Document Type : Research Paper

Authors

Abstract

The present study aims to examine the relationship between religious identity and youth crime prevention on Isfahan University students. Method of research was descriptive of correlation and with self-reporting. All of the students of Isfahan University formed the number of statistical community (N= 11241) and just 731 individuals were selected (n=371) as the random example. The tools of researcher for collecting information on the religious identity was based on the religious identity components Glock and stark; in the case of perpetration of crime, it was based on the self-reporting which was confirmed by five scholars and its validity and subject experts with religious identity for cronbach's alpha coefficient of 0.83 questionnaire and the questionnaire was calculated 0.85. In order to analyze the data from the descriptive statistics include frequency, percentage and mean and statistical inference including Pearson, factor analysis of variance analysis and multiple regression test was used. The findings showed that between religious identity and committing crimes (r =-0.402) there is a significant relationship. As well as between religious identity i.e. the ritual dimension, experimental, and consequence dimensions   with committing crimes to arrange with the coefficient (r =-0.318), (r =-0.284), (r =-0.403) and (r =-0.375) there was a significant relationship. The result of step by step regression coefficient was also indicated in the first step and the next step after the second ritual faith is a crime rate Predictor. The findings also showed that the proportion of demographic factors in committing crimes among men is more than among women. This is while the average women in religious identity more than men to acquire.

Keywords

 

 

 

.

مقدمه؛

در طول تاریخ، بُعد کنترلی دین به لحاظ پیامدهای بیرونی و عینی در حوزه­های مختلف اجتماعی و از جمله در زمینه­ی پیش­گیری از جرم همواره مد نظر بوده است. با این حال پیش آمدِ تحولاتی چون انقلاب صنعتی، مادی­گرایی افراطی و رفاه­زدگی سبب تقلیل نقش خدا از شارعیت به خالقیت و دین از هنجار­گذاری به امری صرفا تسکین بخش شد. گریز از دین نه تنها در میان سیاست­مداران و سپس آحاد مردم بلکه بیش و پیش از آن در آثار دانشمندان علوم اجتماعی و جرم شناسی قابل ردیابی است. جرم شناسان تحققی با مبنا قرار دادن روش­های کمّی در انجام پژوش­های علمی بسیاری از آثار دین را به عنوان یک متغیر تاثیر­گذار بر پدیده­های اجتماعی و از جمله جرم نادیده انگاشته­اند، تا آن­جا که می­توان ادعا نمود که در حال حاضر دین با غفلت عامدانه از سوی پژوهش­گران جرم شناسی مواجه است[1]. این غفلت از دین و تلاش در جهت بهره­مندی از خرد انسانی به جای معارف الهی با گذشت زمان منجر به پیامدهای در خورد توجهی در عرصه­ی اجتماع شده است. از جمله آن که به موازات رنگ باختن ابعاد مناسکی و اعتقادیِ دین­داری، به ابعاد تجربی و به ویژه پیامدی دین به لحاظ اثرات عینی و ملموس اجتماعی توجه بیشتری شده است. ضمن آن که استفاده از ابزارهای کّمی به منظور بررسی رابطه­ی دین و جرم باعث شکل­گیری ادبیات علمی و مبتنی بر روابط علّی معلولی در این حوزه گردیده و این امکان را فراهم ساخته که با شناخت ابعاد تاثیر­گذار دین بر وقوع جرم و برنامه­ریزی در جهت افزایش دین­داری شهروندان در این حوزه­ها از نرخ جرایم کاست. بر این اساس سوال آن است که با توجه به اینکه عصر مدرن بستر تزلزل دینی را به واسطه­ی تحولات پیش گفته فراهم آورده آیا در حال حاضر پژوهش­های میدانی می­توانند نقش دین در کنترل رفتار مجرمانه را به اثبات رسانند؟ و در صورت پاسخ مثبت چه ابعادی از دین موجب تقویت خود کنترلی در سطح فردی خواهد شد؟ برای پاسخ به سوالات فوق پژوهش حاضر بر آن است که با استفاده از روش خود اظهاری[2] میزان تاثیر هویت دینی در ارتکاب جرم را مورد بررسی قرار داده و ارتباط این دو متغیر را تبیین نماید. همچنین به این سوال پاسخ دهد که کدام یک از ابعاد اعتقادی، تجربی، مناسکی یا پیامدیِ هویت دینی در پیش­گیری از جرم نقش مهم­تری ایفا می­کند و پیش بینی کننده­ی قوی­تری در ارتکاب جرم محسوب می­شود؟

1. هویت دینی و پیش­گیری از جرم؛

به­صورت سنتی، عمده رویکردهای پیشگیرانه در جرم­شناسی معطوف به رویکرد­های مبتنی بر«دیگر کنترلی» بوده و کمتر از سازوکارهای بر آمده از «خود کنترلی»[3] استفاده شده است. وانگهی امروزه به واسطه­ی گستردگی و پیچیدگی اجتماعات انسانی، فرهنگ دیگر کنترلیِ صرف، تحت تاثیر «بی­تفاوتی مدنی[4]» سیطره­ی خود را از دست داده است. با این وجود هنوز هم در بسیاری از کشورهای در حال توسعه برنامه­های پیشگیری از جرم نه بر پایه­ی مطالعات نظری و میدانی و بهره­گیری از رویکردهای علمی بلکه بر پایه­ی «دیگر کنترلی» صرف، سیاست­های محدود کننده و مراقبتی و ورود به عرصه­ی خصوصی بنیان نهاده شده است.  گارلند معتقد است که در حال حاضر به واسطه­ی اقبال عمومی به پیشگیری، دولت­ها نیز بدان گرایش پیدا کرده­اند ولی تفسیری که آن­ها از پیش­گیری دارند نه بر پایه­ی پیش­گیری اجتماعی بلکه بر اساس سیاست­های افزایش کنترل، توسل بیشتر به مسئولیت فردی و کنترل اجتماعی است. نتیجه­ی این سیاست­ها تمرکز بر رویکردهای وضعی در زمینه­ی پیش­گیری و واکنش­های قهری، سرکوب­گر و بازدارنده نسبت به بزهکاران و کم رنگ شدن نقش پیش­گیری اجتماعی است (هاستینگس،1387: 9).

                سیاست­های پیش گفته برای کشورهای بهره­مند از نظام حقوقی دینی، چالش­های درخور توجهی ایجاد کرده است. چرا که «دین» مهم­ترین و کارآمدترین نهادی است که پیش­گیری بر پایه­ی «خود کنترلی»[5] را بیشتر از «دیگر کنترلی» و اتخاذ روش­های قهری و سرکوبگر مورد تاکید قرار داده است. در واقع آموزه­های دینی ضمن توجه به هر دو جنبه­ی خود کنترلی و دیگر کنترلی، به ابزارهای کنترلی شخصی در پرتو ساخت یک نظام اعتقادی بیشتر توجه می­کنند.[6] به علاوه دین می­تواند بر سلامت روحی و روانی فرد تاثیر­گذار باشد (Mccullough, 2009) و از این رهگذر افراد را به رفتار اجتماعی سالم سوق دهد. از دیگر سو پژوهش­ها نشان می­دهد افرادی که خودکنترلی پایین­تری دارند به پیامد رفتارهای خود، کمتر می­اندیشند (Logo,1988) و سعی در ارضای فوری امیال خود داشته (Sorenson, Bronfild, 1995) و از ارتکاب اعمال ضد اخلاقی و جرم نیز ابایی ندارند. بر این اساس آنچه می­تواند سازوکاری مناسب برای کاهش رفتارهای مجرمانه محسوب گردد ایجادِ امکانِ خود کنترلی است.

یکی از سازوکارهای افزایش خود کنترلی که می­تواند سهم به سزایی در پیش­گیری از جرم ایفا نماید دستیابی به درکی از خویشتن است که بر پایه­ی آموزه­های اخلاقی، دینی و انسانی، توانایی کنترل رفتارهای انسان را داشته باشد.  از این درک و تفسیر انسان از خویشتن و اطرافش، به هویت تعبیر می­کنند.

                هویت نوعی تفسیر فرد از خود و پیرامون است (Rummens, 1993). هویت به معنای نوعی مدل ذهنی فرد از خود (Weinreich, 2003) و به­عبارت­دیگر تفسیر همواره در حال انجامی است که فرد از خود و پیرامونش دارد. در این میان، دین ضمن تأکید بر آموزه­هایی که به تقویت بُعد کنترلی فرد می­انجامد، یکی از سازوکارهای دستیابی به این مهم را تعریف خود بر اساس مولفه­های الهی و عمل بر اساس آن می­داند. در واقع آنچه از آن به عنوان هویت دینی یاد می­شود همین ارجاع­دهی عناصر هویتی به آموزه­های دینی است.

اطلاق لفظ هویت دینی هنگامی به کار می­رود که مردم یا گروهی از افراد، تمام یا بخشی از تعالیم و دستورات دینی (اعم از عقاید، اخلاقیات و احکام) را پذیرفته باشند و خود را بر مبنای مجموعه­ای از اعتقادات، مناسک و سایر اجزای مرتبط با دین تعریف کنند. یکی از ابعاد هویت دینی که دارای کارکردی اجتماعی است و در واقع میزان پایبندی فرد را به هویت دینی نشان می­دهد دین­داری است. دین­داری که بُعد عملی هویت دینی را شامل می­شود عبارت است از التزام فرد به دین مورد قبول خویش. این التزام در مجموعه­ای ­از اعتقادات، احساسات­ و اعمال فردی و جمعی که حول خداوند (امرقدسی) و رابطه­ی ایمانی با او دور می­زند، سازمان می‌پذیرد(طالبان،1380). در واقع ‌هویت دینی یکی از ابعاد مهم هویت اجتماعی است که متضمن سطحی از دینداری است که با «ما»ی جمعی یا همان اجتماع دینی مقارن بوده و نشان دهنده­ی احساس تعلق و تعهد به دین و جامعه دینی است. ‌

هویت دینی دارای ابعاد گوناگون است که می­توان آن­ها را به چهار بُعد کلی اعتقادی[7] ، تجربی[8]، مناسکی[9] و پیامدی [10]تقسیم نمود(سراج زاده،1384: 63). بُعد اعتقادی در قالب باورهای غایت­گرانه که هدف و فلسفه­ی خلقت انسان و نقش انسان را در راه نیل به این هدف باز می­نمایند، در برگیرنده­ی باورهای پایه­ای مسلم که ناظر به شهادت دادن به وجود خداوند و معرفی خداوند و معرفی ذات و صفات اوست، تعریف می­شود. بُعد تجربی در عواطف، تصورات و احساسات مربوط به برقراری رابطه با وجودی همچون خداوند که واقعیت غایی یا اقتدار متعالی است، ظاهر می­شود؛ این در حالی است که بُعد مناسکی با اعمالی که با تجربه­ی دینی مشخص می­شوند تعریف می­گردد، به بیان محدودتر مناسک عمل پرستش انسان دین­دار است(واخ،1387: 26). النهایه بُعد پیامدی ناظر بر رفتار روزمره و بیانگر حضور و وجود اندیشه­ی خداگرایانه در متن زندگی است که رفتار فرد را مستحکم می­کند و به زندگی او رنگ و بوی دینی می­بخشد (طالبان ،1380: 12).

