Document Type : Research Paper
Author
Abstract
It is doubtless that murder is normally committed by an act. In the Iranian criminal law literature, criminal act with regard to murder has been divided into physical and non-physical act without precise definition and determination of criteria of these two acts. As a consequence, they are not clearly distinguished from each other. Hence, there are some criminal conducts that do not fall within these divisions. The reason is the considering hitting or non-hitting on victim's body and the type of injury as a measure of the distinction of these two acts. In the present essay, after defining and distinguishing the physical and non-physical acts, attempt has been made to classify the acts into physical and non-physical on the basis of the nature of the committed act, regardless of the result. In addition, hitting or non-hitting of the act on victim's body and physical and moral damage has been taken into account only in classifying the physical act.
Keywords
در مطالعه رفتار مرتکب در قتل عمدی، نوع فعل مجرمانه و نحوه ارتکاب آن، مورد تفکیک و بررسی قرار میگیرد. مراد از نوع فعل ارتکابی، ماهیت آن است که ناظر به ذات وجودی فعل است. از این منظر، فعل مجرمانه به دو نوع مادی و غیرمادی تقسیم میشود. لذا زمانی که بحث از فعل مادی یا غیرمادی میشود، با توجه به اینکه مادی یا غیرمادی بودن به نفس فعل ارتکابی و صرفنظر از طریقه ارتکاب مربوط میشود، بحث، ماهیتی و مربوط به نوع فعل است. در مقابل، نحوه ارتکاب فعل در قتل عمدی قرار میگیرد که ناظر به شکل ارتکاب فعل و طریقه رسیدن به نتیجه در قتل عمدی است که آن را میتوان به باواسطه یا تسبیبی و بلاواسطه یا مباشرتی تقسیم نمود. در نحوه ارتکاب، ماهیت فعل مورد بررسی قرار نمیگیرد، بلکه این طریقه ارتکاب فعل است که در عالم خارج بحث می شود. لذا بحث از نوع فعل، بحثی در ماهیت آن و بحث از نحوه فعل، بحثی در شکل ارتکاب است.
مقالة حاضر به بررسی نوع فعل ارتکابی در قتل عمدی میپردازد که همانطور بیان شد به فعل مادی و غیرمادی تقسیم میشود. این تقسیمبندی دارای آثار حقوقی و عملی است و با توجه به تفاوت در ماهیت، نتایج و طریقة اثبات که گاه تحقق قتل عمدی را نیز متأثر میکند، بررسی آن ضروری به نظر میرسد. اما معیار تقسیمبندی فوق چیست و چگونه میتوان فعلی را مادی یا غیرمادی دانست؟ آیا معیارهای ارائه شده در حقوق ایران تمامی انواع فعل در قتل عمدی را در بر میگیرد؟ آیا برخورد به جسم مجنیعلیه و نوع صدمة وارده، نوع فعل را مشخص میکند؟ آیا غیرمادی بودن صدمه، موجب غیرمادی بودن فعل نیز می شود؟ آیا میتوان افعال منجر به صدمات معنوی را صالح برای تحقق قتل دانست؟
در ادامه، برای پاسخ به این سؤالات و پرسشهای دیگری از این دست، ابتدا نوع فعل ارتکابی در قتل عمدی را بطور کلی مورد بررسی قرار میدهیم؛ سپس به تحقق قتل عمدی با فعل مادی و در نهایت به تحقق قتل عمدی با فعل معنوی خواهیم پرداخت.
1. نوع فعل ارتکابی در قتل عمدی
در تالیفات حقوقی، نوع فعل ارتکابی در قتل عمدی به مادی و غیرمادی (معنوی) تقسیم شده و تحقق قتل عمدی با هر یک به طور جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد[1]. اما معیار تقسیمبندی فوق چیست و چه نوع فعلی را میتوان مادی و یا غیرمادی دانست؟
حقوقدانان کیفری در تألیفات خود، این مطلب را مورد توجه قرار داده و کوشیدهاند، دو نوع فعل مذکور را مورد تعریف قرار دهند. برای مثال در مورد فعل مادی، برخی از آنان چنین نوشتهاند:
«فعل جانی ممکن است به صورت مادی و فیزیکی باشد به نحوی که بر بدن مجنیعلیه آثار مشخص و موثری بر جای گذارد» (صادقی 1382: 70).
«منظور [از فعل مادی] فعلی است که به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر بدن مجنیعلیه اثرگذار بوده و مرگ در نتیجه صدمات وارده به عضوی محقق می شود» (آقایی نیا 1384: 31).
«فعل مرتکب باید عملی مثبت و مادی همانند: سوزاندن، خوراندن و زدن باشد به عبارت دیگر لازم است که قاتل عملی مادی بر روی جسم مقتول انجام دهد» (سپهوند 1386: 38).
با توجه به تعاریف ارائه شده، میتوان دریافت که دو معیار برای شناسایی فعل مادی توسط این حقوقدانان معرفی شده است:
الف. برخورد با جسم مجنیعلیه (اصابت فعل ارتکابی به جسم او).
ب. ورود صدمة مادی به جسم مجنیعلیه.
همین ضوابط در تشخیص فعل غیرمادی نیز مورد استفاده حقوقدانان قرار گرفته است:
«گاه عمل ارتکابی بدون این که اثر ظاهری بر اندام فرد باقی گذارد، با ایجاد ترس، هراس، وحشت، اضطراب و هیجان در وی موجب مرگ یا ورود صدمه به وی میشود» (میرمحمد صادقی 1386: 55).
«هرگاه مرتکب با انجام فعلی بدون اینکه منتهی به صدمه جسمانی شود موجب مرگ او گردد عمل ارتکابی را می توان به عنوان رکن مادی قتل عمدی و در مصداق فعل غیرمادی لحاظ کرد» (آقایی نیا، پیشین 32).
«فعل معنوی فعلی است که بدون تماس جسمی جانی با مجنیعلیه واقع شده و اثری بر روی جسم مجنیعلیه باقی نگذارد» (پوربافرانی 1388: 21).
بر اساس این تعاریف میتوان فعل غیرمادی را به فعلی که بدون اصابت با جسم مجنیعلیه و با وارد آوردن صدمة معنوی موجب مرگ او گردد، تعریف نمود.
تیر زدن، خفه کردن، سم خوراندن، پرتاب کردن از بلندی، چاقو زدن و مانند آن، به علت اصابتی بودن و نیز وقوع مرگ بر اثر صدمة مادی، فعل مادی، و فریاد زدن، ترساندن و به هیجان انداختن، به علت عدم اصابت و نیز ورود صدمة معنوی، افعال غیرمادی دانسته شدهاند. در حقیقت در این معیار، مادی یا غیرمادی بودن ناظر به برخورد به جسم مجنیعلیه و نوع صدمة وارده دانسته شده است. این دو معیار به علتهای زیر قابل ایراد بوده و نمیتوانند معیار تمیز افعال مادی از معنوی شوند:
الف. یکی از خصوصیات هر تعریف علمی، جامع بودن و شمول آن بر تمامی مصادیق موجود است. در تعاریف ارائه شده، برخورد با جسم مجنیعلیه و ورود صدمة مادی، به عنوان ضابطة تشخیص فعل مادی و عدم برخورد به جسم مجنی علیه و ورود صدمه معنوی، ویژگی فعل غیرمادی دانسته شده است. این تعاریف، تمامی انواع قتل عمدی را در بر نمیگیرد. زیرا برخی افعال منجر به مرگ، بدون آنکه واجد هر دو ویژگی گفته شده برای افعال مادی یا غیرمادی باشند، از هرکدام از ویژگیهای ارائه شده برای آن افعال، واجد یک ویژگی و فاقد ویژگی دیگر هستند. برای مثال، برخی افعال که به جسم مجنیعلیه برخورد میکنند، با صدمة معنوی موجب مرگ می شوند: مانند پرتاب مجنیعلیه از بلندی و مرگ وی در اثر ترس از اصابت به زمین یا تیرخوردن مجنیعلیه و مردن او در اثر ترس و شوک از دیدن وضعیت خونریزی خود.
ملاحظه میشود در این دو نمونه، فعل به جسم مجنی علیه برخورد کرده است، اما صدمة وارده معنوی است و نه مادی و لذا نمیتوان آن را ذیل عنوان فعل مادی بر اساس تعاریف فوق قرار داد. از طرف دیگر، با توجه به اینکه فعل به جسم مجنیعلیه برخورد کرده است و نظر به منوط کردن تحقق فعل غیرمادی به عدم اصابت به جسم مجنیٌعلیه در تعاریف فوق، این نوع از فعل، فعل غیر مادی نیز نخواهد بود.
