Document Type : Research Paper
Authors
Abstract
In all private actions, recognition of parties to the action is of a significant importance. Purpose of this research is to recognize parties to an action for damage due to a crime and their successors. It is necessary to recognize parties who may, besides filing criminal action, file a civil action in the criminal court related to damages of a crime, since according to general principles governing Civil Procedures Law, if claimant or his/her successor is not considered as a beneficiary in the filed action, or if the action has no regard with the defendant, it would result in abatement of action, and if the claimant does not file the action in competent courts based on rules and regulations, it would result in judicial disqualification. Findings of this research indicate that generally, parties to a private action due to a crime are comprised of four groups including Personal claimant (victim of a crime who has undergone damages due to the crime); Successors of the personal claimant (including 1. Heirs of the victim, 2. Creditors, 3. Legal persons); Personal defendant (committer of the crime or his/her accomplice), Successors of the personal defendant (heirs, debtors, and persons with civil liability).
Keywords
مقدّمه
ضرر و زیان ممکن است از طرق مختلفی به اشخاص وارد شود. با شناخت راههای ورود، مبنا و منشأ آن، میتوان انواع ضرر و زیان را شناسایی کرد و مراجع صالح برای جبران و ترمیم آن را تشخیص داد. امّا آنچه در این نوشتار مقصود است، ضرر و زیان ناشی از جرم و شناسایی طرفین دعوی مربوط است. منشأ بسیاری از ضرر و زیانهایی که به اشخصاص وارد میشود ناشی از جرایمی هستند که از آنها به عنوان ضرر جزایی نام برده میشود. تمام جرایمی که با شکایت شاکی خصوصی تعقیب و رسیدگی به آنها آغاز میشود (جرایم قابل گذشت) بیگمان موجب ورود ضرر به اشخاص هستند، زیرا تا موقعی که ضرری اعم از مادی یا معنوی به شخص وارد نشود یا حقوقی از وی مورد انکار یا تضییع واقع نشود، آن شخص برای دادخواهی یا احقاق حقّ خود شکایت نمیکند.
در قوانین مدنی، مسئولیّت مدنی و آیین دادرسی کیفریْ ضرر و زیان مادی تعریف نشده است. برخی حقوقدانان ضرر و زیان مادی را به کسر ثروت و دارایی تعریف کردهاند و چنین بیان نمودهاند که «ضرر و زیان مادی ممکن است به واسطة از بین رفتن مال و یا فوت منفعت حاصل شود» (آخوندی، ۱۳۹۴: ۴۷۲). همچنین، برخی دیگر ضرر معنوی را این چنین تعریف کرده اند: «ضرری است که به عرض و شرف متضرّر یا یکی از اقارب او وارد میشود. مثلاً بر اثر افشای راز مریض، به حیثیّت او لطمه وارد شود» (جعفری لنگرودی، ۱۳۷۲: ۴۱۶). برخی از حقوقدانان فرانسوی نیز عقیده دارند که «هرگاه ضرر بر جسم و مال فرد وارد آید و منجر به اخلال در حقوق یا منافع مالی او گردد، ضرر مادی [است] و اگر به اعتبار شخصیّت از قبیل احساسات و عواطف، شرف، آبرو و کرامت او خدشه وارد آید، ضرر معنوی است» (Henri et leon, 1934: 394). در خصوص ضرر و زیان معنوی نیز میتوان به بند 2 مادة 9 قانون اصول محاکمات جزایی مراجعه نمود که ضرر و زیان معنوی را چنین تعریف نموده است: «ضرر و زیان معنوی عبارت است از کسر حیثیّت یا اعتبار اشخاص یا صدمات روحی». نکتة قابل توجّه این است که ضرر معنوی ناشی از جرم، از طرف شخص حقیقی یا شخص حقوقی حقوق خصوصی زیاندیده از جرم قابل طرح است، ولی اشخاص حقوقی حقوق عمومی نمیتوانند ضرر و زیان ناشی از جرم را مطالبه نمایند، زیرا خسارتهای معنوی وارد بر جامعه با اقامة دعوی عمومی از طرف دادستان و مجازات مجرم جبران میشود.
بعضی جرایم عمدی نظیر تخریب و آتشسوزی، سرقت و کلاهبرداری به طور مستقیم باعث ضرر و زیان میشوند و در برخی از جرایم نظیر جعل اسناد عادی، ضرر از عناصر و ارکان تشکیلدهندة آن است؛ یعنی چنانچه موجب ورود ضرر به شاکی شده باشد، جرم محقّق شده است و چنانچه جعل سند عادی موجب ورود ضرر نباشد، جرم محقّق نمیشود. بسیاری از جرایم غیرعمدی مانند بیاحتیاطی در رانندگی یا عدم رعایت مقرّرات ایمنی کار در کارگاه و یا عدم رعایت نظامات دولتی منجر به ایراد صدمة بدنی غیرعمدی و ورود ضرر به اشخاص میشوند. در مواردی که ضرر و زیان ناشی از جرم باشد، در صورت صدور کیفرخواست و تا پیش از اعلام ختم دادرسی، دادگاههای کیفری میتوانند به دعاوی ضرر و زیان نیز رسیدگی نمایند، چنانکه قانونگذار در مادة 14 قانون آیین دادرسی کیفری به زیاندیده از جرم اجازه داده خسارات ناشی از جرم را از دادگاه کیفری مطالبه نماید.
امّا آنچه در این پژوهش به طور ویژه بررسی میشود این است که ضرر و زیان ناشی از جرم توسط چه کسانی قابل درخواست است و در واقع طرفین دعوی ضرر و زیان ناشی از جرم چه کسانی هستند. در این پژوهش تلاش میشود تا با شیوة توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای، طرفین این نوع دعاوی بررسی شوند. با توجّه به اینکه قانون آیین دادرسی کیفری مصوّب 1392 و قانون آیین دادرسی نیروهای مسلّح 1394 قوانینی جدید در نظام حقوقی ایران محسوب میشوند، ادبیّات پژوهشی در زمینة موضوع این پژوهش اندک است. از این رو، پژوهش پیشرو میتواند تا حدودی راهگشای پژوهشگران در زمینة ابعاد مختلف دعاوی ضرر و زیان ناشی از جرم انگاشته شود.
-
مفهوم دعوای خصوصی ناشی از جرم
دعوای خصوصی ناشی از جرم دعوایی است که به منظور جبران ضرر و زیان مادی، معنوی یا منافع ممکن الحصول از سوی بزهدیده یا جانشین وی اقامه میشود. برخی از حقوقدانان در تعریف دعوای خصوصی گفتهاند که «این دعوا وسیلهای برای جبران ضرر و زیان ناشی از جرم است؛ بدین معنا که هرگاه جرمی واقع و به دیگری ضرری وارد شود، برای او حقّ بر مطالبة جبران خسارت ناشی از جرم ایجاد میشود. وسیلهای را که حقّ متضرّر از جرم را اجراء میکند، دعوای خصوصی مینامند» (فقیه نخجیری، ۱۳۵۰: ۱۴).
برخی از حقوقدانان گفتهاند که دعوای خصوصی دو معنا دارد: معنای خاص و معنای عام. در معنای خاص، منظور مطالبة ضرر و زیان از طرف مدّعی خصوصی است. ولی در معنای عام، دعوای خصوصی قلمرو وسیعتری دارد، زیرا افزون بر درخواست ضرر و زیان، به هزینههای دادرسی، اعادة وضع به حال سابق و استرداد اموال حاصل از جرم نیز اطلاق میشود (آخوندی ، ۱۳۸۵: ۲۸۸). بنابراین، در معنای عامْ دعوای ناشی از جرم شامل قصاص و دیه نیز میشود. اگرچه قصاص و دیه نوعی مجازات و ضمانت اجرای کیفری هستند، ماهیّتی ترمیمی جهت جبران ضرر وارده به زیاندیده دارند.
هر دعوایی که منشأ آن رفتار مجرمانه باشد و ذینفع استحقاق مطالبة آن را داشته باشد، دعوای خصوصی ناشی از جرمِ قابل طرح در دادگاه کیفری محسوب نمیشود، بلکه تنها برخی از دعاوی مشخّص را میتوان به عنوان دعوای خصوصی ناشی از جرم در دادگاه کیفری طرح نمود. مثلاً دعوای طلاق (گواهی عدم امکان سازش) برای هریک از زوجین، در صورت ارتکاب جرم رابطة نامشروع یا دعوای محرومیّت از ارث که در مادة 880 قانون مدنی حکم آن بیان شده است و به موجب آن هرکس مورث خود را عمداً بکشد از ارث محروم میشود؛ علیرغم اینکه منشأ هر دو دعوا جرم است، هیچ کدام دعوای خصوصی ناشی از جرم که دادگاه کیفری صلاحیّت رسیدگی به آن را داشته باشد، محسوب نمیگردند.
