Document Type : Research Paper

Author

Abstract

Studying the discussions of political philosophy, the law and
analysis of criminal laws all show that the criminalization can happen
generally depending on the principle of harm and three views of
patriarchy, morality, and perfectionism. In perfectionism it is believe
that for moral promotion and the development of spiritual perfection
of man, using punishment is necessary. Since, today, humanitarian
dignity is accepted as a religious and human value, using punishment
for promotion of moral personality is inconsistent with humanitarian
dignity. Therefore, humanitarian dignity can be considered as the
prevention of developing criminalization

Keywords

مقدمه
-1کرامت انسانی به معنای بزرگی و حرمت داشتن اوست. کرامت انسانی برای آدمی وصفی
است که استوار بر دو ویژگی عقل و اختیار است. آدمی از آن رو بزرگ و سزاوار احترام است که
عقل و اختیار دارد، این دو ویژگی از اوصاف ذاتی انسان است و در پی آن کرامت نیز وصف
ذاتی آدمی است. فیلسوفان اسلامی از چنین وصفی به عنوان ذاتی باب برهان یاد می کنند.
ذاتی باب برهان امری است که از صمیم ذات یک شی بر می آید و تصور ذات شی برای درک
آن وصف کافی است)صدرالدین شیرازی، ،(159،1363هنگامی که می گوییم انسان کریم است
وصف ذاتی را بر او حمل می کنیم، در اصطلاح فلسفه ی اسلامی به چنین وصفی معقول ثانی
فلسفی نیز می گویند )مهدی حائری یزدی،.(159،1361
-2خوشبختانه کرامت انسانی به ژرف در آموزه های دینی و از جمله قرآن بر ان تاکید شده1
و در عرصه ی جهانی نیز در نیمه نخست قرن بیستم با صدور اعلامیه ی جهانی حقوق بشر به
رسمیت شناخته شده است. این اعلامیه که مورد پذیرش جمهوری اسلامی ایران نیز قرا گرفته
است از اقبال عمومی بهره مند است و موجب گردیده که کرامت انسانی در ابعاد گوناگون
سیاست گذاری مورد توجه قرار گیرد. یکی از سپهرهایی که به ژرف می تواند زیر تاثیر کرامت
انسانی قرار گیرد حقوق و به ویژه حقوق کیفری است. زیرا حقوق سپهر ضابطه مند کردن
رفتارهای آدمی است و به ژرف با اختیار او به عنوان یکی از بنیادهای کرامت انسانی پیوندی
استوار دارد. این پیوند در حقوق کیفری گاه به شکل درگیری و تنش متبلور می شود. زیرا
حقوق کیفری عرصه ی ایراد و رنج و آسیب رساندن به جان، سلامتی، آزادی و مال آدمی است
و کرامت او را به چالش می کشد. کرامت انسانی و حقوق کیفری تاثیری دو سویه بر یکدیگر
دارند. در این پژوهش به دنبال تاثیر گذاری کرامت انسانی بر حقوق کیفری هستیم.
-3می توان در یک نگاه گسترده بحث های مرتبط با حقوق کیفری را به سه بخش
قانونی، پیرا قانونی و فرا قانونی تقسیم بندی کرد. منظور از بحث های پیرا قانونی بررسی و
مطالعه ی شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... که نیاز به وضع قانون را فراهم می آورد و
موجب قانون گذاری می شود. منظور از بحث های فرا قانونی مطالعه و بررسی موضوع ها و
مسائلی است که در سپهر فلسفه ی حقوق کیفری به میان می آید مانند فلسفه ی مجازات،
ضوابط جرم انگاری و... در این بحث به دنبال مطالعه ی کرامت انسانی بر دامنه ی جرم انگاری
هستیم که در قلمرو بحث های فرا قانوی یا فلسفه ی حقوق کیفری می گنجد.
.
1ما آدمی زادگان را گرامی داتشیم و آنها را در خشکی و دریا حمل کردیم... اسراء/70
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 139
-4جرم انگاری به عنوان نقطه ی آغاز شکل گیری حقوق کیفری به معنای تصمیم گیری
مرجع صلاحیتدار مبنی بر ممنوعیت یا الزام رفتاری همراه با ضمانت اجرای کیفری است.
بنابراین جرم ا نگاری چیزی نیست مگر تحدید قلمرو اختیار و آزادی انسان که یکی از
بنیادهای کرامت انسانی است.
-5مطالعه ی بحث های فلسفه ی سیاسی و حقوق نیز تحلیل قوانین کیفری نشان می
دهد که به طور کلی قانون گذاران می توانند با تکیه بر اصل زیان 1و سه نگرش پدرسالاری2
اخلاق گرایی 3و کمال گرایی 4به جرم انگاری بپردازند. بنا بر اصل زیان تنها انجام رفتارهایی که
به دیگران زیان می رساند شایسته ی کیفر هستند)جان استوارت میل، .(41،1349بنابر
پدرسالاری رفتارهایی که بر خود شخص هم زیان می رساند قابل جرم انگاری
هستند) .(Edward Caraing,1998بنابر اخلاق گرایی رفتارهایی که موجب نقض ارزش
های اجتماعی و تشابهات جمعی است قابل جرم انگاری است اگرچه به دیگران یا خود شخص
زیان نرساند) .(Patrick Devlint ,14,1965بنابر کمال گرایی علاوه بر رفتارهای یاد شده
رفتارهایی که موجب نقض ارزش های اخلاقی و رسیدن آسیب به شخصیت و منش و کمال
اخلاقی می شود قابل جرم انگاری است ) .(Joul Finberg,277,1984بنابراین نگرش
شخص حق ندارد به خود آسیب اخلاقی برساند و کمال و تعالی معنوی خویش را خدشه دار
سازد. خیر و سعادت شخص در این نگرش بر حقوق او برتری داده می شود. کمال گرایان
عقیده دارند می توان و باید بر تکیه بر ارزش ها ی اخلاقی و به منظور بهبود شخصیت و منش
شخص از راه الزام کیفری وی را به پایبندی چنین ارزشهایی وادار کرد. بدین رو ارزشهای
اخلاقی که موجب بهبود کمال معنوی فرد می شود مقتضی برای جرم انگاری است و قلمرو آن
را گسترش می دهد که نتیجه ی آن جرم انگاری تهاجمی است.
-6زمینه های کمال گرایی و گرایش به جرم انگاری تخلف از چنین رفتارهایی در برخی از
نظام های سیاسی وجود دارد. این زمینه به روشنی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
دیده می شود. اصل دوم قانون اساسی مقرر داشته، جمهوری اسلامی نظامی است استوار بر
ایمان به خداوند، معاد و نبوت، عدالت، امامت، کرامت انسانی، اجتهاد مستمر و بهره گیری از
علوم و معارف بشری است، در اصل سوم مقرر شده است برای نیل به اهداف مذکور در اصل
دوم، جمهوری اسلامی باید همه ی امکانات خود را برای امور زیر به کار ببرد، از جمله ایجاد
1 . Harm Principle
2 .Paternalism
3 . Moralism
4 .Perfectionism
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/140فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه ی با کلیه ی مظاهر
فساد و تباهی.
اکنون این پرسش به میان می آید که:
-1آیا شایسته است برای بهبود کمال معنوی شخص تخلف از رفتارهای اخلاقی را جرم
انگاری کرد ؟
-2آیا جرم انگاری چنین رفتارهایی با کرامت انسانی سازگار است ؟
-3آیا می توان کرامت انسانی را مانع چنین جرم انگاری دانست ؟
در این مقاله با یک مقدمه و دو گفتار، پاسخ پرسش های یاد شده جستجو می کنیم.
گفتار یکم: تبار شناسی جرم انگاری تخلف از رفتار های اخلاقی
پیش از بیان پیشینه جرم انگاری تخلف از رفتارهای اخلاقی شاسیته است منظور از واژه
اخلاق را توضیح دهیم.