از طرف دیگر، برخی دیگر از افعال ارتکابی نیز علیرغم عدم اصابت به جسم مجنیعلیه، موجب صدمة مادی میشوند: مانند ترساندن مجنیعلیه در فراز بلندی و سقوط و برخورد وی به زمین و مرگ او، که این مورد نیز بر اساس معیارهای فوق، فعل غیرمادی محسوب نخواهد شد. زیرا هرچند فعل به جسم او اصابت نکرده است، اما با توجه به مادی بودن صدمه، یکی از ارکان تعریف فعل غیرمادی مفقود بوده و نمیتوان آن را فعل غیرمادی دانست. از طرف دیگر، این نمونه، فعل مادی نیز نخواهد بود. زیرا رفتار مرتکب در آن به بدن مجنیعلیه برخورد نکرده است؛ درحالیکه اصابت به جسم قربانی از ویژگیهای فعل مادی دانسته شده است.
در حقیقت این دو دسته کلی از افعال منجر به قتل در هیچ کدام از تعاریف فوق الذکر قرار نخواهند گرفت. زیرا در هر کدام از آنها تنها یکی از عناصر تعریف فعل مادی و غیرمادی وجود دارد و لذا قابل تطبیق بر هیچیک از فعل مادی یا غیرمادی نخواهند بود.
ب. همانطور که از متن مقاله پیداست، محل نزاع، بررسی رفتار مرتکب به عنوان جزء اول عنصر مادی است؛ در حالیکه بحث از وارد آمدن صدمة مادی یا معنوی، ناظر بر عنصر نتیجه بوده که جزء دیگری از عنصر مادی است و لحاظ کردن این جزء در تعریف فعل، خلط بحث نتیجه در رفتار مرتکب است. به عبارت دیگر، با تعیین نوع صدمه، نمیتوان به مادی یا معنوی بودن فعل حکم داد و نوع فعل و صدمه هرکدام جدای از دیگری قابل تقسیم و تفکیک میباشند.
از لحاظ تحلیلی نیز، مادی یا غیرمادی بودن فعل، مستلزم تعیین نحوة برخورد با جسم مجنیعلیه و نیز نوع صدمة وارده نمیباشد و چه بسا فعل، مادی باشد، در حالیکه صدمة وارده، معنوی باشد. درحقیقت در آن حالت، باید صدمه و فعل را به مادی و معنوی تقسیم نمود و نه رفتار مرتکب را.
از طرف دیگر، چه بسا افعال کاملاً یکسان، به طرق مختلف موجب مرگ مجنیعلیه گردند که در آن حالت نیز اطلاق فعل مادی یا غیرمادی بر آن رفتار، با توجه به یکسان بودن افعال، منطقی نخواهد بود. برای مثال می توان دو حالت جداگانة کاملاً یکسان از تیراندازی به دو شخص را در نظر گرفت که در یکی، تیراندازی منجر به برخورد به مجنیعلیه و مرگ وی شود و درحالت دیگر که پس از تیراندازی، مجنیعلیه از ترس قالب تهیکند؛ بدون آنکه تیر به وی اصابت نماید. اگر تعاریف مذکور در فوق را لحاظ کنیم، در حالت اول، فعل مادی و در حالت دوم غیرمادی است. زیرا در اولی تیر به مجنیعلیه برخورد و با صدمة مادی موجب مرگ او شده است، در حالیکه در حالت دوم، صدمة معنوی مرگ را سبب شده است، بدون آنکه تیر به بدن قربانی بنشیند. بدیهی است که در این مثال، رفتار دو مرتکب کاملاً یکسان بوده و هیچ تفاوتی با هم ندارد و با همانندی رفتار، صحبت از اختلاف نوع فعل پذیرفتنی نیست؛ خصوصاً اینکه مرتکب با تیراندازی از فعل خود فارغ شده و موارد بعدی مانند برخورد یا عدم برخورد و نیز نوع صدمة وارده، تاثیری در تغییر نوع فعل او نخواهد داشت.
در حقیقت در این مثال و مثالهای بسیار دیگر از این دست، تنها این صدمه است که در یکی مادی و در دیگری غیرمادی است و همانطور که بیان شد، نوع صدمه، عامل تعیین کنندة نوع فعل نیست.
مشکل لحاظ کردن نوع صدمه در تعیین نوع فعل، در قتلهایی که رفتار واحد مرتکب، موجب نتایج متعدد مادی و معنوی میشود نیز لاینحل باقی خواهد ماند. زیرا در آن حالت، با فعل واحد صدمات متعدد مادی و معنوی قابل تصور است که تعیین نوع فعل بر اساس تعاریف فوق را با مشکل مواجه میکند. برای مثال اگر فردی در یک مکان عمومی و به قصد قتل، بمبی کار گذارد و پس از منفجر شدن آن، عدهای در اثر صدمة ناشی از انفجار و برخی دیگر در اثر ترس و فشار روانی کشته شوند، فعل مرتکب مادی است یا غیرمادی؟
در این حالت، فعل از یک طرف با برخورد به جسم برخی قربانیان و صدمة مادی و از طرف دیگر با عدم برخورد به جسم برخی دیگر و تنها با صدمة معنوی، موجب مرگ شده است و بدیهی است با توجه به وحدت عمل مرتکب، در آن واحد نمیتوان هم فعل را مادی و هم غیر مادی دانست.
ج. در تعریف فعل به مادی و غیرمادی، علاوه بر نوع صدمه، برخورد یا عدم برخورد به جسم مجنیٌعلیه نیز در تعریفات حقوقدانان لحاظ شده است. در حالیکه علاوه بر وجود اشکال فوق در مورد عدم ارتباط بین نوع فعل و برخورد یا عدم برخورد به جسم قربانی که شرح آن گذشت، باید گفت این قید نیز در تعریف نوع افعال زاید است؛ زیرا حتی برخورد یا عدم برخورد، صرفنظر از عدم ارتباط بین نوع با فعل، با نوع صدمة وارده نیز رابطه الزامآوری ندارد. به عبارت دیگر نمیتوان قائل به این نظر شد که فعل اصابتی، لزوماً نتیجه مادی و فعل غیراصابتی، نتیجه معنوی به بارخواهد آورد. بلکه چه بسا فعل، اصابتی باشد؛ در حالیکه صدمه، معنوی باشد (مانند تیراندازی به بدن مجنی علیه و مرگ او در اثر ترس) و نیز چه بسا فعل، غیراصابتی باشد در حالیکه صدمة معنوی موجب مرگ قربانی گردد (مانند ترساندن مجنیٌعلیه و زمین خوردن و مرگ وی در اثر برخورد با زمین).
همچنین اگر نوع صدمه را در نوع فعل لحاظ کنیم، برای تعیین نوع برخی افعال باید تا زمان وقوع مرگ و تعیین علت آن، تعیین نوع فعل را به تأخیر اندازیم؛ در حالیکه فعل مذکور بهطور کامل واقع شده و مرتکب از آن فارغ شده است. مثلاً در حالتی که فردی بر اثر پرتاب شدن از فراز یک ساختمان بلند فوت کند، باید تا زمان مشخص شدن نوع صدمه منجر به مرگ (مثلاً مرگ در اثر برخورد به زمین یا سکته ناشی از ترس) صبر کرده و آنگاه در مورد مادی یا غیرمادی بودن فعل نظر دهیم.
