Document Type : Research Paper
Authors
law,
Abstract
Today, in the light of new attitudes in cultural crime, the discussion of the media representation of the status of women has been considered. The cinema as the seventh art has always been associated with gender-based approaches, and the representation of gender and women has been reflected. Accordingly, this study, using the qualitative content analysis method, aims to analyze and evaluate the cinematic film in the light of gender-based approaches. Based on the findings of the content analysis, Monsanto's film, focusing on the crime of rape and drawing the problems of the victims of this territory, seeks to recognize the rights of women and support victims of rape. The focus on translating the obvious and hidden meanings of the film shows that the hegemony of patriarchal thinking in the epistemology of rape is confirmed in the form of a victimized blaming theory of the role of a victim of crime, and sometimes in the light of the dualism of the noble-minded women, the victim's delinquency. However, the overall assessment shows that the film recognizes extremist feminist attitudes such as existentialist and psychoanalytic feminism.
Keywords
پژوهش حقوق کیفری، دوره هشتم، شماره سیویکم، تابستان 1399، ص 73 - 41
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
تحلیل جرمشناختی رویکردهای جنسیّتمحور در آثار سینمایی ایران؛ نمونهپژوهی فیلم «مستانه»
حمیدرضا دانشناری*الناز نثاری جوان**
(تاریخ دریافت: 10/4/98 تاریخ پذیرش: 2/10/98(
چکیده
امروزه، در پرتو نگرشهای جدید در جرمشناسی فرهنگی، بحث بازنمایی رسانهای از وضعیّت زنان مورد توجّه قرار گرفته است. سینما به عنوان هنر هفتم همواره با رویکردهای جنسیّتمحور در ارتباط بوده و بازنمایی جنسیّت و زنان در آن بازتاب یافته است. بر همین اساس، این پژوهش با بهرهگیری از روش تحلیل محتوای کیفی، درصدد است فیلم سینمایی «مستانه» را در پرتو رویکردهای جنسیّتمحور تحلیل و ارزیابی کند. بر اساس یافتههای حاصل از تحلیل محتوا، فیلم «مستانه» با تأکید بر جرم تجاوز و ترسیم مشکلات بزهدیدگان این قلمرو، به دنبال به رسمیّت شناختن حقوق زنان و حمایت از زنان قربانی تجاوز است. تمرکز بر انتقال معانی آشکار و نهان فیلم نشان میدهد که هژمونی تفکّر مردسالارانه در علّتشناسیِ جرم تجاوزْ گاه در قالب نظریّة سرزنشپذیری بزهدیده به نقش قربانی جرم توجّه داشته و گاه در پرتو دوگانة زنان نجیب- سلیطه، بزهکارانگاری بزهدیده را تأیید میکند. با این حال، ارزیابی کلّی نشان میدهد که فیلم با به رسمیّت شناختن نگرشهای افراطی فمنیستی همچون فمنیسم اگزیستانسیالیستی و روانکاوانه، از یک سو، با تحریف واقعیّت در قلمروی کیفیّت دادرسی، درپی ساخت اجتماعی واقعیّت در حوزة تجاوز است و از سوی دیگر، رویکرد افراطی مؤلّف اثر در حمایت از زنان، جریان فیلم را به سمت و سوی تنفّر از مردانْ هدایت میکند و به همین دلیل، به جای تأکید بر دغدغهها و نیازهای اصلی بزهدیدگانْ بر اعدام متجاوز تأکید میشود.
واژگان کلیدی: مستانه، رویکرد جنسیّتمحور، تجاوز، سرزنشپذیری.
مقدّمه
یکی از تحـوّلات دنیـای امـروزی حضـور هرچـه گستردهتر انواع متنوّعی از «رسانههای جمعی»[1] در زندگی روزمرة مردم است. زندگی روزانة همه افراد با رادیو، تلویزیون، روزنامهها، کتابها، اینترنت، فیلمهای سینمایی، موسیقی، مجلّات و ... عجین شده است و به همین دلیل، افراد از طریق محیط گسترده رسانههای جمعی هدایت میشوند (کروتی،1391: 27). رسانهها از آغاز زندگی تا پایان حیات، افراد جامعه را در خزانة بیپایان اطّلاعات جای میدهند و در بستر فضای رسانهها، انسانها تولّدی تازه مییابند و اندیشهها و ارزشهای جدیدی را میآموزند ( لرنی و مصلحتی، 1385: 93).
به طور قطع سینما یکی از مهمترین رسانههای جمعی محسوب میشود. سینما با سبک خاصّ خود و قدرت اثرگذاری بر اعضای جامعه، به بازتعریف هویّت افراد و گروههای اجتماعی میپردازد و افراد نیز از طریق بازنمایی رسانهای،[2] زندگی خود را تفسیر میکنند و به آن معنا میبخشند. بر این اساس، سینما در جوامع در حال توسعه، از عوامل اصلی برای پیشرفت فرهنگ به شمار میرود؛ زیرا میتواند ارزشهای مربوط به پیشرفت را در فرهنگ جامعه القا کند، مردم را با احتیاجات و نیازهای اساسی و رشد و توسعه آشنا سازد و از جاذبههای سطحی و غیر اساسی و زودگذر و سرمایهبر دوری گزیند.
یکی از مهمترین مباحث مطرح در جرمشناسی فرهنگی[3] به عنوان قلمروی مطالعاتی مرتبط با حوزة فرهنگ و رسانه،[4] بازنمایی جنسیّت در آثار سینمایی است. از نظر بیشتر متفکّران حوزة مطالعات فرهنگی، مردانگی و زنانگی کیفیّتهای ذاتی سوژههای مجسّمشده نیستند، بلکه به عنوان مضامین بازنمایی فهم و درک میشوند. هویّت جنسی از طریق شیوههای سخن گفتن دربارة بدن و نظم دادن به آن قوام مییابد. این مضمون بازنمایی استعارهای از مطالعات فرهنگی و امری آشکار در مطالعة جنسیّت در درون فرهنگ عامیانه است (بارکر،2004: 306). از این رو، بر اساس اندیشة پساساختارگرا، بازنمایی جنسیّت و زنان نتیجة ساختهای فرهنگی و بافت قدرت اجتماعی است که روابط جنسیّتی را تحت تأثیر قرار میدهد (مهدیزاده، 1387: 9).
