Document Type : Research Paper
Authors
Abstract
One of the most prominent issues in criminal philosophy is “Justification
of Criminal Intervention” which is done by the State, in the individual rights
and autonomy. This phrase is often used by scholars and critics without any
clear-cut definition. In studying of criminal intervention from two points of
view: moral and political philosophy, the prominent matters such as criminal
intervention legitimacy, being wrong or right, State’s right to intervene and
so on are considered as the justification. Alongside the moral justification–
which is based on violated values by wrongdoer– “social justification”
addresses its reflection and the rate of social acceptance. In Institutional
Bureaucracy justification, the quality of political institutes organization,
roles which must be embedded in and power that must conferred to these
institutes are examined. Although even in the most liberal criminal justice
systems, criminal intervention is done on the base of the different and
occasionally contrary justifications, internal power of State – which is
incarnated in system of criminal justice– must not be used in lack of a
cognitive justification just thanks to its ability in imposing the injustice
Keywords
مداخله 2ی کیفری 1 Fبیانی عام بـرای توصـیف عملکـرد نظـام عـدالت کیفـری در هـر سـه
مرحلهی تقنین، رسیدگی قضایی و اجرا است. این مداخله بستر انتقادات فراوانـی نسـبت بـه
سایر مداخلههای دولتی بوده و تصویب و اجرای قوانین کیفـری، مداخلـهجویانـه و قهـری-
ترین شکل اعمال قدرت داخلی از سـوی دولـت مـیباشـد. بازداشـتن قهـری فـرد از آنچـه
دوست دارد انجام دهد و وادار کردن قهری او به انجام آنچه دوست ندارد، بیانگر اقـداماتی
است که در مقایسه با سایر مداخلههای دولتی پیامدهای شدید و جدیتری دارد. تأثیر هـیچ
نهاد یا تأسیس دولتی دیگری بر زندگی شهروندان عمیقتر از نظام عـدالت کیفـری نیسـت.
»ضمانت اجرای کیفری حد اعلای تهدید و ارعاب حقوقی است. مجازات شدن برای یـک
جرم متفاوت از اجبار به جبران خسـارت و یـا درمـان شـدن بـرای یـک بیمـاری مـیباشـد.
مجازات در عین حال به طور منحصر به فردی قهری و به طور منحصر بـه فـردی در وسـیع-
ترین معنا گران و پرهزینه است« ) (Packer, 1986:250در تمامی این انتقادات، اصل وجود
مداخلهی کیفری به چالش کشیده میشـود و بـرای حفـظ آن گریـزی از توجیـه ضـرورت
وجود آن، نیست. بنابراین میتوان گفت که مسیر تمامی توجیهات مداخلهی کیفری، دلیـل
آوری بر ضرورت بقای چیزی میباشد که اصل بر عدم آن است. سالهـا بررسـی، تحقیـق،
پژوهش و تدریس حقوق کیفری فنی و ماهوی در دانشکدههای حقـوق، موجـب مفـروض
گرفتن مرزهای حقوق کیفری و تقویت این پندار شـده اسـت کـه مرزهـای یادشـده، ارائـه
دهندهی نوعی خط مقسم عینی میان حقوق کیفری و غیرکیفری بوده و بررسـی درسـتی یـا
نادرستی جرم انگاری طیف جرایم موجود مغفول مانده است. حال آنکـه بـر اسـاس اصـول
جرم انگاری و یا از منظر تاریخی، طیف عملی جرایم به مثابه محصول فشـارها و اجبارهـای
سیاسی و اخلاقی یا دیگر عوامل فشار، به ویـژه زمینـههـای اجتمـاعی، قابـل توجیـه و تبیـین
میباشد.
چرایی و ضرورت توجیه مداخلهی کیفری را میتوان در قالب دلایل مختلـف فلسـفهی
اخلاق و سیاست و از منظر فردی، اجتماعی و کنشگران نظام عدالت کیفری بررسـی کـرد.
توجیه ایـن مداخلـه از منظـر فـردی "توجیـه اخلاقـی" مداخلـهی کیفـری نامیـده مـیشـود.