با این توضیحات به نظر میرسد معیارهای ارائه شده، تنها ناظر به نوع صدمة وارده هستند و نه ماهیت فعل ارتکابی و تمامی اشکالات گفته شده، ناشی از خلط نوع صدمه و برخورد، در نوع فعل میباشد. لذا بهتر آن است که در تعریف فعل مادی و فعل معنوی، اصابت به جسم قربانی و صدمة وارده را کنار گذاشته و ماهیت فعل را در نظر بگیریم. به عبارت دیگر، رفتار مرتکب را به صورت جدای از نتیجه بررسی کرده و آن را مورد بحث قرار دهیم. مطابق این ضابطه فعل مادی به فعلی گفته میشود که بروز و ظهور عینی و خارجی داشته و قابل درک با حواس (محسوس) باشد.[2] در حقیقت این تعریف ناظر به ماهیت فعل است و نه اصابت و صدمه. لذا افعالی مانند ترساندن، شمشیر کشیدن، خفه کردن و چاپ اعلامیة دروغین فوت فرزند دیگری، صرفنظر از اینکه مرگ واقع شده بوسیلة آنان در اثر صدمة مادی یا معنوی باشد، همگی فعل مادی محسوب خواهند شد. زیرا شمشیر کشیدن، داد زدن، خفه کردن، ترساندن و یا دادن خبر دروغ و نیز چاپ اعلامیه، همگی مادی و محسوس میباشند، هرچند برخی به جسم مجنیعلیه اصابت کرده و برخی بدون اصابت با جسم، موجب مرگ او شوند.[3] با پذیرفتن این نظریه، مشکل عدم شمول تعریف فعل مجرمانه در قتل عمدی بر برخی مصادیق آن، برطرف شده و تمامی انواع قتل عمدی مشمول تعریف فوق قرار خواهند گرفت؛ زیرا در این ضابطه، فعل مادی از نقطهنظر ماهیت فعل و نه نتیجه، تعریف شده است. امری که موجب میشود تمامی صورتهای خارج از تعریف فعل در قتل عمدی، در این تعریف جایگیرند. مطابق این تعریف میتوان به تعریف فعل معنوی نیز پی برده و هر فعلی که عینیت نداشته و قابل درک با حواس انسان نباشد (غیرمحسوس) را فعل معنوی دانست.[4] در ادامه و در دوگفتار جداگانه، تحقق قتل عمدی با افعال مادی و معنوی را پی خواهیم گرفت.
2. تحقق قتل عمدی با فعل مادی
همانطور که بیان شد، فعل مادی عبارت است از فعلی که بروز و ظهور عینی و خارجی یافته و محسوس باشد. مانند چاقو زدن، شلیک کردن، خفه کردن با دست، پرتاب کردن از بلندی، ریختن سم در غذا، فریاد زدن، سلاح کشیدن و مانند آن. در تمامی مثالهای گفته شده، فعل مرتکب ظهور خارجی داشته و محسوس است. اما تمامی مصادیق این نوع فعل، به صورت یکسان منجر به مرگ قربانی نمیشوند؛ بلکه برخی با اصابت به جسم قربانی و برخی دیگر بدون اصابت به آن، مرگ قربانی را رقم میزنند. با توجه به این دستهبندی، میتوان دریافت تمامی افعال صالح برای تحقق قتل عمدی، مادی بوده و تنها از منظر برخورد یا عدم برخورد به جسم مجنیعلیه و نیز نوع صدمة وارده، ذیل عنوان فعل مادی قابل تقسیمبندی میباشند. به عبارت دیگر برخورد یا عدم برخورد به جسم قربانی و نیز نوع صدمة وارده، نوع فعل را تغییر نداده و تنها موجب تفکیک انواع مختلف فعل مادی از هم میشود. در ادامه، افعال مادی را به اعتبار برخورد یا عدم برخورد به جسم مجنیعلیه، به دو دسته فعل اصابتی و فعل غیراصابتی تقسیم کرده و هر یک را جدا گانه بررسی مینماییم:[5]
1-2. فعل اصابتی: این نوع از فعل، علاوه بر بروز و ظهور عینی و خارجی که خاص افعال مادی است، به جسم مجنیٌعلیه برخورد کرده و موجب مرگ وی میشود. تیر زدن، سم خوراندن، خفه کردن، سر بریدن، مجروح کردن، در آب انداختن و مثالهای بسیار دیگر، همه در این دسته از افعال مادی جای میگیرند. در تمامی مثالهای فوق، فعل ارتکابی با اصابت بر جسم مجنیعلیه، مرگ وی را به دنبال خواهد داشت. ارتکاب فعل بهصورت مباشرتی یا تسبیبی یا همان باواسطه و بلاواسطه نیز تفاوتی ندارد. مثلاً در حالت تیراندازی و خفه کردن، عمل مرتکب بهصورت مباشرتی و در مثالهایی مانند آلوده کردن آب یا غذای مجنیعلیه با مواد سمی، بهصورت تسبیبی موجب مرگ وی میشود. در فقه امامیه نیز با ذکر این مطلب که در ادلة فقهی، عنوان مباشر و سبب به کار نرفته و صرف صدق عنوان قتل عمدی و صرف نظر از طریقه ارتکاب آن، کفایت میکند، به این مطلب تصریح شده است (نجفی 1981: 19) [6].
دقت در افعال مادی اصابتی نیز نشان میدهد که این افعال نیز به اعتبار نوع صدمه وارده که منجر به مرگ مجنیعلیه میشود، به دو قسمت قابل تقسیماند:
1-1-2. فعل اصابتی منجر به صدمة مادی: در این نوع از افعال مادی، عمل مرتکب با اصابت به جسم مجنیعلیه، سبب ایجاد صدمة مادی و در نهایت مرگ مجنیعلیه میشود. صدمة مادی نیز صدمهای است که به صورت خارجی و عینی ظهور و بروز یافته و قابل رؤیت در جسم مجنیعلیه (اعم از قسمتهای خارجی و داخلی) باشد. این نوع از فعل، شایعترین فعل در تحقق قتل عمدی به شمار میرود و اکثر قتلهای واقع شده، از نوع اخیر هستند[7]. تیراندازی به بدن فرد، خفه کردن وی، انداختن وی در چاه، سم خوراندن به وی و مثالهای بسیاری از این نوع، همگی از جمله این نوع از فعل مادی میباشند که در آنها، فعل ارتکابی قاتل پس از برخورد با جسم مجنیعلیه، روی آن اثر فیزیکی گذاشته و همین امر موجب مرگ وی میشود. در معاینه جسد در این حالت، اثر عمل قاتل، در بدن قربانی هویدا بوده و رابطه فعل قاتل و مرگ قربانی قابل تشخیص خواهد بود.
2-1-2. فعل اصابتی منجر به صدمة معنوی: در این حالت، فعل ارتکابی علاوه بر مادی بودن، به جسم مجنیعلیه نیز اصابت میکند؛ ولی صدمة منجر به مرگ، مادی نبوده، بلکه معنوی است. صدمة معنوی، صدمهای است که موجب آسیب و لطمه بر سیستم روانی و عصبی مجنیعلیه و نهایتاً مرگ وی میشود، بدون آنکه به صورت مادی و محسوس در جسم او اثر گذارد. برای مثال در صورتی که قاتل، قربانی را از پشت بام یک عمارت به پایین پرتاب کند و قربانی قبل از تماس با زمین و در طول سقوط، در اثر ترس فوت نماید، فعل مادی اصابتی منجر به صدمة معنوی رخ داده است، زیرا دست زدن و پرتاب کردن مجنیعلیه، از جمله افعال مادی اصابتی و مرگ در اثر ترس، از جمله صدمات معنوی است. همینطور است در صورتی که مجنیعلیه مورد تیراندازی قاتل قرار گرفته است، در اثر دیدن وضعیت تیرخوردگی و خونریزی خود، از ترس قالب تهیکند.[8] باید دانست، این نوع از فعل مادی از شمول ماده 501 قانون مجازات اسلامی خارج است؛ زیرا برای شمول آن ماده، رفتار مرتکب، باید به جسم قربانی اصابت نکرده و قربانی تنها به واسطة خود عمل و نه در اثر اصابت آن بر جسم او، فوت کند. استفاده قانونگذار از مثالهای مذکور در صدر ماده نیز نشان میدهد رفتار مرتکب بدون برخورد فیزیکی، موجب مرگ قربانی میگردد.[9] سلاح کشیدن یا برانگیختن حیوانی به سوی مجنیعلیه یا به تعبیر قانونگذار، هرکار دیگری که موجب هراس او شود، از جمله افعال مادی غیراصابتی هستند که در مبحث آینده بررسی خواهند شد. لذا تحقق قتل عمدی با فعل مادی اصابتی منجر به صدمهی معنوی را باید در حدود بندهای سه گانه ماده 290 قانون مجازات اسلامی مورد بررسی قرار داد.