از واژهی اخلاق معانی گوناگونی اراده میشود. گاه منظور از اخلاق مجموعه قواعدی است که
راهنمای رفتار آدمی است و رفتار خوب از بد را به او میشناساند و رعایت آنها میتواند موجب
کمال انسان شود )ناصر کاتوزیان، ،1376ج .(546 ،1در نوشتههای حقوقی از چنین قواعد
اخلاقی با عنوان حقوق طبیعی یاد میشود. مانند اینکه گفته میشود، »قتل عمل نادرستی
است« )اندرو آلتمن، .(113 ،1386توماس آکوئیناس 1باور دارد این اصول با قوای طبیعی قابل
درک است و ما را به سوی آنچه صلاح انسان هاست، رهنمون میسازد )اندروآلتمن، ،1386
.(118برخی اندیشمندان از این قواعد به عنوان ارزشهایی یاد میکنند که قایق نجات بشر در
تاریخ است و باید از آنها سرپناهی در طوفانها و بحران ها، ساخت )ناصر کاتوزیان، ،1377
.(339
گاه نیز منظور از اخلاق، دانش اخلاق است. یعنی رشتهیی که دربارهی ملکات و خلق و خوی
انسانی، بحث میکند و فضائل اخلاقی را از رذائل اخلاقی میشناساند و بیان میکند که کدام
موجب کمال و کدام مایهی نقص است )محمد حسین طباطبایی، ،1973المجلد الاول، .(37
در معنای دیگر ،منظور از اخلاق، رفتار است. هنگامی که گفته میشود، شایسته است آدمی،
اخلاق خوب داشته باشد، منظور، رفتار خوب است. در اصطلاح این را اخلاق مبتنی بر کردار
میگویند )رابرت ال هولمز، .(71 ،1382در دیگر معنا، اخلاق به معنای ویژگی روحی و صفتی
1
. Tomas Aquinas.
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 141
است که از آن به عنوان خلق یاد میشود. در تعریف آن گفته شده، هیأتی است که در نفس
آدمی رسوخ دارد و موجب میشود که از آدمی رفتارهای درست و به آسانی، سر بزند )محمد
غزالی، ،1998الجزء الثالث، .(84همان گونه که پیداست اخلاق بدین معنا، صفت مثبت روح
آدمی، مایهی آراستگی و سرچشمهی صدور رفتار نیک است. و از دیگر سو، رفتار نیک نیز
هنگامی که مقرون به شرایط لازم باشد، موجب شکل گیری چنین ویژگی روحی میشود. در
اصطلاح به این، اخلاق مبتنی بر فضیلت میگویند )رابرت ال هولمز، .(71 ،1382
آنچه که در آموزههای دینی تشویق شده 1و در نوشتههای اخلاقی دانشمندان مسلمان
)محمد مهدی نراقی، ،1963ج (9 ،1مایهی نیک بختی آدمی در سرای آخرت شمرده میشود،
اخلاق بدین معناست، در برخی نوشتههای عالمان اخلاق اسلامی گفته شده که آدمی بایستی
تخلق به اخلاق خداوند پیدا کند )علی مشکینی، 1423ق، .(8روشن است تخلق به اخلاق
خداوند یعنی آراسته شدن انسان، به فضیلتهای اخلاقی. اساساً تقرب یافتن انسان به خداوند
بدین معناست که آدمی به مرز صفات خداوند دست پیدا کند و آراستهی به صفات نیکو شود.
گفتنی است، برای آراسته شدن به خلق و صفات نیکو، ناگزیر بایستی آدمی رفتار نیکو انجام
دهد. به دیگر سخن، دست یابی به فضیلت اخلاقی ناگزیر از انجام رفتار اخلاقی است. رفتارهای
اخلاقی که میتواند به فضیلت اخلاقی کشیده شود دو دسته است: یک دسته به گونه مستقیم
بر دیگران تأثیر گذار است و در اصطلاح در حوزهی رفتارهای اجتماعی است مانند امانت داری،
درست کاری و دستهی دوم، رفتارهایی است که به گونه مستقیم بر دیگران تأثیر گذار
نیست و در اصطلاح، در حوزهی رفتارهای فردی است، مانند، از خود گذشتگی، مهربانی، عفت
و پاکدامنی و آنچه که در این بحث مطرح است، دسته دوم است. زیرا مداخلهی کیفری
برای انجام رفتارهای دستهی نخست بی اشکال است و اساساً بخش فراوانی از قوانین کیفری به
حمایت از این دسته تدوین شده اند. ناگفته نماند، هدف از جرم انگاری رفتارهای دستهی
نخست، تنها نگه داشت حقوق فردی است نه بهبود خصلت یا فضیلت اخلاقی فرد، چه این که،
اگر هدف از حمایت این دسته رفتارها نیز ارتقای اخلاقی شخص باشد، در این هنگام، این دسته
رفتارها نیز در قلمرو بحث قرار میگیرند.
1
. پیامبر خدا )ص( در سخنی فرمودند: » ما من شی اثقل فی المیزان من خلق حسن« در تـرازوی اعمـال هـیچ
چیزی سنگین تر از خلق نیکو نیست. )محمد محمدی ری شهری، ،1362المجلد الثالث، .(140
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/142فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
به هر روی، آنچه در این بحث منظور است، اخلاق به معنای ویژگی و صفت روح و یا به
عبارتی، فضیلت اخلاقی است و به نوعی رفتارهای اخلاقی وارد بحث میشوند. اکنون این
پرسش به میان میآید که آیا میتوان از راه جرم انگاری و اعلام ضمانت اجرای کیفری برای
تخلف از رفتارهای اخلاقی به فضیلت اخلاقی دست یافت؟
یک خوانش از کمال گرایان به این پرسش، پاسخ مثبت میدهند. کمال گرایی1نگرشی استوار
بر تلاش برای رشد خلق نیک و ارتقای معنوی آدمی از راه الزام قانونی است. از این دیدگاه، فرد
بایستی از راه ضمانت اجرای کیفری بر انجام کارهای نیک و ادار و از انجام کارهای ناپسند
بازداشته شود تا آدمی به تعالی و کمال شخصیت دست پیدا کند. در نتیجه، هدف حقوق
کیفری، بهبود منش و سیرهی اخلاقی فرد است ) (joel Feinberg, 1984, 277این
نگرش، رفتار خوب را به انسان خوب ارتقا میدهد و در پی ساختن انسان با فضیلت و خوب
است. انسان خوب، یعنی انسان آنگونه باشد که از وی انتظار میرود. همان گونه که چاقوی
خوب وجود دارد و این خوبی به ذات آن بازگشت میکند. انسانها نیز میتوانند در اثر تربیت،
دارای ذات خوب شوند. در واقع از این دیدگاه، حقوق کیفری رسالت تربیتی بر دوش خود دارد
و قاضی کیفری، نقش مربی تربیتی را بازی میکند. از این کمال گرایی، گاه به عنوان کمال
گرایی »تحکمی« یا »دلبخواهی« یاد شده و در تعریف آن گفته میشود که معیارهای کمال را
برای اشخاصی که دارای حق انتخاب هستند، وضع میکند )ادموند پینکافس، .(230 ،1382
گفتنی است، از آنجا که فضیلت، خصیصهی روحی و امری معنوی و ناپیدا است، به گونهی
مستقیم قابل دسترس نیست. بنابراین، تنها از راه رفتار درست است که میتوان به آن دست
یافت، بدین رو، دست یابی به آن، جز از راه الزام کیفری امکام پذیر نیست و گفته شده که
اخلاق مبتنی بر فضیلت، مستلزم اخلاق مبتنی بر کردار است )رابرت ال هولمز، .(105 ،1382
این سخن، بدین معناست که از الزام بر رفتار خوب میتوان انسان خوب ساخت.
بنا بر آنچه گفته شد، به دست میآید که بحثی را که این بحث متفاوت با اخلاق گرایی
قانونی است. زیرا، در اخلاق گرایی قانونی آنچه که اهمیت دارد نگه داشت ارزشهای جمعی،
متشابهات و همنوایی اجتماعی از رهگذر الزام کیفری است و به ارتقای منش اخلاقی و بهبود
شخصیت آنان کاری ندارد. در حالی که در این مبحث، منظور از اخلاق، فضائل اخلاقی است که
چنان چه در فرد انسانی نمود پیدا کند، موجب کمال روحی اوست و همنوایی اجتماعی
اهمیتی ندارد. اگرچه ممکن است در عمل ملازم با همنوایی اجتماعی شود.
1
. Perfectionism.
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 143
مطالعه نوشتههای فلسفی کلاسیک نشان میدهد که پیشینهی اندیشه کمال گرایی دست
کم به دوران یونان باستان میرسد و به روشنی میتوان در میان نوشتههای اخلاقی و سیاسی
فیلسوفان آن روزگار این اندیشه را باز شناخت
آن گونه که نوشتههای فلسفی کهن نشان میدهد، تبار این اندیشه به افلاطون و ارسطو
بازگشت میکند. به نظر نگارنده بنیاد فکری افلاطون این است که جهان را غایتمندی میداند و
به خیرهای برون ذهنی باور دارد )ترنس اروین، .(155 ،1380پذیرش غایت برای جهان و
خیرهای برون ذهنی زمینههای الزامها و از جمله الزام کیفری را فراهم میکند.