1- criminal intervention
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
توجیه مداخلهی کیفری؛ اصول و ضرورتها 37
توجیهی که درون مایهی اصول فلسفی جرم انگاری میباشد. مهمتـرین دلیـل بـرای نیـاز بـه
توجیه مداخلهی کیفری در تقریباً تمامی نگرشهای اخلاقی این است که مداخلهی کیفـری
و بهکارگیری زور یک رفتـار اخلاقـاً نادرسـت اسـت؛ زیـرا تحمیـلکننـدهی درد و رنـج و
عواقب ناخوشایند به فرد، صرف نظر از اراده و رضایت اوست. ضرورت توجیـه مداخلـهی
کیفری را میتوان در تقسیمبندی نظریههای اخلاقی درجهی اول بـه "حـق محـور، تکلیـف
محور و هدف محور"، مشاهده کرد: در نگرش حق محور، اعمال زور در قالـب مداخلـهی
کیفری، بنیادیترین حقوق فرد یعنی حق بر تمامیت شخصی و آزادی او را نقض مـیکنـد.
در رویکرد تکلیف محور، فرد مداخله کننده تکلیف خود به خودداری از مداخلـه در امـور
دیگران را نقض خواهد کرد. و بر اساس نگرش هدف محـور، نتیجـهی بلافصـل مداخلـهی
کیفری تحمیـل درد و آسـیب و محرومیـت از آزادی اسـت؛ پیامـدهایی کـه تقریبـاً در هـر
نظریهی اخلاقی هدف محوری از آنها اجتناب میشود ).(Mackie, 1984:168
ضرورت توجیه اخلاقـی مداخلـهی کیفـری بـه انـدازهای بـدیهی اسـت کـه توسـط هـر
شهروند عادی قابل درک میباشد: اگر یـک فـرد بیگانـهی مـوقرمز راه مـن را سـد کنـد و
بپرسد کجا میروم، اولین واکنش من در پاسخ به وی این خواهد بـود کـه چـرا مـیخواهـد
بداند؟ اگر وی دلیل خوبی برای سؤال خود داشته باشد، مؤدبانه پاسخش را خواهم داد. امـا
اگر بدون اینکه به سؤال من پاسخ بدهد، دوباره این سؤال را بپرسد، شیوهی مـن بـه سـرعت
تغییر میکند و در پاسخ به این سؤال که »کجا میروی؟« پاسخ خواهم داد "به خودم مربـوط
است نه به شما". اگر با وجود این پاسخ، او همچنان مرا از رفتن بـازدارد، مداخلـهی وی در
آزادی من، نامشروع و غیراخلاقی میباشد. اگر قانون به همهی مردان موقرمز، قدرت سؤال
کردن و ایجاد محدودیت بر افـراد را بدهـد، آن اقتـدار قـانونی از نظـر اخلاقـی غیرمشـروع
خواهـد بـود و قـانونی کـه ایـن قـدرت را اعطـا مـیکنـد، از نظـر اخلاقـی غیرموجـه اسـت
.(Feinbeg, 1984:6)
از سوی دیگر، باید توجه داشت آنچه به توجیه آن پرداخته مـیشـود مداخلـهی دولـت
است. چرا باید دولت - به جای فرد یا گروههای آسیب دیده از جـرم- مداخلـه کنـد؟ ایـن
موضوع مجموعهی جدیدی از موضوعات را مطرح میکند که پاسخ آنها را باید در فلسفه-
ی سیاسی جستوجو کرد. مداخلهی کیفری اکنون تنها یک خطای اخلاقی ارتکـاب یافتـه
از سوی فرد نیست، بلکه اعمال اخلاقاً نادرست قدرت دولتی از سوی مقامات رسمی است.