2-2. فعل غیراصابتی: نوع دوم از افعال مادی، فعل مادی غیراصابتی است. در این نوع از فعل، عمل مرتکب به صورت مادی و محسوس ارتکاب یافته است؛ اما این عمل، بدون اصابت فیزیکی با جسم مجنیعلیه، موجب مرگ وی میگردد. همانطور که ذکر شد، این نوع از افعال را برخی حقوقدانان (آقایی نیا، پیشین 32؛ صادقی، پیشین 70؛ میرمحمدصادقی، پیشین 55)، افعال غیرمادی و برخی دیگر (پوربافرانی، پیشین 21)، فعل معنوی نامیدهاند. با توجه به مباحث و استدلالهای بیان شده این نوع فعل را باید فعل مادی غیراصابتی دانست. زیرا همانطور که گفته شد، بطور کلی فعل را باید به مادی و معنوی تقسیم نمود. فعل مادی نیز فعلی است که دارای بروز و ظهور خارجی بوده و محسوس است. در مثالهایی مانند ترساندن، شمشیر کشیدن، چاپ اعلامیة ترحیم دروغین و مانند آنها، که این حقوقدانان آنها را غیرمادی دانستهاند، فعل مادی یعنی فعلی قابل رؤیت و محسوس، از جانب قاتل انجام گرفته است و تنها این صدمة وارد بر مجنیعلیه است که ممکن است بصورت معنوی باشد. در تمامی این موارد، مرتکب مبادرت به انجام یک حرکت ارادی از اعضای خود، که ویژگی تمامی افعال مادی است،[10] نموده است و بدیهی است از این منظر، تفاوتی بین این حالات و نمونههای دیگر فعل مادی وجود ندارد. دقت در برخی تألیفات حقوقی نیز نشان میدهد برخی از حقوقدانانی که ترساندن و شمشیر کشیدن و مانند آنها را از جمله افعال غیرمادی دانستهاند، سِحر و جادو را نیز در همین دسته جای داده اند (آقایی نیا، پیشین 34 ؛ صادقی، پیشین 70). درحالیکه این دو نوع از افعال، تفاوت ماهوی با هم داشته و قابل جمع در یک دسته نمیباشند.[11] در تقسیمبندی افعال، ابتدا باید به رابطة بین قاتل و فعل ارتکابی وی توجه کرده و سپس به اصابتی و غیراصابتی بودن این فعل به بدن مجنیعلیه و نهایتاً به نتیجة حاصله توجه نمود. ترساندن، شمشیر کشیدن، چاپ آگهی و مانند آن، همگی به علت بروز و ظهور خارجی، از جمله افعال مادی میباشند؛ زیرا به صورت مادی و عینی قابل رؤیت و حسشدن هستند و البته به علت عدم تماس با جسم مجنیعلیه، آنها را باید افعال مادی غیراصابتی دانست. در حقوق آمریکا (Gardner 1999: 35 ; Lafave 2000: 664) و انگلستان (Smith & Hogan 1992: 345-346) نیز چنین افعالی، صالح برای تحقق قتل عمدی دانسته شدهاند.
این نوع فعل نیز به اعتبار نحوه حصول نتیجه، خود به دو قسمت تقسیم میشود:
1-2-2. فعل غیراصابتی منجر به صدمة مادی: در این حالت از فعل، علیرغم مادی و غیراصابتی بودن، صدمة وارده بر جسم مجنیعلیه فیزیکی و مادی بوده و همین موضوع موجب مرگ وی میشود. برای مثال در صورتی که مرتکب در بالای آپارتمانی بلند، مجنیعلیه را بترساند و در اثر این ترس، وی به پایین پرتاپ شده و در اثر برخورد با زمین بمیرد یا مرتکب در تاریکی شب، قربانی را بترساند و در اثر این ترس، او زمین خورده و کشته شود، علیرغم غیراصابتی بودن فعل ارتکابی، صدمة وارده مادی بوده و بر جسم قربانی اثر مادی و قابل رؤیت بر جای میگذارد. به نظر میرسد ماده 499 قانون مجازات اسلامی مربوط به همین نوع از فعل باشد. به موجب این ماده: «هرگاه کسی دیگری را بترساند و آن شخص در اثر ترس بیاختیار فرار کند یا بدون اختیار حرکتی از او سر بزند که موجب ایراد صدمه بر خودش یا دیگری شود، ترساننده حسب تعاریف جنایات عمدی و غیرعمدی مسئول است». زیرا در این حالت نیز، رفتار مرتکب، ترساندن است که عملی مادی و غیراصابتی میباشد و این عمل، موجب صدمة مادی بر جسم قربانی بر اثر پرتاب کردن یا به درون چاه افتادن میشود. همانطور که اشاره شد، این نوع از فعل، یعنی فعل مادی غیراصابتی منجر به صدمة مادی، مشمول ماده 499 بوده و از شمول ماده 501 ق.م.ا خارج است؛ زیرا قانونگذار در ماده 501 ق.م.ا، پس از طرح مسأله در مورد ترساندن قربانی، مقرر نموده است «... و بر اثر این ارعاب شخص بمیرد...» که ظهور در حالتی دارد که مرگ در اثر خود ترس رخ دهد و نه حالتی که ترس، موجب صدمة مادی شود و آن صدمه، مرگ را به وجود آورد.
2-2-2. فعل غیراصابتی منجر به صدمة معنوی[12]: در این حالت از فعل، مرتکب با انجام فعلی غیراصابتی مانند ترساندن، به هیجان شدید انداختن و مانند آن، موجب بروز فعل و انفعالاتی در دستگاه عصبی و روانی قربانی و نهایتاً مرگ وی میشود. در حقیقت، در اثر فعل مرتکب، بر سیستم روانی و عصبی مجنیعلیه آسیب وارد آمده و در اثر همین آسیب او فوت میکند. مانند ترساندن فردی در تاریکی و فوت او در اثر ترس، چاپ اعلامیه دروغین فوت فرزند کسی و مرگ او، اعلام خبر دروغ به فردی با غیرت مبنی بر انجام عمل منافی عفت توسط یکی از نزدیکان او، اعلام خبر دروغ به یک زن مبنی براینکه شوهرش همسر دیگری دارد، دادن خبر دروغ قبول شدن فرزند کسی در کنکور با علم به بیماری قلبی او و در نتیجه به هیجان افتادن و وقوع مرگ آنها[13].
در فقه امامیه نیز این موضوع مورد اعتنای فقها قرار گرفته است. فقها عمدتاً از این نوع از فعل، در حالت ترساندن شخصی توسط دیگری با فریاد زدن بحث کردهاند[14]. صاحب جواهر پس از طرح مسأله در مورد فریاد کشیدن مرتکب روی انسان بالغ، ضمان را منتفی دانسته است، مگر آنکه علم به وجود رابطة استناد حاصل گردد (نجفی، پیشین 57). برخی دیگر از فقها، موضوع را با توجه به وضعیت مجنیعلیه به دو حالت تقسیم کرده و در حالت ترساندن فرد بالغ، اصل را بر عدم ضمان دانسته و مدعی را نیازمند اثبات رابطه استناد میدانند؛ در حالیکه در مورد ترساندن صغیر، مریض و فرد ترسو، اصل را بر ضمان گذاشته و عدم وجود رابطة استناد را نیازمند اثبات دانستهاند (الموسوی الخمینی، پیشین 562-561). در مقابل، برخی دیگر از فقهای معاصر بدون اشاره به وضعیت مجنیعلیه و در هرحال، در صورت اثبات رابطة استناد، حکم به ضمان مرتکب صادر نمودهاند (خویی 1396: 227)[15]. مشاهده میشود که نظر فقها در این مورد ماهیتاً اختلافی با هم نداشته و اختلاف آنها، تنها در مورد اثبات رابطة استناد بین ترساندن و مرگ مجنیعلیه است که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت. همین اختلاف، بین فقهای اهل سنت نیز وجود داشته و برخی از آنها با توجه به عدم اثبات رابطة استناد، قتل با این نوع افعال را قابل تحقق نمیدانند[16]. به هرحال قانونگذار نیز با پیروی از فقهای شیعه اقدام به وضع ماده 501 قانون مجازات اسلامی نموده است که به موجب آن: «هرگاه کسی به روی شخصی سلاح بکشد یا حیوانی مانند سگ را به سوی او برانگیزد یا هر کار دیگری که موجب هراس او میگردد مانند فریاد کشیدن یا انفجار صوتی انجام دهد و بر اثر این ارعاب، شخص بمیرد یا مصدوم گردد حسب مورد بر اساس تعاریف انواع جنایات به قصاص یا دیه محکوم میشود».
دقت در ماده فوق نشان میدهد اولاً مرگ مندرج در آن، در اثر فعل مادی غیراصابتی منجر به صدمات معنوی است و نه انواع دیگر فعل. زیرا قانونگذار پس از طرح مسأله مقرر داشته: «... و بر اثر این ارعاب شخص بمیرد...» که ظهور در صدمة معنوی مجنیعلیه و وقوع مرگ در اثر این نوع صدمه دارد. خصوصاً آنکه همانطور گفته شد؛ ماده 499 قانون مجازات اسلامی، حاکم بر افعال غیراصابتی منجر به صدمات مادی است.