در تاریخ سینمای جهان و نشئتگرفته از دورههای مختلف، تبیینهای سینمایی از جنسیّت گاه در پرتو رویکردهای مردسالارانه، در صدد تحقیر و نگاه ابزاری به زنان برآمده و گاه به دنبال حمایت از آنها بودهاند. تاریخ پر فراز و نشیب سینمای ایران نیز با «جنسیّت»[5] و «مناسبات جنسیّتی»[6] گره خورده است. تغییراتی که سینمای ایران در عرصة جنسیّت تجربه کرده است یکی از پدیدههای مهمّی است که نشان از رشد و تحوّل اجتماعی دارد. صورت پدرسالارانة روابط جنسیّتی، سنّت دیرینة سینمای ایران از زمان ظهور نخستین فیلمهای آن بوده است، امّا تغییر شکل این روابط در سینمای چند دهة اخیر موضوعی است که امروزه توجّه بسیاری از صاحبنظران را به خود جلب کرده است (راودراد، 1379: 45).[7]
با این حال، در بازنمایی جنسیّت در آثار سینمایی، چالشْ ساخت اجتماعی واقعیّت[8] از مفاهیم اساسی است. نظریّة ساخت اجتماعی واقعیّت، تصوّر و درک مخاطب از دنیای پیرامون را حاصل ترکیب ساخت اجتماعی معنا و مفهوم حاصل از تجربة شخصی میداند (ساراپ، 1392: 23). در این دیدگاه، تنها واقعیّت عینی و بیرونی نیست که شناخت افراد را میسازد، بلکه ذهن آنها نیز در ساختن جهان خارج نقش سازندهای دارد. به نظر برساختگرایان، مفاهیم جنبة خاصّ تاریخی و فرهنگی خود را دارند و نتیجة شرایط خاصّ زمانی و مکانی خود هستند. به نظر آنها، آنچه حقیقت نامیده میشود، حاصل مشاهدة عینی جهان نیست، بلکه زاییدة فراگردهای اجتماعی مستمر بین افراد است (بهرامی کمیل، ۱۳۸۸: ۵۵). ریشة برساختگرایی در جامعهشناسی به کتاب برگر و لاکمن[9] با عنوان ساخت اجتماعی واقعیّت برمیگردد. این دو معتقدند جهان اجتماعی (کنشها، ساختارها و نهادها) محصول فرهنگی فراگردهای آگاهانه و ذهنیّت مشترک است. آنها معرفت روزمره را محصول خلّاقیّت افرادی میدانند که در عین حال خودشان از وزن و اهمیّت معرفت نهادیافتهای که دیگران تولید کردهاند تأثیر میپذیرند (برگر و لاکمن، 1375: 25). از این رو، برساختگرایی اجتماعی معتقد است که آنچه افراد جامعه به منزلة واقعیّت احساس و درک میکنند، آفریدة کنش متقابل اجتماعی افراد و گروهها است. پس، تلاش برای «تبیین» واقعیّت اجتماعی به معنای نادیده گرفتن و شیءواره ساختن فرایندهایی است که چنین واقعیّتی از طریق آنها ساخته میشود. بر اساس نظر مککوایل، نظریّة برساختگرایی دو ویژگی دارد: نخست آنکه رسانهها صورتبندیهای اجتماعی و حتّی خود تاریخ را از رهگذر چارچوبسازی ایماژها و تصاویر میسازند. دوّم، مردم به عنوان مخاطب، نقطه نظراتشان دربارة واقعیّت اجتماعی و جایگاهشان در آن واقعیّت را در تعامل با ساختهای نمادین رسانهای شکل میدهند. این نظریّه از یک سو هم به قدرت رسانهها و هم به قدرت مخاطب برای انتخاب، بر اساس مذاکرة مداوم بین آنها باور دارد (مک کوایل، ۱۳۸۸: ۴۶۱) و از سوی دیگر نشان میدهد که چه طور رسانهها میتوانند از طریق ساخت اجتماعی واقعیّت در پرتو بازنمایی و به شیوة نادرست، حقایق را دگرگون جلوه دهند.
از این رو، با توجّه به قدرت رسانهها در ساخت اجتماعی واقعیّت و نحوة اثرگذاری و شکلدهی باورهای عمومی در حوزههای مختلف از طریق بازنمایی، این پژوهش درصدد است با تأکید بر مسئلة ساخت اجتماعی واقعیّت و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، فیلم سینمایی «مستانه»[10] را تحلیل و ارزیابی کند. بر این اساس، پس از بیان خلاصهای از فیلم، روششناسی تحقیق مطرح میشود، متعاقب آن مبانی نظری تبیین و در نهایت یافتههای حاصل از پژوهش ارائه میشوند. در پایان نیز برامد حاصل از این نوشتار ارائه خواهد شد.
۱. خلاصة فیلم
«مستانه» فیلمی به کارگردانی محمّدحسین فرحبخش، نویسندگی اصغر نعیمی و تهیّهکنندگی عبدالله علیخانی، محصول سال ۱۳۹۳ است. «مستانه» روایتی ساده از زندگی سوپراستار سینما، «مستانه صدر»، است که به دلیل از دست دادن پدر و مادرش در یک سانحة رانندگی، با خواهرش «مریم» زندگی میکند. «مستانه» برای بهبود اوضاع روحی خواهرش تصمیم میگیرد تا یک مربّی پیانو را برای وی استخدام کند تا از طریق تمرین موسیقی، روحیّة او بهتر شود. مربّی پیانو توسّط یکی از دوستان «مستانه» معرّفی میشود. «خسرو جامی» در نگاه اوّل یک انسان موجّه و شریف است که به عنوان مربّی پیانو معرّفی میشود و «مستانه» به دلیل اعتماد به دوستش، بدون تحقیق در مورد «خسرو»، او را به خواهرش معرّفی میکند و تمرین موسیقی از همان روز شروع میشود.