تأثیراتی که هویت دینی در حوزه­ی پیش­گیری از جرم دارد به­طور مستقیم و غیر مستقیم از طریق تأثیر­گذاری بر مسائل اجتماعی قابل تبیین است. همان­طور که فریدمن[11] معتقد است دین از طریق  سازوکاری اقتصادی در پیش­گیری از جرم موثر است؛ به­زعم کوهن[12] آموزه­های دینی از طریق  رابطه­ی ساخت نظام اجتماعی توانایی کنترل و  کاهش جرم  را دارند. در این بین می­توان به نظریه­ی آنومی دورکیم، جرم جوانان دیوید ماتزا، انتخاب منطقی گراسمیک، برانگیختگی توماسون، نظریه­ی گروه مرجع کلارک و استدلال اخلاقی کلبرگ نیز اشاره کرد.[13] که همگی برآنند که دین به عنوان یک متغیر اجتماعی مهم، عاملی تأثیر­گذار در پیشگیری از جرم است.

 از طرف دیگر برخی به نقش غیر مستقیم دین در پیشگیری از جرم اشاره دارند. از منظر این گروه دین موجب تقویت احساس وابستگی به موجودی فرا انسانی، احساس آرامش و وجدان­گرایی می­شود و از این طریق می­تواند در  پیشگیری از جرم موثر باشد. همچنین دین با تقویت سرمایه­ی اجتماعی[14] می­تواند در پیشگیری از جرم موثر واقع شود. به علاوه دین موجب کاهش خطر ابتلا به افسردگی می­شود و این امر به نوبه­ی خود نقش به سزایی در ارتکاب جرایم با منشا روانی دارد.

تقویت هویت دینی علی­رغم این­که باعث می­شود فرد خود را بر مبنای مولفه­های هویت بخش دین تعریف  نماید و در نتیجه به باید­ها و نباید­های دینی پایبند باشد بلکه می­تواند از طریق ارتقاء سایر متغیر­های روانی و اجتماعی مرتبط با ارتکاب جرم  زمینه­ی پیشگیری از آن را فراهم آورد.[15] با این حال کاستی تحقیقات میدانی در حوزه­ی ارتباط دین و جرم موجب شده است که رابطه­ی دین، ابعاد هویت دینی و دین­داری با انواع جرایم به عنوان مساله­ای مبهم، پیچیده و بحث برانگیز باقی بماند و از لحاظ علمی ارتباط این دو مولفه ناشناخته باقی مانده و در نتیجه سرمایه­گذاری لازم در جهت تقویت ابعاد دینیِ تاثیر­گذار در پیشگیری از جرم به عمل نیاید.

1. پیشینه پژوهش؛

بیشتر پژوهش­های مرتبط با رابطه­ی دین و جرم بر اساس روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه­ تدوین یافته و عمدتا در آن­ها به روابط علّی اشاره نشده، دین و جرم در تمامی جرایم و سطوح مختلف مرتبط فرض شده­اند. از این رو با صرف نظر از این پژوهش­ها در مقاله­ی حاضر به تعدادی از بررسی­های متاخر انجام شده با روش میدانی که از حیث روش­شناسی با گروه قبلی پژوهش­ها، تفاوت ماهوی دارند، اشاره می­شود. در مقاله­ای که در سال 2013 تحت عنوان جنسیت، دین و سازگاری مجرمین با زندان[16] به روش پیمایشی (نمونه­ی 723 نفر از زندانیان زن ومرد) بر اساس نظریه­ی  نظریه جانسون و کرلی انجام شد محققین[17] نتیجه گرفتند که افزایش سطح دین­داری در زندانیان منجر به افزایش احساس مثبت بودن و کاهش نابهنجاری در زندان می­شود. همچنین افراد دین­دارتر بهزیستی عاطفی و جسمانی بالاتری دارند. همچنین در پژوهش[18] دیگری بر اساس تجزیه و تحلیل برنامه­های توان بخشی مذهبی، هول آپ[19] ثابت کرد که زندانیانی که در برنامه­های مذهبی زندان شرکت کرده بودند توانایی بیشتری برای بازگشت موفقیت­آمیز به جامعه دارند. همچنین گزارش تکرار جرمِ کسانی که در برنامه­های دینی زندان شرکت کرده بودند نصف کسانی بود که در این برنامه­ها شرکت نداشتند. بایر و رایت[20] (2001) در فراتحلیل پژوهش­های مرتبط با رابطه­ی دین و جرم[21] بر اساس تئوری کنترل اجتماعی به این نتیجه رسیدند که رفتارها و اعتقادات مذهبی یا دینی اثر بازدارندگی متوسطی در رفتار جنایی افراد دارند. در پژوهش[22] دیگری که با استفاده از روش روش همبستگی( نمونه­ی آماری 500 نفری از والدین و فرزندان) انجام گردید مشخص شد سه بُعد دین­داری به صورت متغیرهای مداخله گرایانه بین رفتارهای والدین و انحراف عمل کرده و انتظار والدین این است که دین­داری  فرزندانشان  انحراف بعدی آن­ها را برطرف کند (Litchfield., Thomas, Bing. 1997). تحقیق ایوانز[23] و همکاران (1995) با استفاده از روش خود گزارش­دهی، گستره­ی بازدارندگی دین به صورت مستقل یا در ترکیب با سایر عوامل را ثابت نمود. همچنین فراگیر بودن تاثیر دین بر انواع جرایم و به صورت ویژه اختصاص آن به جرایمی که در زمره­ی نقض حدود تقوا در دین قرار دارند نتیجه گرفته شد. در تحقیق دیگری با عنوان «دین و بزهکاری در میان نوجوانان[24]» که توسط چادویک[25] به روش همبستگی انجام شد. اثبات گردید که دو معیار دین­داری، یعنی رفتار مذهبی و احساسات دینی، در پیش­بینی بزهکاری دخالت دارند، به نحوی که هرچه شدت رفتار مذهبی در بُعد خصوصی بیشتر باشد، میزان ارتکاب بزهکاری کمتر خواهد بود. در حوزه­ی پژوهش­های داخلی می­توان به پیمایش جان بزرگی(1392) با عنوان «اثربخشی ارتقاء نگرش دینی بر رفتار مجرمانه جوانان» اشاره کرد. در این پژوهش که  از پرسشنامه­ی پایبندی مذهبی برای سنجش میران نگرش دینی جوانان زندانی و فهرست رفتار مجرمانه(شریفی نیا) برای ثبت رفتار مجرمانه (شبه آزمایش- با دو گروه آزمایش و کنترل) همراه با پیش آزمون و پس آزمون در زندان استفاده شد، از طریق مدل «اریکسون و جانسون»، کاهش رفتار مجرمانه تحت تاثیر آموزه­های دینی و همچنین وجود رابطه­ی مثبت معنا­دار بین ناپایبندی مذهبی و رفتار مجرمانه ثابت شد. همچنین سلطانی­نژاد و همکاران(1392) با بررسی 1659 نفر از سربازان مشغول به خدمت با استفاده مقیاس افکار خودکشیِ«بک» و مقیاس جهت گیری مذهبی «اسلامی» نتیجه گرفتند که بین رفتارهای خودکشی گرایانه و جهت­گیری مذهبی همبستگی منفی وجود دارد. در پژوهش دیگری تحت عنوان« دین­داری و رابطه آن با پرخاشگری در معتادین به مواد مخدر، معتادین در حال ترک و افراد غیرمعتاد» که در شهر گناوه انجام شد پورمودت(1391) نتیجه گرفت که افرادی که مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر هستند نسبت به افراد سالم و معتادانی که اعتیاد را ترک نموده­اند باورهای مذهبی ضعیف­تری دارند. همچنین با افزایش میزان دین­داری از شدت پرخاشگری کاسته می­شود. در پژوهش دیگری( محمدی،1391) که به روش توصیفی- پیمایشی(150 نفر دانشجویان) با استفاده از  تبیین­های نظری کولاسانتو و شریور، پرسشنامه 65 سوالی عمل به باورهای مذهبی گلزاری و پرسشنامه­ی 89 سوالی گرایش به مواد مخدر انجام شد. پژوهشگر نتیجه گرفت بین میزان عمل به باورهای مذهبی و میزان گرایش به اعتیاد رابطه­ی معکوس وجود دارد. نازکتبار و همکاران(1385) در پژوهشی با عنوان نقش دین­داری در ممانعت از بزهکاری جوانان شهر تهران با استفاده از روش آزمایشی با آزمودنی و شاهد  که (گروه آزمودنی) جوانان ساکن تهران که به صورت قانونی بزهکار(سارق) شناخته شده بودند، (نمونه گیری120نفر) و جامعه­ی آماری دوم (گروه شاهد) کلیه­ی جوانان عادی ساکن شهر تهران در تابستان 84 (نمونه گیری 120نفر)، پژوهشگران نتیجه گرفتند تنها، بُعد پیامدی دین­داری تاثیر مستقیم بر بزهکاری داشته و بیشترین سهم را در تبیین ممانعت از بزهکاری جوانان به خود اختصاص داده است.

 


 

3. مقایسه­ی پژوهش­های داخلی و مطالعات خارجی؛

مقایسه­ی تحقیقات داخلی و خارجی در رابطه با موضوع نشان می­دهد که تحقیقات داخلی تا حدی ارتباط دین و جرم را مفروض قلمداد کرده­اند، در حالی که در تحقیقات خارجی با پیش داوری­های کمتری مواجه هستیم. هرچند در برخی از این تحقیقات نیز به نظر می­رسد به صورت عامدانه از نقش دین در پیش­گیری از جرم غفلت شده و یا حتی دین عامل تشویق کننده­ی ارتکاب جرم دانسته شده است.

در حالی که در پژوهش­های داخلی عموما ترجیح بر آن بوده است که کمتر از روش پیمایشی استفاده شود، پژوهش­های خارجی اکثرا به روش تجربی انجام شده است. در واقع پرهیز از توصیف استدلال عقلی صرف، ویژگی عمده­ی این پژوهش­ها است.[26]

همچنین در بسیاری از پژوهش­های داخلی به تاثیر ابعاد مختلف هویت دینی و دین­داری بر  طیف گسترده­ی جرایم پرداخته نشده است و دین­داری معمولا به صورت یک کل مد نظر بوده است.

با بررسی تحقیقات انجام شده می­توان گفت هرچند تعیین مرز دقیقی از نظر تاریخی برای تحول پژوهش­های حوزه­ی دین و جرم امکان­پذیر نیست، اما پر واضح است که از اواسط دهه­ی 80 توجه به قدرت بازدارندگی دین به طور مستقیم و از طریق سازوکار «ترس» در پژوهش­های همبستگی و پیمایشی انجام گرفته است.

از آغاز هزاره­ی جدید، تبیین­های جرم شناختی معطوف به دین به مسائلی گرایش پیدا می­کنند که از رویکردی غیر مستقیم تبعیت کرده­اند. در واقع تعلیل این پژوهش­ها بیشتر بر سازوکار روانی، وجدانی و همچنین بهزیستی و سلامت روان افراد از طریق دین بوده است. آنها بیشتر از اینکه در پی اثبات رابطه­ی منفی دین و جرم باشند؛ در پی سازوکاری هستند تا نشان دهند، دین سبب ایجاد سلامت روان در افراد می­شود و افراد سالم  کمتر به جرم روی می­آورند.