افلاطون بر این باور بود که بالاترین خیر انسان توسعه و پیشرفت حقیقی شخصیت انسان به
عنوان موجودی عقلانی و اخلاقی رشد و پرورش صحیح نفس اوست. وقتی که نفس آدمی در
حالتی است که باید باشد، در آن صورت، انسان نیک بخت و سعاتمند است )فردریک
کاپلستون، ،1386ج .(249 ،1او نیک بختی و سعادت را نیز در پیروی از فضیلت میدانست که
به معنای شبیه شدن انسان به خداست. ما باید تا جایی که میتوانیم شبیه خدا، شویم و آن هم
عبارت است از عادل و درست کار شدن به کمک حکمت )فردریک کاپلستون، ،1386ج،1
.(251او عقیده داشت، قوانین اخلاقی مطلقی وجود دارد که بر همهی آدمیان و همه کشورها
فرمان روایی دارد و مصلحت فردی باید در برابر حق سر تسلیم فرود آورد )فردریک کاپلستون،
،1386ج .(258 ،1بر این پایه، وی باور داشت، فرمان راندن به معنای درست خود، همان
تربیت کردن و پرورندان فضائل به ودیعت گذاشته شده در نهاد انسان است )حمید عنایت،
.(36 ،1364و این امر نیز، بایستی به دست دولت باشد. زیرا اهمیت فرد سازی برای خوشبختی
جامعه بیشتر از آن است که به خواست فرد واگذار شود )حمید عنایت .(38 ،1364بر این پایه،
افلاطون سیاست تربیتی گستردهیی را برای دولت تعریف میکند تا از رهگذر آن بتواند آدمی را
به خوشبختی خود برساند.
ارسطو نیز در کتاب »اخلاق نیکو ماخوس« به تفصیل دربارهی فضایل اخلاقی و چگونگی
دست یابی به آنها، سخن گفته است.وی نیز مانند افلاطون، جهان را دارای غایت میداند و به
ارزشهای فرا تاریخی و برون ذهنی باور دارد. ارزشهایی که دست یابی به آنها مایهی نیک
بختی آدمی است. بنابراین، وی نخستین اصلی را که زمینه ساز مداخلهی کیفری است قبول
دارد و آن وجود ارزشهای فراگیر به عنوان واقعیتهای اخلاقی است که عمل به آنها مایهی
تعالی اخلاقی انسان میشود. پذیرش این امر، موجب میشود که از دیدگاه ارسطو وظیفهی
قانون رشد و تعالی فرد و فراخواندن او به این ارزش شمرده شود و کسانی که از اجابت این
دعوت سرباز زنند، نافرمان شمرده شده، طبیعت حق نشناس دارند و شایسته کیفر هستند
)ارسطو، ،2536ج .(285 ،2بر این پایه، وی باور دارد، سیاستمدار حقیقی کسی است که
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/144فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
اشتیاق فراوان و خاصی به فضائل اخلاقی دارد. زیرا؛ او میخواهد هم وطنان خود را مردمانی
شریف و نجیب و فرمان بردار از قانون بسازد و آنان را پیرو فضیلت کند. او مینویسد منظور از
فضیلت، تعالی نفس است، فضیلت ملکهیی است که انسان را خوب میسازد و در پی آن، اعمال
آدمی نیک میگردد )ارسطو، ،2536ج .(46 ،1او مینویسد، مرد سیاسی باید به علومی که با
نفس ارتباط دارد، آگاه باشد، همان گونه که چشم پزشک باید به گونهیی بر کالبد و بدن انسان،
آگاهی داشته باشد. او از سخن خود چنین نتیجه میگیرد که چون علم سیاست، اصیلتر و
عالیتر از علم پزشکی است، پس شناخت نفس برای سیاست مدار ضروریتر از شناخت بدن
برای پزشک است )ارسطو، ،2536ج .(33 ،1ارسطو آرزوی هر قانون گذار را این میداند که
بخواهد، شهرنشینان خوب بار آورد )ارسطو، ،2536ج.(36 ،1
ارسطو دانا و حکیم است و میداند که برای آراسته شدن آدمی به فضایل اخلاقی، بایستی از
آموزش و پرورش، بهره گرفت و از راه استدلال و تبیین پیش رفت. با این همه، وی باور دارد
استدلال و تربیت، بر همهی مردم، قدرت تأثیر برابر ندارد. از این رو، نظریه سیاسی خود را
دربارهی وظیفه دولت نسبت به الزام بر تحصیل فضیلت که استوار بر یک انسان شناسی تجربی
است، تکمیل میکند و مینویسد، اگر بتوان از راه استدلال مردم را به خیر فراخواند بسیار خوب
است. ولی با این همه، احتجاجات نمیتوانند اکثر عظیم مردم را به خیر، و حیات حکیمانه و
شرافتمندانه بکشاند. زیرا، پیروی کردن مردم از ارزشهای اخلاقی تنها به سبب ترس است. و
همچنین پرهیز از آنان از اعمال شرم آور، به سبب حقارت و پستی اعمال نیست، بلکه به خاطر
کیفر است. زیرا آدمی زیر تأثیر سیطرهی شهوات است و نمیتواند به استدلال که در بردارندهی
رفع رذیلت و کسب فضیلت است، گوش فرا دهد. چنین به نظر میرسد که شهوت تسلیم
استدلال نمیشود. ارسطو پس از این سخنان خود، بی درنگ نتیجه میگیرد که پس چاره کار،
الزام است و ترس از تنبیه برای آنان، موثرتر است )ارسطو، ،2536ج .(282 ،2
بنابر آنچه گفته شد، ارسطو هدف دولت را کمک به نیک زیستن مردم میداند و این کمک
را بیشتر از راه الزام و کیفر میداند تا تربیت. وی در این سخن خود، نقش مثبتی برای دولت
شناسایی میکند و باور دارد دولت باید برای بهبود احوال آدمیان برنامه داشته باشد. پس
درست است که در هر جنبهیی از زندگی آنان مداخله ورزد و اتباع خود را به هر کاری وا دارد
تا آنها را به سعادت برساند )مارتانوسبام، .(126 ،1374در واقع از نظر ارسطو، دولت کارگزار
اخلاقی است که به هر روی بایستی کوشش کند مردم را به فضائل اخلاقی فرا بخواند. برخی را
از راه استدلال و تربیت و برخی دیگر را که اکثریت هستند، از راه کیفر.
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 145
برخی نظر ارسطو را دربارهی لزوم مداخلهی حکومت در شکل گیری خصلتهای معنوی
افراد، اینگونه توجیه کردهاند که خوب زیستن، تنها به معنای عمل کردن مطابق آنچه انسان
اراده میکند نیست، بلکه به درک و دفاع از چنان شیوه یی، مربوط میشود که به طور کلی
برای همهی انسانها دارای اعتبار است. کشف این شیوه، به بصیرتی فوق العاده، نیازمند است و
انسانهای معمولی، یارای انجام آن را ندارند. از این رو، مردم برای برپایی ساختار اخلاقی
زندگی خود به جامعه نیازمندند و دولت به مثابهی کارگزار اصلی جامعه باید بر انجام
مسئولیتهای اخلاقی جامعه، نظارت داشته باشد )گلن تیندر، .(139 ،1374
چنان چه بخواهیم نظر ارسطو را دربارهی الزامی کردن رفتارهای اخلاقی تحلیل کنیم
بایستی گفت، از نظر او فرد نمیتواند دربارهی ارزشها تعریفی داشته باشد. بلکه جمعیت بر
پایهی ارزشهای فراگیر یا به تعبیر افلاطون »عالم مثل« زندگی خوب را تعریف میکند.