«خسرو» در جلسات ابتدایی با نظم و علاقة خاصّی به تدریس مشغول میشود و به دلیل تسلّط بر پیانو نظر «مستانه» را نیز به خود جلب میکند. امّا بعد از چند جلسه، در رابطه با «مستانه» از حالت عادی خارج و کم کم عاشق وی میشود. با این حال، «مستانه» خود دوست دیگری به نام «فرهاد» دارد که قرار است با هم ازدواج کنند. در روز تولّد «مستانه» که «فرهاد» سوّمین تابلوی نقاشی از چهرة «مستانه» را در حضور «خسرو» به وی تقدیم میکند، «خسرو» متوجّه رابطة عاشقانه این دو میشود و به همین دلیل، عشق وی به «مستانه» به یک عشق یک طرفه و توأم با تلاطم و طغیان تبدیل میشود. در یکی از روزهای تمرین، «خسرو» به دلیل طغیان احساسات درونی و در حالیکه «مستانه» مشغول صحبت کردن با «فرهاد» است، وارد اتاق خصوصی وی میشود و به او تجاوز میکند. «مستانه» بعد از آن اتّفاق، با شرایط بد روحی مواجه میشود، «فرهاد» پاسخ وی را نمیدهد و در نهایت، بعد از سه روز تصمیم میگیرد تا با سپردن وکالت خود به «ترانه» از «خسرو» شکایت کند. شکایت از «خسرو»، آغاز بخش دیگری از فیلم است. در جلسات دادرسی، «خسرو»، «آقای کوشکی» را به عنوان وکیل خود معرّفی میکند. در دادرسی، «خسرو» تبدیل به یک فرد با ظاهر آراسته میشود و سعی در موجّه جلوه دادن خود دارد. وکیل او نیز با تأکید فراوان بر وجود رابطة قبلی میان بزهکار و بزهدیده و با پذیرش ایراد ضرب و جرح عمدی، اتّهام تجاوز را رد میکند و مدّعی میشود که رابطة جنسی میان این دو مبتنی بر رضایت بوده است. «ترانه» و «مستانه» در جلسات دادگاه تلاش میکنند تا مسئلة عنف را بدیهی شمارند، امّا تأکید وکیل و قاضی پرونده بر وجود رابطة دوستانه قبلی موجب عدم احراز عنف میشود و در نهایت «مستانه» به شلّاق تعزیری و «خسرو» به 100 ضربه شلّاق محکوم میشوند. پس از اجرای حکم، «مستانه» توسّط ادارة ارشاد ممنوع الکار میشود و برای مدّتی به استراحت اجباری میرود. بعد از صدور حکم و ممنوع الکار شدن، ابتدا به امامزاده صالح میرود و پس از آن، ناامید از همه جا به همراه خواهرش به ویلای خود میرود. امّا «خسرو» که هنوز درصدد انتقامگیری از «مستانه» است، با چاقو و اسید وارد ویلا میشود و در حالیکه آمادة ارتکاب جرم است، «مریم» اسپری حاوی موادّ شیمیایی را به صورت و چشمان او میپاشد. «خسرو» به دلیل درد زیاد پا به فرار میگذارد. «مستانه» نیز که درصدد انتقام از همة ظلمهایی است که به وی شده است وی را تعقیب میکند. «خسرو» در حین خارج شدن از درب ورودی ویلا و در مسیر گذر از خیابان، با اتومبیلی برخورد و فوت میکند.
۲. روششناسی
روش تحقیق در این پژوهش، روش تحلیل محتوای کیفی[11] است. تحلیل محتوا که روشی برای تحلیل پیامهای ارتباطی متنی، شفاهی، صورتی و تصویری است (Cole, 1998: 50) برای نخستین بار به عنوان روشی برای تحلیل سرودها، روزنامهها، مجلّات، تبلیغات و سخنرانیهای سیاسی سدة نوزدهم به کار گرفته شد (Harwood and Garry, 2003: 479). این روش برای بررسی نظاممند اطّلاعات و آشکار کردن معانی پنهان و نیز فهم برخی اصطلاحات و کلمات استفاده میشود. روش تحلیل محتوا را میتوان در همة اشکال ارتباطات همچون کتاب، شعر، روزنامه، آواز، نقّاشی، سخنرانی و فیلم به کار برد (مؤمنیراد و همکاران، 1392: 188). در یک تعریف عام، هولستیْ تحلیل محتوا را به هر تکنیکی که برای استنباط نظاممند و عینی ویژگیهای خاصّ پیامها به کار میرود اطلاق میکند (هولستی، 1373: 121). سندلوسکی نیز تحلیل محتوا را یکی از روشهای تجزیه و تحلیل مطالعات کیفی میداند که به وسیلة آن دادهها خلاصه، توصیف و تفسیر میشوند. باردن در کتاب خود با عنوان تحلیل محتوا این روش را فنّ پژوهش عینی، اصولی و کمّی به منظور تفسیر و تحلیل محتوا میداند و تفکّر بنیادی تحلیل محتوا را قرار دادن اجزای یک متن در مقولاتی از پیش تعیینشده میداند (باردن، 1375: 23). از این رو، مستفاد از تعاریف فوق میتوان تحلیل محتوا را رویّهای برای گردآوری و سامانبخشی اطّلاعات در یک شکل استانداردشده دانست که به پژوهشگر این اجازه را میدهد تا تحلیلهای خود را در قبال استنباط از ویژگیها و معانی دادههای نوشتاری یا تصویری ارائه دهد. به طور کلّی، دو نوع روش تحلیل محتوا وجود دارد که عبارتند از روش کمّی و کیفی. برخلاف تحلیل محتوای کمّی که بیشتر بر روند تحلیل، ظاهر محتوا و فراوانی آن تأکید دارد، در تحلیل کیفی بیشتر مضامین نهان متن و تصویر مورد توجّه قرار میگیرد و استنباط و استخراج معنا از آنها مدّنظر است (مؤمنیراد و همکاران، 1392: 193). تحلیل محتوای کیفی دارای مراحلی است. مایزینگ نخستین گام این روش را تعریف دادهها معرّفی میکند. در این مرحله، مصاحبهها یا متونی که در راستای مسئلة تحقیق مهم هستند غربال میشوند. در مرحلة بعد، تحلیل وضعیّت گردآوری دادهها انجام میشود. در مرحلة سوّم دادهها به صورت صوری توصیف میشوند و در مرحلة بعد آنچه فرد قصد دارد با کمک تفسیر از دل دادهها بیرون بکشد مشخّص میشود. از این رو، در نهایت اجرای تحلیل محتوای کیفی شامل سه تکنیک میشود: غربال نخستْ حذف گزارههایی است که ارتباط چندانی با مسئلة اصلی ندارند؛ صافی دوّمْ دستهبندی گزارههای مشابه است؛ و در نهایت، غربال سوّمْ تلخیص دادهها بر اساس گزارههای وسیعتر است (فیلک، 1391: 347). بر اساس برخی نظرات دیگر نیز مهمترین مراحل انجام روش تحلیل محتوای کیفی عبارت است از انتخاب مسئلة موضوع، تدوین سؤالات، معرّفی متغیّرها، نمونهگیری، کدگذاری و مقولهبندی[12] و تحلیل و استنباط (مؤمنیراد و همکاران، 1392: 199).
همانطور که تحلیل وسایل ارتباطی ما را با هویّت واقعی آنها آشنا میکند، تحلیل محتوای آثار سینمایی نیز میتواند اندیشهها و پیامهای آشکار و نهان کارگردان را برای ما بازگو کند. با این حال، گیرنده باید توانایی ترکیب کردن و قالببندی مقصود خود را داشته باشد. از این رو، تحلیلگر محتوای آثار سینمایی باید به محتوای انتقال معنا توجّه کند (آذری، 1377: 19). در این بستر شاید بتوان گفت هستة مرکزی شناخت فیلم توانایی مخاطب در تحلیل محتوای آن است؛ زیرا شناخت روبنا و پیامهای آشکار فیلم توسّط همگان درک میشود و درک پیامهای نهان موجود در متون فیلم است که مستلزم درک صحیح نظام انتقال معانی است.