در پژوهش پیش­رو محقق کوشیده است ضمن جمع آوری ادبیات نظری در رابطه با موضوع بر پایه­ی مدل بومی سازی شده­ی دین­داری گلاک و استارک و پرسش­نامه­یِ محقق ساخته­یِ خود اظهاری به بررسی رابطه­ی هر یک از ابعاد هویت دینی با جرم به صورت میدانی بپردازد.

3. روش پژوهش؛

روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی است. در تحقیقات همبستگی محقق با استفاده از اطلاعات بدست آمده از دو متغیر(هویت دینی و ارتکاب به جرم) وجود یا عدم وجود ارتباط بین آنها را مشخص می­کند. جامعه­ی آماری این تحقیق کلیه­ی دانشجویان دانشگاه اصفهان به تعداد 11241 نفر در سال 1393 بود که با استفاده از فرمول نمونه­گیری کوکران و روش نمونه­گیری تصادفی طبقه­ای متناسب با حجم 366 نفر برآورد و انتخاب شدند. ابزار جمع­آوری اطلاعات پرسشنامه بود که به روش خود گزارش­دهی تهیه و تنظیم شد. همچنین جهت اعتبار بالاتر پرسشنامه از تحلیل عاملی نیز استفاده گردید.

جدول(1): میانگین و انحراف معیار نمرات هویت دینی و میزان جرایم

                       شاخص­های آماری

مقیاس  

میانگین

انحراف معیار

 

هویت دینی

30/111

87/15

ارتکاب جرایم

78/1

34/3

 

نتایج جدول (1) نشان می­دهد میانگین هویت دینی و میزان جرایم به ترتیب برابر با 30/111، 78/1 است.

جدول(2): میانگین و انحراف معیار ابعادهویت دینی

                  شاخص های آماری

           مقیاس

میانگین

انحراف معیار

 

اعتقادی

96/30

16/5

تجربی

20/32

07/4

مناسک

27/18

28/4

پیامدی

85/29

96/4

 

نتایج جدول (2) نشان می­دهد میانگین دین­داری در ابعاد اعتقادی، تجربی،مناسکی، پیامدی به ترتیب برابر با 96/30، 20/32، 27/18، 85/29 است.

5. یافته­های استنباطی؛

در این بخش، یافته­های استنباطی تحقیق بر اساس سؤالات تحقیق تنظیم و به آن پرداخته شده است.

فرضیه­ی اصلی: هویت دینی توانسته است تجربه­های بزهکاری را کاهش دهد.

برای بررسی رابطه­ی بین هویت دینی با ارتکاب جرایم و پیشگیری از آن جدول (3) ضریب همبستگی بین هویت دینی و ارتکاب جرایم را نشان می­دهد. یافته­های جدول (3) نشان می­دهد ضریب همبستگی بین هویت دینی و ارتکاب جرایم معنی­دار است. یعنی بین هویت دینی و ارتکاب جرایم ( 402/0- =r) رابطه­ی معنی­دار وجود دارد. لذا فرضیه­ی اصلی مبنی بر این که بین هویت دینی و ارتکاب جرایم رابطه وجود دارد، تأیید می­گردد.

جدول (3): ضریب همبستگی بین هویت دینی و ارتکاب جرایم

متغیر ملاک ارتکاب جرایم

 شاخص آماری

متغیر

 پیش بین

 

ضریب همبستگی

مجذور ضریب همبستگی

سطح معناداری

هویت دینی

**402/0-

162/0

001/0

01 /0>p

یافته­های این بخش از پژوهش با یافته­های پژوهش جان بزرگی(1392) که موید رابطه­ی مثبت معنادار بین ناپایبندی مذهبی و رفتار مجرمانه است هم سویی دارد. همچنین یزدان پناه و همکارانش(1392) نیز به وجود رابطه­ی معنا­دار بین نگرش به فساد اداری و میزان دین داری آن­ها و ارتباط بین مولفه­های دین­داری به صورت مجزا با نگرش به فساد اداری اشاره داشته­اند. پورمودت و همکارانش(1391) نشان دادند با افزایش میزان دین­داری از شدت پرخاشگری و اعتیاد کاسته می­شود. سراج زاده و پوریا فر(1387) نیز براین نتیجه دست یافتند که احساس آنومی و کجروی با دین­داری رابطه­ی معکوس معناداری دارند. در همین راستا سلطانی نژاد و همکاران(1392) بین رفتارهای خود کشی­گرایانه و جهت­گیری مذهبی همبستگی منفی نشان دادند. به زعم میشل و همکارانش(2013) افراد دین­دارتر بهزیستی عاطفی و جسمانی بالاتری دارند. همچنین در آزمایش هول آپ(2011) گزارش تکرار جرم کسانی که در برنامه­های دینی زندان شرکت کرده بودند نصف کسانی بود که در این برنامه­ها شرکت نداشتند. همه­ی این تحقیقات به این نکته اشاره دارند که دین و آموزه­های مذهبی توانایی پیشگیری از جرم را دارا هستند. در واقع افرادی که دارای پایگاه قوی­تری از هویت دینی هستند کمتر مرتکب جرم می­شوند.

نتایج پژوهش حاضر را از چند منظر می­توان تبیین نمود؛ نخست آن­که دین به واسطه­ی پایگاه آن دنیایی و اعتبار این دنیایی می­تواند با ایجاد تمایلات منفعت­طلبانه در بین عده­ای به واسطه­ی از دست ندادن «بهشت» و ترس از «جهنم» ارتکاب جرم را بکاهد. درست شبیه نگرشی که هیرشی و استارک در خصوص آتش دوزخ و نتایح آن یافتند. دیگر آن­که می­توان از طریق اندیشه­های دورکیمی به تحلیل نتایج این پژوهش پرداخت. دورکیم با اشاره به جایگاه دین به عنوان عاملی که «وجدان جمعی» را ایجاد و هدایت می­کند؛ غلبه­ی وجدان جمعی یعنی ترس از مجازات در پنداره­ی جامعه را علت عمده­ی رابطه­ی منفی دین و جرم دانسته است؛ در واقع می­توان ادعا کرد که در جوامعی که هویت دینی از اعتبار بالایی برخوردار است جرایم به طور مشهود میزان کمتری دارند. بر این اساس می­توان کارکرد دین در کنترل و پیشگیری از جرم را به تناسب سطوح تاثیر­گذاری آن تحلیل نمود. در سطح شخصی می­توان اثر­گذاری روانی و فردی را مد نظر قرار داد که دین از یک جهت با همسویی با وجدان فردی و انسانی رفتارهای مثبت را تایید و رفتارهای منفی را رد و طرد می­کند. همین امر می­تواند به تقویت رفتار اخلاقی یا تضعیف رفتار مجرمانه منجر شود. از سوی دیگر در سطح اجتماع و سیاسی می­توان انتظار داشت که دین از طریق اثر­گذاری بر بُعد روانِ جمعی، که سطح تحلیل آن در حوزه­ی روانشناسی اجتماعی است از طریق ایجاد هزینه­های اجتماعی ناشی از  انجام رفتار مجرمانه تاثیر­­گذار باشد. در واقع زمانی که دین هزینه­ی اجتماعی یک رفتار مجرمانه مثلاً اختلاس را در جامعه بالا ببرد آنگاه فرد اختلاس کننده توسط مردم دین­دار با بد رفتاری، کم­توجهی، تمسخر، توهین و... مواجه خواهد شد. در حالی که چنان­چه دین از رفتار مجرمانه­ای مثل تظاهرات غیر قانونی و یا مبارزه علیه حکومت حمایت کند، آنگاه مجرمان از طرف مردم دین­دار  مورد حمایت قرار خواهند گرفت. در واقع دین می­تواند با ایجاد هزینه یا سرمایه­ی اجتماعی در کاهش یا افزایش جرم تاثیر­گذار باشد. تبیین دیگر محقق در خصوص چرایی رابطه­ی معکوس هویت دینی و ارتکاب جرایم این است که پایگاه دین به واسطه­ی آن­که اقتدار خود را حفظ کند مجازات­های سنگینی برای برخی از جرایم همچون شرب خمر، زنا، و... در نظر گرفته است. از این­رو به واسطه­ی غیر قابل قرار دادی کردن مجازات و ثابت بودن آن، تمایل به ارتکاب جرم کاهش می­یابد؛ در حالی که بدون توجه به وابستگی­های اعتقادی، عاطفی و مناسکی به دین، فرد می­تواند به راحتی و بدون نگرانی از مجازات دینی لایتغیر مرتکب رفتارهایی شود که در فرهنگ­های دیگر ممکن است جرم محسوب نشود.

5-1. بُعد اعتقادی هویت دینی توانسته است  بزهکاری را کاهش دهد.

یافته­های جدول (4) نشان می­دهد ضریب همبستگی بین بُعد اعتقادی از هویت دینی و ارتکاب جرایم معنی­دار است. یعنی بین بُعد اعتقادی از هویت دینی و ارتکاب جرایم(318/0-=r) رابطه معنی­دار وجود دارد. بر اساس ضریب تعیین(2r) 1/10 درصد واریانس بُعد اعتقادی از هویت دینی و ارتکاب جرایم مشترک بوده است. لذا فرضیه­ی اول مبنی بر این که بین بُعد اعتقادی از هویت دینی و ارتکاب جرایم رابطه­ی وجود دارد، تأیید می­گردد.

 

 

 جدول (4):ضریب همبستگی بین بُعد اعتقادی از هویت دینی و میزان ارتکاب جرایم

متغیر ملاک ارتکاب جرایم

 شاخص آماری

متغیر

پیش بین

 

ضریب همبستگی

مجذور ضریب همبستگی

سطح معناداری

اعتقادی

**318/0-

101/0

001/0

01 /0>p

بُعد اعتقادی دین به موضوعاتی چون دریافت جزا و پاداش اعمال، ناظر بودن خداوند، رسیدگی به حساب روز قیامت، رعایت عدالت توسط خداوند، وجود بهشت و جهنم اشاره دارد. باورهای غایتگر که هدف و خواست از خلقت انسان است و نقش انسان را در راه نیل به این هدف باز می­نمایند در این بُعد قرار می­گیرند. در مورد بُعد اعتقادی دین و اهمیت آن کنتمعتقد است اگر اعتقادات دینی نبود، جامعه از هم می­گسیخت، وی از اعتقادات دینی به عنوان یکی از مؤلفه­های اجماع اجتماعی یاد می­کند و آن را سنگ بنای سامان اجتماعی می­داند که همان شیرازۀ نیرومندی است که افراد جامعه را به هم­دیگر پیوند می­دهد(قاسمی و امیری اسفرجانی،1390). دور کیم1 نیز معتقد است که اعتقادات مذهبی باعث می­شود، افراد وابسته و مطیع یک قدرت خارجی شوند به طوری که افراد منافع شخصی خود را از یاد می­برند. در واقع اعتقادات دینی نوعی اقتدار اخلاقی را به همراه دارد که احساس ملکوتی را در افراد بیدار می‌کند (همیلتون، 1381).