دوم آنکه موارد مذکور در ماده تمثیلی بوده و هر نوع صدمة معنوی دیگر مانند به هیجان افتادن شدید، چاپ اعلامیة فوت دروغین و دادن خبر غمناک به دیگری را نیز در بر میگیرد (آقایینیا، پیشین 34-32؛ میرمحمد صادقی، پیشین 58 ؛ پوربافرانی، پیشین 21) [17]. خصوصاً آنکه حتی بر فرض آن که این موارد را از شمول ماده 501 خارج بدانیم، کماکان شمول ماده 290 ق. م. ا و بندهای آن، بر این موارد ممکن خواهد بود. در هرحال قانونگذار ایران، افعال مادی غیراصابتی را نیز به عنوان رفتار مرتکب در قتل عمدی مورد پذیرش قرار داده است.
اما آنچه اعمال مادة 501 و حتی 499 قانون مجازات اسلامی را با مشکل مواجه میکند، بحث اثبات رابطة علیت است. به عبارت دیگر، اثبات اینکه ترساندن یا هرکار غیراصابتی دیگر، موجب فعل و انفعالات درونی و صدمة معنوی قربانی شده است، از موارد مشکل و قابل تأمل است. در حالت وارد آمدن صدمة معنوی، با توجه به اینکه فعل مرتکب اثر فیزیکی و خارجی روی جسم قربانی بر جای نمیگذارد[18]، اثبات اینکه فعل مرتکب موجب مرگ وی گشته، بسیار مشکل است و درست به همین علت، فقها در بحث از ترساندن شخص و کشتن او، بر وجود اثبات رابطة استناد تأکید مضاعف کردهاند. از میان آنها مرحوم آیه الله خویی صراحتاً مقرر داشته است: «این حکم [حکم ضمان صیحه زننده]، در صورتی است که علم به استناد مرگ به فریاد حاصل شود و در غیر این صورت ضمانی بر مرتکب نیست» (خویی، پیشین 227). ایشان سپس در تعلیل فتوای خود مقرر میدارند: «زیرا در فرض وقوع قتل در این حالت، علم به استناد مرگ در اثر فریاد مرتکب حاصل نشده است و در این حالت، موجبی نه برای قصاص و نه دیه نمیباشد» (همان) [19].
صاحب جواهر نیز پس از بحث در مورد تحقق یا عدم تحقق قتل عمدی با صیحه زدن مرتکب، خصوصاً در مواردی که غالباً کشنده نیست، ملاک را احراز رابطة استناد دانسته و صرف همزمانی و تقارن میان صیحه و مرگ مجنیعلیه را کافی برای تحقق مسئولیت ندانستهاند (نجفی، پیشین 58)[20]. در این حالت، در صورت شک در رابطه استناد نیز، مسئولیت مرتکب منتفی است و تنها زمانی که علم به وجود این رابطه حاصل شود، میتوان مرتکب را مسئول دانست (همان).[21]
بحث عدم انتساب مرگ به صدمات معنوی، موجب اختلاف نظر بین حقوقدانان مختلف شده و برخی این نوع صدمات را صالح برای تحقق قتل عمدی دانسته و برخی دیگر اثبات این امر را ممکن ندانستهاند. در حقوق فرانسه برخی با توجه به عدم اثبات رابطه سببیت میان این نوع افعال و مرگ، صلاحیت اینگونه افعال را برای تحقق قتل، مورد پذیرش قرار ندادهاند (ر.ک. پرادل 1386: 44)[22]. همین نظر توسط برخی حقوقدانان داخلی نیز پذیرفته شده و برخلاف دیگر حقوقدانان ایرانی که صلاحیت این نوع افعال و صدمات را برای تحقق قتل عمدی مورد پذیرش قرار دادهاند (صادقی، پیشین 73-72؛ میرمحمد صادقی، پیشین 57-56؛ آقایی نیا، پیشین32؛ پوربافرانی، پیشین 22)، صدمات معنوی را برای تحقق قتل عمدی صالح ندانستهاند (آزمایش 1375: 139 -138؛ پاد 1385: 39؛ گلدوزیان 1383: 62). در حقوق انگلستان، برخی حقوقدانان معتقدند با وجود اینکه عقیدة نویسندگان قبلی این کشور بیشتر تمایل به عدم قبول این نوع از افعال به عنوان رفتار مرتکب در قتل عمدی داشت، ولی در حال حاضر این نظر تعدیل شده و این نوع افعال را نیز صالح برای تحقق قتل میدانند (Smith & Hogan, Op.Cit 344) . در حقوق ایالات متحده آمریکا نیز از این موضوع بحث شده و حقوقدانان آمریکایی استفاده از کلمات را نیز در صورتی که از طریق ترساندن و ایجاد شوک، موجب مرگ مجنیعلیه شوند، صالح برای تحقق قتل عمدی دانستهاند(Lafave, Op.Cit 664). مانند جایی که شخصی در گوش زنی که دارای بیماری قلبی است و با علم به بیماری او، فریاد بزند که پسرت مرده است و در اثر این عمل زن فوت کند (Ibid). همین امر مورد پذیرش حقوقدانان مصری و لبنانی نیز قرار گرفته و تحقق قتل عمدی با این نوع از افعال را مورد پذیرش قرار دادهاند (ر.ک. نجیبحسنی 1992: 333؛ جندی عبدالمالک، بی تا 690).
به نظر میرسد تمامی نظراتی که صدمات معنوی را صالح برای تحقق قتل عمدی نمیدانند، نه از باب صلاحیت نداشتن واقعی این صدمات و بلکه تنها به این دلیل است که در صدمات معنوی، به علت اینکه مرگ در اثر فعل و انفعالات داخلی و تاثیر بر سیستم روانی و عصبی قربانی حادث میشود، اثبات علمی بین رفتار مرتکب و صدمة حاصله مشکل بوده و قطعی نیست. در غیر اینصورت و در صورت اثبات رابطة استناد، نوع فعل ارتکابی اهمیتی نداشته و افعال منجر به صدمة معنوی نیز میتوانند موجب تحقق قتل عمدی شوند. به هرحال در حقوق ایران، هرچند نظر به مواد قانونی مربوطه، مانند ماده 501 ق.م.ا، قانونگذار، ترساندن و افعال مادی غیراصابتی دیگر را صالح برای تحقق قتل عمدی دانسته است، اما باید گفت، تنها در صورت اثبات قطعی مرگ به این افعال است که میتوان از تحقق قتل عمدی سخن به میان آورد و در هر حال، اگر پزشکی قانونی نتواند به صورت قطعی رابطة استناد بین این افعال و مرگ قربانی را ثابت کند و تنها به صرف همزمانی میان فعل و صدمه، به هیچ رو نمیتوان قتل عمدی را محقق و قاتل را سزاوار مجازات آن دانست[23]. دقت در ماده 501 ق.م.ا نیز نشان میدهد قانونگذار با ذکر عبارت «و بر اثر ارعاب شخص بمیرد»، لزوم احراز رابطة استناد را لازم دانسته و بدیهی است این رابطه باید بهصورت قطعی و علمی احراز شود. مشکل اثبات رابطة استناد بین عمل مرتکب و مرگ مجنیعلیه در اثر صدمات معنوی، مورد توجه حقوقدانان آمریکایی نیز قرار گرفته است. یکی از این حقوقدانان معتقد است: «بیتردید برخی مواقع اثبات اینکه قربانی واقعاً در اثر صدمات بدنی ناشی از ترس یا شوک فوت نموده است، مشکل است. همچنین مشکل است ثابت شود که متهم قصد داشته با این روش قربانی را به قتل برساند» lafave, Op.Cit 664).)
3. تحقق قتل عمدی با فعل معنوی
فعل معنوی یا فعل غیرمادی در قتل عمدی، عبارت است از رفتاری که بهصورت غیرمحسوس و غیرعینی ارتکاب یابد و قابل مشاهده و درک با حواس نباشد. محسوس بودن، ویژگی افعال مادی است و رفتاری که فاقد این ویژگی باشد را باید رفتاری معنوی یا غیرمادی دانست. درحقیقت، فعل معنوی، اعمالی است بدون ظهور و بروز خارجی که ادعا میشود با تصرف در علل و عوامل طبیعی، موجب تاثیرگذاری روی مجنیعلیه و تحقق قتل میشود. مانند افعال جادوگران و ساحرها.[24]
مراد از بدون ظهور و بروز خارجی بودن فعل معنوی، معنوی بودن ذات رفتار و به تبع آن، طریقة ارتکاب و تاثیر آن بر مجنیعلیه است. لذا هرچند ساحر یا جادوگر برای انجام سحر و جادوی خود، به سلسلهای از اعمال عینی و خارجی، مانند استفاده از وسایل یا اوراق خاص نیز دست زند، اما ادعای تاثیر این اعمال بر مجنیعلیه نمیرود. بلکه ادعا میشود که نیروی درونی و معنوی مرتکب است که با تأثیر در عوامل طبیعی، موجب وقوع مرگ میشود؛ اعم از اینکه ادعا شود صدمة وارده مادی یا معنوی بوده است. مانند ادعای تاثیر سحر و جادو بر بیمار شدن و نهایتاً مرگ مجنیعلیه، افتادن وی از بام خانه، تصادف کردن با اتومبیل، خفه شدن وی، سکته کردن مجنیعلیه یا ریزش دیوار روی او و مانند آن. [25]
تردیدی نیست که برای تحقق هر قتلی اثبات دو موضوع ضروری است: اول استناد رفتاری مشخص به مرتکب و دوم سببیت این رفتار برای مرگ.