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
38فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال دوم، شماره سوم، بهار و تابستان1392
اگرچه ایدهی ضرورت حمایت از هر مداخلهی دولتی توسط دلایل توجیهگر را به طـور کلـی
به لیبرالیسم کلاسیک برمیگردانند )(Mill,1859
اما این موضوع در بنیـاد تمـامی فلسـفههـای
سیاسـی وجـود دارد و تصـور اینکـه نظریـههـای غیرلیبـرال درگیـر بحـثهـای مربـوط بـه
محدودیت و دلایل مداخلهی دولتی نشده و به ایـن موضـوع نپرداختـهانـد نادرسـت اسـت،
هرچند شاید در میزان مطلق یا نسبی بودن اصول و محدودیتهای وضـع شـده بـا یکـدیگر
تفاوت داشته باشند. الزام به فلسفهی سیاسی الـزام بـه انگـاره 3ای 1 Fاسـت کـه وجـود دولـت و
شکل آن را نیازمند توجیه اخلاقی میداند. دلایل توجیهگر هر شکل از اقـدامات دولتـی در
نهایت باید مبتنی بر دلایلی بر وجـود دولـت در وهلـهی اول باشـد. بنـابراین پـذیرش اینکـه
برخی اعمال دولتی به خودی خود موجه میباشد امکان پذیر نیست، به ویـژه در جـایی کـه
آن اقــدام هماننــد مداخلــهی کیفــری در جهــت حفــظ و بقــای خــود دولــت باشــد
.(Lacy, 2002:14)
پس از اثبات ضرورت وجود مداخلهی کیفری، باید به طراحی چارچوبی پرداخـت کـه
مداخلهی موجه کیفـری بایـد در درون آن شـکل گیـرد. توجیـه اداری- نهـادی مداخلـهی
کیفری با رویکردی تکثرگرا در صـدد اسـت جـایگزین توجیهـات پیشـین شـده و بـه طـور
خاص در مقابل برداشتی که جرم را نقض ارزشهای تعریف شده توسـط جامعـه مـیدانـد،
بایستد. در نهایت اینکه توجیه مداخلهی کیفری ارتباط بسیار نزدیکی با واقعیتهای پیچیـده
و تا حدودی متغیر جامعهای دارد که در آن به کار گرفته میشود. برای مثال در یک جامعه
گاه شرایط اقتصادی و یا افکار عمومی تعیین کنندهی نحوه و نـوع مداخلـه اسـت، فـارغ از
اینکه دلایل اخلاقی و فلسفی مداخله چه دلایلی ارائه میدهند.
اصطلاح مداخلهی کیفری که در نخستین بخش پس از مقدمه بـه آن پرداختـه مـیشـود
قلمروی وسیعی را به زیر سلطهی خود درآورده است. وسعت این قلمرو تبعاً توجیه واحدی
را برنمیتابد. از میان بخشهای مختلفی که قابلیت جمع شدن زیر این عنوان را دارد،" جرم
انگاری" و "مجازات" سرحلقههای اصلی خواهند بود. نکتهای که جایگاه شایسـتهی آن در
مقدمه میباشد، روشن کردن مسیر است؛ آنچه ما از توجیه مداخلهی کیفری مـدنظر داریـم
نخستین مرحله و به واقع اصلیترین مرحلهی مداخله یعنی جرم انگاری میباشد. با این بیـان
روشن است کـه توجیهـات اخلاقـی مجـازات در دو وادی سـزاگرایی و فایـدهگرایـی و یـا
1 - idea
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
توجیه مداخلهی کیفری؛ اصول و ضرورتها 39
تبیینهای آن در ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، با فراینـد توجیـه جـرم
انگاری متفاوت میباشد. از همین روست که امکان دارد یک سـزاگرا ماننـد فـاینبرگ کـه
قائل به اصل استحقاق در مجـازات اسـت و نـه اسـتفادهی ابـزاری از انسـان، بـرای بـرآورده
کردن اهداف فایدهگرایانهای مانند بازپروری و بازدارندگی، در مرحلـهی نخسـت قائـل بـه
توجیهات فایدهگرایانه برای جرم انگاری بر مبنای اصل آسیب باشد. این ملاحظه حتی ما را
تا سرحد یقین به این موضوع میرساند که تمامی توجیهات اخلاقی جرم انگاری، فایدهگـرا
و مبتنی بر توجیهات پسینی هستند؛ زیرا در همهی آنها فارغ از اینکه سر در کدام آبشـخور