آیزن بیان می­کند که اعتقادات و باورها تاثیر غیرمستقیم بر رفتار دارد، و گرایش‌ها و باورها خود تحت تاثیر شخصیت و شرایط اجتماعی زندگی افراد است. به عبارت دیگر شخصیت و شرایط اجتماعی زندگی افراد بر گرایش‌ها و اعتقادات آن­ها تاثیر گذار است و اعتقادات و باورها از طریق تاثیر بر قصد و نیت افراد بر جهت­گیری رفتار آدمیان تاثیر می‌گذارد. او نتیجه می‌گیرد که اعتقادات و باورها تنها یکی از عوامل موثر بر رفتار است. آیزن معتقد بود از طریق ضمانت‌های درونی و رفتار مبتنی بر عادتی که آنها ایجاد می‌کنند، نوع خاصی از شخصیت به وجود می‌آید که نهادهای دینی با تثبیت و حفظ این نوع شخصیت آن را به صورت الگوهای رفتاری در می‌آورند که این الگوها ممکن است، از نظر دینی جهت­دار باشند (وبر، 1385).

اعتقادات دینی دید مشترکی از جهان به افراد جامعه اعطا و سازماندهی افراد را تسهیل می­کند. اعتقادات دینی ارزش­های مطلقی که افراد برای زندگی به آنها نیاز دارند را فراهم می­کنند. این ارزش­های مطلق، پاسخی برای مسأله مرگ و زندگی که انسان نیاز به آن دارد را فراهم می­کند(توسلی، 1380). دیویس معتقد است از آنجا که هدف­های گروهی، فطری نیستند باید با وسایلی حفظ شوند، بنابراین برای دستیابی به این هدف، هدف­های گروهی باید با کنش­های فردی پیوند خورده و کارکرد اعتقادات دینی انجام این امر است. از این­رو می­توان گفت بر مبنای این تئوری کسانی که هنجارهای اجتماعی را تقض کرده، مرتکب جرم می­شوند در واقع از جهت اعتقادی ضعیف بوده و فرآیند درونی شدن ارزش­های دینی برای چنین افرادی به خوبی صورت نپذیرفته است. هرچند راستی آزمایی این تئوری نیازمند انجام پژوهش­های میدانی در این زمینه است. وانگهی مفهوم مقابل این دیدگاه آن است که کسانی که از لحاظ اعتقادی در سطح قابل قبولی قرار دارند کمتر از دیگران مرتکب نقض هنجارهای جمعی می­شوند.

 این بُعد همچنین باورهای زمینه­ساز که روش­های تامین اهداف و خواست خداوند و اصول اخلاقی را که بشر برای تحقق آن اهداف باید به آن­ها توجه کند، را در بر می­گیرد. به نظر می­رسد افرادی که در بُعد اعتقادی از هویت دینی نمرات بالایی را کسب می­کنند به شاخص­های فوق­الذکر التزام شناختی دارند و چنین دانشی افراد را از ارتکاب جرم باز می­دارد. از این­رو رابط­ه­ی بین این بُعد از هویت دینی و ارتکاب جرم قابل تبیین خواهد بود.

تبیین فریدمن  و هیرشی نیز بر همین پایه استوار است، به زعم آن­ها کاهش رفتارهای مجرمانه را می­توان به واسطه­ی نگرش اعتقادی دانست؛ اگر چه این مساله به واسطه­ی تبیین مبتنی بر «ترس» می­تواند جرم را کاهش دهد. این مساله همچنین در نظریه­ی توماسون و همکاران نشان داده شده است؛ اگر پایه­ی تحلیل­های پژوهش حاضر به سطح فرد تقلیل یابد ترس از جهنم و عقوبت می­تواند با استفاده از سازوکار استرس و نگرانی از عذاب اخروی در پیشگیری از جرم موثر باشد.

اما از منظر دیگر با توجه به رویکردهای فایده­گرایانه  و با استفاده از دیدگاه گراسمیک می­توان تحلیل کرد که منافع ناشی از تجربه نکردن رفتار مجرمانه برای جوانان در آینده بیشتر از لذت ناشی از آن رفتار خواهد بود. از این­رو عقلانی است که رفتار مجرمانه کمتر توسط افراد معتقد انجام گیرد. این در حالی است که حتی اگر وجود چنین اعتقادی خیلی هم ضعیف باشد از نظر عقلانی احتمال اثر بخشی آن در حوزه­ی رفتاری وجود دارد؛ بر این اساس ضعیف بودن اعتقادات تا حدی می­تواند تجربه­ی رفتار مجرمانه را افزایش دهد ولی عدم ارتباط بین آن­ها را نمی­توان نشان داد. از این­رو حتی اگر احتمال وجود جهنم و بهشت بسیار کم باشد،کم بودن احتمال، عامل تشکیک و ترس در فرد را افزایش می­دهد.

با استفاده از نظریه­ی گراسمیک می­توان کاهش تجربه­ی بزهکارانه در بُعد اخلاقی را بر اساس رویکردهای کارکردگرا و هم بر اساس رویکردهای فایده­گرا تبیین نمود. این دیدگاه را نزد بایر و رایت (2001) نیز می­توان یافت؛ به زعم آن­ها «پاداش­های فرا طبیعی» یکی از راهبردهایی است که دین برای کاهش رفتار مجرمانه بکار گرفته و امکان محاسبه­ی سود و زیان این دنیایی را برای مرتکب جرم ناممکن می­کند. این مساله می­تواند فرد را در موقعیت عدم تمایل به رفتار مجرمانه برای دستیابی به یک پاداش بزرگتر قرار دهد.

از منظری دیگر بُعد اعتقادی دین همان ایدئولوژی است. ایدئولوژی‌ عقیده­ی‌ خاص‌ یک‌ گروه‌ و طبقه‌ و ملت‌ خاص‌ است. ایدئولوژی‌ بینش‌ و آگاهی‌ ویژه‌ای‌ است‌ که‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ خود، جایگاه‌ طبقاتی، پایگاه‌ اجتماعی، وضع‌ ملی، تقدیر جهانی‌ و تاریخی‌ خود و گروه‌ اجتماعی‌ که‌ به‌ آن‌ وابسته‌ است‌ دارد و آن‌ را توجیه‌ می‌کند و براساس‌ آن‌ مسئولیت­ها، راه‌حل‌­ها، جهت­یابی­ها، موضع­گیری­ها، آرمان­ها‌ و قضاوت­های‌ خاصی‌ پیدا می‌نماید و در نتیجه‌ به‌ اخلاق، رفتار و سیستم‌ ارزشی‌ ویژه‌ای‌ معتقد می‌شود. ایدئولوژی«چگونه‌ یافتن»، «چگونه‌ شدن»، و «چه‌ باید کرد»های‌ انسان‌ را نشان‌ می‌دهد؛  وجود انسان‌ و زندگی‌ وی‌ را دربرمی‌گیرد و در وی‌ عشق، پرستش، تقدیس، تعهد، ایثار، جهاد و حتی‌ شهادت‌ را برمی‌انگیزد. به علاوه نظام‌ اجتماعی‌ و شکل‌ زندگی‌ افراد را مشخص‌ می‌کند؛ نظام‌ ارزش­ها را ارائه‌ می‌دهد؛ فرد و جامعه­ی‌ ایده‌آل‌ را معرفی‌ می‌کند و‌ تعهد­زا و مسؤ‌لیت‌ساز است. از این­رو می­توان انتظار داشت فرد ایدئولوگ یعنی کسی که در بُعد اعتقادی دین دارای دیدگاهی روشن و قابل دفاع است به دلیل دارا بودن ایدئولوژی و ویژگی خاصی که ایدئولوژی برای وی می­آفریند یعنی همان تعهد­زا بودن و مسئولیت­پذیری در برابر ارتکاب اعمال مجرمانه، توان مقاومتی بیشتری از خود نشان داده، نسبت به مبانی اعتقادی خود تعهد بیشتری نشان دهد. از این­رو رابطه­ی منفی بین بُعد اعتقادی و ارتکاب اعمال مجرمانه قابل تبیین خواهد بود.

5-2. بُعد تجربی هویت دینی توانسته است بزهکاری را کاهش دهد.

یافته­های جدول (5) نشان می­دهد ضریب همبستگی بین بُعد تجربی از هویت دینی و ارتکاب جرایم معنی­دار است. یعنی بین بُعد تجربی از هویت دینی و ارتکاب جرایم( 284/0-=r) رابطه­ی معنی­دار وجود دارد. بر اساس ضریب تعیین(2r) 1/8 درصد واریانس بُعد تجربی از هویت دینی و ارتکاب جرایم مشترک بوده است. لذا فرضیه­ی دوم مبنی بر این که بین بُعد تجربی از هویت دینی و ارتکاب جرایم رابطه وجود دارد، تأیید می­گردد.

جدول(5):ضریب همبستگی بین بُعد تجربی از هویت دینی و ارتکاب جرایم

متغیر ملاک میزان جرایم

 شاخص آماری

متغیر

پیش بین

 

ضریب همبستگی

مجذور ضریب همبستگی

سطح معناداری

تجربی

**284/0-

081/0

001/0

01 /0>p

بُعد تجربی به شاخص­هایی چون احساس نزدیکی به خدا، احساس شرم از گناهان، ترس از خدا پس از انجام گناه، طلب توبه و بخشش، آرامش داشتن در ارتباط با خدا و کمک خواستن از او در انجام امور اشاره دارد. در واقع بُعد تجربی ناظر بر بُعد عاطفی است؛  عاطفه حالت و کیفیتی درونی درباره­ی نگرش و دید روانی فرد نسبت به دیگران ( یا اشیا ) بوده و عامل دوری یا نزدیکی وی با آنان است. روح انسان به واسطه­ی عاطفه تمایل و رغبت و یا نفرت به امور پیدا می­کند. احساسات، عوامل درونی هستند که فرد آن­ها را پذیرفته و در باطن، خود را با آن­ها وفق داده است و اعمال او متاثر از آن­هاست. وبر (1976)معتقد است آموزه­های مذهبی به انسان­ها این­طور القا می­کند که بی­عدالتی­های آشکار جهان ظاهری­اند و بدین ترتیب دین می­تواند خصلت به ظاهر خود­سرانه­ی جهان را معنی­دار و سامان­مند جلوه دهد و در واقع توجیه خوشبختی و بدبختی را برای آدمیان فراهم می­کند(توسلی،1380). این بُعد دین در هنگام مشکلات به کمک انسان­ها می­آید و احساس آرامش را برای آن­ها به ارمغان می­آورد (همیلتون، 1381 ). برگر[27] اعتقاد دارد، انسان همواره به دلیل بیم و وحشتی که از بی­معنا شدن زندگی دارد تمایل به نظام معانی که به لحاظ اجتماعی، هدف­دار است پیدا می کند. دین یکی از مؤثرترین ابزارها برای ایجاد این نظام به شمار می­آید و کارکردش برداشت سعادتمند و معنی­دار از واقعیت است(توسلی،1380).  با تلفیق دیدگاه­های مطرح شده از سوی اندیشمندان می­توان گفت: افراد جامعه برای رسیدن به اهداف گروهی باید کنش­های فردیشان را با یکدیگر پیوند دهند و اعتقادات دینی مشترک همان شیرازه­ی نیرومندی است که به واسطه­ی دید مشترکی که از جهان به افراد اعطا می­کند، آن­ها را یک پارچه­تر و هماهنگ­تر می­کند و باعث همبستگی گروهی بین آنان می­شود. بنابراین رسیدن به اهداف مشترک را برای آن­ها تسهیل می­کند.

