخلاق
خداوند یعنی آراسته شدن انسان، به فضیلتهای اخلاقی. اساساً تقرب یافتن انسان به خداوند
بدین معناست که آدمی به مرز صفات خداوند دست پیدا کند و آراستهی به صفات نیکو شود.
گفتنی است، برای آراسته شدن به خلق و صفات نیکو، ناگزیر بایستی آدمی رفتار نیکو انجام
دهد. به دیگر سخن، دست یابی به فضیلت اخلاقی ناگزیر از انجام رفتار اخلاقی است. رفتارهای
اخلاقی که میتواند به فضیلت اخلاقی کشیده شود دو دسته است: یک دسته به گونه مستقیم
بر دیگران تأثیر گذار است و در اصطلاح در حوزهی رفتارهای اجتماعی است مانند امانت داری،
درست کاری و …دستهی دوم، رفتارهایی است که به گونه مستقیم بر دیگران تأثیر گذار
نیست و در اصطلاح، در حوزهی رفتارهای فردی است، مانند، از خود گذشتگی، مهربانی، عفت
و پاکدامنی و … آنچه که در این بحث مطرح است، دسته دوم است. زیرا مداخلهی کیفری
برای انجام رفتارهای دستهی نخست بی اشکال است و اساساً بخش فراوانی از قوانین کیفری به
حمایت از این دسته تدوین شده اند. ناگفته نماند، هدف از جرم انگاری رفتارهای دستهی
نخست، تنها نگه داشت حقوق فردی است نه بهبود خصلت یا فضیلت اخلاقی فرد، چه این که،
اگر هدف از حمایت این دسته رفتارها نیز ارتقای اخلاقی شخص باشد، در این هنگام، این دسته
رفتارها نیز در قلمرو بحث قرار میگیرند.
1
. پیامبر خدا )ص( در سخنی فرمودند: » ما من شی اثقل فی المیزان من خلق حسن« در تـرازوی اعمـال هـیچ
چیزی سنگین تر از خلق نیکو نیست. )محمد محمدی ری شهری، ،1362المجلد الثالث، .(140
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/142فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
به هر روی، آنچه در این بحث منظور است، اخلاق به معنای ویژگی و صفت روح و یا به
عبارتی، فضیلت اخلاقی است و به نوعی رفتارهای اخلاقی وارد بحث میشوند. اکنون این
پرسش به میان میآید که آیا میتوان از راه جرم انگاری و اعلام ضمانت اجرای کیفری برای
تخلف از رفتارهای اخلاقی به فضیلت اخلاقی دست یافت؟
یک خوانش از کمال گرایان به این پرسش، پاسخ مثبت میدهند. کمال گرایی1نگرشی استوار
بر تلاش برای رشد خلق نیک و ارتقای معنوی آدمی از راه الزام قانونی است. از این دیدگاه، فرد
بایستی از راه ضمانت اجرای کیفری بر انجام کارهای نیک و ادار و از انجام کارهای ناپسند
بازداشته شود تا آدمی به تعالی و کمال شخصیت دست پیدا کند. در نتیجه، هدف حقوق
کیفری، بهبود منش و سیرهی اخلاقی فرد است ) (joel Feinberg, 1984, 277این
نگرش، رفتار خوب را به انسان خوب ارتقا میدهد و در پی ساختن انسان با فضیلت و خوب
است. انسان خوب، یعنی انسان آنگونه باشد که از وی انتظار میرود. همان گونه که چاقوی
خوب وجود دارد و این خوبی به ذات آن بازگشت میکند. انسانها نیز میتوانند در اثر تربیت،
دارای ذات خوب شوند. در واقع از این دیدگاه، حقوق کیفری رسالت تربیتی بر دوش خود دارد
و قاضی کیفری، نقش مربی تربیتی را بازی میکند. از این کمال گرایی، گاه به عنوان کمال
گرایی »تحکمی« یا »دلبخواهی« یاد شده و در تعریف آن گفته میشود که معیارهای کمال را
برای اشخاصی که دارای حق انتخاب هستند، وضع میکند )ادموند پینکافس، .(230 ،1382
گفتنی است، از آنجا که فضیلت، خصیصهی روحی و امری معنوی و ناپیدا است، به گونهی
مستقیم قابل دسترس نیست. بنابراین، تنها از راه رفتار درست است که میتوان به آن دست
یافت، بدین رو، دست یابی به آن، جز از راه الزام کیفری امکام پذیر نیست و گفته شده که
اخلاق مبتنی بر فضیلت، مستلزم اخلاق مبتنی بر کردار است )رابرت ال هولمز، .(105 ،1382
این سخن، بدین معناست که از الزام بر رفتار خوب میتوان انسان خوب ساخت.
بنا بر آنچه گفته شد، به دست میآید که بحثی را که این بحث متفاوت با اخلاق گرایی
قانونی است. زیرا، در اخلاق گرایی قانونی آنچه که اهمیت دارد نگه داشت ارزشهای جمعی،
متشابهات و همنوایی اجتماعی از رهگذر الزام کیفری است و به ارتقای منش اخلاقی و بهبود
شخصیت آنان کاری ندارد. در حالی که در این مبحث، منظور از اخلاق، فضائل اخلاقی است که
چنان چه در فرد انسانی نمود پیدا کند، موجب کمال روحی اوست و همنوایی اجتماعی
اهمیتی ندارد. اگرچه ممکن است در عمل ملازم با همنوایی اجتماعی شود.