بنابراین، ویژگی دعوای خصوصی مقرّر در قانون آیین دادرسی کیفری این است که نخست، دعوای خصوصی باید ناشی از جرم باشد و دوّم، دعوای خصوصی باید منتهی به جبران خسارت مادی یا معنوی شود. به همین دلیل است که دعوای طلاق پس از رابطة نامشروع یا ضرب و جرح یک دعوای خصوصی محسوب نمیگردد، هرچند منشأ دعوای طلاقْ جرم باشد. البته در برخی از دادگاههای کیفری تهران دیده شده مثلاً در جرم انتقال مال غیر که کیفرخواست علیه فروشنده صادر شده، زیاندیده از جرم تحت عنوان ضرر و زیان، دادخواست خلع ید و ابطال سند رسمی و الزام به تنظیم سند رسمی را به طرفیّت خریداری که کیفرخواست علیه وی صادر نشده، به دادگاه کیفری تقدیم نموده و دادگاه کیفری بدون توجّه به اینکه دعاوی مذکور دعوای ضرر و زیان ناشی از جرم نیستند، دادخواست را پذیرفته و در ماهیّت رسیدگی نموده است.
-
طرفین دعوی ضرر و زیان ناشی از جرم
برای اینکه متضرّر از جرم بتواند دعوای ضرر و زیان خود را در دادگاه کیفری اقامه کند، باید افزون بر دارا بودن اهلیّت، ذینفع باشد. مقصود از اهلیّت آن است که متضرّر از جرم به طور قانونی شایستگی و صلاحیّت دارا شدن حق و اعمال آن را داشته باشد. چه بسا اشخاصی دارای اهلیّت برای دارا شدن حق باشند، ولی به طور قانونی قادر به اعمال آن نباشند؛ مثل دیوانه یا کودک که از حیث قانونی میتوانند مانند سایر اشخاص از حقوق بهرهمند شوند، ولی برای اعمال حقّ خود نیاز به سرپرست و قیّم دارند. بنابراین، برای طرح دعوی خصوصی، شخص باید دارای اهلیّت باشد و اگر صغار و مجانین یا سایر اشخاصی که از تصرّف در اموال خود ممنوع هستند (مانند تجار ورشکسته) بخواهند دعوای خصوصی ناشی از جرم اقامه کنند، این عمل باید توسط ولی یا قیّم یا نمایندة قانونی آنها انجام شود. وانگهی، خواهان افزون بر اهلیّت، باید دارای منفعت و در اقامة دعوی ذینفع باشد.
دعوای خصوصی ناشی از جرم جنبة ترافعی دارد و مانند هر دعوای ترافعی دیگر دارای دو طرف است که یکی مدّعی و دیگری مدّعیعلیه نامیده میشود. مدّعی و مدّعیعلیه دعوای خصوصی ممکن است غیر از مدّعی و مدّعیعلیه دعوای عمومی باشند، زیرا تعقیب دعوای عمومی به عهدة دادسرا است. در نتیجه دادستان مدّعی عمومی به شمار میآید. در حالی که تعقیب دعوای خصوصی به عهدة متضرّر از جرم است و دادسرا در این خصوص نقشی ندارد؛ حتّی اگر شخص متضرّر از جرم محجور باشد. همچنین، مدّعیعلیه دعوای خصوصی ممکن است غیر از مدّعیعلیه دعوای عمومی باشد، زیرا دعوای خصوصی را میتوان علیه مباشر، شریک و معاون جرم و یا علیه اشخاص ثالث که مسئولیّت مدنی دارند، اقامه کرد. امّا به لحاظ اصل شخصی بودن مجازاتها و اقدمات تأمینی و تربیتی، دعوای عمومی را تنها میتوان علیه مرتکبان اصلی، شریکان و یا معاونان آنها اقامه کرد.
با توجّه به مطالب پیشگفته معلوم میشود که در دادرسی کیفری ممکن است دو نوع مدّعی و مدّعیعلیه وجود داشته باشد: نخست، مدّعی خصوصی - مدّعی عمومی. دوّم، مدّعیعلیه خصوصی - مدّعیعلیه عمومی (آخوندی، ۱۳۸۵: ۲۳۹).
-
مدّعی خصوصی
مادة 9 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوّب ۱۳۷۸ در تعریف مدّعی خصوصی چنین مقرّر کرده بود: «شخصی که از وقوع جرمی متحمّل ضرر و زیان شده و یا حقّی از قبیل قصاص و قذف پیدا کرده و آن را مطالبه میکند، مدّعی خصوصی و شاکی نامیده میشود...». مادة 10 قانون آیین دادرسی کیفری مصوّب ۱۳۹۲ چنین مقرّر میکند: «بزهدیده شخصی است که از وقوع جرم متحمّل ضرر و زیان میگردد و چنانچه تعقیب مرتکب را درخواست کند، «شاکی» و هرگاه جبران ضرر و زیان وارده را مطالبه کند، «مدّعی خصوصی» نامیده میشود». بنابراین، شروع تعقیب دعوای خصوصی فقط با شکایت شاکی و مدّعی خصوصی است. شخصی که از وقوع جرم متضرّر شده تا هنگامی که دادخواست ضرر و زیان تسلیم نکرده امّا شکایت کرده، شاکی است و پس از تسلیم دادخواست ضرر و زیان، عنوان مدّعی خصوصی را دارد. مدّعی خصوصی شخصی است که مستقیماً از وقوع جرم زیان دیده باشد. بنابراین، مدّعی خصوصی گرچه اغلب همان مجنیعلیه است، امّا الزاماً یکی نیستند و در پارهای موارد ممکن است مدّعی خصوصی شخصی غیر از مجنیعلیه باشد؛ مانند ورثهای که دیة مورّث مقتول خود را مطاللبه میکنند یا زوجهای که ضرر و زیان معنوی ناشی از فقدان همسر خود را مطالبه میکند یا مادری که ضرر و زیان فقدان فرزند خود را - که نفقة او را پرداخت میکرده - مطالبه میکند (زراعت، ۱۳۹۳: 3۹۷).
مدّعی خصوصی ممکن است مجنیعلیه یا جانشین او باشد. دعوای خصوصی به طور کامل، متعلّق به فرد زیاندیده از جرم است و به همین دلیل او میتواند آن را مطرح نموده یا از همان ابتدا از مطرح کردن آن چشمپوشی کند. همچنین، او میتواند با متهم سازش نماید. افزون بر این، مدّعی خصوصی ممکن است شخص حقیقی و یا حقوقی باشد؛ شخص حقوقی اعم است از شخص حقوقی حقوق خصوصی و شخص حقوقی حقوق عمومی. برای نمونه، هرگاه اموال یک شرکت خصوصی مورد سرقت قرار گیرد آن شرکت میتواند به عنوان یک شخص حقوقی دادخواست ضرر و زیان به دادگاه کیفری رسیدگیکننده تسلیم کند و چنانچه یک سازمان دولتی از وقوع جرمی متضرّر شود، میتواند به عنوان مدّعی خصوصی ضرر و زیان خود را از دادگاه کیفری مطالبه کند. بر اساس مادة 575 قانون آیین دادرسی کیفری، هرگاه در اثر وقوع جرم به نیروهای مسلّح ضرر و زیان مادی وارد شود، یگان مربوط مکلّف است تمام ادلّه و مدارک خود را به مرجع تعقیب و نیز تا پیش از اعلام ختم دادرسی به دادگاه تسلیم کند، امّا نمیتواند ضرر و زیان معنوی را مطالبه نماید، زیرا ضرر و زیان معنوی با تحمیل مجازات بر مجرم، جبرانشده تلقّی میگردد. در نظام حقوقی فرانسه به موجب مادة 1 قانون آیین دادرسی کیفری آن کشور دعوای مدنی برای جبران خسارت حاصله از جنایت، جنحه و خلاف ممکن است به وسیلة تمام کسانی که از آن رفتار جزایی متضرّر شدهاند، اقامه شود.