دین با احساس و عاطفه پیوندی ناگسستنی دارد. بُعد عاطفی دین علاوه بر اثر گذاری بر وجدان فردی می­تواند در سطحی فراتر از آن وجدان اجتماعی را نیز شاخصی برای سنجش رفتار مجرمانه قرار دهد؛ این امر در واقع نشان از نوعی افزایش یا کاهش هزینه­های اجتماعی ارتکاب جرم دارد. نظریه­ی استدلال اخلاقی کلبرگ را می­توان در این تحلیل بکار بست؛ به زعم او شخص مجرم به دلیل عدم بلوغ، رشد و نمو در شخصیت اخلاقی، جرم را امری قبیح ندانسته و به سادگی دست به ارتکاب آن می­زند. بُعد تجربی دین­داری معیارهای استدلال اخلاقی فرد را از منافع شخصی و گروهی به سطحی اجتماعی ارتقاء می­دهد که در آن مصالح به منافع و جمع به فرد ترجیح داده می­شود. بر این اساس رفتار ناشایست بر پایه­ی معیارهای محلی، دوستان، خانواده و اطرافیان سنجیده نمی­شود؛ بلکه رفتار غیر اخلاقی، رفتاری است که خرد جمعی و عقلانیت آن را ناشایست تلقی کند. در تحلیل کلبرگی از ارتکاب جرم بعد تجربی هویت دینی با ایجاد احساس شرم از گناهان، شرم از خدا، طلب توبه و بخشش و نیاز به آرامش داشتن سبب می­گردد  فرد رفتارهای مجرمانه و غیر اخلاقی خود را کاهش دهد.

از دیدگاه نگارنده، امروزه بُعد احساسی و تجربی نسبت به گذشته از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و جهت دهنده­ی اعمال و رفتار انسانی در حوزه­های مختلف اجتماعی است. گذشته از احساسی شدن جنبه­های مختلف زندگی انسانِ امروز، بُعد تجربی در ارتباط با جوانان نسبت به سایر اقشار جامعه از اهمیت بیشتری برخوردار است. از سویی جوان در مرحله­ای از زندگی قرار دارد که ابعاد احساسی او بسیار قوی و جهت دهنده­ی بسیاری ازکنش­ها، اعمال و رفتار او بوده و از این منظر به علت سیطره­ی بُعد احساسی و تجربی او نسبت به سایر ابعاد میزان تاثیری پذیریش از این بُعد بسیار زیاد است و حتی می­تواند اعمال و رفتاری که تحت تاثیر بُعد اعتقادی یا مناسکی به وجود آمده است را تغییر دهد و از سوی دیگر در حال حاضر به واسطه­ی افزایش تنوعات در حوزه­های مختلف، گرایش جوانان به ابعاد زیبا شناختی تحت تاثیر تبلیغات و دستاوردهای جهان غرب بسیار بیشتر از گذشته شده است. در واقع از طریق بُعد تجربی می­توان نسل­های گوناگون و به ویژه نسل جوان را به سادگی جذب و رفتار او را مطابق خواسته­های خود مهندسی نمود. از این منظر دین به عنوان یکی از نهاد­هایی که جنبه­های احساسی و عاطفی فراوانی دارد می­تواند جهت دهنده­ی رفتار جوانان از طریق سازوکارهای عاطفی باشد. در حال حاضر به واسطه­ی افزایش سرعت زندگی گرایش افراد به ابعاد اعتقاد دهنده که تحصیل آن زمان­بر بوده، کمتر شده و ابعاد احساسی دین اهمیت بیشتری یافته است. بنابراین لازم است مسئولان نهادهای عدالت کیفری، متولیان فرهنگی جامعه، روحانیون و سایر اقشاری که به نحوی با دین، ارتباط دارند با درک این موضوع در کنار ابعاد اعتقادی و مناسکی دین که در جامعه­ی ما نسبت به آن تاکید فراوانی شده است، به ابعاد تجربی و احساسی که جلوه­های فراوانی از آن نیز در دین وجود دارد نیز توجه نموده و تلاش کنند با شناخت جامعه­ی هدف مطابق ذائقه­ی آن­ها عمل نمایند. هرچند ذکر این نکته ضروری است که بُعد تجربی دین علی­رغم تاثیر عمیق و ایجاد در زمان نسبتا کوتاه، دوام کمتری نسبت به بُعد اعتقادی داشته و نیازمند تقویت دائمی است. چه این بُعد نسبت به سایر ابعاد علی­رغم تاثیر گسترده، زود گذر بوده و قابلیت جایگرینی با سایر عوامل تاثیر­گذار را خواهد داشت.

5-3. بُعد مناسکی هویت دینی توانسته است بزه­کاری را کاهش دهد.

یافته­های جدول (6) نشان می­دهد ضریب همبستگی بین بعد مناسکی از هویت دینی و ارتکاب جرایم معنی­دار است. یعنی بین بُعد مناسکی از هویت دینی و ارتکاب جرایم ( 403/0-=r) رابطه­ی معنی­دار وجود دارد. بر اساس ضریب تعیین(2r) 2/16 درصد واریانس بُعد مناسکی از هویت دینی و ارتکاب جرایم مشترک بوده است. لذا فرضیه­ی سوم مبنی بر این که بین بُعد مناسکی از هویت دینی و ارتکاب جرایم رابطه وجود دارد، تأیید می­گردد.

جدول(6):ضریب همبستگی بین بُعد مناسکی از هویت دینی و ارتکاب جرایم

متغیر ملاک میزان جرایم

 شاخص آماری

متغیر

پیش بین

 

ضریب همبستگی

مجذور ضریب همبستگی

سطح معناداری

مناسکی

**403/0-

162/0

001/0

مناسک به عنوان یک از مهم­ترین ابعاد هویت دینی، جایگاه خاصی در مطالعات انسان شناختی و جامعه شناختی و در فهم دین دارد. عموما و بطور سنتی، مناسک را وجه عینی دین می­دانند. بُعد مناسکی در برگیرنده­ی رفتارهایی چون نماز خواندن، روزه گرفتن، شرکت در مراسم مذهبی، تلاوت قرآن و .... است. مناسک جمعی دلبستگی افراد را به هدف‌های گروهی تشدید می‌کند و یگانگی افراد جامعه را با اعضای دیگر تقویت می‌کند. در مفهومی دیگر همه­ی مناسک یک کارکرد اجتماعی عمده دارند که همان حفظ جماعت و تازه نگه داشتن حس تعلق به گروه است. به علاوه این مناسک و ماهیت چنین گردهمایی­هایی است که شور و شوق فرد را برمی‌انگیزانند و شرکت­کنندگان را به اهمیت گروه و جامعه آگاه می‌سازد. از این­رو می­توان انتظار داشت انجام مناسک به صورت فردی همانند خواندن نماز به دلیل القای آرامش و مناسک جمعی به دلیل احساس تعلق به گروه، احساس نزدیکی و دلبستگی به آنان و اهداف مشترک، فرد را از انجام اعمالی که مغایر با احساس وحدت و ارزش­های گروه است و ممکن است منجر به طرد فرد از  آن شود  باز دارد.

از دیدگاه دورکیم کارکرد اجتماعی مناسک حفظ جماعت و تازه نگه داشتن حس تعلق به گروه است. وی معتقد است مناسک و ماهیت چنین گردهمایی­هایی شور و شوق فرد را برمی‌انگیزانند و شرکت­کنندگان را به اهمیت گروه و جامعه آگاه می‌سازد(همیلتون،1381).

انجام مناسک تابع قواعدی است؛ این قواعد الزاماتی را بر فرد اعمال می­کند، مثل بر پا داشتن نماز و روزه که طهارت نیاز دارد و انجام آن­ها  از دو منظر می­تواند رفتارهای مجرمانه را کاهش دهد؛  نخست بر اساس دیدگاه کارکردگرایی، و دیگری بر اساس دیدگاه رفتار­گرایی؛ در دیدگاه رفتار­گرایی رفتارهای مداوام و منظم تبدیل به عادت، خلق شخصیت و منش فرد می­شود؛ از منظر کارکرد­گرایی انجام مناسک ضرورتا برای افراد منافعی در پی خواهد داشت، یا در دنیا یا در آخرت، بر این اساس اگر فرد از انجام مناسک احساس آرامش نکند(منفعت این دنیایی) یا به پاداش آن در آخرت اعتقاد نداشته باشد(منفعت آن دنیایی) ناگزیر دو کار را انجام خواهد داد؛ یا تحت تاثیر سایر متغیر­ها همچون فشار خانواده، نظام سیاسی و... مناسک­گرا می­شود؛ دیگر اینکه این احتمال وجود دارد که مناسک زده شود؛ در این معنا فرد مناسک زده شده، مناسک را بر اساس منافع «انتخاب» و انجام می­دهد؛ در این حالت بسیار احتمال افراط و تفریط وجود دارد. فرد مناسک زده به شدت تابع ظواهر دین بوده و ظواهر دین را برای منافع خود مورد استفاده قرار می­دهد؛ در این حالت خاص اگرچه ظاهراً به نظر می­رسد دین داری مناسکی عامل کاهش جرم است؛ ولی مناسک­گرایی سبب اختفای جرم و نه کاهش آن شده است.

با این حال با وجود اهمیت مناسک که منجر به ایجاد ذهنیت مثبت فرد از خود و دیگران از وی شده و این برچسب مثبت خود عامل پیش­گیراننده در ارتکاب جرم به شمار می­آید، متاسفانه در سنت جامعه شناسی دینی در برخی از کشورها همچنان صرفا بر ذهن­گرایی، اعتقادات و باورها تاکید می­شود. خودِ این فرآیند سنجش، نیز یک پدیده­ی ذهنی است و از خلال گفتارهای دین­داران و نه مشاهده­ی عینی رفتارهای دینی  و مناسک مذهبی آن­ها سرچشمه می­گیرد. در نتیجه همیشه بحران اعتبار در صحت گفته­های دین­داران و ادعای آن­ها در باب دین­داریشان وجود دارد.

5-4. بُعد پیامدی هویت دینی توانسته است بزهکاری را کاهش دهد.

یافته­های جدول (7) نشان می­دهد ضریب همبستگی بین بُعد پیامدی از هویت دینی و ارتکاب جرایم معنی­دار است. یعنی بین بُعد پیامدی از هویت دینی و ارتکاب جرایم( 375/0-=r) رابطه­ی معنی­دار وجود دارد. بر اساس ضریب تعیین(2r) 1/14 درصد واریانس بُعد پیامدی از هویت دینی و ارتکاب جرایم مشترک بوده است. لذا فرضیه­ی چهارم مبنی بر این که بین بُعد پیامدی از هویت دینی و میزان جرایم رابطه وجود دارد، تأیید می­گردد.