دارند، هدف ارائهی لیستی از رفتارهـا از سـوی دولـت اسـت تـا افـراد مرتکـب آن رفتارهـا
نشوند )فرحبخش، .(1392
مداخلهی کیفری
واژهی مداخله در ارتباط نزدیکی با واژهی "محافظت" قرار دارد تا هدف از مداخلـه را
محافظت از آنچه در آن مداخله میشود، بیان کند ) .(Winfield, 1922:131آنچه بار منفی
به این واژه میبخشد، مفهوم آزادی فردی است که هر رفتـاری در راسـتای محـدود کـردن
آن نیازمند دلیل میباشد. بر اساس نگرش حاکمیت به قدرت تجسم یافته در حقوق کیفـری
و وضعیت و مفهوم شهروندی در یک جامعه، مداخلهی کیفری گاه یک حق و گـاه عملـی
غیراخلاقی و خلاف قاعده دانسته میشود. گاه یک قانون و گاه استثنایی اسـت کـه جـز در
شرایط خاص مجاز نیست. مداخلـه، نقـض حـق آزادی فـردی مـیباشـد. از ایـن مقدمـههـا
میتوان نتیجه گرفت که یک "مداخله"، ناقض یک "قاعده" است و نیاز به "توجیه" دارد.
سابقهی بهکارگیری واژهی مداخلـه بـرای عملکـرد دولـت در جهـت تنظـیم رفتارهـای
فردی، به نیمهی قرن نـوزدهم و شـروع بحـثهـای انتقـادی علیـه دخالـت دولـت در رفتـار
شهروندان به رسالهای در باب آزادی جان استوارت میـل مـیرسـد ) ,Von Hirsch, 2008
.(p.25وی با طرح آزادی فردی به عنوان معیار خوشبختی و سعادت انسان، حـق مداخلـهی
دولت در رفتارهای فردی را به ایراد ضرر نامشروع به دیگری محـدود کـرد. پـس از آن بـه
دلیل جامعیت در معنا و قلمرو، علاقهی فراوانی به استفاده از این اصـطلاح مشـاهده شـد بـه
گونهای که امروزه جای اصطلاحات پیشین در توصیف رفتار نظام عدالت کیفری را گرفتـه
است. در یک تعریف کلی، مداخلهی کیفری به جرم انگاری، وضع ضمانت اجرای کیفری
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
40فصلنامه پژوهش حقوق کیفری، سال دوم، شماره سوم، بهار و تابستان1392
و اعمال آن توسط دستگاه قضایی، نهادهای شبه قضایی و دیگر نهادهـا تعریـف شـده مـی-
باشد )فیروز منش، ،1385ص .(30در اینجا مداخلهی کیفری بهصورت مضیق و مترادف بـا
مداخلهی نظام عدالت کیفری تعریف شده است؛ در حالیکه اگر نظـام عـدالت کیفـری را
مجموعهای متشکل از پلیس، دادسرا، بازپرسی، دادگـاه، قضـات، ادارات اجـرای کیفرهـا و
اقدامات تأمینی و همچنین قواعـد آیـین دادرسـی کیفـری حـاکم بـر فعالیـت ایـن نهادهـای
کیفری بدانیم )گسن، ،1374ص (133و در نگرشی وسیعتر آن را بـه منزلـهی مجموعـهای
از متون، آموزهها، وجود و کارکرد تعدادی از کارگزاریهای دولتی، درک این سازمانهـا
از جرم و مجرمان، ارتباط ویژه میان آنهـا و رسـانههـای گروهـی و سـاختار قـدرت درون و
میان کارگزاریهایی که این نظام را تشکیل میدهـد )گـزارش جـرمزدایـی اروپـا، ص ،17
(1384تلقی کنیم، باید گفت که مداخلـهی نظـام عـدالت کیفـری در مقایسـه بـا مداخلـهی
کیفری قلمرو وسیعتری را شامل میشود و با دربرگرفتن فرایندی شامل جرمانگاری، تعیـین
مجازات، جرمزدایی، قضازدایی، کیفرزدایی و استفاده از هرگونه ضمانت اجـرای کیفـری،
ضمانت اجراهای جایگزین، فرایند صدور حکم، نحـوهی اجـرای تصـمیمات، همکـاری بـا
نهادهای اجتماع محور و سرویسهای اجتماعی و ... محدود به وضع قـانون کیفـری نیسـت
) .(Klein, 1996, p.137در نتیجه؛ توجیه فردی مداخلـهی کیفـری را بـه توجیـه مداخلـهی
کیفری در معنـای مضـیق آن و توجیـه اداری- نهـادی ایـن مداخلـه را بـه توجیـه مداخلـهی
کیفری در معنای موسع آن بر میگردانیم.