جامعه از فرد میخواهد گزینشهای خود را در این چارچوب قرار دهد و از فردیت دور شود و
چیزی را بخواهد که جامعه به او نشان میدهد. اگر غیر از این عمل کند و فردیت را پیشه کند،
با کیفر مواجه میشود. بدین رو، از دیدگاه ارسطو و کمال گرایی سپهر خصوصی از سپهر
عمومی جدا ناشدنی است. زیرا وجود ارزشهای فراگیر، موجب تعهد و مسئولیت آدمی در برابر
آنها میگردد و سپهر آزادی فردی و خصوصی را کوچک میکند و فرد بایستی در راستای این
ارزشها گام بردارد. بدین رو، میتوان اندیشهی ارسطو و کمال گرایی را نوعی جماعت گرایی
دانست. زیرا، افراد میان سرنوشت خود و جامعه پیوند نزدیکی احساس میکنند و انجام
مسئولیت ها، تعهدات را فرصتی برای با فضیلت شدن در راستای خیر جامعه میدانند. در این
هنگام، یک آموزهی مدنی بر سیاست و جامعه حاکم است که همان شالودهی همهی نهادهای
جامعه به شمار میآید و در پی آن، ارزشهای فراگیر اخلاقی از آغاز تولد در افراد، درونی
میشود و در نتیجه حقوق فردی را در برابر منافع جامعه غیر قابل درک میکند. در این صورت
افراد دارای تعهد و مسئولیت هستند، نه حقوق و هنگامی که تعهد خود را انجام ندهند،
شایستهی کیفر میگردند. در یک سخن کوتاه، در کمال گرایی، خیر بر حق برتری داده میشود
و افراد پیش از آنکه در پی حقوق خود باشند، برای انجام مسئولیتهای خود و خیر جامعه
تلاش میکنند زیرا، غایت افراد بر فردیت آنها مقدم و پیش از آنان، وجود دارد.
همان گونه که پیداست دو امر در نظریهی ارسطو وی را به سوی الزام بر رفتارهای اخلاقی
برای تحصیل فضیلت اخلاقی و جرم انگاری تخلف از آنها کشانده است. یکی وجود الزامهای
فراگیر اخلاقی که با آزادیهای فرد ناسازگار است. دیگری ناتوانی انسانها در پایبندی آزادانه
به این الزامها و تحصیل اختیاری فضیلتهای اخلاقی. گفتنی است، ناتوانی انسان در پایبندی
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/146فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
بر رفتار بر پایهی ارزشهای فراگیر اخلاقی میتواند استوار بر دو امر باشد. یکی ناتوانی او بر
درک ارزشهایی فراگیر اخلاقی و دیگری ناتوانی او بر تسلط بر شهوات و غرایز حیوانی خود. به
دیگر سخن، یا آدمی چون نمیتواند بفهمد باید وادار به تحصیل فضائل اخلاقی شود تا به
خوشبختی برسد. و یا اینکه اگرچه توانایی بر فهم دارد ولی چون نمیتواند بر شهوات و امیال
حیوانی خویش مسلط شود، ناگزیر به الزام بر رفتارهای اخلاقی برای دست یابی به خصلت
اخلاقی است.
برخی نظامهای سیاسی که به اندیشهی افلاطون و ارسطو یا به دیگر سخن به کمال گرایی
نزدیکی دارند، زمینهی گسترش جرم انگاری در قلمرو رفتارهای اخلاقی را دارند که موجب
جرم انگاری تهاجمی می شود .جمهوری اسلامی ایران را می توان در شمار این نظام ها
برشمرد زیرا از یک سو جامعه ی ایران و نظام جمهوری اسلامی به ژرف متاثر از آموزههای
اسلامی است. یکی از موضوعهای برجسته در آموزههای اسلامی، ترغیب و فراخوانی به سوی
ارزشهای اخلاقی است. پیامبر خدا )ص( در سخنی فلسفهی بعثت خود را تمام کردن
مکرمتهای اخلاقی اعلام کرده است. 1این امر موجب میشود که برای فرد مسلمان از پیش
نسبت به رعایت ارزشهای اخلاقی تعهد و مسئولیت پدید آید و قلمرو آزادی فردی او را تنگ
کند.
از دیگر سو، فلسفهی اسلامی به ویژه در قلمرو حکمت عملی و اخلاق به ژرف متاثر از
اندیشههای افلاطون و ارسطو است. مطالعهی نوشتههای فلسفی اندیشمندان مسلمان به روشنی
این سخن را تایید میکند. کسانی چون مرحوم دکتر عنایت مدعی هستند، افلاطون در معارف
اسلامی حضور چشم گیری دارد )حمید عنایت، .(58 ،1351و مسلمانان از کتاب اخلاق نیکو
ما خوس ارسطو فیض جستهاند و فارابی به عنوان فیلسوف پر آوازهی مسلمان در رسالههای
»تحصیل السعاده« از این کتاب اقتباس فراوان کرده است )حمید عنایت، .(104 ،1351
بنابراین، همان گونه که از دیدگاه افلاطون و ارسطو میتوان از راه الزام، افراد را به انجام
رفتارهای اخلاقی واداشت، در فلسفهی اسلامی به ویژه حکمت و اخلاق اسلامی، این زمینه نیز
وجود دارد.
1
. انی بعثت لا تمم مکارم الاخلاق. همانا من برای تمام کردن مکرمتهای اخلاقی بـر انگیختـه شـدم . )محمـد
محمدی ری شهری، ،1362المجلد الثالث، .(149
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 147
گفتار دوم: کرامت انسانی علت پس روی جرم انگاری تخلف از رفتارهای اخلاقی
گفته شد، دو امر زمینهی جرم انگاری رفتارهای اخلاقی را فراهم میکند، یکی باور به
غایتمندی جهان و به قول لیوتار، وجود روایتهای بزرگ تاریخی )رامین جهانبگلو، (79 ،1375
و دیگری باور به ناتوانی ذاتی یا شر ذاتی انسان در دو بعد دانایی و توانایی است که به خودی
خود نمیتواند بر غایت جهان دست یابد و بر پایهی ارزشهای اخلاقی فراگیر رفتار کند،
آکوئیناس باور دارد، از آنجا که عدهای گرایش به فساد دارند به آسانی در برابر عقل پاسخگو
نمیباشند ضرورت ایجاب میکند که چنین افرادی به زور و ترس هم که شده از بدی دور نگه
داشته شوند )ویلیام تی بلوم، ،1373ج .(354 ،1از این رو ناگزیر به وجود الزامهای قانونی و
حمایت کیفری از آن ارزش هاست. به دیگر سخن میتوان گفت، از یک سو، مقتضی برای جرم
انگاری اینگونه رفتارها وجود دارد و از دیگر سو، مانع نیز وجود ندارد، بنابراین، جرم انگاری در
قلمرو این دست رفتارها، توجیه پذیر است.
اگرچه امر نخست این ادعا یعنی وجود غایتمندی جهان و باور به ارزشهای فراگیر تاریخی
میتواند پذیرفته شود و در نتیجه مقتضی برای جرم انگاری رفتارهای اخلاقی را فراهم میکند،
ولی امر دوم این ادعا، یعنی ناتوانی یا شر ذاتی آدمی در دو بعد دانایی و توانایی پذیرفته نیست.
به دیگر سخن برای فعلیت یافتن مقتضی، مانع وجود دارد و با وجود مانع مقتضی به فعلیت
نمیرسد و در نتیجه این ادعا ثابت نمیشود، زیرا در فصل دوم از بخش یکم از سه راه تجربه،
فلسفه و آموزههای دینی، کرامتمندی انسان که استوار بر عقل و اختیار است به تایید رسید و
گفته شد کرامت از معقولات ثانی فلسفی و از ویژگیهای ذاتی انسان است. این ویژگی ذاتی
نشان از قدرتمندی آدمی است که در »خود آگاهی« و »خود آیینی«، »خود الزامی« و »خود
انگیختگی« او بازتاب مییابد. این اوصاف نشان میدهد که آدمی هم قدرت بر دانایی دارد و هم
توانایی بر مهار شهوات و امیال حیوانی خویش. بنابراین اگرچه مقتضی برای اثبات مشروعیت
الزام کیفری برای کسب فضیلتهای اخلاقی وجود دارد ولی مانع مفقود نیست در نتیجه این
ادعا ثابت نمیشود. به دیگر سخن، کرامت انسانی خود ارزش فراگیر اخلاقی است که علت پس
روی جرم انگاری و مانع به کارگیری الزام کیفری به بهانهی کسب فضیلتهای اخلاقی است.
این ارزش فراگیر میتواند به عنوا ن علت پس روی جرم انگاری شمرده شده و مانع جرم
انگاری تهاجمی شود زیرا از سه جهت با کرامت انسانی ناسازگار است یعنی -1غایت بودن
آدمی، -2معیارهای رفتارهای اخلاقی، -3فاعلیت اخلاقی انسان که در نهایت به ناسازگاری با
خود آگاهی، خود آیینی، خود الزامی و خودانگیختگی انسان، کشیده میشود.
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/148فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
-1غایت بودن انسان
کرامت انسانی خود از ارزشهای فراگیر این جهان است و آدمی غایت جهان به شمار میرود.