در اینکه شخص مجنیعلیه (در صورت فوت، ورّاث یا قائم مقام و در صورت صغر و حجر، اولیاء یا قیّم) حقّ اقامة دعوای مدنی را در دادگاه کیفری دارد، تردیدی نیست و این معنی به صراحت از مقرّرات و مواد قانون آیین دادرسی کیفری و قانون مسئولیّت مدنی مستنبط است. در مقابل، باید دید آیا اشخاص دیگری که ممکن است از وقوع جرم متضرّر شوند، مثل شرکت بیمه در مورد بیمة عمر یا سلامتی مجنیعلیه، حقّ مراجعه به دادگاه کیفری برای مطالبة خسارت را دارند یا خیر؟
در نظام حقوقی فرانسه صرفنظر از شخص مجنیعلیه و ولی، قیّم و ورّاث او، دیّان (طلبکاران) نیز در جرایم مالی حقّ مراجعه به دادگاه کیفری را دارند، امّا شرکتهای بیمه و به طور کلّی صاحبان حقوق واگذاری فقط میتوانند به دادگاه حقوقی مراجعه نمایند (رأی 25 فوریه 1897 دیوان کشور فرانسه). ولی در حقوق ایران با توجّه به صراحت مادة 30 قانون بیمه که چنین مقرّر میکند: «بیمهگر در حدودی که خسارت وارده را قبول یا پرداخت میکند در مقابل اشخاصی که مسئول وقوع حادثه یا خسارت هستند قائم مقام بیمهگزار خواهد بود»، به نظر میرسد که منعی برای اقامة دعوای مدنی از طرف صاحبان حقوق واگذاری در دادگاه کیفری وجود نداشته باشد.
در مورد شرایط مدّعیان خصوصی، حسب رویّة شعبة حقوقی دیوان کشور فرانسه، کسی که ضرر و زیان ناشی از جرم را مطالبه میکند، باید انکار مسلّم یک منفعت مشروع قانونی را اثبات نماید.
آراء مورّخ 27 ژوئیه 1937 و 21 اکتبر 1952 شعبة حقوقی دیوان کشور فرانسه که به فراخور رأی نخستْ تقاضای خسارت یک نامزد و رأی دوّمْ دعوای ضرر و زیان فرزندی نامشروع را رد نموده، مبتنی بر این اصل صادر شده است. ولی بعضی آراء شعبة کیفری دیوان کشور که با مخالفت شدید کارشناسان حقوق مدنی نیز مواجه شده، بر خلاف این اصل برای طفل نامشروع، نامزد، خواهر زن و معشوقة مجنیعلیه متوفا نیز حقّ مطالبه خسارت را قائل شدهاند (آراء 20 فوریه 1863 و 2 مه 1932 و 28 فوریه 1930). حتّی در سال 1936به نفع دو نامزد یک مقتول قتل غیرعمد حکم خسارت صادر گردید. ولی آراء مؤخّر شعبة کیفری دیوان کشور فرانسه به تبعیّت از شعبة حقوقی تقاضای خسارت نامزد را به عنوان اینکه نامزدی ایجاد علقه نمیکند، رد کردهاند. (زراعت، ۱۳۹۳).
-
جانشینان مدّعی خصوصی
با توجّه به اینکه دعوی خصوصی متعلّق به بزهدیده است و جزء دارایی او محسوب میگردد، مانند سایر دعاوی مالی در زمان حیات زیاندیده از طرف قائم مقام وی و پس از فوت از طرف ورّاث او قابل طرح و اجراء میباشد.
-
ورّاث مجنیعلیه
ممکن است اقربای مجنیعلیه به خاطر صدماتی که به مجنیعلیه وارد شده است، طرح دعوای مطالبة خسارت و ضرر و زیان کنند؛ مثلاً شوهر ادّعا کند که قتل همسرش ضررهای معنوی فراوانی به او وارد کرده است یا زوجهای ادّعا کند قتل همسرش سبب قطع پرداخت نفقه و تأمین هزینههای زندگی او شده است یا پدر و مادری همین ادّعا را در مورد قتل فرزندشان مطرح و ادّعای ضرر و زیان مادی یا معنوی نمایند یا اینکه در صورت فوت مجنیعلیه حقّ مطالبة ضرر و زیان به ورثة قانونی او منتقل شود. ورثة متوفا گاهی صدمات ناشی از فوت متوفا را که مستقیماً متوجّه آنان شده است، مطالبه میکنند و گاهی به عنوان قائم مقام متوفا خسارتهای مادی یا معنوی وارد بر متوفا را درخواست میکنند.
هرگاه جرم ارتکابی مقدّم بر فوت مجنیعلیه باشد، ضرر و زیان مادی وارد به متوفا، جزء ماترک او محسوب و به ورثه منتقل میشود و ورّاث حقّ مطالبة آن را خواهند داشت، خواه متوفا در حال حیات خود آن را مطالبه کرده یا نکرده باشد. امّا اگر ضرر و زیان وارد به متوفا فقط جنبة معنوی و اخلاقی داشته باشد، مانند اینکه قبل از فوت به او اهانتی شده باشد، دعوای ضرر و زیان از طرف ورّاث مسموع نخواهد بود، مگر اینکه متوفا قبل از فوت خود آن را مطالبه کرده باشد؛ چون اگر مجنیعلیه پیش از اعلام شکایت فوت کند، مساعدترین فرض به حال متهم این است که متوفا تمایل به تعقیب متهم و مطالبة ضرر و زیان معنوی نداشته و در نتیجه ورثه نیز حقّ مطالبة آن را نخواهد داشت (آخوندی، ۱۳۹۲: ۲۴۵). نکتة قابل توجّه اینکه دیوان کشور فرانسه در آراء متعدّد خود در سالهای اخیر دعوای جبران خسارت معنوی ورّاث را حتّی اگر مورّث در زمان حیات خود اقدام به طرح دعوا نکرده باشد، به این شرح پذیرفته است: «از مادة 1382 قانون مدنی و مواد 731 و 732 قانون مدنی چنین استنباط میشود که هرکس که به او خسارتی از هر نوع وارد شود حق دارد جبران آن را از کسی که بر اثر تقصیر او آن خسارت وارد شده مطالبه کند و به این ترتیب حقّ جبران خسارت معنوی وارد به ابوین به علّت فوت فرزند ذکور آنان در حادثهای که مسئولیّت آنان بر عهدة شخص ثالثی است، با متبلور شدن در دارایی آنان، پس از مرگ به ورّاث آنان منتقل میشود» (آشوری، ۱۳۹۲: ۳۳۲).
امّا در حقوق ایران هرگاه جرم ارتکابی منجر به فوت مجنیعلیه شود، وارث جانشین مجنیعلیه بوده و میتواند جبران ضرر و زیان را، اعم از مادی یا معنوی، درخواست کند (آخوندی، ۱۳۹۴: ۲۴۵). هرگاه جرم ارتکابی مربوط به پس از فوت باشد، یعنی اگر جرم نسبت به اموات صورت گیرد، مانند نبش قبر و اهانت و دشنام به مرده، ورّاث در صورتی حقّ مطالبة ضرر و زیان معنوی خواهند داشت که جرم ارتکابی به منظور اهانت به آنان صورت گرفته باشد. در کشور فرانسه اهانت و ناسزا گفتن به اموات جرم نیست، مگر اینکه به منظور اهانت به وارث مخصوصاً زوج یا زوجه صورت گرفته باشد (آخوندی، ۱۳۹۴: ۲۴۶). به عقیدة نگارنده کلیة خساراتی که از وقوع جرم به مجنیعلیه وارد میشود جزء دارایی او محسوب میشود، حتّی اگر در زمان حیات خود آنها را مطالبه نکرده باشد، ورثة وی میتوانند دعوی مطالبة خسارت را اقامه کنند.
۲-۲-۲. طلبکاران
دعوای خصوصی یک دعوای مالی است و مجنیعلیه میتواند آن را به دیگری منتقل کند. طلبکاران مجنیعلیه نیز میتوانند جرایم مالی ارتکابی علیه بدهکاران خود را تحت تعقیب قرار دهند و دادخواست مطالبة ضرر و زیان علیه آنان تسلیم کنند. در این موارد مجنیعلیه نمیتواند، بدون موافقت طلبکاران، دعوای خصوصی را ساقط و یا منتقل کند. عقیدة اکثر حقوقدانان فرانسه بر این است که منتقلٌالیه فقط میتواند برای جبران خسارت به دادگاه حقوقی مراجعه کند، زیرا برای مراجعه به دادگاه کیفری اقامهکنندة دعوا باید نفعی مستقیم و شخصی داشته باشد، حال آنکه منتقلٌالیه واجد چنین نفعی نیست (آخوندی، ۱۳۹۴: ۲۴۵).