استناد رفتار به مرتکب که در حقیقت احراز جزء اصلی و همیشگی عنصر مادی در تمامی جرایم است، مستلزم انتساب رفتاری مشخص به ارادة مرتکب است. بدیهی است نمود اراده به عنوان یک عامل نفسانی، تنها در اعضای مرتکب است و تا مرتکب اعضای خود را جهت رفتاری خاص به حرکت درنیاورد، نمیتوان از ارادة مورد نظر برای تحقق رفتار مجرمانه در او سخن گفت. این شرط در تمامی رفتارهای مادی اعم از اصابتی و غیراصابتی صادق است؛ زیرا مرتکب این رفتارها، در راستای قصد خود، مبادرت به یک حرکت جسمانی میکند که با وجود آن، میتوان آن رفتار را به ارادة او نسبت داده و به حساب او گذاشت. اما در افعال معنوی، انتساب رفتار به مرتکب ممکن نیست. زیرا رفتار مورد ادعا، معنوی و درونی بوده و در حقیقت بدون نمود بیرونی اراده صورت میپذیرد. بدیهی است با فقدان این انتساب، فعلی به مرتکب نسبت داده نخواهد شد و در حقیقت فعلی عینی و ملموس وجود ندارد تا به حساب مرتکب گذاشته شود. حتی اگر مرتکب فعل معنوی، به سلسلهای از افعال مادی نیز دست زند، مانند انجام حرکات و خواندن اوراق خاص و نوشتن ختم و امثال آن، فعل او وارد در افعال مادی نخواهد بود. زیرا برخلاف افعال مادی که همگی بر جسم یا روح مجنیعلیه اعمال میشوند، چنین مواردی بر مجنیعلیه (اعم از جسم یا روان او) اعمال نمیشوند؛ بلکه بر فرض حقیقت داشتن، تنها به عنوان عاملی در راه تقویت و پیدایش فعل معنوی بهکار میروند و ادعای تاثیر این عوامل بر مرتکب نرفته و نیروی درونی فاعل است که ادعای وقوع مرگ با آن میرود.
مؤید این امر، خاصیت کلی بودن افعال مادی است که آنها را قابل ارزیابی و سنجش میسازد و فعل معنوی را از این وصف تهی میکند. رفتارهای مادی همگی جنبه عمومی و کلی دارند. یعنی اگر توسط هرکس با آن شرایط ارتکاب یابند، مرگ را در پیخواهند داشت. این کلیت که ناشی از رابطه علّی و معلولی است، در مورد افعال معنوی صادق نیست؛ زیرا اولاً نوع رفتاری که بتوان آن را برای همگان و در شرایط خاص در نظر گرفت، مجهول و نامشخص است و ثانیاً حتی در زمانی که مرتکب برای رسیدن به نتیجه خود به اذکار و اوراق و نوشتجات خاصی متوسل میشود، فعل اصلی مرتکب که امری درونی و غیرعینی است، قابلیت ارزیابی ندارد.
با انتساب فعل به ارادة مرتکب، سخن از جزء دیگر عنصر مادی یعنی انتساب نتیجة مجرمانه به فعل مرتکب، ممکن خواهد بود. در رفتارهای مادی، اعمال فعل بر مجنیعلیه (اعم از جسم یا روان او) موجب فعل و انفعالاتی در بدن وی شده و همین امر مرگ او را بهدنبال خواهد داشت. این امر نیز به نوبة خود مستلزم اثبات اعمال رفتار بر جسم یا روان قربانی و سببیت آن رفتارها برای مرگ است. مثلاً در تیراندازی منجر به مرگ، باید ثابت شود که تیر به بدن قربانی خورده و همین عامل موجب مرگ او شده است یا در جریان یک درگیری خیابانی، چاقو خوردن متهم توسط قربانی و مرگ او در اثر آن ثابت شود. فقدان این شرایط در فعل معنوی بدیهی و آشکار است؛ زیرا با توجه به فقدان انتساب فعل به مرتکب، اثبات رابطة فوق نیز منتفی خواهد بود. به عنوان مثال اگر ادعای تاثیر عمل یک ساحر و خراب شدن خانه بر قربانی برود، اولاً اثبات یک رفتار مادی و عینی به ساحر امکان نخواهد داشت و ثانیاً حتی بر فرض امکان انتساب رفتاری به او، اثبات انتساب ریزش سقف به آن رفتار ممکن نخواهد بود.
در فقه امامیه در مورد حقیقت یا عدم حقیقت سحر، به عنوان یکی از مصادیق فعل معنوی، بسیار بحث شده است. موافقان و مخالفان نیز هرکدام با استناد به برخی آیات و روایات، قائل به حقیقت یا عدم حقیقت سحر گشتهاند[26]. برخی فقها به صراحت سحر را دارای حقیقت ندانستهاند (خویی، پیشین 7)، درحالیکه برخی دیگر آن را حقیقی دانسته و برای اقرار به آن، اثر قائل شدهاند (طوسی1387: 260) [27]. در هر حال و صرفنظر از اختلافات فوق، باید قائل به این مطلب شد که تا رسیدن به اثبات علمی و یقینی این موارد به عنوان واقعیتی موجود و کاملاً قابل اثبات، استناد به آنها به عنوان «رفتار مجرمانه»، در حقوق کیفری ایران قابل پذیرش نخواهد بود؛ زیرا همانطور که گفته شد، در هر جرمی، وجود رفتاری از مرتکب که قابل سنجش و ارزیابی باشد، لازم و ضروری است. این سنجش و ارزیابی زمانی محقق میشود که فعل مذکور از اعضای مرتکب و بهصورت محسوس نشأت گرفته باشد؛ بطوری که بتوان رفتار معینی را به شخص معینی نسبت داد و بدیهی است در فعل معنوی، وجود این رفتار قابل احراز نیست. فعل معنوی رفتاری است که تنها ادعای وجود آن میرود و حتی بر فرض وجود و تاثیر آن، چون این امر، قابل احراز علمی نیست، نمیتوان به صرف ادعا و حتی اقرار متهم، آن را محقق و محرز دانست. از طرف دیگر، با توجه به عدم احراز علمی وجود چنین افعالی به عنوان رفتار ارتکاب یافته از جانب مرتکب، صحبت از اثبات رابطة استناد بین آن و مرگ مجنیعلیه به طریق اولی امکانپذیر نخواهد بود. زیرا وجود رابطة استناد، فرع بر وجود یک فعل قابل ارزیابی و محسوس است و با فقدان آن، صحبت از رابطة استناد بین فعل و مرگ قابل طرح نخواهد بود. لذا با فقدان این دو جزء از عنصر مادی، نمیتوان قائل به تحقق قتل عمدی با این نوع از فعل شده و آنرا مشمول مقررات قتل دانست. بدیهی است، هر زمان که بتوان چنین مواردی و سببیت آنها برای مرگ را با قاطعیت احراز نمود، تحقق قتل با آنها همانند هر فعل صالح دیگری ممکن خواهد بود. تحقق قتل عمدی با سحر به عنوان یکی از مصادیق فعل معنوی، مورد توجه برخی حقوقدانان عرب نیز قرار گرفته و آنها نیز این نوع از افعال را موجب تحقق قتل عمدی ندانستهاند (جندی عبدالمالک، پیشین 687).