از متون دینی چون قرآن به دست میآید که آنچه در این جهان وجود دارد برای آدمی پدید
آمده است .1بنابراین، نباید از آدمی برای رسیدن به چیزی بهره گرفت. بلکه وجود پدیدهها و
بهره گیری از آنها برای اوست. چنان چه بخواهیم آدمیان را با اجبارو داغ و درفش وادار به
انجام رفتارهای اخلاقی و کسب فضیلت کنیم، بدین معناست که در جهان ارزشهایی برتر از
انسان وجود دارد که چنان موقعیتی دارند که میارزد آدمیان را برای دست یابی به آنها وادار
کنیم و در صورت تخلف، به کیفر برسانیم. تنها به نام ارزشی والاتر از انسان، میتوان چنین کرد
)آیزایا برلین، .(258 ،1380برای نمونه، بخشندگی باید دارای چنان ارزشی باشد که بتوان
آدمی را وادار کنیم که بخشنده باشد. یا عفت و پاکدامنی چنان ارزشی دارد که میتوان و باید
آدمیان را وادار به تحصیل آن کنیم. 2در این هنگام، این پرسش به میان میآید که چرا
بخشندگی و عفت، ارزشمند است؟ مگر نه این است که رفتار بر طبق این دو ارزش میتواند
مایهی آراستگی روح انسان و کمال معنوی او شود. در واقع ارزشمندی آنها به خاطر آدمی
است و پای انسان در میان است، و گرنه عفت به خودی خود و بدون ملاحظهی انسان، ارزشی
ندارد. اساساً، پایگاه این دست ارزشها درون آدمی است و از عقل و روح او این ارزشها بر
میخیزد.اصول عمومی اخلاق از اعماق جان بشر سر بر میکشد و بنیادهای این ارزشها را باید
در وجودی آدمی جست و جو کرد.
روح انسان به گونهای است که هم ارزش آفرین و هم ارزش یاب است. بدین رو، گفته شده
است که، قانون اخلاقی، قانون عقل است. موجودات مستقل، تجسم و تجسد قانون اخلاقی
هستند. تنها راهی که خیر اخلاقی اصلاً بتواند وجود داشته باشد آن است که مخلوقاتی متعقل
درک کنند که چه باید بکنند. بنابراین، هیچ معنایی ندارد که موجودات متعقل را صرفاً نوعی از
سایر انواع چیزهای ارزشمند تلقی کنیم.
آنها موجوداتی هستند که ارزش دیگر چیزها برای آن هاست. بنابراین، اگر موجودات متعقل
ارزشی بالاتر از هر مخلوق دیگر دارند، لازم میآید که با آنها همیشه به عنوان یک هدف و نه
تنها وسیله برخورد شود. این در سطحیترین مرتبه بدان معناست که ما یک وظیفهی مطلق و
جدی برای نیکوکاری به دیگران بر عهده داریم. باید در جهت بهبود رفاه آنها تلاش کنیم. به
1
. هوالذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً اوست آن چنان کسی که، آن چه روی زمین است برای شما
آفریدبقره/.29
2
. این سخن با چشم پوشی از این اشکال است که اساساً با اجبار نمی توان به این قبیل چیزها، دست یافت.
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 149
حقوق شان احترام بگذاریم. از آسیب رساندن به آن ها، اجتناب کنیم. این سخن، بدان معناست
که با موجودات متعقل باید به عنوان اهداف فی نفسه رفتار کرد. یعنی به عقلانیت آنها احترام
گذاشت. بدین رو، ما هرگز نمیتوانیم انسانها را برای رسیدن به اهداف خودمان فریب دهیم یا
مجبور کنیم هر چند آن اهداف، خیر باشند )جیمزر ریچلز، .(196 ،1387
بنابراین، اگر بخواهیم به نام نگه داشت ارزش ها، آدمیان را وادار به عمل بر طبق آنها کنیم،
آنان را از غایت و شخص بودن جدا کرده و تبدیل به »وسیله« و »شی« کردهایم. زیرا، در این
هنگام، ظرفیت عقلانی، درک و شعور و آزادی آنها را نادیده میگیریم و موجب مسخ انسانیت
میشویم. انسانی که مجبور شود در قلمرو رفتارهای فردی و به بهانه نگه داشت ارزشهای
اخلاقی ناآگاهانه یا ناخواسته رفتار کند، محروم از فردیت خویش و تمامیت شرافت بشری خود
میشود.او خودش را درک نمیکند و نفیرها و فریادهای درونش را احساس نمیکند اصالت
ندارد. چنین موجودی اگرچه صاحب شعور و درک است ولی شی است، همچون کالای مثلی
است. شخص نیست.
جوهر وجود آدمی آن است که قائم به ذات باشد. قائم به ذات بودن، یعنی موجودی که خود،
ارزش هایش را درک و تعیین کند. در این هنگام چیزی بدتر از آن نخواهد بود که با انسان به
گونهای رفتار شود که گویی قائم به ذات نیست، بلکه در حد یک شی و در شمار دیگر اشبا و
دست خوش تأثیر عوامل و موجباتی است که او را به این سو و آن سو میبرند و اسیر
محرکهای خارجی است که از راه تهدید یا از راه تطمیع به وعهده و وعید، بر او فرمان
میرانند. مداخله در کار انسانها و سوق دادن آنان به سوی هدفهایی که دیگران به عنوان
مصلح اجتماعی برای او تشخیص میدهند، در واقع نفی جوهر انسانی و کرامت ذاتی او و وی را
به شکل شی بی اراده، در آوردن است. تنها به نام ارزشی والاتر از خود انسان میتوان با او
چنین کرد )برلین، پیشین، .(257
-2معیار فعل اخلاقی
اگر چه انجام رفتارهای اخلاقی و پایبندی به آنها موجب فضیلت اخلاقی و تکامل روحی
آدمی میشود. ولی آیا واقعاً میتوان از راه الزام کیفری به چنین هدفی دست یافت؟ آیا
معیارهایی که برای رفتار اخلاقی از سوی اندیشمندان مسلمان یاد شده با الزام کیفری سازگار
است؟
از دیدگاه اندیشمندان مسلمان، رفتار انسان هنگامی اخلاقی است که دست کم دارای سه
ویژگی باشد.
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/150فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
-1آگاهانه بودن، -2انتخابی بودن، -3انجام رفتار از روی انگیزة کمال جویی )محمد تقی
.(325 ،1384 ،مصباح
همان گونه که پیداست، روح معیار رفتار اخلاقی استوار بر بنیادهای کرامت انسانی یعنی
»عقل« و »اختیار« است. و این دو ویژگی در آدمی اقتضا دارد که رفتار هنگامی اخلاقی شمرده
شود که از روی آگاهی، انتخاب و همراه با انگیزه کمال جویی انجام شود. اگر انسان فاقد این دو
ویژگی بود نیاز به چنین معیارهایی نبود. به دیگر سخن، با توجه به اینکه فضیلت اخلاقی به
معنای برتری و زیادت روح است، این امر، هنگامی برای آدمی پدید میآید که رفتار با ساختار
روحی او سنخیت داشته باشد. و در واقع این سنخیت است که میتواند با وجود انگیزهی کمال
طلبی روح آدمی را ارتقا بخشد و موجب گسترش آن و تعالی معنوی او شود. ذات روح آدمی
گرایش به کمال دارد و این گرایش هنگامی به فعلیت میرسد که با انگیزهی کمال طلبی و از
روی اختیار باشد. زیرا، هم زمان در ذات و ساختار روح آدمی نیز آگاهی و اختیار وجود دارد و
جوهر او را تشکیل داده است. از این رو، چنین رفتارهایی موجب سر بر آوردن روح از خودش
میشود و حالت اشتداد پیدا میکند.
به طور کلی، رفتارهایی که ناآگاهانه یا ناخواسته انجام میشود در واقع فعل روح نیست. به
عبارت دیگر، افعال انسان بما هو انسان نیست افعالی را میتوان افعال انسان بما هو انسان
دانست که از آگاهی و اراده سرچشمه گرفته باشد )محمد تقی مصباح، .(333 ،1384همهی
تدابیری که به منظور تحت نفوذ قرار دادن دیگران و به دنبال خود کشانیدن آنها بدون توجه
به آگاهی و خواست آنان اتخاذ شود به معنای قالب گیری و فرو کاستن آنها به کالاست و در
نهایت انکار انسانیت و نفی ارزشهای نهایی انسان هاست )آیزایابرلین، .(258 ،1380از نگاه
مک دوگال چنین اخلاقی، اخلاق بردگان است هر چند که اخلاقی قانونی است. اما به مفهوم
دقیق کلمه امری غیر اخلاقی است، چون بر خلاف اصول اخلاق حقیقی، آزادانه نیست )نرمن،
ج، بال .(349،1379گفتنی است، تنها انجام رفتار از روی آگاهی و انتخاب، موجب فضیلت
نمیشود بلکه نیت عمل نیز در این باره از اهمیت بسزایی برخوردار است. نیت خوب آدمی را با
روح و باطن جهان پیوند میزند و موجب گسترش، انبساط، نشاط روحی و فضیلتمندی او
میگردد. بدین رو، در آموزههای دینی روی »نیت خیر« و »اخلاص عمل« تاکید فراوان شده
است. 1نیت روح عمل اخلاقی را تشکیل میدهد و زایش فضیلت در اثر انجام رفتار آگاهانه،
1
. امام علی )ع( در سخنی فرمودند: صلاح العمل بقدر صلاح: النیۀ »نیکی عمل به انـدازهی نیکـی نیـت اسـت.«
)محمد محمدی ری شهری، ،1363المجلد العاشر، (286در سـخنی دیگـر فرمودنـد: الاخـلاص مـلاک العبـادة.