در مورد نمونهگیری پژوهش نیز باید ذکر شود که معمولترین روش نمونهگیری در روشهای کیفی، نمونهگیری هدفمند است که در آن نمونهای انتخاب میشود که دارای بیشترین ارتباط با موضوع و مسئلة پژوهش باشد (فیلک، 1391: 135). در آثار سینمایی ایران، ردپای فیلمهای فمنیستی را از اواخر دهة 60 خورشیدی میتوان مشاهده کرد. فیلم «افسانة آه» ساختة تهمینه میلانی در سال 1369 را شاید بتوان نخستین فیلم فمنیستی در تاریخ سینمای بعد از انقلاب نامید. در دهة 70 نیز فیلمهایی چون «قرمز» و «دو زن» این نگرش را مورد تأکید قرار دادند. در دهة 80 شمار این فیلمها بیشتر شد. در این دهه، فیلمهایی چون «من ترانه 15 سال دارم»، «میم مثل مادر»، «یکی از ما دو نفر» و «دعوت» رویکردهای فمنیستی داشتند. امّا اوج این جریان در سینمای ایران در دهة 90 شکل میگیرد، به طوری که فیلمهایی چون «ملی و راههای نرفتهاش»، «لانتوری»، «هیس دخترها فریاد نمیزنند»، «خشم و هیاهو»، «دختر»، «مستانه» و ... در این قالب ساخته شدهاند. با وجود فیلمهای فمنیستی بسیار در ایران، این پژوهش با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند، فیلم سینمایی «مستانه» را به عنوان نمونة موردی خود انتخاب کرده است. با توجّه به آنکه موضوع این پژوهش تحلیل جرمشناختی رویکردهای جنسیّتمحور است، فیلم «مستانه» در قلمروی موضوع این پژوهش دارای دادههایی غنی است؛ زیرا مسائل شکلی و ماهوی عدالت کیفری در قلمروی آن بررسی میشوند. به عبارت بهتر، در این فیلم، از یک سو، رویکردهای حمایتی از زنان مشاهده میشود و از سوی دیگر، مشکلات و دغدغههای زنان در نظام عدالت کیفری رسمی به عنوان بخشی از مباحث جدید در جرمشناسی انتقادی و فمنیستی بررسی میشوند.
۳. مبانی نظری
با توجّه به آنکه روش تحقیق در این پژوهش روش تحلیل محتوای کیفی است، مبانی نظری از طریق دادههای خام حاصل میشوند. پس از انتخاب نمونة نهایی و مشاهدة چند بارة فیلم «مستانه»، واحدهای تحلیل در قالب سکانس، مضمون، کاراکتر، دیالوگ و آیتم شناسایی شدند و ذیل واحدهای زمینه قرار گرفتند. متعاقب این امر، کدگذاری صورت گرفت و بعد از ساخت مقولههای مختلف، دادههای خام اوّلیّة موجود در فیلم که همان واحدهای تحلیل شامل سکانسها، دیالوگها، کاراکترها و ... هستند، مبانی نظری این پژوهش را تولید کردند. مهمترین مبانی نظری به دستآمده از فیلم عبارتند از فمنیسم و تقابل بزهدیدگان تجاوز و نظام عدالت کیفری در دو قالب سرزنشپذیری بزهدیده و موانع دسترسی زنان قربانی تجاوز به عدالت.
۳-۱. فمنیسم
استمرار ظلم تاریخی نسبت به زنان موجب ظهور نهضتی شد که به جنبش فمنیستی برای آزادی زنان با هدف زدایش تفکّر برتری و سلطة جنس مذکّر، برابری حقوق مدنی و سیاسی، ایجاد فرصتهای مساوی و مناسب و حمایت از زنان آسیبپذیر به ویژه در دوران حاملگی و زایمان و ... معروف شد (نجفیتوانا، 1391: 94). پس از رشد فمنیسم به عنوان یک مکتب فکری، این قلمروی مطالعاتی در مطالعات جرمشناحتی نیز دارای اثر شد. دیدگاه جرمشناسی فمنیستی، از یک سو نگاه خود را به جنسی (مردان) معطوف ساخت که قدرت را در سطح جامعه در اختیار دارند و آن را به عنوان سلاح خود بکار میگیرند و از سوی دیگر این پرسش را مطرح کرد که این وضعیّت چگونه زنان را تحت تأثیر قرار میدهد.
پس از رشد دیدگاهها و نظریّههای فمنیستی، دیدگاههایی به وجود آمدند که دو مفهوم «جنس» و «جنسیّت» را متمایز کردهاند. این تمایز هم در دیدگاه فمنیسم وجود دارد و هم به نظر هواداران این دیدگاه، هستة اصلی تبیینهایی را شکل میدهد که دربارة دو پدیدة ارتکاب جرم و بزهدیدگی در میان افراد مذکّر و مؤنّث ارائه شده است. بر این اساس، جنس نوعی دستهبندی زیستی به حساب میآید که نشانگرهای آن اصولاً ویژگیهای ژنی افراد هستند. در مقابل، جنسیّت ساختی اجتماعی قلمداد میشود، نه یک خصیصة از پیش تعیینشدة زیستی. به همین شکلْ دو مفهوم مردانگی و زنانگی بخشی از فرهنگ اکتسابی کنشگر به حساب میآیند؛ فرهنگی که نشانگرهای آن عبارتند از نوع لباس، حرکات و اشارات دست و سر، زبان، شغل و مانند آن (وایت و همکار، 1392: 250). با وجود این، تمامی فمنیستها «جنسیّت» را در اولویّت مباحث خود قرار میدهند، به طوری که از نظر آنها جنسیّت نباید با روابط جنسی مزج شود. اگرچه این دو اصطلاح اغلب و به طور ناصحیح به جای هم استفاده میشوند، جنسیّتْ شکلدهی و الگودهی و ارزیابیِ فرهنگی و اجتماعی و روانشناختی رفتار زنان و مردان است (دکسردی، 1395: 52).
بحث اصلی نظریّهپردازان رویکردهای جنسیّتمحور آن است که استاندارد آسانی جهت تبیین تمامیِ رفتارهای مردانه از جمله جرم وجود ندارد. دلیل این امر آن است که عملکرد اجتماع در بسیاری از موارد، خشونت مردان را ارتقا میدهد؛ زیرا این امر راهی برای اعمال مردانگی مردان است. با این حال، اجزای بنیادی هژمونی مردمحور عبارتند از: 1- اجتناب از هر چیز زنانه؛ 2- محدودسازی شدید احساسات؛ 3- نشان دادن خشونت و تجاوز؛ 4- نمایش اعتماد به نفس؛ 5- تلاش جهت کسب موفّقیّت و موقعیّت؛ و 6- کتمان نگرشهای مرتبط با روابط جنسی. بر اساس مطالعات رویکردهای مردمحور، مردها تشویق میشوند تا با این آرمانها زندگی کنند و در صورت عدم انجام این امور با ضمانت اجراهای اجتماعی مواجه میشوند. بر اساس یافتههای پری،[13] بسیاری از مردان خشونت را نقض هنجار فرهنگی در مورد خشونت نمیدانند، بلکه آن را در قالب هژمونیِ مردمحورِ به لحاظِ فرهنگی اثباتشده همچون تجاوز، تسلّط و دگرجنسگرایی میانگارند (دکسردی، 1395: 59).