در رویّة قضایی فرانسه نیز «منتقلٌالیه هرگز مجاز به طرح دعوای خصوصی در دادگاه کیفری نیست» (آشوری، ۱۳۹۲: ۳۳۵). همچنین اگر جرم ارتکابی جنبة مالی نداشته باشد، تعقیب آن و مطالبة ضرر و زیان معنوی در اختیار طلبکاران نخواهد بود؛ مثلاً اگر از شخصی که بدهکار است به زور و عنف هتک حرمت شده باشد، تعقیب مجرم و مطالبة ضرر و زیان معنوی از حقوق مختص بزهدیده خواهد بود و طلبکاران حقّی برای تعقیب کیفری متهم و مطالبة ضرر و زیان معنوی نخواهند داشت. طبق مادة 1166 قانون مدنی فرانسه طلبکاران حق دارند دعوی خصوصی برای جبران خسارت ناشی از جرم نسبت به بدهکار خود را اقامه کنند، چنانچه بدهکار در اجرای آن کوتاهی کند (استفانی و لواسور و بولوک، ۱۳۷۷: ۲۵۹).
در نظام حقوقی کشور فرانسه افرادی که از وقوع جرم به طور غیرمستقیم متضرّر شدهاند نیز میتوانند برای مطالبة ضرر و زیانْ دعوای خصوصی اقامه نمایند؛ مثلاً اگر مجنیعلیه نقص عضوی پیدا کند که در نتیجة آن درآمدش کاهش یابد، افراد تحت تکفّل او میتوانند مطالبة ضرر و زیان بنمایند (آخوندی، ۱۳۹۴: ۲۴۶).
-
اشخاص حقوقی
شخص حقوقی از جهت اقامة دعوا و استیفای حقوق، تفاوتی با شخص حقیقی ندارد و امکان متضرّر شدن وی وجود دارد؛ مثلاً اگر اموال یک شرکت به سرقت برود یا تخریب شود، شرکت میتواند از طریق نمایندگان خود طرح دعوای خصوصی کند، مشروط بر اینکه واقعاً ضرری مستقیم متوجّه شرکت شده باشد. امّا در مورد جمعیّتها یا مؤسّساتی که فاقد شخصیّت حقوقی هستند، امکان طرح دعوای خصوصی وجود ندارد، هرچند ضرری هم متوجّه اعضای آن شده باشد؛ مثلاً اگر نسبت به اهالی یک محل یا پیروان یک دین اهانت شود و اهالی آن محل یا پیروان یک دین دچار صدمة معنوی شدید شوند، نمیتوانند از این جهت مطالبة ضرر و زیان کنند. در مورد شرکتهای تجاری و اشخاص حقوقی که موضوع جرم قرار میگیرند، اعضای آنها حقّ طرح دعوای خصوصی به تبع دعوای عمومی را ندارند، زیرا شرکت دارای شخصیّت حقوقی مستقل است و ضرری که به اعضای آن وارد میشود، ضرر مستقیم نیست. در اینجا هم باید گفت که منظور از مستقیم بودن ضرر، بدون واسطه بودن آن نیست، بلکه منظور آن است که از نظر عرفی رابطة سببیّت و علیّت میان جرم و ضرر وجود داشته باشد. پس برخی مقرّرات موضوعه را نیز باید به همین نحو تفسیر کرد. مادة 4 آییننامة اجرایی قانون بیمة اجباری چنین مقرّر میکند: «جبران خسارت مالی عبارت است از تأمین و جبران زیانهای مستقیمی که در اثر حوادث مشمول بیمه به اموال و اشیای تحت مالکیّت یا تصرّف قانونی اشخاص ثالث وارد میشود».
-
دولت، دادسرا و اشخاص حقوقی حقوق عمومی
دولت و اشخاص حقوقی حقوق عمومی مانند اشخاص حقوقی حقوق خصوصی میتوانند دعوای خصوصی را به تبع دعوای عمومی مطرح کند؛ مثلاً برای خسارتهای واردشده به جنگلها، راهها، مراتع، حیوانات حفاظتشده و تأسیسات عمومی اقامة دعوا نمایند. امّا این حق محدود به خسارتهای مادی است و حقّ مطالبة خسارتهای معنوی را ندارند، زیرا خسارتهای معنوی واردشده بر جامعه در قالب طرح دعوای عمومی و مجازات مرتکب جرم تأمین میشود. در مواردی قانونگذار به امکان طرح دعوای خصوصی از سوی دولت تصریح کرده است؛ مثلاً مادة 567 قانون مجازات اسلامی مصوّب 1375، در مورد جرایم علیه اموال تاریخی و فرهنگی چنین مقرّر میکند: «در کلّیّة جرایم مذکور در این فصل، سازمان میراث فرهنگی یا سایر دوایر دولتی بر حسب مورد شاکی یا مدّعی خصوصی محسوب میشود». در برخی موارد نیز دولت مکلّف به تقدیم دادخواست ضرر و زیان ناشی از جرم شده است، مانند مادة 575 قانون آیین دادرسی کیفری که به موجب آن برای یگانهای نیروهای مسلّح، تکلیف تقدیم دادخواست ضرر و زیان به دادگاه کیفری مقرّر شده است. دادسرا به عنوان مدّعیالعموم فقط حقّ طرح دعوای عمومی را دارد و نمیتواند به نمایندگی از جامعه یا دولت اقامة دعوای خصوصی کند، بلکه زیان واردشده به جامعه را از طریق طرح و تعقیب دعوای عمومی جبران میکند.
-
مدّعیعلیه خصوصی
مدّعیعلیه شخصی است که دعوا به طرفیّت او اقامه میشود و مطابق معمول همان مباشر یا شریک یا معاون جرم است. مدّعیعلیه در دعوای ضرر و زیان ناشی از جرم باید دو ویژگی اساسی را با هم داشته باشد: نخست اینکه متهم نامیده شود، یعنی در ارتکاب جرم سهیم باشد و دوّم اینکه زیان ناشی از جرم ارتکابی از سوی وی باشد (زراعت، ۱۳۹۳: ۴۰۵). البته منظور از متهم، مرتکب جرم است که ثابت شده جرم ارتکابی منتسب به او است.
اصل شخصی بودن مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی ایجاب میکند که دعوای ناشی از جرم همیشه علیه متهم (مباشر اصلی، شریکان و یا معاونان) اقامه گردد، زیرا در واقع هدف از تعقیب دعوای عمومی این است که مجرم به کیفر اعمال خود برسد و نیز تربیت و اصلاح شود. در نتیجه نمیتوان به جای خود مجرم شخص دیگری را تحت تعقیب کیفری قرار داد؛ مثلاً به جای مجرم صغیر یا مجنون نمیتوان اولیای قانونی آنان را تعقیب کرد و مجازات نمود. امّا چون دعوای خصوصی برای ترمیم و جبران ضرر و زیان است، میتوان آن را علیه غیرمسئول کیفری نیز اقامه کرد؛ به عبارت دیگر غیر از شخص مجرم (مباشر اصلی، شریکان و یا معاونان) افراد دیگری - جانشینان مدّعیعلیه خصوصی - نیز وجود دارند که میتوان دعوای خصوصی را علیه آنان اقامه نمود (آخوندی، ۱۳۹۴: ۲۴۹).
در حقوق فرانسه صرفنظر از متهم اشخاص دیگری نیز که مسئولیّت مدنی دارند، از نظر تأدیة ضرر و زیان مدّعی خصوصی ممکن است در دادگاه کیفری محکومیّت حاصل کنند. در قانون اجراء و آیین دادرسی کیفری فرانسه در موارد متعدّد از آنان یاد شده و حدود مسئولیّت، حقّ پژوهش و فرجام آنان به تصریح تعیین شده و رویّة قضایی بر آن استقرار یافته است.