توجیه مداخلهی کیفری
شدیدترین شکل اجبار و الزام دولتی یعنی مجازات، جدیترین چالش را در مشـروعیت
عمل دولتی پیش میآورد. اگر مجازات بتواند توجیه شود، دیگر اقـدامات قهـری دولـت را
نیز میتوان توجیه کرد. اگرچـه انتظـار مـیرود پرسـش از مشـروعیت دولـت بـا پرسـش از
مشروعیت مجازات شروع شود اما اینگونه نیست. عدم تمایل نظریههای سیاسی در پرداختن
به موضوع مجازات به روشنی قابل فهم میباشـد. مشـروعیت بخشـیدن بـه مجـازات دشـوار
است؛ مجازات فی نفسه غیرمشروع میباشد؛ در مجازات، دولت به افرادی آسـیب مـیزنـد
که فرض بر حمایت آنها بوده است و با ادعای تضمین حقوق افراد در حقهای آنها مداخله
میکند. بنابراین، مجازات نه تنها مشروع نیست بلکه عملـی مجرمانـه مـیباشـد. مجـازات از
Simpo PDF Merge and Split Unregistered Version - http://www.simpopdf.com
توجیه مداخلهی کیفری؛ اصول و ضرورتها 41
رفتارهای مختلفی تشکیل شده که دقیقاً منطبق با تعریف جرایم مختلف است: تهدید قانونی
به مجازات مانند جرم »تهدید« میباشد، کار گذاشتن شنود بمانند »استراق سـمع« اسـت، بـه
دام انداختن مانند تبانی و توطئه میباشد، جستوجـوی خانـهی مـتهم ماننـد تجـاوز و ورود
غیرمجاز به منزل دیگری است، تفتیش بدنی متهم مانند تجاوز است، مصادرهی اموال ماننـد
سرقت است، دستگیر کردن مانند توقیف غیرقانونی است، توقیف مواد مخدر ماننـد داشـتن
مواد مخدر )با یا بدون قصد توزیع آن( است، تعقیب و محکوم کردن متهم مانند افتـرا زدن
اسـت، حـبس کـردن محکـوم ماننـد حـبس و توقیـف نادرسـت و اعـدام ماننـد قتـل اسـت
.(Ferguson, 2011, p.259)
رفتارها، اعتقادات و طیف وسیعی از پدیدههایی که به طور منطقی با این دو در ارتباطند
مانند احساسات، نگرشها، خواستها، تصمیمات، عملکردهـا و قـوانین، اقتضـای توجیـه را
دارند. شاید در ابتدا بتوان گفت کـه هـر پدیـدهای نیـاز بـه توجیـه دارد. یـک فـرد همـواره
میتواند بپرسد "چرا"؟ برای مثال شما شاید از من بپرسید که چرا به جـای هواپیمـا بـا قطـار
مسافرت میروم. در این نگرش کلی، تمامی اعتقادات، رفتارها، نگرشها، تصمیمگیریهـا،
عملکردها و ... نیاز به توجیـه دارنـد؛ همـهی اینهـا همـواره بـا دلیـل قابـل پاسـخگویی و رد
هستند. اما در معنای مضیقتر، توجیه تنها هنگامی ضرورت دارد که دلایلـی بـر عـدم انجـام