۳-۲. تقابل بزهدیدگان تجاوز و نظام عدالت کیفری
تعارض و تقابل میان بزهدیدگان تجاوز و نظام عدالت کیفری را میتوان در دو قلمروی عدالت ماهوی و شکلی بررسی کرد. در قلمروی مسائل ماهیّتی، نظریّة سرزنشپذیری بزهدیده مطرح میشود که بر اساس آن، به نقش بزهدیده در ارتکاب جرم توجّه میشود. اثر مقصّر انگاشتن بزهدیده در ارتکاب جرم تجاوز، در قلمروی عدالت شکلی، موانع دسترسی زنان قربانی تجاوز به عدالت را شکل میدهد. به عبارت بهتر، زمانی که زنانِ بزهدیدة تجاوز دارای درجهای از تقصیر قلمداد میشوند، ممکن است دسترسی آنها به عدالت با چالش مواجه شود.
۳-۲-۱. سرزنشپذیری بزهدیده
عزّت عبدالفتّاح تبیینهای موقعیّتی بزهدیدگی را تلاشهایی میداند که کوشیدهاند این پدیده را بر حسب نوعی الگوی پویای کنش متقابل و رفتار بزهدیده توضیح دهند. او مدّعی است حیات رشتة علمی «بزهدیدهشناسی» با تلاشهای مستمر محقّقان در این خصوص آغاز شده است. به نظر او، تلاشهای مزبور حرکتی جدّی در جهت نشان دادن این واقعیّت است که «بزهدیده صرفاً یک آماج منفعل جرم نیست تا بتوان او را طعمهای در چنگال غارتگران مهاجم تصوّر کرد» (سلیمی و همکار، 1386: 250). وی با به عاریّت گرفتن نظریّات هانس فون هانتیگ[14] به عنوان یکی از پیشگامان این رویکرد بر این اعتقاد است که توجّه به دو مفهوم یاری رساندن بزهدیده به شکلگیری جرم و ساخت طرفینی آن، ماهیّت مبتنی بر کنش متقابل بسیاری از بزهدیدگیها را نشان میدهد و بر این واقعیّت پای میفشارد که در سلسلههای طولانیِ علّی و معلولی، نقش بزهدیده را میتوان نقشی تعیینکننده در فرایند ارتکاب جرم به حساب آورد (سلیمی و همکار، 1386: 250). نظریّههای کلاسیک نیز در خصوص تجربة بزهدیدگی بر زوج کیفری[15] و رابطة میان بزهکار و بزهدیده[16] تأکید میکنند. گاروفالو در سال 1914 از نخستین افرادی بود که به نقش بزهدیده در ارتکاب جرم توجّه کرد (Meiera and Terance, 1993: 461). با وجود این، نخستین پژوهش نظاممند در خصوص دخالت بزهدیده در ارتکاب جرم در دهة 1950 توسّط ماروین ولفگانگ[17] انجام شد. نتیجة حاصل از این مطالعه که به نظریّة شتابدهندگی بزهدیده[18] معروف شده است بر این نظر استوار است که نوع رفتار بزهدیده در ارتکاب جرم اثرگذار است (Meiera and Terance, 1993: 461). از این رو، تبیینهای بزهدیدهشناسانة کلاسیک در این حوزه به نقش بزهدیدة سرزنشپذیر در ارتکاب جرم توجّه دارند. چگونگی تکوین وضعیّتی که منجر به ارتکاب جرم علیه فرد میشود نشان میدهد که بزهدیده همواره نقشی منفعلانه در جرم ندارد و چه بسا به طور ضمنی موجبات تسهیل وقوع جرم و تسریع بزهدیدگی خود را فراهم کرده باشد. به همین دلیل، در نظریّة «بیملاحظهگی و شتابدهندگیِ» بزهدیده، که میتوان آن را عاملِ به فعلیّتدرآورندة جرم از سوی بزهدیده نامید، به نقش او در ارتکاب جرم توجّه میشود. در این شرایط، در یک فرایند کنش متقابلْ رفتار سرزنشآمیز بزهدیده یک «متغیّر آغازگر»[19] است که به صورت رفتار آگاهانه یا ناآگاهانه از سوی او سر میزند و نقشی مهم در آغاز بزهدیدگی ایفا میکند.
نظریّة شتابدهندگی یا اثرگذاری بزهدیده در وقوع جرم، بسته به نقش یا رفتار بزهدیده، میتواند فعّال یا منفعل باشد. در شتابدهندگی فعّال[20] بزهدیده ممکن است با نیّت قربانی شدن به صورت آگاهانه به رفتار مجرمانه کمک کند. در این رویکرد، بزهدیده با تحریک و تشویق برای انجام رفتار پرخاشگرانه به صورت محرّک عمل میکند (Siegel and Hoffman, 2006: 126) و با آگاهی خود را در موقعیّتهایی قرار میدهد که زمینة اصلی وقوع جرم را فراهم میکند. در شتابدهندگی منفعل[21] بزهدیده به صورت ناآگاهانه و از طریق تحریکْ با بزهکار بالقوّه تعامل برقرار میکند. این دسته از بزهدیدگان بدون قصد و با توجّه به خصوصیّات شخصی یا موقعیّتی خود، استعداد خاص و آمادگی لازم برای بزهدیده شدن را دارند (شاهیده، 1391: 124).
۳-۲-۲. موانع دسترسی زنان قربانی تجاوز به عدالت
مهمترین موانع دسترسی زنان قربانی تجاوز به عدالت عبارتند از بزهدیدگی دوّمین و نارساییهای ادلّة اثبات جنایی بزهدیده، که در ادامه بررسی میشوند.