در حقوق ایران دعاوی علیه اشخاص ثالث مثل کارفرمایان یا سرپرست و قیّم و ولیّ صغار که ممکن است حسب مواد 7 و 12 قانون مسئولیّت مدنی به تأدیة ضرر و زیان ناشی از رفتار مجرمانة کارگر یا صغیر محکوم شوند، در دادگاه حقوقی قابل اقامه است. البته در صورتی که متهم صغیر از خود اموالی داشته باشد، صدور حکم ضرر و زیان اصالتاً علیه او، ولایتاً و قیمومتاً علیه ولی و یا قیّم او، حسب اصول کلی در دادگاه کیفری مانعی نخواهد داشت.
بنابراین، اشخاص دیگری غیر از متهم نیز ممکن است به تأدیة ضرر و زیان ناشی از جرم محکوم شوند. امّا مسلّم است که در حقوق ما کسی دیگر غیر از متهم نمیتواند در دادگاه کیفری محکومیّت مدنی پیدا کند. البته در برخی موارد مثل ایراد صدمة بدنی غیرعمدی در اثر بیاحتیاطی در رانندگی با وجود اینکه متهم اصلی شناسایی نشده و برای وی کیفرخواست صادر نگردیده، دادگاه کیفری صلاحیّت رسیدگی به دعوای مطالبة دیه به طرفیّت صندوق تأمین خسارتهای بدنی را دارد. هیأت عمومی دیوان عالی کشور در رأی شمارة 734 مورّخ 22/7/93 مقرّر میدارد: «نظر به اینکه برابر مادة 10 قانون اصلاح قانون بیمة اجباری مسئولیّت مدنی دارندگان وسایل نقلیة موتوری زمینی در مقابل شخص ثالث مصوّب 16/4/87 فلسفة تشکیل صندوق تأمین خسارتهای بدنی، حمایت از زیاندیدگان حوادث رانندگی است که خسارتهای واردشده به آنها از سوی شرکتهای بیمه قابل پرداخت نیست و با عنایت به اینکه از مقرّرات قانون و آییننامة اجرایی آن در خصوص نحوة مراجعة زیاندیدگان به صندوق برای دریافت خسارت چنین مستفاد میشود که نظر قانونگذار تسریع و تسهیل در پرداخت خسارت به آنان بوده است، بنابراین در صورت امتناع صندوق از پرداخت خسارت بدنی زیاندیده، دادگاه عمومی جزایی صالح به رسیدگی و اظهار نظر در خصوص مورد خواهد بود و رعایت تشریفات مقرّر برای دعاوی حقوقی در این مورد ضرورت ندارد. بدیهی است در صورت پرداخت خسارت نیز اقدام قضایی برای تعقیب و شناسایی راننده مقصر باید ادامه یابد. بنا به مراتب رأی شعبة هشتم دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان که با این نظر انطباق دارد به اکثریّت آراء صحیح و قانونی تشخیص میشود. این رأی طبق مادة 270 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها لازمالاتباع است». برای نمونه، با اشاره به دو فقره رأی از دادگاه کیفری دو تهران، به تجزیه و تحلیل آنها میپردازیم:
-
نمونه آراء دادگاه درخصوص محکومیّت جانشین مباشر جرم
رأی شمارة 751 مورّخ 23/8/1394 صادره از شعبة 1041 دادگاه کیفری دو تهران: «در این پرونده آقای ح.ح فرزند الف. در اثر بیاحتیاطی در امر رانندگی از سوی رانندة موتورسیکلت متواریشده، مصدوم گردیده و تحقیقات جهت شناسایی رانندة موتورسیکلت نتیجهای نداشته است. علیهذا دادگاه با توجّه به شکایت مصدوم، گزارش مرجع انتظامی، نظریة کارشناس، گواهی پزشکی قانونی و سایر اوراق پرونده ایراد صدمة بدنی غیرعمدی از سوی رانندة موتورسیکلت محرز بوده و با توجّه به عدم شناسایی نامبرده در راستای مواد 10 و 22 قانون بیمة اجباری مسؤلیّت مدنی دارندگان وسایل نقلیة موتوری زمینی در مقابل اشخاص ثالث و به استناد مواد ۴۴۹، ۵۵۹، ۶۱۶، ۶۱۹، ۷۰۹ و ۷۱۴ قانون مجازات اسلامی مصوّب ۱۳۹۲ حکم به پرداخت سه درصد از دیة کامل بابت حارصههای لالة گوش چپ، قدام گوش چپ و زیر چشم چپ، ششهزارم دیة کامل بابت سیاهشدگی اطراف چشم چپ، چهار درصد از دیة کامل بابت دامیههای ابروی چپ و زیر چانه، بیست درصد از دیة کامل بابت هاشمههای دیواره داخلی استخوان کاسة چشمی و گونة چپ، سه درصد از دیة کامل بابت ارش خونریزی تحت پردة عنکبوتیه در ناحیة پیشانی و یکسوم از یکبیستم دیة کامل بابت ساقط شدن دندان شمارة یک بالا که از قبل سیاه شده بوده در حقّ آقای ح.ح از صندوق تأمین خسارتهای بدنی صادر و اعلام میگردد رأی صادره غیابی [است و] ظرف بیست روز پس از ابلاغ واخواهی در این دادگاه و سپس ظرف بیست روز قابل تجدیدنظر در محاکم تجدیدنظر استان تهران است».
رأی شمارة 80 مورّخ 5/2/1395صادره از شعبة 1041 دادگاه کیفری دو تهران: «ملاحظه میگردد حسب گزارش واصله مرحوم غ.ر فرزند ج. تبعة افغانستان در اثر وقوع تصادف فوت [شده] و رانندة مقصر شناسایی نشده و از محل وقوع حادثه متواری شده است. اولیاءدم نامبرده آقای ج. فرزند الف، خانم ف. فرزند د. و خانم گ. فرزند ب. با وکالت آقای الف. تقاضای پرداخت دیه از صندوق تأمین خسارتهای بدنی نمودهاند. دادگاه با عنایت به شکایت اولیاءدم، نظریة کارشناس رسمی دادگستری، اظهارات مطلع، گواهی پزشکی قانونی، ملاحظة فرم گزارش مراقبت اورژانس 115 تهران، فرم پذیرش اوّلیّة بیمارستان شهدای تجریش و سایر اوراق پروندهْ ارتکاب جرم بیاحتیاطی در رانندگی منجر به قتل غیرعمد مرحوم غ.ر و همچنین متواری شدن رانندة مقصر را محرز و مسلّم میداند. علیهذا به استناد مواد 549 و 555 قانون مجازات اسلامی مصوّب 1392 و مادة 10 قانون اصلاح قانون بیمة اجباری مسؤلیّت دارندگان وسایل نقلیة موتوری زمینی در مقابل اشخاص ثالث حکم به پرداخت یک فقره دیة کامل و یکسوم از یک فقره دیة کامل به لحاظ وقوع حادثه و فوت در ماه حرام در حقّ اولیاءدم متوفی از طریق صندوق تأمین خسارتهای بدنی وابسته به بیمة ایران صادر و اعلام میگردد. رأی صادره غیابی [است و] ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل واخواهی در این دادگاه و سپس ظرف بیست روز قابل تجدیدنظر در محاکم تجدیدنظر استان تهران است».