اخلاص ملاک عبادت است. )محمد محمدی ری شهری، المجلد الثالث، (56 ،1362
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 151
آزادانه همراه، با نیت کمال طلبی است. زیرا هر نیتی رابطهی مخصوصی با نوع کار، کمیت و
کیفیت آن دارد. کمیت و کیفیت رفتار را نیت تعیین میکند. برای نمونه، کسی که نیت حفظ
سلامتی خود را دارد، از غذاهای سالم و مقوی بهره میگیرد و از غذاهای ناسالم و بدون کالری
پرهیز میکند. بنابراین، نیت تعیین کننده و جهت دهندهی رفتار است )محمد تقی مصباح،
.(338 ،1384
بر پایه آنچه گفته شد، آیا میتوان از راه الزام کیفری و پیش بینی کیفر برای تخلف از
رفتارهای اخلاقی، به فضیلت اخلاقی دست یافت؟ به طور مسلم پاسخ منفی است. زیرا انجام
رفتارهایی که برخاسته از الزام کیفری است، فاقد آگاهی و اختیار و در پی آن فاقد نیت کمال و
از کرامت انسانی دور است و با ذات و ساختار روح آدمی، هیچ سنخیتی ندارد و او را از »شخص
بودن« به »شی بودن« تبدیل میکند و در نتیجه نمیتواند برای آدمی فضیلت و کمال بیاورد.
کمال که هدف کمال گرایان اخلاقی است، عبارت است از ترکیب هر چه بیشتر واحدهای
واقعی به طور هماهنگ و مربوط ساختن آنها به خود در مجرای بایستگیها و شایستگیهای
خویش از روی آگاهی و اختیار )محمد تقی جعفری، ،1382ج دوم، (495-694و همین گونه
نیت درست. بر این پایه، نوعی فرایند و شدن است که در ذات خود حرکت و جوشش و پویایی
دارد و این هنگامی پدید میآید که به آگاهی، آزادی که بنیادهای کرامت انسانند و همین گونه
به نیت درست متصل باشد. زیرا، ذات آگاهی و آزادی، حرکت و پویایی است که با نیت کمال
طلبی، آدمی را به شکوفایی میرساند اگر بخواهیم برای رساندن افراد به کمال و تهذیب اخلاقی
دست به تحدید و الزام کیفری بزنیم، چگونه میتوان آن را انجام داد؟ رفتار اخلاقی رفتاری
است که باید آزادانه انجام شود. به دیگر سخن، رفتاری است که باید با کیفیت باشد. در حالی
که الزام قانونی از راه زور رفتار را بر فرد تحمیل میکند و چنین رفتاری هیچ گاه نمیتواند
دارای کیفیت و اخلاقی باشد )گلن تیندر، .(138 ،1374الزام قانونی تنها میتواند انسانی را
وادار به سنّت اخلاقی کند نه خصلت اخلاقی ودر نتیجه هم نوایی ظاهری پدید میآورد، بدون
اینکه در جان و روح آدمی دگرگونی تکاملی فراهم آورد. بنابر باور جان استورات میل، این کار
شکل دادن افراد به شیوهای است که یادآور تراشیدن حیوانات، از چوب است )مارک تبیت،
.(181 ،1384بدین رو، کسانی چون »راز« باور دارند که کیفیت اخلاقی زندگی شخص ذاتاً به
طبیعت آن شخص در مقام موجودی خود مختار ربط دارد. یکی از عناصر اساسی زندگی خوب
و خیر، خودمختاری شخصی است. هر حکومتی که متعهد به خود مختاری باشد، متعهد به
ارتقای زندگی خوب و خیر شهروندانش نیز هست ) .(joseph raz, 198,415به طور کلی،
حفظ آزادی، شرط لازم حفظ اخلاق است و آزادی برای تحقق آن مطلوب است )محمد مجتهد
.(125 ،1383 ،شبستری
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/152فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
شایسته است در این باره نگاهی به نظریه کانت نیز دربارهی معیار فعل اخلاقی داشته باشیم.
کانت در تفاوت میان رفتار حقوقی و اخلاقی مینویسد، اگر زمینهای تحریک رفتار اجبار باشد،
ضرورت اعمال، ضرورت حقوقی است، ولی اگر این زمینه از کیفیت خیر درونی رفتار برخاسته
باشد، ضرورت رفتار، ضرورت اخلاقی است )امانوئل کانت، .(102 ،1384
او درباره اهمیت نیت و انگیزه در اخلاقی بودن رفتار مینویسد، الزاماتی که علل محرک آن
ذهنی یا درونی است، موضوع علم اخلاق است و الزاماتی که علل محرک آن عینی یا درونی
است، موضوع علم حقوق است )امانوئل کانت، .(54 ،1384وی تفاوت رفتار حقوقی و اخلاقی را
در این میداند که در الزام حقوقی، خصلت اخلاقی در میان نیست ولی در الزام اخلاقی باید
علّت تحریک درونی باشد. انسان باید به این جهت کار خود را انجام دهد که بایسته است. من
قرض خود را باید بدهم به این جهت که این عمل شایسته است )امانوئل کانت، .(73 ،1384
وی در جای دیگر این مثال را توضیح میدهد و مینویسد، کسی که قرض خود را میپردازد،
هنوز نمیتوان به موجب این عمل او را شریف دانست. اگر از ترس مجازات قرض خود را بپردازد
میتوان گفت در واقع متعهد خوبی است و رفتار او واجد شأن حقوقی است نه شأن اخلاقی. اما
اگر به موجب خیر درونی این کار را انجام دهد، واجد خصلت اخلاقی و شأن اخلاقی است. این
شئون دو گانه کاملاً از هم متمایزند )امانوئل کانت، .(103 ،1384او میپذیرد که آدمی در
برابرخداوند الزاماتی دارد. ولی میگوید خدا نمیخواهد که این الزامات را انجام دهیم. بلکه
میخواهد از سر رغبت آنها را بر اساس علل محرکه درونی خود، انجام دهیم )امانوئل کانت،
.(55 ،1384
نکتهی قابل توجه در سخن کانت این است که در هر دو رفتار حقوقی و اخلاقی ممکن است
شخص از روی آگاهی و آزادی کار خود را انجام دهد. یعنی در رفتار حقوقی بر پایهی آگاهی و
آزادی ولی از روی ترس، قرض خود را بپردازد، آنچه موجب میشود رفتار شخص فاقد شأن
اخلاقی شود، تنها و تنها نیت است. بدین رو، گفته شد، نیت روح رفتار اخلاقی و حرکتی از
درون و نشان از قدرتمندی آدمی و خود انگیختگی اوست، زیرا او در عین حال که میتواند
عمل را انجام بدهد یا ندهد ولی برای تحصیل کمال انجام میدهد و در نتیجهی استمرار آن،
فضیلت اخلاقی در شخص، پدیدار میشود. بدین رو، کانت مینویسد، فضیلت حاکی از قدرت
انسان در تسلط بر خود و احاطهی بر خود، از لحاظ خصلت اخلاقی است. )امانوئل کانت،
(104 ،1384با توجه به آنچه گفته شد، به ویژه سخنان کانت، هیچ گاه نمیتوان با جرم
انگاری والزام کیفری، موجب صدور رفتار اخلاقی و پدید آمدن فضیلت یا بنابر سخن کانت
خصلت اخلاقی شد. زیرا، جرم انگاری موجب از میان رفتن انگیزهی کمال جویی در فرد
میشود و ترس جاگزین آن میگردد و پویایی و جوشش از آدمی گرفته میشود. در این هنگام،
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 153
فرد انسانی به شی تبدیل شده و مکانیکی عمل میکند و آدمی از شأن اخلاقی که همان شأن
انسانی و کرامتمندی است، دور میشود و به مرگ فضیلت اخلاقی کشیده میشود. با الزام
کیفری میتوان نظم اجتماعی را پدید آورد و رفتارها را همنوا ساخت ولی هیچ گاه نمیتوان به
انضباط معنوی و روحی دست یافت. قوانین مدنی هیچ گاه نمیتوانند ناظر به تکالیف درونی
مربوط به فضیلت باشند. هر کوششی برای ادای تکالیف درونی به زور، نه تنها بیهوده، بلکه
مستلزم تناقض ذاتی خواهد بود زیرا به تمام معنا کمال و تعالی روح و کرامت انسانی، لگدمال
میشود )راجرسالیوان، .(132 ،1380رفتاری که زیر فشار نیروی پلیس و کیفر انجام میشود
میتواند هم نوایی اجتماعی پدید آورد ولی نه تنها فضیلت اخلاقی و ارتقای معنوی پدید
نمیآورد، بلکه آن را سرکوب نیز میکند. تنها عمل هنگامی میتواند اخلاقی تلقی شود که عقل
انسان آن را به عنوان وظیفه، برای او معین کند. اگر افراد جامعه از روی ترس و ناچاری و از
باب تقلید، از باب جلب منافع و مانند اینها از قواعد اخلاقی تمکین کنند، این تمکین، از
محتوای اخلاقی، تهی است )محمد مجتهد شبستری، .(132 ،1383
بنابراین، بدون التزام به کرامت انسانی، رفتار اخلاقی از انسان سر نمیزند، زیرا رفتار اخلاقی
با کرامت انسانی سنخیت دارد و نادیده گرفتن آن، به معنای نادیده گرفتن رفتار اخلاقی و در
نهایت فضیلت اخلاقی است. به طور کلی، صفات مربوط به شرافت نمیتوانند عقلاً چنان باشند
که در نتیجه زور و اجبار، بروز کنند )جان گری، .(183 ،1379
-3فاعلیت اخلاقی
جرم انگاری در زمینهی ارزشهای اخلاقی برای تحصیل فضیلت اخلاقی نه تنها با رفتار
اخلاقی بلکه با فاعلیت اخلاقی آدمی نیز، ناسازگار است. منظور از فاعلیت، پدید آوردن فعل
اختیاری است. انسان موجودی است که میتواند خود، سرنوشت خویش بشناسد و آن را تعیین
کند. شناخت و تعیین سرنوشت همان عقل و اختیار است که بنیاد کرامتمندی آدمی است.