نتیجهگیری
در ادبیات حقوق کیفری، اصولاً فعل مادی فعلی دانسته شده که با برخورد به جسم مجنیعلیه و صدمة مادی موجب مرگ شود. فعل معنوی نیز فعلی غیراصابتی که موجب صدمات روانی شود، دانسته شده است. در این نوع تفکیک، آنچه مورد تأکید قرار گرفته، برخورد یا عدم برخورد به جسم قربانی و نوع صدمة وارده است؛ درحالیکه برخورد یا عدم برخورد و نیز نوع صدمة وارده، ارتباطی به نوع فعل ندارد و چه بسا افعال کاملاً مشابه، منجر به نتایج مختلف مادی و معنوی شوند؛ همچنانکه افعال واحد، نتایج متعدد مادی و معنوی متعددی به بار آورند. در حقیقت در این تعاریف، خلط بحث رفتار مرتکب در نتیجة مجرمانه صورت گرفته است: نوع فعل ارتکابی مربوط به قسمت اول عنصر مادی است که رفتار مرتکب میباشد؛ در حالیکه نوع صدمه به جزء دیگری از عنصر مادی که نتیجة حاصله است، مربوط میشود. از طرف دیگر، تعاریف ارائه شده جامع نبوده و تمامی انواع فعل را در بر نمیگیرند؛ زیرا برخی افعال، از فعل مادی و غیرمادی واجد یک ویژگی و فاقد ویژگی دیگرند که در تقسیمبندی بر اساس تعاریف فوق جایگاهی ندارند.
در تقسیمبندی نوع فعل در قتل عمدی باید ماهیت فعل را در نظر گرفت و ارائة معیار بر اساس برخورد و صدمه، در تمیز فعل مادی از غیرمادی صحیح نیست. فعل مادی بر اساس تعریف، فعلی است که به صورت محسوس ارتکاب یابد؛ صرفنظر از آنکه به جسم قربانی برخورد کرده و صدمة مادی یا معنوی وارد آورد. تیراندازی، چاقو زدن، دادزدن، خفه کردن در آب، با پوشش ترسناک بر یک بچه ظاهر شدن و مانند آن، همگی در این تعریف جای میگیرند؛ زیرا تمامی آنها محسوس و قابل مشاهدهاند. اما همة افعال مادی به یک صورت منجر به مرگ نمیشوند. برخی از آنها به جسم مجنیعلیه اصابت کرده و برخی دیگر بدون برخورد با جسم او، مرگ را بهدنبال دارند که به همین اعتبار فعل مادی را میتوان به اصابتی و غیراصابتی تقسیم نمود. تیراندازی و خفه کردن و چاقو زدن همگی فعل اصابتی و ترساندن و چاپ اعلامیه دروغین و دادن خبر دروغ، غیر اصابتی هستند. هریک از افعال مذکور نیز، نظر به نوع صدمة واردة منجر به مرگ که میتواند مادی یا معنوی باشد، خود به دو گونة دیگر قابل تقسیماند. افعال مادی اصابتی که با صدمة مادی منجر به مرگ میشوند (مانند چاقو زدن و مرگ در اثر خونریزی)، افعال مادی اصابتی که با صدمة معنوی مرگ را بوجود میآورند (مانند پرتاب دیگری از بلندی و مرگ وی در اثر ترسیدن و نه برخورد با زمین) و از طرف دیگر افعال مادی غیراصابتی منجر به صدمة مادی (مانند ترساندن دیگری و زمین خوردن وی و وقوع مرگ) و افعال مادی غیراصابتی که با صدمة معنوی مجنیعلیه را به کام مرگ میکشند (مانند ترساندن دیگری و سکته کردن او از ترس). تمامی این افعال، مادیاند و نوع برخورد و صدمه که در تقسیمبندی فوق به آن اشاره شده است، تنها برای تفکیک انواع فعل مادی از یکدیگر است و موجب تمیز آنها از فعل غیرمادی نیست.
فعل معنوی یا غیرمادی نیز فعلی است که مادی و محسوس نبوده و ادعای تاثیر آن به صورت ماورای ماده و حس برود. بدیهی است که چنین فعلی جایگاهی در حقوق جزا ندارد. زیرا در حقوق کیفری فعل ارتکابی در قتل عمدی باید فعلی واقعی و فی الجمله صالح به تحقق نتیجه باشد؛ در حالیکه وجود و واقعیت این نوع از فعل و به طریق اولی، صلاحیت آن برای تحقق مرگ اثبات نشده است. سحر و جادو و مانند آن به عنوان مصادیق فعل معنوی، همگی قابل سنجش و ارزیابی نیستند و بدیهی است رابطة آنها با مرگ نیز به لحاظ فنی قابل احراز نیست. زمانی میتوان از فعل ارتکابی در قتل عمدی سخنگفت که صدور آن از اعضای مرتکب و سببیت آن برای مرگ قربانی محرز باشد که این دو، در مورد این نوع از فعل، قابلیت احراز ندارند. بدیهی است هرگاه بتوان وجود و صلاحیت آنها را برای تحقق قتل مورد احراز علمی قرار داد، این نوع افعال نیز از جملة افعال ارتکابی در قتل عمدی لحاظ خواهند شد
[1]. برای نمونه، ر.ک. حسین میرمحمد صادقی، جرائم علیه اشخاص، تهران، انتشارات میزان، 1386، ص55؛
محمدهادی صادقی، جرائم علیه اشخاص، تهران، نشر میزان، چ ششم، 1382، ص70.
[2]. بدیهی است فعل باید ارادی باشد و الا نمیتوان آن را فعل در معنای حقوقی دانست.
[3]. برخی حقوقدانان نیز در تعریف فعل، فعل را به یک حرکت جسمی ارادی با ماهیت مادی و محسوس تعبیر کردهاند. مطابق این تعریف، در تمامی مواردی که مرتکب از روی اراده به حرکت اعضای خود دست میزند، فعل ایجابی واقع میشود. حرکت جسمی نیز در این تعریف تنها ناظر به حرکت اندامی نبوده، بلکه حرکت زبانی را نیز در بر میگیرد. ر.ک. نجیب حسنی 1386: 65-64.
از این تعریف از ماهیت فعل به روشنی پیداست که حرکاتی مانند دادزدن، ترساندن، دادن خبر دروغ و مانند آنها همگی افعالی مادی هستند؛ زیرا مرتکب از روی اراده مبادرت به حرکت اعضای خود و در نتیجه ایجاد یک رفتار محسوس و مادی نمودهاست.
[4]. بدیهی است در دو تعریف ارایه شده در فوق، منظور نگارنده افعالی است که منجر به مرگ مجنیعلیه شوند که البته ذکر این مطلب در تعریف نیز میتواند لحاظ شود. لذا میتوان فعل مادی در قتل عمدی را به فعل محسوس منجر به مرگ و فعل معنوی در قتل عمدی را به فعل غیر محسوس منجر به مرگ تعریف نمود.
[5]. البته تصور حالتی که فعل مادی نسبت به برخی قربانیان اصابتی و نسبت به برخی دیگر، غیراصابتی باشد، بعید نیست. مانند انفجار یک بمب و وقوع مرگ عدهای در اثر ترس و وحشت (غیراصابتی) و عدهای دیگر با برخورد ترکش به آنها (اصابتی). باید توجه داشت که در این حالت، فعل ارتکابی مادی است و تنها به اعتبار برخورد یا عدم برخورد به قربانیان، نسبت به برخی اصابتی و به برخی دیگر غیراصابتی است.
[6]. "لیس فی شیء من الادله عنوان الحکم بلفظ المباشره و السبب، و انما الموجود "قتل متعمدا" و نحوه، فالمدار فی القصاص مثلا علی صدقه"، محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج43، بیروت، موسسه التاریخ العربی، چ هفتم،1981، ص19.
[7]. در کتب فقهی نیز، اغلب مثالهایی که در تبیین قتل عمدی ذکر شدهاند، از این نوع میباشند. ر.ک. کتب فقهی مذکور در این مقاله؛ برای مثال، ر.ک. حلی 1376: 293-292: "... الرمی بالحجر الغامز او بالسهم المحدد... و کذا لو القاه فی النار او ضربه بعصا مکررا ... و لو جرح جان فسرت الجنایه...". نیز ر.ک. الموسوی الخمینی، بی تا، 509؛ نیز ر.ک. هندی 1405: 442-440.
[8]. بدیهی است در صورتی که قربانی در مثال اول در اثر اصابت با زمین و در مثال دوم در اثر خونریزی فوت نماید، فعل مادی اصابتی منجر به صدمة مادی واقع شده است.
[9]. برای دیدن نظر موافق در مورد غیر اصابتی بودن افعال مشمول ماده 501 ق.م.ا، ر.ک. آقایی نیا،پیشین 33 ؛ نیز سپهوند، پیشین 41.
[10]. ر.ک. محمود نجیب حسنی، پیشین، صص65-64.