۳-۲-۲-۱. بزهدیدگی دوّمین
بزهدیدگی دوّمین یا غیرمستقیم که ناشی از آلام و ناملایمات ناشی از رفتارهای سوء نهادهای عدالت کیفری با بزهدیدگان است به واقع دارای همان آثار زیانباری است که از گذر جرم بر بزهدیده وارد میشود. بدینسان، همچنان که جرم خود پیامدهای نامطلوبِ گوناگون مادی اعم بدنی، مالی یا معنوی/ عاطفی/ حیثیّتی دارد، مواجه شدن بزهدیده با واکنشهایی مانند بیاعتنایی، بیتوجّهی، سرزنش، در مقام تقصیر قرار گرفتن و ... از سوی نهادهای پاسخگو به جرم باعث میشود که این احساس در بزهدیده شکل گیرد که علاوه بر لطماتِ مستقیم ناشی از جرم (بزهدیدگی مستقیم) رنج مضاعفی را نیز باید تحمّل کند (سماواتی پیروز، 1388: 71).
افزون بر این، در جرم تجاوز به علّت ماهیّت خشونتآمیز آن شدّت جرم به حدّی است که بزهدیده از نظر روانی نیازمند حمایت و مساعدت عاطفی نهادهای کیفری است، امّا واکنش نادرست در قبال بزهدیدگی زنان باعث میشود که بزهدیدگان خود را فاقد پشتوانه احساس کنند. در این صورت، آنها نه تنها از مساعدت کارگزاران کیفری بهرهمند نمیشوند، بلکه تلاش میکنند تا از بیان تجربیّات بزهدیدگی خود برای آنها اجتناب ورزند تا دست کم خود را از برخوردهای سرزنشآمیز و گاه حتّی تحقیرآمیز مصون نگه دارند (سماواتی پیروز، 1388: 92). همزمان، اثر منفی جرم بر بزهدیده ممکن است با واکنش کارگزاران عدالت کیفری نیز تشدید شود. نخستین نهادی که بزهدیده در تماس با آن قرار میگیرد نهاد پلیس است. به همین دلیل، حسّ قربانیّت نامستقیم در مراحل نخستین فرایند کیفری اغلب از نحوة رفتار نامناسب پلیس با بزهدیدگان به وجود میآید. همچنین، رفتار نامناسب کارکنان و دستاندرکاران نظام عدالت کیفری در برخی موارد با تحقیر و عدم جوابگویی به بزهدیده، موجب اطالة دادرسی و یا رفتارهای ارفاقآمیز آنها با متّهم باعث سردرگمی و تحقیر بزهدیده میشود. این موارد و بسیاری از موارد دیگر که باعث بزهدیدگی مضاعف میشوند، آثار و لطمات بسیاری را در پی دارند که ممکن است پیامدهای آنها بیشتر از بزهدیدگی مستقیم باشند.
۳-۲-۲-۲. نارساییهای ادلّة اثبات جنایی
در مورد جرایم جنسی و ادلّة اثبات این جرایم نارساییهایی وجود دارند. بر اساس اصول و متون جزایی، اثبات جرایم جنسی مستوجب حد تنها با اقرار، شهادت شهود و علم قاضی ممکن است. به طور کلّی اقرار به عنوان یکی از سه دلایل اثباتکنندة این گونه جرایم مربوط به بزهکار است و میتوان گفت حقّ بزهدیده در این مورد تضییع شده است. دلیل بعدی که در دادگاه میتوان به آن استناد کرد شهادت شهود است. کیفیّات این دلیل برای جرایم جنسی در مادة 199 و 200 قانون مجازات اسلامی بیان شده است که برای اثبات این جرایم وجود چهار شاهد مرد با تمام خصوصیّات مقرّر در مادة 177 همین قانون لازم است. با بررسی این موضوع با نگاه واقعبینانه مشخّص میشود که با وجود چهار شاهد عادل امکان ارتکاب این عمل وجود ندارد، زیرا اگر این افراد دارای وصف عدالت باشند، اجازة انجام این عمل را به شخص بزهکار نمیدهند؛ در نتیجه کارایی این دلیل در اثبات جرم با خلأهایی مواجه میشود. پس تنها دلیلی که میتوان امید داشت که بر اساس آن این جرایم کشف شوند علم قاضی است. در مادة 211 قانون مجازات اسلامی علم قاضی این گونه تعریف شده است: «علم قاضی عبارت از یقین حاصل از مستندات بیّن در امری است که نزد وی مطرح میشود. در مواردی که مستند حکم، علم قاضی است، وی موظّف است قرائن و امارات بیّن مستند علم خود را به طور صریح در حکم قید کند».
۴. یافتهها
در پرتو مبانی نظری ارائهشده، در این قسمت تحلیل محتوای سکانسها و دیالوگهای مختلف فیلم که به وجودآورندة مبانی نظری هستند ارائه میشود. بر این اساس، مردسالاری و تضییع حقوق زنان، بزهکارانگاری بزهدیده و آسیبهای نظام قضایی بر بزهدیدگان تجاوز مهمترین یافتههای حاصل از تحلیل محتوای فیلم در این پژوهش هستند.
۴-۱. مردسالاری و تضییع حقوق زنان
در فیلم «مستانه»، مردسالاری و تضییع حقوق زنان را میتوان در شخصیّت «خسرو»، «فرهاد»، «کنشگران عدالت کیفری» و «کنشگران ادارة ارشاد» مشاهده کرد که در ادامه این موارد بررسی میشوند.
۴-۱-۱. خسرو
بر اساس نگرشهای فمنیستی، ارتکاب جرم توسّط مردان گاه با انگیزة اعمال مردانگی صورت میگیرد. نخستین اعمال مردانگی «خسرو» زمانی اتّفاق میافتد که وی از «مستانه» در مورد شغل او و مشکلات زنان در سینما سؤال میکند. در روز حادثه، زمانی که «مستانه» مشغول مکالمة تلفنی با «فرهاد» است، «خسرو» به شدّت عرق میریزد، اثر رژ «مستانه» روی فنجان را دیوانهوار میبیند، اشک میریزد، گلدان را میشکند و در نهایت با باز کردن در قفلشدة اتاق، خود را به «مستانه» میرساند. در این بستر، «مستانه» عرصة شکلگیری سوء تفاهمهایی است که افراد را در موقعیّتهای بغرنج قرار میدهد. نمونة بارز این موقعیّتها، ارتکاب جرم تجاوز[22] است. اعمال مردانگی در این بستر منتهی به جرم تجاوز میشود، امّا به این جرم ختم نمیشود؛ زیرا بعد از این حادثه نیز «خسرو» به اشکال مختلف متعرّض «مستانه» میشود. به عنوان مثال، تماسهای مکرّر «خسرو» بعد از حادثه و صحبت کردن از عشقْ نوعی اعمال مردانگی است. زمانی که «مستانه» پاسخ تلفن «خسرو» را نمیدهد، او با «مریم» تماس میگیرد. «مستانه» بعد از کلافه شدن از تماسهای مکرّر، پاسخ «خسرو» را میدهد و با این جمله مواجه میشود: «توقّع نداری که ازت عذرخواهی کنم. این قضیه میتونست به نحو بهتری برگزار بشه. بدون خشونت». این جمله مؤیّد آن است که وی حق دارد با «مستانه» رابطة جنسی داشته باشد و رضایت «مستانه» نیز در این بین شرط نیست. بعد از شکایت «مستانه»، «خسرو» با حالت عصبانیّت، در ورودی ساختمان، جلوی او را میگیرد و از وی میخواهد از شکایت صرفنظر کند. «مستانه» در حالیکه در حال لرزیدن است، با این جمله مواجه میشود که «مثل بچة آدم میری شکایتتو پس میگیری، اینکه چیزی نیست. یک کاری با صورتت میکنم که تا آخر نتونی به خودت نگاه کنی». بعد از آن نیز با غروری خاص که مؤیّد پیشبینی او در مورد عدم موفّقیّت «مستانه» در اثبات جرم است، احضاریّة دادگاه را به صورتش پرت میکند. همانطور که مشاهده میشود در این حالت، بزهدیدة تجاوز با تهدید به اسیدپاشی نیز مواجه میشود و در سکانسهای پایانی فیلم این تهدید عملی میشود. «خسرو» بعد از صدور حکم نیز بارها «مستانه» را تعقیب میکند تا اینکه در نهایت وارد ویلای «مستانه» میشود.