بنابراین، بحث از کرامت، بحث از فاعلیت او نیز هست و حمایت از کرامت، یعنی حمایت از
فاعلیت. هنگامی که انسان مجال این را داشته باشد که بر پایه درک و دریافت خود، دست به
انتخاب بزند و خود طراح و حاکم زندگی خود باشد، در این انتخاب، انسانیت خود را متجلی
میسازد. این انتخاب به معنای داشتن فرصت و امکان برگزیدن یک راه از میان راههای
گوناگونی است که پیش روی او وجود دارد. در حقیقت، قدرت بر شناخت یک هدف و پی
گیری آنکه با عنوان فاعلیت از آن یاد میشود پدید آورندهی مفهوم »شخص بودن« انسان
است، و جلوگیری از پی گیری اهداف او به معنای ایجاد مانع برای تحقق فاعلیت و شخص
بودن است. در این تفسیر، ما مفهوم فاعل بودن و شخص بودن را یکسان میانگاریم.
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/154فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
قدرت اختیار، عالیترین درجهی حیات و کیفیتی است که پایه و اساس هر نوع کمال است و
ارزش درونی جهان را تشکیل میدهد).امانوئل کانت، 167 ،1384این ویژگی، به آدمی وصف
شخص بودن را میبخشد و به وی حق انتخاب میدهد. به دیگر سخن، قدرت اختیار برای آدمی
»فرصت« است. با این همه، »تهدید« نیز هست و خطیرترین امری است که در جهان انسانی
وجود دارد. زیرا، انسان میتواند با این قدرت به ضمیمهی قدرت آگاهی، خود و جهان را نابود
کند و در نتیجه، بزرگترین و وحشیانهترین بی نظمی ها، پدید آید. بنابراین، ناگزیر اختیار باید
دارای تعین درونی شود تا در آدمی التزام و تعهد آید و جلو تباهی و بی نظمی را بگیرد. جان
لاک ضمن اینکه تصریح به ویژگی قدرت اختیار انسان میکند، مینویسد، ولی این اختیار
نمیتواند با افسار گسیختگی همراه باشد، او نتیجه میگیرد، لازمه اختیار، قانون طبیعت است
)محمود صناعی، (106 ،1384بدین رو، بایستی اختیار دارای چارچوب باشد و ناگزیر آدمی در
زندگی خود از ضوابطی پیروی کند. وگرنه این اختیار، بزرگترین عامل بدبختی او خواهد بود.
کانت در این باره مینویسد، همهی زیانهایی که انسان میبیند ناشی از ابتکارات و آزادی انسان
است. آدمی برای ارضای تمایلات خود میتواند طبیعت را بر هم بریزد )امانوئل کانت، ،1384
.(169بدین رو، آدمی باید اختیار خود را تحدید کند. این امر زمینهی الزام و تکلیف را پدید
میآورد. این جاست که ارزشهای اخلاقی از درون انسان سر بر میآورند و پا به عرصهی وجود
میگذارند تا اختیار آدمی را محدود کنند و جلو افسار گسیختگی آدمی را بگیرند. این همان
مفهوم ارزش آفرینی، ارزش یابی و خود الزامی آدمی است. این ارزشها که در شکل »باید« و
»نباید« و در قالب تکلیف و الزام خود را نشان میدهند، آدمی را وادار میکنند که قدرت اختیار
خود را محدود کند و از آن به روش مطلوب و برای هدف مطلوب، بهره بگیرد. در واقع این
ارزشها، نه تنها شیوهی مطلوب به کارگیری اختیار را به آدمی میشناسانند بلکه میتوانند
هدف در خور شأن آدمی را نیز به او بشناسانند. یکی از ارزشهای تولیدی آدمی در زندگی
اجتماعی که در راستای بهره گیری متناسب و هم سنخ با شأن انسانی است این قاعده است که
میگوید » آنچه را بر خورد میپسندی، برای دیگران نیز بپسند و آنچه را برای خود
نمیپسندی برای دیگران نیز نپسند.« )محمد تقی جعفری، ،1380ج ،1ص(57
بنابراین میتوان گفت، میان فاعلیت انسان که برخاسته از قدرت اختیار اوست و قانون
اخلاقی، نسبتی ضروری وجود دارد و موجب میشود آدمی را »فاعل اخلاقی« بنامیم. فاعل
اخلاقی یعنی، موجودی که هم دارای قدرت اختیار و حق انتخاب است و هم دارای شأن
اخلاقی و خود الزامی است. این، بدین معناست که قدرت اختیار آدمی، پایگاه اخلاقی او را
تشکیل میدهد و قلمروی از »بایدها« و »نبایدها« برای او پدید میآورد. بنابراین، اگر به آدمی
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 155
حق انتخاب داده شد و به وی این مجال سپرده شد که خودش در چارچوب وجدان و
گرایشهای اخلاقی ذاتی خود رفتار کند، در واقع به مقتضای شأن انسانی و هم سنخ با آن با
وی عمل شده است. بدین رو، اگر بخواهیم با جرم انگاری و الزام کیفری وی را به سوی
ارزشهای اخلاقی فرا بخوانیم، موجب سلب حق انتخاب » و نفی شأن اخلاقی او شدهایم و
قدرت خود الزامی و خود انگیختگی وی را نسبت به پایبندی به ارزشهای اخلاقی منکر شده و
در نهایت فاعلیت اخلاقی او را نفی کرده ایم. و این امر آشکار، ناسازگار با کرامت انسانی است.
در این هنگام، تنها دست آورد ما این خواهد بود که هم نوایی ظاهری پدید آورده ایم )دیوید
.(40 ،1383 ،هید
جرم انگاری در این زمینهها نه تنها با کرامت انسانی ناسازگار است بلکه با شأن خدایی و
»خلیفه اللهی« او نیز تعارض دارد. زیرا قدرت اختیار آدمی شأنی از شئون خداست. همان گونه
که خداوند در اعمال اختیار خود، ذات خویش را در قلمرو تکوین و تشریع ملزم به عدالت که
یک ارزش بنیادین اخلاقی است کرده است. انسان نیز که بازتابی از وجود »خود آگاه« و »خود
الزام« خداوند است، نیز چنین قدرتی را دارد. بنابراین اجبار کیفری انسان به رفتار اخلاقی به
بهانهی تحصیل کمال اخلاقی، دور کردن از شأن خدایی و نفخۀ الهی اوست.