جدول(7):ضریب همبستگی بین بُعد پیامدی از هویت دینی و ارتکاب جرایم

متغیر ملاک میزان جرایم

 شاخص آماری

متغیر

پیش بین

 

ضریب همبستگی

مجذور ضریب همبستگی

سطح معناداری

پیامدی

**375/0-

141/0

007/0

01 /0>p

            بُعد پیامدی ناظر بر آثار باورها و اعمال، تجربه­ها و دانش دینی بر زندگی و اعمال روزمره­ی پیروان هر آیین است؛ دقت در حلال و حرام، هراس از عمل غیر مذهبی و کمک به مستمندان در این دسته قرار می­گیرد. دین­داری عزم افراد را به رعایت هنجارهای گروه تقویت می‌کند و بدین وسیله یگانگی افراد جامعه را با اعضای دیگر بیشتر می‌کند. از این­رو به زعم صاحب­نظران تنها زمانی می‌توان از یک دین صحبت کرد که شخص آموزه‌ها و عملکردهای یک گروه اجتماعی را پذیرفته و به آن­ها عمل کند. بُعد پیامدی در برگیرنده­ی رفتارهایی چون رعایت حقوق دیگران، مسئولیت در برابر خدا، انجام امر به معروف و نهی از منکر و... است. از ­رو می­توان انتظار داشت چنین پیامدهایی از دین که بر فرد مترتب می­شود فرد را از رفتارهای ضد اجتماعی باز دارد.

دیویس نیز بر تاثیر دین­داری بر رفتار افراد جامعه تاکید کرده است. او بیان می‌دارد که دین­داری عزم افراد را به رعایت هنجارهای گروه تقویت می‌کند و بدین وسیله یگانگی افراد جامعه را با اعضای دیگر تقویت می‌کند. وی همچنین به نقشی که دین بر رفتار انسان دارد، پرداخته است و آن­قدر آن را حائز اهمیت می‌داند که می‌گوید تنها زمانی می‌توان از یک دین صحبت کرد که شخص آموزه‌ها و عملکردهای یک گروه اجتماعی را پذیرفته و به آنها عمل کند(همیلتون، 1381).

آنچه موجب اهمیت بیشتر این بُعد از دین­داری در کنترل رفتار و پبشگیری از جرم می­شود آن است که این بُعد در واقع ثمره­ی ابعاد دیگر دینی محسوب شده و جلوه­ی عملی دین در حوزه­ی اخلاق اجتماعی و رعایت حقوق دیگران قلمداد می­گردد. در واقع بُعد پیامدی دین­داری ناظر به رفتار فرد دین­دار در عرصه­ی زندگی جمعی است.

امروزه بر خلاف کشور­های جهان سوم که در آن­ها هنوز ابعاد اعتقادی و مناسکی دین مورد تاکید است، در کشور­های توسعه یافته از اهمیت ابعاد پیش گفته کاسته شده و  جلوه­های بُعد پیامدی دین­داری بر سایر ابعاد سیطره پیدا کرده است. از این حیث در این کشور­ها کسی خود را دین­دار می­داند که تا اندازه­ی زیادی به ابعاد پیامدی دین پای­بند باشد، در حالی که در کشور­های کمتر توسعه یافته، دین بیشتر در ابعاد اعتقادی و مناسکی تعریف شده است.

از دیدگاه نگارنده در حال حاضر لازم است نهادهای عدالت کیفری  با سرمایه­گذاری بر ابعاد پیامدی دین که رابطه­ی مستقیم­تری با پیش­گیری از جرم داشته و موجب کاهش گرایش فرد به نقض حقوق دیگران می­شود، در جهت ارائه­ی تصویر جدیدی از دین بر اساس جلوه­های کابردی آن تلاش کنند. اگر بُعد اعتقادی دین بر اندیشه و باور­های فرد تاثیر گذاشته و از این جهت می­تواند با ایجاد نظام معنایی و اعتقاد به بهشت، جهنم، قیامت و عدالت خداوند در پیشگیری از جرم موثر باشد و بُعد مناسکی از طریق ایجاد احساس وحدت با گروه اجتماعی و بُعد تجربی از طریق افزایش احساس و عاطفه، بُعد پیامدی دین­داری به صورت مستقیم در پیشگیری از جرم موثر است. از همین رو به نظر می­رسد سرمایه­گذاری بر بُعد پیامدی دین ضمن این که هزینه­های کمتری را بر دستگاه­های عدالت کیفری تحمیل می­کند می­تواند اثر بخشی بیشتری نسبت به سایر ابعاد دین­داری داشته باشد.

5-5. ابعاد هویت دینی توان پیش­بینی ارتکاب جرایم و پیشگیری از آن را دارا می­باشد.

به طوری که یافته­های جدول (8) نشان می­دهد از بین متغیرهای مورد مطالعه در رگرسیون، بهترین پیش بینی کننده­ی ارتکاب جرایم در گام اول بُعد مناسکی و در گام دوم بُعد اعتقادی بوده است.

جدول(8): ضریب همبستگی چندگانه­ی ابعاد هویت دینی با ارتکاب جرایم

 شاخص آماری

متغیر

ملاک

متغیر پیش­بین

ضریب همبستگی چندگانه

مجذور ضریب همبستگی چندگانه

مجذور ضریب همبستگی چندگانه تعدیل شده

ضریب F

سطح معناداری

میزان جرایم

 

گام اول

مناسکی

403/0

162/0

160/0

422/70

001/0

گام دوم

مناسکی

اعتقادی

422/0

178/0

173/0

287/39

001/0

 

بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام، ارتباط بین ابعاد مناسکی و اعتقادی با ارتکاب جرایم معنی­دار بوده است. بر این اساس در گام اول ضریب بُعد مناسکی2/16 درصد واریانس ارتکاب جرایم و در گام دوم ضریب ابعاد مناسکی و اعتقادی2/42 درصد واریانس ارتکاب جرایم را تبیین می­کند. F مشاهده شده در سطح 01/0>p معنی­دار بوده است بنابراین رگرسیون قابل تعمیم به جامعه آماری می­باشد.

یافته­های پژوهش حاکی از آن است که ضریب بتا به ازای یک واحد افزایش در بُعد مناسکی، میزان جرایم را 325/0 واحد کاهش و ضریب بتا به ازای یک واحد افزایش در بُعد اعتقادی، میزان جرایم را 148/0 واحد کاهش می­دهد.

جدول(9): ضریب بتا در پیش بینی ابعاد هویت دینی با ارتکاب جرایم

شاخص آماری

متغیر ملاک

متغیر پیش­بین

ضرایب بتای غیر استاندارد

 

بتا خطای معیار

ضرایب بتای

 استاندارد

 

ضریب t

سطح معنا­داری

میزان جرایم

 

گام اول

مناسکی

314/0-

037/0

403/0-

392/8-

001/0

گام دوم

مناسکی

اعتقادی

254/0-

096/0-

044/0

036/0

325/0-

148/0-

816/5-

644/2-

001/0

009/0

                         

 01/0>p

به طوری که از جدول (9) ملاحظه می­شود رابطه­ی ابعاد تجربی و پیامدی با ارتکاب جرایم معنادار نبوده است. به این معنا که این ابعاد توان پیش بینی ارتکاب جرم را ندارند.

جدول(10): متغیرهای بیرون معادله در رگرسیون برای پیش بینی ارتکاب جرایم با ابعاد هویت دینی

 

مقیاس

بتا

مقدار t

سطح معناداری

گام دوم

تجربی

119/0

541/1

124/0

پیامدی

105/0-

264/1-

207/0

05/0>p

یافته­های این قسمت از پژوهش با بخشی از یافته­های خدایاری فرد(1385)، حیدر نژاد(1391) و محسنی و نوروزی(1385) همراستا است اما با یافته های نازکتبار و همکارانش(1385) همراستایی ندارد. به زعم خدایاری فرد و همکاران از میان مولفه های دینداری، باور دینی بیشترین رابطه منفی را با گرایش به سوء مصرف مواد داشته است، همچنین رابطه ی مولفه ی گرایش و عواطف دینی با استعداد سوءمصرف مواد معنی دار نبوده است. به زعم نازکتبار و همکاران تنها، بعد پیامدی دینداری تاثیرمستقیم بر بزهکاری داشته و بیشترین سهم را در تبیین ممانعت از بزهکاری جوانان به خود اختصاص داده است. همچنین محسنی و نوروزی بیان کرده اند در گروه جوانان عادی تنها بعد مناسکی با جرم تاثیر مستقیم دارد که پژوهش حاضر نیز به این نتیجه دست یافته است. این در حالی است که محسنی و نوروزی نشان دادند در گروه جوانان بزهکار بعد پیامدی دین و مناسکی آن با ارتکاب جرم مرتبط هستند. حیدر نژاد نیز نشان داد تنها بعد اعتقادی و مناسکی دین هستند که با میزان بزهکاری رابطه ی معنا داری دارند و دیگر ابعاد دین با بزهکاری رابطه ی معنا داری ندارند.

در تبیین این یافته می توان گفت ابعاد مناسکی دین به­واسطه­­ی وجهه عینی و قابل مشاهده از دیدگاه پاسخ­گویان از اعتبار بیشتری در بین سایر ابعاد برخوردار است. همچنین تمایل به بعد مناسکی می­تواند نتیجه و پیامد عملکرد نهادهای فرهنگی و عقیدتی در جامعه باشد. بدین معنا که یا افراد از تجربه کردن سایر ابعاد در عرصه اجتماعی محروم مانده اند یا بعد مناسکی به واسطه فربهی مفرط از کاربرد بیشتری برخوردار بوده و از این رو دوام بیشتری نسبت به سایر ابعاد دارد. به­علاوه به نظر می­رسد بعد مناسکی دین از این رو که عمدتا جزء واجبات (نماز و روزه) بوده­اند از اعتبار بیشتری برخوردارند، تبیین­کننده ارتکاب جرم بوده است. به علاوه تأکید بر بعد اعتقادی دین در سطح جامعه، تمرکز محتوای درسی بر بعد اعتقادی و شناختی و دانش شناختی به دلیل تاکید رسانه و نهادهای آموزشی از جمله دلایلی است که این بعد در گام دوم قادر به پیش بینی ارتکاب جرم بوده است. بدین معنی است که تأکید بر این دو بعد از ابعاد هویت دینی می­تواند پیش­بینی­کننده­ی کاهش جرایم باشد.

5-6. بین نظرات پاسخگویان در متغیر ارتکاب جرایم با توجه به متغیرهای جمعیت شناختی(جنس، وضعیت تأهل، رشته تحصیلی، مدرک تحصیلی) تفاوت وجود دارد.

جدول (11): تحلیل واریانس چندراهه نمرات میزان جرایم با توجه به متغیرهای دموگرافیک

منبع

مجموع مجذورات

درجه آزادی

میانگین مجذورات

F

سطح معنی­داری

جنس

107/157

1

107/157

724/15

001/0

وضعیت تاهل

737/0

1

737/0

074/0

786/0

مدرک تحصیلی

727/1

2

863/0

086/0

917/0

رشته تحصیلی

496/45

2

748/22

277/2

104/0

نتایج مندرج در جدول (11) نشان می­دهد که بین ارتکاب جرایم بر حسب وضعیت تاهل، رشته­ی تحصیلی، مدرک تحصیلی تفاوت معنی­دار وجود ندارد ولی تفاوت بین نمرات ارتکاب جرایم بر حسب جنس معنی­دار است.