در یک سکانس که در آپارتمان «خسرو» فیلمبرداری میشود، وی ماهیهای قرمز زیبا را داخل آکواریومی میاندازد که پر از ماهیهای وحشی است. به محض ورود ماهیهای قرمز به آکواریوم، ماهیهای وحشی آنها را میبلعند. شاید این سکانس تشبیهی باشد که چطور زنان جامعه از جمله «مستانه» به عنوان اقشار آسیبپذیر ممکن است طعمة مردانی همچون «خسرو» و قربانی جرایمی چون تجاوز شوند.
۴-۱-۲. فرهاد
«فرهاد» رابطهای عاشقانه با «مستانه» دارد، به نحوی که تنها به دلیل عشق به «مستانه» و ازدواج با او حاضر شده است به ایران بازگردد. چند روز بعد از حادثه که «مستانه» با «فرهاد» در بام تهران قرار میگذارد، سکوت سنگین «فرهاد» مانع از آن میشود که صحبتی میان این دو نفر ردّ و بدل شود. حتّی «مستانه» از «فرهاد» میخواهد که با وی حرف بزند، امّا «فرهاد» در حالی که پشت به «مستانه» ایستاده، با یک لبخند تلخ، وی را ترک میکند و بعد از جدا شدن، از طریق تلفن با او صحبت میکند. شاید این امر نشاندهندة اهمیّت مسئلة بکارت در جوامع سنّتی باشد که حتّی روابط عاشقانه را تحت تأثیر قرار میدهد. به نظر میرسد که سکوت سنگین «فرهاد» و به نوعی دل بریدن از «مستانه» دارای ارتباط مستقیم با جرم تجاوز باشد. این در حالی است که «مستانه» در بروز جرم تجاوز دارای هیچ نقشی نبوده است، امّا باید تاوان بزهدیدگی خود را در قلمروهای مختلف پس دهد.
در جلسة «ترانه» و «فرهاد»، «ترانه» به او میگوید که «مستانه الان بیشتر از هر زمان دیگهای به تو احتیاج داره». امّا «فرهاد» میگوید که «با وکلای خبرهای صحبت کردهام. شانس موفّقیّت ما چیزی نزدیک به صِفره». بعد از مکالمة تلفنی «مستانه» و «فرهاد» نیز وی مخالفت خود را با طرح شکایت مطرح میکند. به نظر «فرهاد» «ما باید این مسئله رو خاکش کنیم. الان یک گندی دراومده. هر چقدر بیشتر همش بزنیم، آدمای بیشتری متوجّه بوش میشن». عدم شکایت به بهای حفظ آبرو در قلمروی جرمی چون تجاوز در واقع مسئلهای است که در جوامع مردسالار مشاهده میشود. در جوامع دارای رویکردهای مردانه، صرف اعلام بزهدیدگی و شکایت در خصوص جرم تجاوز به معنای آن است که خانم بکارت خود را از دست داده است. در این حالت، قضاوتهای ارزشی در جامعه ممکن است زن را به عنوان یک زن نانجیب معرّفی کند. به همین دلیل، در این جوامع، در دوراهی میان احقاق حق و حفظ آبرو، مورد دوّم انتخاب میشود تا از یک سو آبروی اجتماعی حفظ شود و از سوی دیگر افراد از شرّ قضاوت مردم در امان باشند.
در نهایت، رابطة عاشقانه «مستانه» و «فرهاد» تمام میشود. «فرهاد» از «مستانه» به صورت تلفنی خداحافظی و قصد خود را برای رفتن از ایران اعلام میکند. در این شرایط، «فرهاد» حتّی حاضر به دیدن حضوری «مستانه» نمیشود. در حالی که «مستانه» به فرهاد میگوید «تو گفتی تنها دلیل برگشتت به ایران من هستم»، «فرهاد» بیان میکند که به دلیل یک سفر کاری مجبور است دوباره به خارج برگردد. از سکانسهای مختلف فیلم برمیآید که بزهدیده شدن «مستانه» آنچنان روی «فرهاد» اثر گذاشته است که وی رابطة عاشقانه خود را ترک میکند. اگرچه مردسالاری «خسرو» توأم با خشم، هیجان و تعرّض است، مردسالاری «فرهاد» همراه با تعرّض و خشونت نیست، بلکه عدم همراهی با «مستانه» بعد از حادثة تجاوز، تلاش برای منصرف کردن او از شکایت و در نهایت ترک رابطة عاشقانه از مهمترین رویکردهای مردسالارانه در کاراکتر «فرهاد» هستند.
۴-۱-۳. کنشگران ادارة ارشاد
«مستانه» بعد از آن که با صدور حکم دادگاه محکوم شناخته شد، ممنوع الکار میشود. این خبر توسّط کارگردان فیلمی که در آن مشغول بازی بود به اطّلاع وی میرسد. در حالی که وی مورد تجاوز واقع شده و به دلیل عدم اثبات عنف به شلّاق تعزیری نیز محکوم شده است، دیگر مجوّز فعّالیّت در عرصة سینما را نیز ندارد. وی بعد از شنیدن این خبر به ادارة ارشاد میرود تا دلیل ممنوع الکار شدن خود را جویا شود. نخستین جملة مسئول ادارة ارشاد این است که «این چه جنجالی بود به راه انداختی؟ وکیلت با رسانههای خارجی صحبت کرده». در تمامی این سکانسها «مستانه» تشویق به صبر و تحمّل میشود. «همه چی درست میشه»، «ما میدونیم تو دست به خیر داشتی امّا خدا روزی اون خانوادههایی که تو بهشون کمک میکردی رو هم میرسونه»، «این چند سال خیلی پرکار بودی و درامد خوبی هم داشتی»، «یک مدّت استراحت کن، برو مسافرت و ... ». در تمامی این سکانسها، دغدغههای زنانه مورد توجّه قرار نمیگیرد و آنچه مطرح میشود رویکردهای حق و تکلیفمحوری است که مختصّ مردان است.