-
تجزیه و تحلیل آراء صادره راجع به محکومیّت جانشین مباشر جرم
راجع به آراء صادره چند پرسش مطرح میشود؛ نخست اینکه آیا اساساً پرداخت دیهْ خسارت محسوب میشود یا با توجّه به بند (پ) مادة 14 قانون مجازات اسلامی مصوّب ۱۳۹۲ نوعی مجازات است. در پاسخ به این پرسش بحثهای متعدّدی مطرح شده است. اگرچه قانونگذار از آن به عنوان مجازات نامبرده است، با توجّه به اینکه مجازات مالی میباشد و ماهیّت آن در واقع جبران صدمات وارده به بدن است، پس میتوان پرداخت دیه را در واقع جبران خسارت دانست. پرسش دوّم اینکه آیا دادگاه کیفری صلاحیّت رسیدگی به موضوع را بدون صدور کیفرخواست علیه متهم اصلی دارد؟ تا پیش از صدور رأی وحدت رویّة شمارة 734 مورّخ 22/7/1393 در دادگاهها، رویّة قضایی متفاوتی وجود داشت. برخی از شعب دادگاه کیفری خود را صالح میدانستند و برخی دیگر با این استدلال که موضوع نوعی جبران خسارات مالی است و نسبت به متهم اصلی کیفرخواست صادر نشده، قرار عدم صلاحیّت به صلاحیّت دادگاههای حقوقی صادر میکردند. نهایتاً پس از صدور رأی وحدت رویّة مذکور، دیگر ابهامی در این خصوص وجود ندارد. پرسش سوّم اینکه آیا بدون تقدیم دادخواست، پذیرش این گونه دعاوی توجیه قانونی دارد؟ با توجّه به اینکه وفق مقرّرات قانون بیمة اجباری خسارات واردشده به شخص ثالث در اثر حوادث ناشی از وسایل نقلیه مصوّب 20/2/1395 زیاندیده میتواند برای دریافت خسارتهای خود مستقیماً به صندوق تأمین خسارتهای بدنی مراجعه نماید و چون هدف قانونگذار تسهیل و تسریع در جبران خسارات زیاندیده است، نیازی به رعایت تشریفات مقرّر برای طرح دعاوی حقوقی نیست. در آراء صادره دادگاه گیفری دو تهران به درستی با صالح دانستن خود به دعاوی مطروحه رسیدگی شده و وفق مقرّراتْ صندوق تأمین خسارتهای بدنی را به جانشینی از مقصر حادثه به پرداخت دیه و ارش در حقّ زیاندیدگان محکوم نموده است.
-
جانشینان مدّعیعلیه خصوصی
برخلاف دعوی عمومی که فقط علیه مباشر، شریک یا معاون جرم اقامه میشود، دعوی خصوصی را میتوان افزون بر آنها علیه ورّاث و کسانی که مسئولیّت مدنی دارند نیز اقامه نمود.
-
ورّاث؛
سقوط دعوای عمومی به علّت فوت متهم و یا محکومٌعلیه موجب سقوط دعوای خصوصی نیست و با فوت متهم، ورثة او به عنوان قائم مقام، طرف دعوای خصوصی قرار میگیرند؛ این دعوا بر حسب قاعده باید در دادگاه حقوقی مطرح شود، امّا اگر در دادگاه کیفری مطرح شده باشد، دادگاه کیفری باید نسبت به آن تصمیم بگیرد (زراعت، ۱۳۹۳: ۴۰۶). در واقع، مسئولیّت مدنی ناشی از جرم جنبة کیفری ندارد تا با فوت متهم ساقط شود، بلکه دینی بر ذمّة مجرم است که با فوت او مانند سایر حقوق مالی متوفا، به ورثه منتقل میشود. در این خصوص، طبق یک قاعدة کلّی هر دو جنبة مثبت و منفی دارایی متوفا به ورثه انتقال مییابند؛ اگر ورثهْ دارایی مثبت مورّث خود را قبول کنند، ملزم هستند که جنبة منفی آن را هم بپذیرند. وانگهی، اگر دعوا در دادسرا مطرح شده باشد یا هنوز در دادگاه مطرح نشده باشد، نمیتوان دعوا را به طرفیّت ورثه ادامه داد. امّا اگر دعوای خصوصی در دادگاه کیفری مطرح شده باشد، مرگ متهم در صلاحیّت دادگاه تأثیری ندارد و میتوان دعوا را به طرفیّت ورثه ادامه داد. حقّی که برای زیاندیده پس از فوت متهم باقی میماند، نه یک حقّ شخصی بلکه یک حقّ عینی است که پس از فوت به ورثه تعلّق میگیرد و باید در دادگاه حقوقی مطرح شود (زراعت، ۱۳۹۳: ۴۰۶).
-
بدهکاران
اگر افرادی به متهم و یا به محکومٌعلیه بدهکار باشند و متهم یا محکومٌعلیه در مقام مطالبه از آنان برنیاید و نیز دارایی دیگری در اختیار نداشته باشد که دعوای ضرر و زیان را تأمین کند، متضرّران از جرم میتوانند دعوای خصوصی را علیه کسانی اقامه کنند که به متهم بدهکارند.
-
مسئولان مدنی
غیر از شخص متهم و وارث قانونی او، افراد دیگری هستند که در ارتکاب جرم مداخله نداشتهاند، امّا به حکم قانونْ مسئولیّت جبران ضرر و زیان را به عهده دارند؛ این افراد را مسئولان مدنی مینامند. با توسعة قلمرو بیمههای خصوصی و اجتماعی حدود این نوع مسئولیّتها هر روز افزایش مییابد (آخوندی، ۱۳۹۲: ۲۵۰).
-
اولیاء اطفال و محجورین
یکی از شرایط طرح دعوای خصوصی علیه اولیاء اطفال و محجورین در دادگاه این است که خسارت موضوع دعوای خصوصی باید ناشی از رفتار مجرمانهای باشد که منتسب به خوانده است و دعوا نیز باید به طرفیّت سرپرست یا ولی یا قیّم محجور مطرح شود؛ اگرچه این افراد به صورت مستقیم مرتکب رفتار مجرمانهای نشدهاند. مسئولیّت مدنی افرادی که نگهداری یا مواظبت محجورین به حکم قانون یا برحسب قرارداد به عهدة آنان میباشد در مادة 7 قانون مسئولیّت مدنی چنین پیشبینی شده است: «کسی که نگهداری یا مواظبت مجنون یا صغیر قانوناً یا برحسب قرارداد به عهدة او میباشد در صورت تقصیر در نگهداری یا مواظبت مسئول جبران ضرر وارده از ناحیة مجنون یا صغیر میباشد و در صورتی که استطاعت جبران تمام یا قسمتی از زیان وارده را نداشته باشد از مال مجنون یا صغیر زیان جبران خواهد شد و در هر صورت جبران زیان باید به نحوی صورت گیرد که موجب عسرت و تنگدستی جبرانکننده نباشد».
برخی از حقوقدانان میان صغیر ممیّز با صغیر ناممیّز و مجنون تفکیک قائل شدهاند و مسئولیّت پدر و مادر را تنها نسبت به خطای صغیر ممیّز، مسئولیّت ناشی از رفتار دیگری میدانند (کاتوزیان، ۱۳۷۵: ۱۸۲)؛ بدین معنا که در اتلافْ رابطة عرفی میان رفتار صغیّر ناممیّز و مجنون با وقوع حادثه چنان ضعیف است که نمیتواند رابطة علیّت بین تقصیر سرپرست و ورود ضرر را از بین برد. در نتیجه، مسئولیّت پدر و مادر در قالب قواعد عمومی بوده و آنان مسئول جبران خسارت ناشی از تقصیر خود قرار میگیرند، نه رفتار دیگری (کاتوزیان، ۱۳۷۵: ۱۸۱). امّا برخی دیگر از حقوقدانان میان صغیر ممیّز و ناممیّز تفاوتی قائل نشده و سرپرست را در درجة اوّل مسئول میدانند (صفایی، ۱۳۸۲: ۳۸)؛ با این توجیه که نخست، کلمة صغیر در مادة 7 قانون مسئولیّت مدنی به طور مطلق آورده شده و دلیلی بر تخصیص آن به صغیر ممیّز نیست. دوّم، در حقوق سوئیس که مأخذ مادة 7 قانون مذکور است، فرقی میان صغیر ممیّز و ناممیّز وجود ندارد (صفایی، ۱۳۸۶: ۲۴۲). برخی دیگر مسئولیّت سرپرست را محدود به مواردی میدانند که رفتار زیانآور مجنون یا صغیر تقصیر به حساب آید (امیری قائم مقامی، ۱۳۷۸: ۳۰۸). به نظر میرسد تفاوت قائل نشدن بین صغیر ممیّز و ناممیّز در تحقّق مسئولیّت وی به عدالت نزدیکتر باشد.
در حقوق فرانسه سه مورد برای مسئولیّت رفتارهای صغیر وجود دارد: مسئولیّت پدر و مادر ناشی از رفتار کودک، مسئولیّت استادکاران ناشی از رفتار کارآموزان و مسئولیّت آموزگاران ناشی از رفتار دانشآموزان.