جدول (12): آزمون زوجی مقایسه میانگین نمرات ارتکاب جرایم بر حسب جنس

جنس

تفاوت میانگین

سطح معنی­داری

مرد(376/2)               زن (872/0)

504/1

001/0

 

نتایج مندرج در جدول (12) نشان می­دهد بین نمرات ارتکاب جرایم زنان و مردان تفاوت معنی­دار وجود دارد و مردان در مقایسه با زنان بیشتر مرتکب جرم می­شوند.

این مساله را می­توان از منظر تفاوت­های زیست­شناسانه و روانشناسانه و همچنین ابعاد جامعه­پذیری مردان نسبت به زنان، فرهنگ مردانه، فرصت­های محیطی بیشتر برای مردان، واگذاری مسئولیت به مردان، عاطفی بودن زنان، تفاوت در میزان اعتماد به نفس، نگرش نسبت به قانون، نگرش جامعه نسبت به زنان مجرم و تفاوت در میزان ریسک پذیری دو جنس تحلیل کرد. الگوهای جامعه­پذیری زنانه نشان می­دهند زنان از کودکی برای رفتارهای تربیتی و مادرانه در آینده تربیت می­شوند. انتقال نقش­ها به کودکان از طریق بازی، نوعی آماده­سازی برای نقش­های واقعی در جامعه است؛ از سوی دیگر مردان بخشی از تمایلات مجرمانه و خشونت­آمیز خود را از نقش­های کودکی خواهند آموخت؛ جامعه­ی مرد سالار به مرد خشن و زن مطیع نیاز دارد. از این­رو در اسباب بازی پسر بچه­ها تفنگ، ماشین پلیس و بازی­هایی چون پلیس بازی و... را به سهولت می­توان دید، که آن را امری بدیهی و وابسته به جنسیت قلمداد می­کنند؛ حال آنکه نظریه­های فمینیستی[28] آن را نوعی کلک پدرسالارانه­ی سنتی می­دانند؛ بر این اساس تربیت زنانه تابعی از فرهنگ یک جامعه است. در حافظه­ی جامعه­ی ایران مجرم یک «مرد» شناخته می­شود؛ در واقع رفتارهای مجرمانه از مردان سر می­زند؛ این موضوع را به صراحت می­توان در ادبیات رایج  کودکانه مانند؛ «آقا گرگه»، «آقا دزده»،«آقا پلیسه»، که نمونه­هایی از انتساب ویژگی­های خشن به مردان است مشاهده نمود.

5-7. بین نظرات پاسخ­گویان در متغیر هویت دینی با توجه به متغیرهای جمعیت شناختی(جنس، وضعیت تاهل، رشته تحصیلی، مدرک تحصیلی) تفاوت وجود دارد.

جدول(12): تحلیل واریانس چند راهه نمرات هویت دینی با توجه به متغیرهای دموگرافیک

منبع

مجموع مجذورات

درجه آزادی

میانگین مجذورات

F

سطح معنی­داری

جنس

549/1439

1

549/1439

046/6

014/0

وضعیت تاهل

003/46

1

003/46

193/0

661/0

مدرک تحصیلی

749/1273

2

875/636

675/2

070/0

رشته تحصیلی

861/867

2

931/433

822/1

163/0

نتایج مندرج در جدول (12) نشان می­دهد که بین نمرات هویت دینی بر حسب وضعیت تاهل، رشته تحصیلی، مدرک تحصیلی تفاوت معنی­دار وجود ندارد ولی تفاوت بین نمرات هویت دینی بر حسب جنس معنی­دار است.

 

جدول (13): آزمون زوجی مقایسه میانگین نمرات هویت دینی بر حسب جنس

جنس

تفاوت میانگین

سطح معنی داری

مرد(28/108) زن (84/112)

553/4-

014/0

 

نتایج مندرج در جدول (13) نشان می­دهد بین نمرات هویت دینی زنان و مردان تفاوت معنی­دار وجود دارد و زنان از هویت دینی بالاتری برخوردار بوده­اند.

دانشمندان علوم اجتماعی مانند سایر تمایزهای جنسی در این مورد این تفاوت نیز پاسخی کلی دارند که همان «جامعه پذیری جنسیتی» است. از دیدگاه جامعه شناسان نقش مادر دربرگیرنده­ی دین­داری است، زیرا شامل کارهایی چون آموزش سجایای اخلاقی به کودکان و مراقبت از سلامت جسمی و روحی سایر اعضای خانواده می­باشد. حتی برخی استدلال می­کنند چون اکثر زنان در بیرون از خانه کار نمی­کنند و بنابراین وقت بیشتری برای امور دینی و عبادت دارند بیشتر از مردان مذهبی هستند. اما شواهد تجربی چندانی برای این استدلال­ها در مورد تمایز جنسی در دین­داری وجود ندارد. با این حال جامعه­پذیری جنسیتی هیچ گاه دلیلی راستین برای تمایز جنسیِ مشاهده شده نیست. تمایز جنسی در دین­داری به طور مستقیم تابع تمایز جنسی در خطر کردن است. زنان به طور ذاتی بیش از مردان خطرگریز هستند، زیرا خطر پذیری، منفعت بسیار کمتری برای زنان دارد درست به همین دلیل است که مردان بیش از زنان مرتکب جرم می­شوند و دست به خشونت می­زنند. اگر مردان خطر پذیر­تر از زنان باشند و دین نیز ابزاری تکاملی برای به حداقل رساندن مخاطره باشد، بنابراین طبیعی است که زنان بیشتر از مردان مذهبی باشند. در همین راستا طبق بررسی­هایی که انجام شده است خطرگرایی فرد رابطه نیرومندی با دین­داری وی دارد و این نکته در مورد مقایسه­ی هم جنسان نیز صادق است. نه تنها زنان بیشتر از مردان خطر­گریز و مذهبی هستند مردان خطرگریز­تر نیز بیشتر از مردان خطر پذیر­تر مذهبی هستند و زنان خطرگریز­تر نیز بیشتر از زنان خطر پذیر­تر مذهبی هستند. تمایز جنسی در خطرگرایی، دین­داری و بزهکاری همگی پیامد مستقیم تمایز جنسی است. مردان در تمام حوزه­های زندگی به خطر کردن گرایش دارند زیرا روی­گردانی از خطر کردن برایشان پیامدهای ناخوشایندی دارد و سبب می­شود در عرصه­ی روابط بازنده شوند. دین و مذهب نیز حوزه­ای است که مردان بیش از زنان در آن اهل خطر کردن هستند.

بررسی جزییات پژوهش در رابطه­ با تجربه­ی افراد از بزهکاری و میزان دین­داری آن­ها نشان می­دهد که میزان ارتکاب جرایمی که برای آن­ها مجازات منصوص شرعی وجود دارد پایین­تر از جرایمی است که صرفا در قانون جرم انگاری و کیفر­گذاری شده است. به عبارت دیگر هراندازه میزان پایبندی دینی فرد افزایش یافته، کمتر مرتکب جرایمی از قبیل داشتن رابطه­ی جنسی با جنس مخالف بدون ازدواج، مصرف مشروبات الکلی، قمار کردن، روزه خواری در ملاء عام، ایجاد مزاحمت برای جنس مخالف، رابطه­ی جنسی با جنس موافق و سرقت اموال دیگران شده است. در حالی که در رابطه با جرایم و ناهنجاری­هایی از قبیل استفاده از محتوای پورن و سکسی، بیان کردن امور غیر واقعی برای ازدواج، استفاده از قرص­های اکس، فرار از خانه به علت مشکلات خانوادگی لزوما بین پایبندی دینی و ارتکاب این جرایم در همه­ی موارد رابطه­ی منفی معنا­داری وجود ندارد. این بدان معنا است که هرچند به واسطه­ی اصول کلی شرع بسیاری از رفتار­هایی که تجاوز به حق ا...، حق النفس و حق الناس است ممنوع دانسته شده و برای آن­ها مجازات دنیوی و یا اُخروی پیش بینی شده ولی اصولا افراد نسبت به رفتار­هایی که مستقیما توسط شارع جرم انگاری شده حساسیت بیشتری داشته و بر همین اساس هر اندازه میزان دین­داری آن­ها افزایش پیدا کرده از موارد ارتکاب این جرایم کاسته شده است.

6. پیشنهادات

با توجه به یافته­های پژوهش در خصوص رابطه­ی معنا­دار تمامی ابعاد هویت دینی با ارتکاب جرم، پیشنهادات کاربردی زیر برای دستگاه­های اجرایی و سیاست­گذار می­تواند مفید باشد:

- افزایش سهم رسانه­ها به­ویژه برنامه­های تلویزیونی در تقویت آموزه­های دینی با تاکید بر کلیه­ی ابعاد دین­داری و با تمرکز بر ابعاد پیامدی دین.

- دخیل کردن سازمان­های مردم نهاد و استفاده از شیوه­های جامعه­محور به منظور پیشگیری از بزهکاری به ویژه در ارتباط با جوانان.

- هماهنگ کردن فعالیت نهادهای مختلف در زمینه­ی پیشگیری از جرم و توجه به رویکرد چند نهادی.

- تهیه­ی بسته­های آموزشی ویژه با تاکید بر موضوعات مورد نیاز و الزامات روز در رابطه با اشکال نوین بزهکاری جوانان از قیبل فعالیت­های رایانه­ای، اینترنتی و شبکه­های اجتماعی.

- تدارک کلاس­های آموزش­های مذهبی با محوریت مسائل مبتلا به جوانان مانند موضوعات تشکیکی.

- ایجاد زمینه برای مطالعه­ی تطبیقی در حوزه­ی دین و نقش آن در پیشگیری از انواع جرم به صورت تفریدی.

- بستر سازی برای افزایش مشارکت جوانان در تهیه و تدارک برنامه­های مذهبی و همچنین همکاری آن­ها با نهادهای دولتی و مردم نهاد به منظور اثر بخشی بیشتر اقدامات پیشگیرانه.

- توجه بیشتر به ابعاد پیامدی و تجربی هویت دینی در برنامه ریزی­های فرهنگی و اجتماعی.

- ایجاد زمینه برای افزایش مطالعات والدین به عنوان اولین الگوی همانندی از طریق تدارک محتوای آموزشی خاص خانواده.

- افزایش روحیه­ی پرسش­گری و تفکر انتقادی در بین جوانان از طریق ترغیب آنان به بیان ایده­ها و افکار خود و نقد منصفانه­ی آراء و نظریات دینی.

- ارایه و معرفی الگوهای موفق دینی و علمی به منظور همانندسازی .