1
. Perfectionism.
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 143
مطالعه نوشتههای فلسفی کلاسیک نشان میدهد که پیشینهی اندیشه کمال گرایی دست
کم به دوران یونان باستان میرسد و به روشنی میتوان در میان نوشتههای اخلاقی و سیاسی
فیلسوفان آن روزگار این اندیشه را باز شناخت
آن گونه که نوشتههای فلسفی کهن نشان میدهد، تبار این اندیشه به افلاطون و ارسطو
بازگشت میکند. به نظر نگارنده بنیاد فکری افلاطون این است که جهان را غایتمندی میداند و
به خیرهای برون ذهنی باور دارد )ترنس اروین، .(155 ،1380پذیرش غایت برای جهان و
خیرهای برون ذهنی زمینههای الزامها و از جمله الزام کیفری را فراهم میکند.
افلاطون بر این باور بود که بالاترین خیر انسان توسعه و پیشرفت حقیقی شخصیت انسان به
عنوان موجودی عقلانی و اخلاقی رشد و پرورش صحیح نفس اوست. وقتی که نفس آدمی در
حالتی است که باید باشد، در آن صورت، انسان نیک بخت و سعاتمند است )فردریک
کاپلستون، ،1386ج .(249 ،1او نیک بختی و سعادت را نیز در پیروی از فضیلت میدانست که
به معنای شبیه شدن انسان به خداست. ما باید تا جایی که میتوانیم شبیه خدا، شویم و آن هم
عبارت است از عادل و درست کار شدن به کمک حکمت )فردریک کاپلستون، ،1386ج،1
.(251او عقیده داشت، قوانین اخلاقی مطلقی وجود دارد که بر همهی آدمیان و همه کشورها
فرمان روایی دارد و مصلحت فردی باید در برابر حق سر تسلیم فرود آورد )فردریک کاپلستون،
،1386ج .(258 ،1بر این پایه، وی باور داشت، فرمان راندن به معنای درست خود، همان
تربیت کردن و پرورندان فضائل به ودیعت گذاشته شده در نهاد انسان است )حمید عنایت،
.(36 ،1364و این امر نیز، بایستی به دست دولت باشد. زیرا اهمیت فرد سازی برای خوشبختی
جامعه بیشتر از آن است که به خواست فرد واگذار شود )حمید عنایت .(38 ،1364بر این پایه،
افلاطون سیاست تربیتی گستردهیی را برای دولت تعریف میکند تا از رهگذر آن بتواند آدمی را
به خوشبختی خود برساند.
ارسطو نیز در کتاب »اخلاق نیکو ماخوس« به تفصیل دربارهی فضایل اخلاقی و چگونگی
دست یابی به آنها، سخن گفته است.وی نیز مانند افلاطون، جهان را دارای غایت میداند و به
ارزشهای فرا تاریخی و برون ذهنی باور دارد. ارزشهایی که دست یابی به آنها مایهی نیک
بختی آدمی است. بنابراین، وی نخستین اصلی را که زمینه ساز مداخلهی کیفری است قبول
دارد و آن وجود ارزشهای فراگیر به عنوان واقعیتهای اخلاقی است که عمل به آنها مایهی
تعالی اخلاقی انسان میشود. پذیرش این امر، موجب میشود که از دیدگاه ارسطو وظیفهی
قانون رشد و تعالی فرد و فراخواندن او به این ارزش شمرده شود و کسانی که از اجابت این
دعوت سرباز زنند، نافرمان شمرده شده، طبیعت حق نشناس دارند و شایسته کیفر هستند
)ارسطو، ،2536ج .(285 ،2بر این پایه، وی باور دارد، سیاستمدار حقیقی کسی است که
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/144فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
اشتیاق فراوان و خاصی به فضائل اخلاقی دارد. زیرا؛ او میخواهد هم وطنان خود را مردمانی
شریف و نجیب و فرمان بردار از قانون بسازد و آنان را پیرو فضیلت کند. او مینویسد منظور از
فضیلت، تعالی نفس است، فضیلت ملکهیی است که انسان را خوب میسازد و در پی آن، اعمال
آدمی نیک میگردد )ارسطو، ،2536ج .(46 ،1او مینویسد، مرد سیاسی باید به علومی که با
نفس ارتباط دارد، آگاه باشد، همان گونه که چشم پزشک باید به گونهیی بر کالبد و بدن انسان،
آگاهی داشته باشد. او از سخن خود چنین نتیجه میگیرد که چون علم سیاست، اصیلتر و
عالیتر از علم پزشکی است، پس شناخت نفس برای سیاست مدار ضروریتر از شناخت بدن
برای پزشک است )ارسطو، ،2536ج .(33 ،1ارسطو آرزوی هر قانون گذار را این میداند که
بخواهد، شهرنشینان خوب بار آورد )ارسطو، ،2536ج.(36 ،1
ارسطو دانا و حکیم است و میداند که برای آراسته شدن آدمی به فضایل اخلاقی، بایستی از
آموزش و پرورش، بهره گرفت و از راه استدلال و تبیین پیش رفت. با این همه، وی باور دارد
استدلال و تربیت، بر همهی مردم، قدرت تأثیر برابر ندارد. از این رو، نظریه سیاسی خود را