دربارة مسئولیّت والدین در بند 4 مادة 1384 قانون مدنی فرانسه چنین آمده است: «پدر و مادر از آنجایی که حقّ نگهداری فرزند با آنهاست به طور تضامنی مسئول خسارت ایجادشده توسّط فرزندان صغیر خود که با آنها زندگی میکنند، هستند». در بند 7 همین ماده نیز چنین آمده است: «مسئولیّت مذکور جاری خواهد شد مگر وقتی که پدر و مادر اثبات نمایند که نمیتوانستهاند از آنچه منجر به بروز این مسئولیّت شده، جلوگیری نمایند». شروط سهگانة مذکور در این ماده شرط تحقّق مسئولیّت والدین نسبت به رفتار صغیر بیان گردیده، امّا اخیراً بعضی از آنها تغییر یافته است.
یکی از این شرایط لزوم اثبات تقصیر کودکان است، یعنی ابتدا کودک باید مرتکب تقصیر شده باشد و ضرری به وجود آورده باشد؛ سپس به خاطر این تقصیر، والدین او مسئول شناخته میشوند (Jourdain, 2007: 104). امّا دیوان کشور فرانسه در رأیی تنها لازم میداند که کودک مرتکب رفتاری شده باشد که سبب مستقیم خسارت است (رأی هیأت عمومی، 9 مه 1984). همچنین، آرایی از دیوان عالی فرانسه صادر شده که به صراحت اعلام مینمایند که مسئولیّت پدر و مادر منوط به تقصیر کودک نیست و کافی است که زیان مستقیماً ناشی از رفتار کودک - حتّی رفتار بدون تقصیر وی - باشد (Jourdain, 2007: 104). ویژگی دیگر بند 4 مادة 1384 قانون مدنی فرانسه فرض تقصیر برای پدر و مادر است. فرض تقصیر چنین توجیه میشود که اگر یک کودک توانسته ایجاد خسارت کند، دلیل واقعی این است که والدین به خوبی از وی مراقبت نکرده یا او را بد تربیت کردهاند. بنابراین، از جانب والدین ضمانتی در باب فرزندشان وجود دارد و این ضمانت تبدیل به یک فرض قانونی شده است (Mazeauad, 1978: 498). امّا دیوان عالی فرانسه در رأی مورّخ 19 فوریه 1997 پدر و مادر را قهراً مسئول رفتار کودکانشان شناخته است (Jourdain, 2007: 104). بنابراین، تا پیش از رأی مذکور والدین میتوانستند به گونهای اثبات کنند که به درستی از فرزند مواظبت کرده و در نگهداری از وی مرتکب تقصیری نشدهاند. امّا در حال حاضر تنها در صورت اثبات قوّة قاهره یا تقصیر زیاندیده میتوان از مسئولیّت فوق معاف شد، زیرا با قهری کردن این مسئولیّت، دیوان عالی فرانسه اعلام میکند که این مسئولیّت قهری تنها در صورت اثبات قوّة قاهره یا تقصیر زیاندیده منتفی میشود (Jourdain, 2007: 108).
شرط همزیستی در حقوق فرانسه شرط دیگر برای احراز مسئولیّت والدین است؛ بدین معنا که پدر و مادر در صورتی مسئول رفتارهای کودک خویش میباشند که کودک با آنها زندگی کند و در صورت فوت یکی از والدین یا جدایی آنها از یکدیگر، تنها پدر یا مادری مسئول است که کودک با وی زندگی میکند (Mazeauad, 1978: 499). امّا امروزه که پدر و مادر قهراً مسئولیّت رفتارهای زیانبار فرزند خویش را بر عهده دارند، شرط همزیستی با مسئولیّت والدین در تعارض است، زیرا از طرفی پدر و مادر مسئول همة رفتارهای زیانبار فرزند خویش هستند و از طرف دیگر هنگام بروز رفتار زیانبار، کودک باید با والدین خویش زندگی کند. به همین خاطر بسیاری از حقوقدانان فرانسوی ترجیح میدهند شرط مذکور از شرایط مسئولیّت والدین حذف شود (Jourdain, 2007: 107).
در ایران بر اساس مادة 415 قانون آیین دادرسی کیفری برای رسیدگی به جرایمی که در صلاحیّت دادگاه کیفری یک است یا جرایمی که مستلزم پرداخت دیه یا ارش بیش از خمس دیه کامل است، دادسرا و یا دادگاه اطفال و نوجوانان به ولی یا سرپرست قانونی متهم ابلاغ میکند که برای طفل وکیل تعیین کند. به عقیدة برخی از حقوقدانان در رسیدگی به جرایم افراد زیر هجده سال تمام مادة فوق بیانگر توسعة قلمرو جرایمی است که حضور وکیل در رسیدگی به آنها لازم است (خالقی، ۱۳۹۳: ۳۳۳). همچنین، به دادخواست ضرر و زیان ناشی از جرم در دادگاه اطفال و نوجوانان طبق مقرّرات قانونی رسیدگی میشود. در هنگام رسیدگی حضور طفل لازم نیست، مگر در صورتی که توضیحات وی برای صدور رأی ضروری باشد.
دیوان کشور فرانسه در آراء مورّخ 22 فوریه 1896، 27 آوریل 1899 و 7 ژوئیه 1932 دعوت ولی یا قیّم را برای دفاع از محجور لازم ندانسته و دعوای خصوصی نیز همچون دعوای عمومی علیه مرتکب جرم مطرح میشود و مورد رسیدگی قرار میگیرد (زراعت، ۱۳۹۳: ۴۰۷).
-
عاقله
یکی از موارد اختلافی در مورد طرح دعوای ضرر و زیان ناشی از جرم، خسارتهای وارده از سوی مجنون است. مطابق مادة 1216 قانون مدنی که مقرّر میدارد: «هرگاه صغیر یا مجنون یا غیررشید باعث ضرر غیر شود ضامن است»، مجنون مسئول خسارات وارده به دیگران دانسته شده است. امّا مطابق بند (ب) مادة 292 و 463 قانون مجازات اسلامی عمد مجنون در حکم خطا دانسته شده و چنانچه جنایت خطای محض با بیّنه یا قسامه یا علم قاضی ثابت شود، عاقله مسئول پرداخت دیه است. در مقابل، اگر این جنایت با اقرار مرتکب یا نکول از سوگند یا نکول از قسامه ثابت شد، پرداخت دیه بر عهدة خود اوست. گفتنی است دیه جنایات باید بیشتر از موضحه باشد تا مسئولیّت عاقله محقّق شده و چنانچه کمتر از موضحه باشد عاقله مکلّف به پرداخت آن نیست.
در مواردی که پرداخت دیه بر عهدة عاقله است، اگر مرتکب عاقله نداشته باشد یا عاقله او تمکّن مالی نداشته باشد، دیه توسط خود مرتکب باید پرداخت شود و در صورت عدم تمکن مالی مرتکب، دیه از بیتالمال پرداخت میشود. بنابراین، نه تنها وقتی که نابالغ مرتکب قتل یا ضرب و جرح شود، عاقله با شرایط فوق ضامن است، بلکه در جنایات خطای محض، عمد و شبهعمد مجنون نیز عاقله پرداخت دیه را بر عهده دارد (آشوری، ۱۳۸۸: ۲۹۲). برخی از حقوقدانان امکان جبران خسارت از سوی عاقله را محدود به پنج شرط دانسته اند: « نخست، خسارت باید بدنی باشد، پس شامل خسارات مالی یا معنوی نیست. دوّم، خسارات وارده بر بدن نباید کمتر از موضحه باشد. سوّم، عاقله باید ملی، عاقل و بالغ باشد. چهارم، خسارات ناشی از خطای محض باشد. پنجم، عاقله موجود باشد، والّا دیه از بیتالمال است» (بزرگمهر، ۱۳۹۴: ۱۲۶).
-
مسئولیّت کافرمایان
مسئولیّت مدنی کارفرمایان برای جبران ضرر و زیانی که از طرف کارکنان و کارگران آنان در حین انجام کار یا به مناسبت آن به افراد وارد میشود، در مادة 12 قانون مسئولیّت مدنی مقرّر شده است: «کارفرمایانی که مشمول قانون کار هستند مسئول جبران خساراتی میباشند که از طرف کارکنان اداری و کارگران آنان در حین انجام کار یا به مناسبت آن وارد شده است مگر اینکه محرز شود تمام احتیاطهایی که اوضاع و احوال قضیه ایجاب مینموده به عمل آورده یا اینکه اگر احتیاطهای مزبور را به عمل میآورند باز هم جلوگیری از ورود زیان مقدور نمیبود...».