 

منابع؛
- پور مودت، خاتون و عارفی، ضرغام.(1392). «بررسی مقایسه­ای دین­داری و رابطه­ی آن با پرخاشگری در معتادین به مواد مخدر، معتادین در حال ترک و افراد غیرمعتاد»، فصلنامه­ی روان­شناسی سلامت. سال دوم، شماره 1.
- توسلی، غلامعباس. (1380). جامعه شناسی­دینی، تهران: انتشارات سمت.
- جان بزرگی، مسعود. (1392). «اثربخشی ارتقاء نگرش دینی بر رفتار مجرمانه جوانان». فصلنامه روان­شناسی و دین. سال ششم، شماره اول.
- حافظ نیا، محمد رضا. (1385). روش تحقیق در علوم انسانی، تهران: انتشارات سمت.
- حیدر نژاد، علی رضا. (1391).«بررسی میران دین داری و تاثیر آن بر بزهکاری- مطالعه موردی شهر مرزی زابل». مجموعه مقالات و سخنرانی­های اریه شده در همایش ملی شهرهای مرزی و امنیت، چالش­ها و رهیافت­ها، سیستان و پلوچستان: انتشارات دانشگاه سیستان و پلوچستان
- خدایاری فرد، محمد و همکاران. (1388). «رابطه دینداری و خودکنترلی پایین با استعداد سوء مصرف مواد در دانشجویان». فصلنامه رفاه اجتماعی. دوره نهم، شماره34: 130-115
- خسرو شاهی، قدرت ا... .(1393). مراحل سه گانه پیش گیری از جرم درآموزه­های قرآنی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- سراج زاده، حسین. (1384). چالش‌های دین و مدرنیته، چاپ دوم. تهران: انتشارات طرح نو.
- سراج زاده، سید حسین؛ پوریا فر، محمد رضا. (1387). «بررسی رابطه ی دین داری با احساس آنومی و کجروی در میان نمونه ای از دانشجویان». مجله مسائل اجتماعی ایران. سال شانزدهم، شماره 63.
- سراج زاده، سید حسین. (1383). «نیمه پنهان: گزارش نوجوانان شهر تهران از کجروی های اجتماعی و دلالت های آن برای مدیریت فرهنگی». مجله فلسفه و کلام، شماره 41.
- سلطانی نژاد، عبد الله و همکاران. (1392). «بررسی رابطه­ی جهت گیری مذهبی با رفتارهای خودکشی گرایانة سربازان». مجموعه مقالات و سخنرانی­های ارایه شده در سمینار سبک زندگی با محوریت سلامت. خراسان جنوبی: سازمان مرکزی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی بیرجند.
- صدری، جمشید؛ جعفری، علی رضا.(1388). «بررسی رابطه ی باورهای مذهبی با سلامت روان.مطالعه ی موردی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر».مجله علوم رفتاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر، سال دوم، شماره 3.
- طالبان، محمد رضا.(1380). «دینداری و بزه­کاری-معرفی و کاربرد همبستگی متعارف»، مجله اطلاع رسانی و کتابداری: نمایه پژوهش: شماره 20.
- علمی، محمود و حیدری، رضا. (1390). «رابطه پایگاه هویت و جرم در بین جوانان آذربایجان». فصلنامه مطالعات اجتماعی. شماره 26. 98-83.
- قاسمی، وحید و امیری اسفرجانی، زهرا. (1390). «تبیین جامعه شناسی تاثیر دینداری بر سرمایه اجتماعی درون گروهی» (مطالعه موردی شهر اصفهان)، جامعه­شناسی کاربردی، شماره دوم، صص 46-21.
- محسنی، علی رضا و نوروزی، مهدی. (1385). «بررسی تاثیر میزان دین داری در کاهش ارتکاب رفتار مجرمانه جوانان بزهکار و غیر بزهکار شهر بابل». مجله مطالعات جامعه شناختی جوانان. سال اول، شماره2، 191-169.
- محمدی، شهناز و دیگران. (1391). «بررسی رابطه ی عمل به باورهای دینی و میزان گرایش به اعتیاد». فصلنامه فرهنگ در دانشگاه اسلامی. سال دوم.شماره3، 444-425.
- نازکتبار، حسین و زاهدی، محمد جواد و نایبی، هوشنگ. (1385). «نقش دینداری در ممانعت از بزهکاری جوانان شهر تهران». فصلنامه رفاه اجتماعی. سال ششم، شماره22. 257-233.
- واخ، یوآخیم. (1387). جامعه شناسی دین، ترجمه جمشید آزادگان. تهران: انتشارات سمت.
- وبر. ماکس. (1385). دین، قدرت، جامعه، ترجمه احمد تدین. تهران: انتشارات هرمس.
- هاستینگس، رس. (1387). «دورنمای پیش گیری از بزهکاری، مسائل و چالش ها». ترجمه شهرام ابراهیمی. فصلنامه مطالعات پیش گیری از جرم، شماره7. 202-191.
- همیلتون، ملکم. (1381). جامعه­شناسی دین. مترجم: محسن ثلاثی. تهران: انتشارات تبیان.
- یزدان پناه، لیلا و همکاران. (1392). «بررسی رابطه ی نگرش به فساد اداری و دین داری- مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه شهید با هنر کرمان». مطالعات جامعه شناختی جوانان.سال چهارم، شماره دهم، 160-137.
 
- Baier, C. & Wright, B. (2001). "If you love me, keep my commandments": A meta-analysis of the effect of religion on crime. Journal of Research in Crime and Delinquency, 38,3-21.
- Baier, C. & Wright, B. (2001). "If you love me, keep my commandments": A meta-analysis of the effect of religion on crime. Journal of Research in Crime and Delinquency, 38,3-21.
- Bell, Daniel.(1992). "Crime as an American Way of Life".The Antioch Review .Vol. 50, No. 1/2, 50th Anniversary Issue (Winter - Spring, 1992), pp. 109-130
- Catherine Bell,(1992). religion, available at: https://books.google.com/books
- Chad Wick, B.A. & Top, B. L. (1993), "Religiosity and Delinquency among LDS Adoles cents. Journal for the Scientific Study of Religion, 32, N: 1 Evans", T., Cullen, F., Dunaway, R., &
- Burton, V. (1995). Religion and crime reexamined -the impact of religion, secular controls, and social ecology on adult criminality. Criminology, 33,195-224.
- Coleman c, Moynihan j .Understanding crime data: haunted by the dark figure, eptember 1996, PP 160..
- "Criminal Behaviour and Mental Health", Volume 8, Issue 3, pages 241–242, September 1998
- Henggeler, S. W. (1989). Delinquency in adolescence, Canada: Sage.
- Hindelang, M.J., T. Hirschi, and J.G. Weis. 1981. Measuring delinquency. Beverly Hills:Sage Publications
- Hirschi, T., and R. Stark.(1969)."Hellfireandd elinquency", Social Problems17 :202-213
- Holden George W., Williamson Paul Alan.(2014). Religion and Child Well-Being, Handbook of Child Well-Being,pp 1137-1169
- Holup, Nicole.2011. "Analysis of Religious Practices within Florida Prisons. Senior Seminar in the Interdisciplinary Social Sciences", ISS4935. April 15, 2011
- Litchfield, Alleh W.; Darwin, Thomas, L. & Doali, Bing. (1997), "Dimensions of Religiosity as Mediators of the Relations between Parenting and Adolescent Deviant Behavior", Journal of Adolescent Research, vol. 12.
- Logue, A. M. (1988). "Research on self control: an integration framework", Behavioral and Brain Science, 11. 666-709
- McCullough, M., Pargament, K., & Thorensen, C. (2000). Forgiveness: Theory, research, and practice. New York, NY: Guilford Press.
- Michael J. Montgomery, and Ronald G. Turner,2013 (GE_DER, RELIGIO_, A_D PRISO_ ADJUSTME_T OF OFFE_DERS). International Journal of Arts and Commerce Vol. 2 _o. 4, April 2013,.149-157
- Rummens, J. (1993). Personal Identity and Social Structure in Sint Maartin/Saint Martin: a Plural Identities Approach. York University
- Short, J. F., & Nye, I. F. (1957). Reported behavior as a criterion of deviant behavior. Social Problems, 5, 207-213.Thornberry, T. P., Lizotte, A. J., Krohn
- Sorenson, A & Brownfield, D. (1995). Adolescent drug use and a general theory of crime: an analysis of a theoretical integration. Journal of revue canadienne de criminology; Javier 1995, 19-37.
- Weinreich, P and Saunderson, W. (Eds) (2003). "Analysing Identity: Cross-Cultural, Societal and Clinical Contexts." London: Routledge
- Wilson and Richard J. Herrnstein (1985),Crime and Human Nature by James Q.. New York: Simon and Schuster, v23,issue2, 1985.
 
 
 
 
 
 
 
* استادیار گروه حقوق جزا و جرم­شناسی دانشگاه اصفهان: ghkho44@yahoo.com
** دانشجوی دکتری حقوق کیفری و جرم­شناسی دانشگاه علامه طباطبائی تهران، (نویسنده مسئول): hossein_javadi@gmail.com
[1]. برای مثال در فهرست موضوعی 28 گانه متن درسی جرم شناسی در برخی از کشور های پیشرو در این علم صرفا در 4 فهرست به دین اشاره شده است( ر.ک به رادنی استارک, ویلیام سیمز بن بریج دین، کجروی و کنترل اجتماعی، ترجمه علی سلیمی مجله علوم اجتماعی:روش شناسی علوم انسانی: بهار1379 شماره 2)
[2]. Selfreported Method
[3]. Other Control
[4]. زیمل در اثری به نام فلسفه مد مطرح می کند در شهرها به واسطه ی پیچیدگی زیاد، زمان کم و سرعت فراوان افراد فرد گرا می شوند. در نتیجه فرد گرا شدن شاخص های اعتبار اجتماعی یک مساله را کاهش می دهد و افراد نسبت به تفاوت ها بی تفاوت می شوند.
[5]. خودکنترلی عبارت است از تعارض درون فردی بین منطق و هوس،  بین شناخت و انگیزه و بین برنامه ریز درونی و عمل کننده بیرونی که غلبه ی قسمت اول هرکدام از این زوج ها بر قسمت دوم است(رچلین، 1995 به نقل از خدایاری فرد و همکاران،1385: 3)
[6]. برای مطالعه بیشتر ر.ک به خسروشاهی، قدرت ا..، مراحل سه گانه پیش گیری از جرم در آموزه های قرآنی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،1393
[7]. Ideological
[8]. Experimental
[9]. Rituals
[10]. Consequetial
[11]. Milton Friedman
[12]. Thomas Samuel Kuhn
[13]. برای مطالعه بیشتر ر.ک به
Mohammad Farajiha. & HOssein Javadi .Relegious Approach in Criminological Theoty, Indian J.Sci.Res. 4 (6): 025-032, 201
[14]. social capital
[17]. Michael J. Montgomery, and Ronald G. Turner
[18]. Analysis of Religious Practices within Florida Prisons(2011)
[19]. Holup, Nicole
[20]. Baier, C. & Wrigh
[21]. (If you love me, keep my commandments": A meta-analysis of the effect of religion on crime)
[22]. Dimensions of Religiosity as Mediators of the Relations between Parenting and Adolescent Deviant Behavior
[23]. Evans, T., Cullen, F., Dunaway, R., & Burton, V. (1995)
[24]. Religiosity and Delinquency among LDS Adoles cents
[25]. Chad Wick, B.A. & Top, B. L. (1993)
 .[26]برای مثال بیش از 90 درصد پژوهش­هایی که بایر و رایت (2001) بررسی کرده­اند، دارای همین ویژگی بوده است.
[27]. Bergern
[28]. برای مطالعه بیشتر ر.ک به رایجیان اصلی، مهرداد و جوادی، حسین. رویکردهای نظری به تبعیض علیه زنان  با تاکید بر جرم‌شناسی فمنیستی. مجله حقوقی دانشگاه اصفهان- سال دوم،شماره3، تابستان  91