از دیگر سو، به کارگیری ابزار کیفر در این زمینه ها، بیان گر اعتراض به تصمیم خدا نیز
هست، چرا که او خواسته آدمیان خودشان کمال و خوشبختی را برگزینند. فراخوانی به »تقوا«
در متون دینی در بردارندهی این نکته است که خداوند میخواهد آدمیان فاعلیت اخلاقی
خویش را به کار گیرند. اگر او میخواست، میتوانست همه را هدایت کند .1آیا او ناتوان از الزام
آدمیان بوده است. بنابراین، به کارگیری کیفر برای هدایت آدمیان، مستلزم نپذیرفتن سنّت
خداوند و اعتراض به او و نفی فاعلیت اخلاقی آدمی و جانشینی انسان روی زمین و مستلزم یک
پیش فرض انسان شناسانه ناشایست برای چنان جرم انگاری است. و سرانجام، از دیدگاه جامعه
شناختی نیز همان گونه که اسپینوزا یادآورده شده، فشار برای تهذیب اخلاق در جامعه، خود به
پدید آمدن مفاسد اخلاقی میانجامد )عزت االله فولادوند، .(35 ،1377
1
. ولو شاء ربک لا من فی الارض کلهم جمیعاًو اگر پروردگار تو میخواست هر آینه همهی کسانی که در
زمین هستند، ایمان میآورندیونس/.99
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/156فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
نتیجه گیری
وادار کردن آدمی بر انجام رفتارهای اخلاقی به بهانه ی بهبود منش اخلاقی و پیشرفت
معنوی او ناسازگار با کرامت انسانی است. زیرا از یک سو کرامتمندی آدمی مستلزم خود الزامی
و خود انگیختگی اوست و الزام کیفری وی بر انجام رفتارهای اخلاقی نفی این دو امر است.
بدین رو به طور کلی اصل بر آزادی انسان است و تحدید آن امری است که از دیدگاه نظری
نیازمند توجیهی قوی و از دیدگاه عملی هم نیاز به قانون دارد. از دیگر سو رفتارهای اخلاقی
هنگامی می تواند مایه ی ارتقای معنوی آدمی شود که برخاسته از گزینش آزادانه و نیت
مخلصانه باشد. بنابراین جرم انگاری تخلف از این چنین رفتارهای اخلاقی تنها باید در قلمرو
خاصی انجام پذیرد و هیچگاه نباید به سپهر رفتارهای اخلاقی که به گونه ی مستقیم به دیگران
و به مصالح اجتماعی آسیب نمی رساند کشانده شود.
پایبندی به چنین سخنی به معنای پس راندن مرزهای جرم انگاری با هدف نگه داشت
کرامت انسانی است که خود از مصالح بزرگ بشری است که همه ی انسان ها در آن ذینفع
هستند.
بدین رو شایسته است که برای پاسداری از اخلاق و شکوفایی معنویت از مداخله ی کیفری
به بهانه ی حفظ اخلاق بجد پرهیز کرد وگرنه چیزی جز ویرانی اخلاق و رواج نفاق و نیرنگ به
دست نخواهد آمد

فهرست منابع
فارسی
آلتمن، اندرو، ) ،(1386فلسفۀحقوق، ترجمۀ بهروز جندقی، قم: مرکز انتشارات
مؤسسۀ آموزشی وپژوهشی امام خمینی، چاپ اول.
آیزایا برلین؛) ،(1380چهارمقالۀ دربارة آزادی، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران: شرکت
سهامی انتشار، چاپ دوم.
پیسنکافس، ادموند،) ،(1382ازمسألۀ محوری تا فضیلت گرایی، ترجمۀ
سیدحمیدرضا حسنی، مهدی علی پور، قم: نشرمعارف،چاپ اول.
تبیت، مارک، ) ،(1384فلسفۀ حقوق، ترجمۀحسن رضایی خاوری، مشهد: دانشگاه علوم
اسلامی رضوی.
تیبلوم، ویلیام،) ،(1373نظریههای نظام سیاسی، ترجمۀ احمد تدین، تهران:
نشرآران، چاپ اول، ج .1
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
کرامت انسانی مانع گسترش جرم انگاری/ 157
تیندر، گلن،) ،(1374تفکرسیاسی، ترجمۀ محمود صدری، تهران: شرکت
انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.
جعفری، محمدتقی،) ،(1382تفسیر، نقد و تحلیل مثنوی، تهران: نشر اندیشۀ
اسلامی، چاپ اول، ج .2
جهانبگلو، رامین، ) ،(1383نقد عقل مدرن، فرزان، تهران، چاپ سوم، ج.1
حائرییزدی، مهدی،) ،(1361کاوشهای عقل عملی، تهران: مؤسسۀ مطالعات و
تحقیقات فرهنگی.
ریچلز، جیمز،) ،(1387فلسفه اخلاق، ترجمۀ آرش اخگری، تهران: انتشارات
حکمت، چاپ اول.
شبستری، محمد ،) ،(1379نقدی برقرائت رسمی از دین، تهران: طرح نو، چاپ
اول.
شیرازی، صدرالدین،) ،(1363منطق نوین، ترجمۀ عبدالحسین مشکوه الدینی،
تهران: انتشارات آگاه، چاپ اول.
صناعی، محمود،) ،(1384آزادی فرد و قدرت دولت، تهران: هرمس، چاپ چهارم.
عنایت، حمید،) ،(1364بنیاد فلسلفۀ سیاسی غرب، تهران: انتشارات دانشگاه
تهران، چاپ دوم.
فولادوند، عزت االله، ) ،(1377خرددرسیاست، تهران: طرح نو، چاپ دوم.
کاپلستون، فردریک،) ،(1386تاریخ فلسفه، ترجمۀ سید جلالال دین مجتبوی،
تهران: چاپ ششم، ج.1
کاتوزیان، ناصر،) ،(1376فلسفۀ حقوق، تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ اول،
ج.1
کاتوزیان، ناصر ، )،(1377مبانی حقوق عمومی،تهران:دادگستر،چاپاول.
کانت، امانوئل،) ،(1384فلسفۀ حقوق، ترجمۀ منوچهر صانعی دره بیدی، تهران:
انتشارات نقش و نگار، چاپ اول.
گری، جان،) ،(1379فلسفۀ سیاسی استورات میل، ترجمۀ خشایار دیهیمی،
تهران: طرح نو، چاپ اول.
مصباح، محمدتقی،) ،(1384نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم: مرکز انتشارات
مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول.
نوسبام، مارتا، ارسطو، ) .(1374ترجمۀعزت االله فولادوند، تهران: طرح نو، چاپ اول.
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
/158فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال اول، شماره ،1پاییز1391
هولمز، رابرتال،) ،(1382مبانی فلسفۀ اخلاق، ترجمۀ مسعود علیا، تهران:
انتشارات ققنوس، چاپ اول.
هیوود، اندرو،) ،(1383مقدمۀ نظریۀ سیاسی، ترجمۀ عبدالرحمن عالم، تهران:
قومس، چاپ اول.
مال، نرمنج، )" ،(1379پرورش اخلاقی"، ترجمۀ مرتضی امین فر، تربیتاسلامی،
کتاب دوم،.304- 249
عربی
طباطبایی، محمدحسین،)1973م(، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: مؤسسه
الاعلمی للمطبوعات، الطبعه الثالثه، الجز الاول والثانی.
غزالی،محمد، )1998م(،احیاءعلومالدین،حلب:دارالوعی،الطبعۀالاولی،الجزءالثالث.
محمدیریشهری،محمد،)،(1362میزان الحکمه، قم: مکتب الاعلام الاسلامی،
الطبعۀ الاولی، المجلدالسادس والعاشر.
مشکینی،علی)1423ق(،دروس فی الاخلاق، قم: نشر الهادی، چاپ اول.
نراقی، محمدمهدی،)1963م(، جامع السعادات، نجف: مکتبۀ الداوری، الطبعۀ
الثالثه، ج.1
لاتین
Caraig, Edward, (1998), Encyclopedia of philosophy,
U.S.A: Routledge.
Devlin, Patrick, (1965), the enforcement of morals, New
York: oxford university press.
Feinberg, Joel, (1984), The Moral limits of criminal law:
Harm to others, New York: Oxford university press, vol.1.
Raz, joseph, (1986), the morality of freedom, oxford
Clarendon press.