در فرانسه بر اساس بندهای 6 و 7 مادة 1384 قانون مدنی آموزگاران و استادکاران مسئول خسارتهایی هستند که شاگردان و کارآموزانشان در طی زمانی تحت مراقبت آنها، به بار میآورند. البته بند 8 مادة مذکور اثبات تقصیر آموزگار را طبق قواعد عمومی لازم میداند، امّا طبق قانون 20 ژوئیه 1899 پس از اثبات تقصیر توسّط زیاندیده، دولت باید خسارت زیاندیده را بپردازد (Jourdain, 2007: 112). بر اساس بندهای پیشگفته مسئولیّت استادکاران مبتنی بر فرض تقصیر بوده و برای احراز مسئولیّت آنها لازم است که نخست، او در امر آموزش و مراقبت از کارآموز کوتاهی کرده و مرتکب تقصیر شده باشد. دوّم، رفتار زیانبار کارآموز ناشی از تقصیر وی باشد. سوّم، این خسارت در زمانی که کارآموز تحت مراقبت استادکار است، ایجاد شده باشد (حسینی نژاد، ۱۳۷۰: ۴۲).
-
مسئولیّت متصدّیّان حملونقل
مسئولیّت متصدّیّان حملونقل نسبت به زیانهای ناشی از جرم کسانی که از طرف آنان مأمور حملونقل شدهاند، در مادة 388 قانون تجارت پیشبینی شده است: «متصدّی حملونقل مسئول حوادث و تقصیراتی است که در مدّت حملونقل واقع شده اعم از اینکه خود مباشرت به حملونقل کرده و یا حملونقلکنندة دیگری را مأمور کرده باشد...». همچنین، میتوان به رأی شمارة 2803 مورّخ 18/12/1349 هیأت عمومی دیوان عالی کشور اشاره کرد: «امین در صورتی مسئول است که مرتکب تفریط یا تعدّی گردد و حمل نمودن اضافه بر ظرفیّت اتومبیل که در امر کیفری تأثیر نداشته، در موارد مدنی ممکن است این مطلب تعدّی و تفریط نباشد. تعدّی و تفریط به لسان قانون مدنی اموری است که پیشبینی آن در حیطة قدرت امین بوده باشد. در مورد بحث هم واژگون شدن اتومبیل در نتیجة وجود سیلاب بوده که نظر کارشناسان مؤیّد آن است و میزان و تعداد محموله تأثیری در امر نداشته است تا بتوان طبق مقرّرات مدنی امین را مسئول تعدّی یا تفریط دانست».
-
مسئولیّت مالکان کشتی و متصدّیّان حملونقل دریایی
مادة 69 قانون دریایی چنین مقرّر میدارد: «مالک کشتی شخصاً مسئول اعمال و تعهّدات و قصور و خطاهای خود و نیز مسئول عملیات فرمانده و قراردادهایی است که وی ضمن انجام وظایف خود منعقد میکند. مالک کشتی همچنین مسئول عملیات کارکنان کشتی و مأموران مجازی که از طرف او به خدمت در کشتی گمارده شدهاند، خواهد بود». از این رو، مالکان کشتی و متصدّیّان حملونقل دریایی نسبت به زیانهای ناشی از جرایم کارکنان کشتی مسئول هستند.
همچنین، مادة 113 قانون پیشگفته مقرّر میدارد: «فوت یا صدمات بدنی بر اثر خطای متصدّی حمل. 1- متصدّی حمل مسئول خسارات ناشی از فوت یا صدمات بدنی مسافر است مشروط بر اینکه حادثهای که منجر به ایجاد خسارات گردیده در جریان مسافرت و بر اثر غفلت و تقصیر متصدّی حمل یا مأموران مجاز وی حین انجام وظیفه پیش آمده باشد. ۲- در صورتی که فوت یا صدمات بدنی ناشی از تصادم یا به گل نشستن یا انفجار یا حریق و یا غرق شدن کشتی باشد فرض این است که حادثه بر اثر تقصیر و یا غفلت متصدّی حمل و یا مأموران مجاز او اتّفاق افتاده است مگر آنکه خلاف آن اثبات گردد. ۳- به استثناء بند 2 این ماده اثبات تقصیر و یا غفلت متصدّی حمل یا مأموران مجاز او به عهدة مدّعی است».
-
مسئولیّت دولت
مسئولیّت دولت به سبب اعمال تصدّی کارکنان دولت و شهرداریها و مؤسّسات وابسته به آنها در مادة 11 قانون مسئولیّت مدنی آمده است. این ماده چنین مقرّر میکند: «کارمندان دولت و شهرداریها و مؤسّسات وابسته به آنها که به مناسبت انجام وظیفه عمداً یا در نتیجة بیاحتیاطی خسارتی به اشخاص وارد نمایند، شخصاً مسئول جبران خسارت وارده میباشند. ولی هرگاه خسارت وارده مستند به عمل آنان نبوده و مربوط به نقص وسایل ادارات و مؤسّسات مزبور باشد در این صورت جبران خسارت بر عهدة اداره یا مؤسّسة مربوطه است ولی در موارد اعمال حاکمیّت دولت هرگاه اقداماتی که برحسب ضرورت برای تأمین منافع اجتماعی طبق قانون به عمل آید و موجب ضرر دیگری شود، دولت مجبور به پرداخت خسارت نخواهد بود».
نتیجه
شناخت اصحاب دعوا اهمیّتی ویژه دارد، زیرا اگر در دعوای ضرر و زیان ناشی از جرم اقامهکنندة دعوا، ذینفع یا جانشین وی نباشد و خواندة دعوا اگر متهم یا جانشین وی نباشد، دعوای مذکور به درستی مطرح نشده و محکوم به رد خواهد بود. دراین نوشتار تلاش شد تا به صورت کوتاه به شناسایی اصحاب دعوای ناشی از جرم و جانشینان آنها پرداخته شود. دعوای خصوصی ناشی از جرم، از مصادیق دعاوی حقوقی محسوب میشود و از حیث ماهوی به عنوان مصداقی از مسئولیّت مدنی مرتکب رفتار مجرمانه قابل رسیدگی است و از حیث شکلی مستلزم تشریفات قانون آیین دادرسی مدنی است. دعوای خصوصی ناشی از جرم دعوایی است که به منظور جبران ضرر و زیان مادی، معنوی یا از بین رفتن منافع ممکن الحصول از سوی بزهدیده یا جانشین وی اقامه میشود. بنابراین، ویژگیهای دعوای خصوصی مطرحشده در دادگاه کیفری این است که نخست، دعوای خصوصی بایستی ناشی از جرم باشد. دوّم، دعوای خصوصی باید منتهی به جبران خسارت مادی یا معنوی گردد. سوّم، تا پیش از اعلام ختم دادرسی با تقدیم دادخواست مطرح شود.
دربارة اینکه اصحاب دعوای ناشی از جرم چه کسانی هستند باید گفت که به صورت کلّی طرفین این دعوا شامل چهار گروه هستند: مدّعی خصوصی (زیاندیده)، جانشین مدّعی خصوصی (جانشین زیاندیده)، مدّعیعلیه خصوصی (متهم)، جانشین مدّعیعلیه خصوصی (جانشین متهم). وانگهی، آنچه اهمیّت دارد و گاه ابهامبرانگیز است، شناسایی دقیق اصحاب دعوی است، زیرا دعوی خصوصی امکان انتقال دارد؛ این انتقال میتواند به صورت ارادی یا قهری باشد، به گونهای که اقامة دعوا افزون بر مجنیعلیه ممکن است توسّط جانشینان وی اعم از ورثه، بیمهگر، منتقلالیه یا طلبکاران اقامه شود. همچنین، دعوی ممکن است به طرفیّت جانشینان مدّعیعلیه اعم از ورثه، بدهکاران، مسئولان مدنی، عاقله یا دولت اقامه گردد. در نظام حقوقی فرانسه نیز همانند نظام حقوقی ایران امکان اقامة دعوی خصوصی توسّط اشخاص دیگری جز مجنیعلیه و همچنین امکان اقامة دعوا به طرفیّت اشخاص دیگری جز مرتکب جرم وجود دارد. با توجّه به پراکندگی و عدم انسجام قوانین مربوط به موضوع پژوهش حاضر پیشنهاد میشود در جهت حمایت از اصحاب دعوی و جلوگیری از ابهامات موجود، قوانینی منظم و منسجم در این حوزه تصویب شوند تا حقوق و تکالیف هر یک از اصحاب دعوا مشخّص باشند.