[11]. برای دیدن تفاوت میان سحر و جادو به عنوان مصادیقی از افعال معنوی با افعال مادی به شماره سوم در همین مقاله مراجعه شود.
[12]. در تألیفات حقوقی زمانی که از فعل معنوی یا غیرمادی بحث میشود، مراد تنها همین نوع از فعل است.
[13]. برخی حقوقدانان انگلیسی مثالهایی از این نوع ذکر کردهاند: دادزدن بر سر زنی که بچهای کوچک در بغل دارد و بر اثر این امر زن نیز داد زده و بچه در اثر این امر تشنج کرده و متعاقب آن میمیرد ؛ داد زدن روی سر زنی که از وضعیت نامناسب قلبی رنج میبرد، مبنی بر اینکه شوهرت فوت کرد و در نتیجه، مردن زن ؛ نگهداشتن یک نفر بدون خواب تا وقوع مرگ در اثر فشار عصبی ناشی از نخوابیدن، ر.ک. به Smith & Hogan, Op.Cit 345.
[14]. برخی فقها، علاوه بر اشاره بر مورد فوق، حمله با شمشیر برهنه و وقوع مرگ در اثر ترس و نیز ورود با شمشیر و با حالتی ترسآور به خانه کسی و مرگ در اثر آن را نیز به عنوان مثال ذکر کردهاند، رک. شیخ محمد تقی برغانی، دیات، تحقیق از عبدالحسین شهیدی صالحی، قم، انتشارات حدیث امروز، 1382، صص 105-104.
[15]. علاوه بر نظرات گفته شده، برخی فقها فریاد زدن بر انسان بالغ عاقل در مواردی که وی غافل نباشد را موجب ضمان ندانستهاند، برای دیدن این نظر و انتقاد از آن، ر.ک. برغانی، پیشین 104؛ همچنین برای دیدن نظری دیگر در این مورد که بدون اشاره به غفلت یا عدم غفلت فرد بالغ و عاقل، فریاد زدن بر او را مطلقاً موجب ضمان ندانسته و تنها در حالت صغیر یا مجنون بودن مجنیعلیه، مرتکب را ضامن دانستهاست، ر.ک. ابن براج1411: 216.
[16]. ر.ک. عبدالقادر العوده، التشریع الجنایی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی، الجزء الثانی، بیروت، دارالکتب العربی، ص48؛ ایشان مثالهایی برای این نوع از فعل ذکر کردهاند که البته تمامی آنها در یک دسته جای نخواهند گرفت: کشیدن شمشیر روی دیگری، فریاد روی انسانی غافل، افتادن فردی روی دیگری و مرگ مجنیعلیه در اثر ترس و بردن کسی به جایی مرتفع و قالب تهی کردن وی در اثر دیدن فاصلهای که میخواهد از آن بیفتد؛ نیز ر.ک. نجیب حسنی 1992: 333-332.
[17]. برای دیدن نظر مخالف ر.ک. سپهوند، پیشین 43.
[18]. ر.ک. امیرخان سپهوند، پیشین، صص42- 41.
[19]. «لان القتل فی هذا الفرض لم یعلم استناده الی صیحته و معه لا موجب لا للقصاص و لا للدیه».
[20]. البته ایشان نیز بین فریاد بر فرد عاقل و فرد مریض و ترسو و غافل فرق گذاشتهاند. رک. نجفی، پیشین58- 57.
[21]. «نعم لو قامت قراین علی استناد الموت الی ذلک علی وجه تفید العلم، اتجه حینیذ الضمان کما هو واضح، بل یتجه فیه القصاص مع القصد القتل به».
[22]. برخی حقوقدانان عربزبان، پس از ذکر نظر حقوقدانان فرانسه در مورد عدم تحقق قتل با این افعال، علت این نظر را عدم اثبات رابطه استناد دانستهاند و نه عدم قابلیت واقعی این نوع از افعال؛ امری که در نهایت مورد قبول آنها قرار نگرفته است. ر.ک. جندی عبدالمالک، الموسوعه الجناییه، الجزء الخامس، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ص690.
[23]. «چون در فرض مذکور در استعلام هیچگونه آثار ضرب و جرح ظاهری در بدن متوفی(الف) وجود ندارد و پس از مشاجره لفظی، وی به داخل نانوایی جهت برداشتن فلز یا چوب جهت کتک زدن متهم رفته و بلافاصله موقع مراجعت از نانوایی در کنار درب حالش خراب شده و نهایتا فوت نموده و پزشک قانونی علت فوت را بیماری ایسکمیک قلبی و عوارض آن تعیین نموده است، دلیلی بر رابطه سببیت وجود ندارد تا متهم در رابطه با فوت او مقصر باشد و او را مسئول مرگ و یا پرداخت دیه دانست؛ هر چند به واسطه مشاجره لفظی و درگیری، وفق سایر مقررات در صورت جرم بودن قابل تعقیب باشد»، نظریه 7620/7- 14/10/1383، مجموعه قانون مجازات اسلامی، تنقیح و تدوین از عباسعلی رحیمی اصفهانی، تهران، معاونت حقوقی و امور مجلس ریاست جمهوری، چ ششم، 1384، ص208.
[24]. در دانشنامه آزاد Wikipedia در مورد معنای سحر و جادو چنین میخوانیم: «جادو یا جادوی خاص یا جادو در معنای جزئی (به عربی سحر و به انگلیسی (Magic فنّی است مرموز برای اثرگذاری بر عالم مادّه با دخالت ارادة جادوگر؛ چه ابتدایی باشد و چه برای خنثی کردن جادوی دیگری؛ چه هدف متعالی داشته باشد و چه پست، چه ورد بخواند، چه حرکاتی انجام دهد و چه از وسایلی استفاده کند [چه نکند]».
[25]. البته اگر ساحر یا جادوگر با انجام اعمال و حرکاتی ملموس، موجب ترس قربانی گشته و فوت او را سبب شود، با توجه به اینکه مرگ، در اثر ترس از حرکات ظاهری و خارجی مرتکب صورت گرفته است، ملحق به افعال مادی غیراصابتی است. البته این موضوع در صورتی است که ساحر با انجام افعال مادی و قابل رؤیت و مجنیعلیه به علت ترس از آنها، فوت کند. مانند آنکه ساحر یا جادوگر، وسایل خود را طوری نمایان کند که موجب ترس مجنی علیه شود و البته این نمایان شدن قابل مشاهده و حس و به عبارت دیگر، مادی باشد. در حقیقت در این حالت، سحر در معنای واقعی خود به معنای تصرف غیرمادی در عوامل طبیعی بهکار نرفته است و بلکه مرتکب، تنها به نوعی شعبده و تردستی مبادرت کرده است. اما در صورتی که ترس مجنیعلیه از اعمال خارجی و بیرونی مرتکب نبوده و بلکه ادعا شود سحر و جادو باعث ترس مجنیعلیه شده است، بدون آنکه این ترساندن قابل مشاهده باشد، عمل مرتکب فعل معنوی بوده و در آن حالت میتوان از سحر در معنای واقعی آن سخن گفت. در همین رابطه، یکی از فقهای معاصر در صورت فوت مجنیعلیه بر اثر ترس حاصل از سحر، مانند آنکه مجنیعلیه در اثر سحر، گمان کند شیری به او حمله کرده است، قتل را عمدی و ساحر را قابل قصاص دانسته است. ر.ک. سید ابوالقاسم خویی، پیشین، ص7.
در این مثال حکم به تحقق قتل عمدی نه از باب تحقق قتل بهوسیله نفس سحر و بلکه از جهت ارتکاب افعالی است که موجب ترس مجنیعلیه و مرگ وی شده است و درست به همین علت فقیه فوق، علیرغم حکم به موضوع فوق، به صراحت، سحر را واقعی ندانسته و برای آن حقیقتی قائل نشده است. ر.ک. همان منبع. درنتیجه مورد فوق از شمول فعل معنوی خارج است و البته در حالت فوق نیز به علت معنوی بودن صدمه، اثبات رابطه استناد بسیار مشکل است که در قسمت رابطه استناد در صدمات معنوی به آن اشاره شد.
[26]. برای تفصیل این نظرات ر.ک. به شهید ثانی 1416: 76.
[27]. البته شیخ طوسی در کتاب الخلاف، علی رغم پذیرش حقیقت سحر، برخلاف نظر قبلی خود، حتی در صورت اقرار شخصی به کشتن دیگری با سحر، به علت اصاله البرایه و نیز این مطلب که انجام قتل با سحر نیاز به دلیل دارد، قصاص را منتفی دانستهاست. ر.ک. شیخ طوسی 1417: 330.