۴-۱-۴.کنشگران عدالت کیفری
در جلسة دادرسی، وکیل «مستانه» قبل از ورود به مسائل فنّی، قدری در مورد مسائل جامعهشناختی و جنسیّتمحور صحبت میکند. به نظر او «بسیاری از قربانیان تجاوز به دلیل ترس یا از دست دادن آبرو و قضاوت جامعه اقدام به شکایت نمیکنند. مستانه میتونه صدای رسای زنانی باشه که قربانی تجاوز واقع میشن. من اصرار دارم که قاضی به این مسائل توجّه کنن». با این حال، قاضی به سرعت به این صحبتها واکنش نشان میدهد و از وکیل بزهدیده میخواهد تا در مورد موضوع اتّهامی صحبت کند. همچنین به وی میگوید: «به کار خودتان بپردازید و برای من تعیین تکلیف نکنید». این تذکّر قاضی در واقع مؤیّد دو دیدگاه در حوزة «جامعهشناسی کیفری است. مورد نخستْ همان اعمال رویکردهای مردانه است که در آن به دغدغههای زنان توجّه نمیشود و مورد دوّمْ نگاه محض و فنّی قضات به مسائل حقوقی است که گاه موجب میشود ابعاد جرمشناختی، جامعهشناختی و روانشناختی پروندهها مورد توجّه قرار نگیرد.
بعد از صدور حکم نیز «ترانه» به دنبال وقت ملاقات با حاج آقا - احتمالاً قاضی پرونده - میرود. در ابتدا با یکی از کنشگران عدالت کیفری - احتمالاً منشی - صحبت میکند و میگوید: «میخوام حاج آقا رو ببینم»؛ «شما نمیتونید حاج آقا را ببینید»؛ «این حکم نباید اجرا بشه. اجرای این حکم تبعات زیادی به جامعه بار میکنه»؛ «حکم خدا و شرع رو نمیشه اجرا نکرد. هر دو نفر به رابطة جنسی اقرار کردند. یک نفر ادّعای تجاوز کرده و نتونسته ثابت کنه. زن اگر خودش نخواد، مرد حتّی نمیتونه بهش نزدیک بشه، چرا مرد و زن به مکانی برن که مرد وسوسه بشه». این گزارهها که به خوبی مؤیّد رویکردهای مردسالارانه است، در تحلیل چرایی ارتکاب جرم تجاوز، انگشت اتّهام را به سمت بزهدیده نشانه میگیرد و به نقش وی در ارتکاب جرم توجّه میکند.
۴-۲. بزهکارانگاری بزهدیده
یکی از مهمترین موانع دسترسی به عدالت برای بزهدیدگان تجاوز در رویّههای فرایندمحور، مرز ناشفّاف و غیرمعلوم میان بزهکاری و بزهدیدگی است. بر اساس این ایده، گاه افراد به عنوان بزهدیده وارد فرایند کیفری میشوند، امّا در چرخة رسیدگی با عناوین اتّهامی مواجه میشوند. در این بستر، فرد بزهدیده به رغم آلام ناشی از بزهدیدگی، خود با عنوان اتّهامی مواجه میشود و چه بسا که در فرایند رسیدگی و حتّی در مرحلة تحقیقات مقدّماتی به وی تفهیم اتّهام شود.
در سکانسهای جلسة دادگاه، وکیل متشاکی به طرز هوشمندانهای درصدد است تا رابطة دوستانه قبلی میان «مستانه» و «خسرو» را برجسته کند. وی با بیان اینکه «این دو با هم دوست بودهاند و رابطة عمیق داشتهاند» درصدد است تا رابطة قبلی میان این دو نفر را دستاویزی برای وجود رضایت در رابطة جنسی قرارد دهد. متّهم نیز همین رویّه را در دادگاه پیش میگیرد و اظهار میدارد که «قرار بود من و مستانه با هم ازدواج کنیم. حتّی خود او به من پیشنهاد ازدواج داد ولی من میخواستم که با یکی از همکاراش - فرهاد - قطع ارتباط کنه». بعد از آنکه این مسائل توسّط «مستانه» رد میشود، وکیل «خسرو» اظهار میدارد که «این خانم چطور میتونن مردی رو که نمیشناسن و نامحرمن، به حریم خصوصی خودشون راه بدن. آیا این موجب عمل حرام نمیشه؟». در تمامی این سکانسها تلاش میشود تا رابطة قبلی میان این دو نفر مورد تأکید قرار گیرد تا از این طریق سرزنشپذیری بزهدیده و بلکه رضایت وی در برقراری رابطة جنسی احراز شود.
افزون بر آن، وکیل «خسرو» با نشان دادن عکسهای «مستانه» بیان میکند که «کافی است اسم ایشان را سرچ کنید تا ببینید رفتارهای ایشان با عرف و شرع در تعارض است. اینها عفّت عمومی را لکهدار کردهاند». در این سکانسها نیز تلاش میشود تا «مستانه» به عنوان یک زن نانجیب معرّفی شود. با این حال، پرسشی که مطرح میشود این است که آیا وجود عکس با هر کیفیّتی به معنای رضایت در برقراری رابطة جنسی با «خسرو» است؟ به لحاظ مسائل مطرح در جامعهشناسی کیفری و تمرکز بر دوگانة زنان نجیب و نانجیب/ سلیطه،[23] امکان احراز عنف برای زنان نانجیب یا سلیطه بسیار پایین است. در مقابل، چنانچه زنی پاکدامن اقدام به شکایت تجاوز کند، امکان احراز عنف به همان نسبت افزایش مییابد. به طور مشخّص، مرز میان بزهکاری و بزهدیدگی در جرایم جنسی به ویژه زمانی مبهمتر و ناملموستر میشود که در آن بزهدیده به عنوان یک زن نانجیب شناخته شود. در این حالت، احتمال بزهکارانگاری بزهدیده افزایش مییابد.
برای بزهکارانگاری بزهدیده، تلاشهای دیگری نیز توسّط وکیل «خسرو» انجام میشود. در این سکانسها، بزهدیده باید به سؤالات او که توأم با قدرت و اقتدار است پاسخ دهد، این در حالی است که «مستانه» بزهدیده است. «خسرو روز حادثه چطور وارد منزل شما شد؟»؛ «زنگ زدن منم درو باز کردم»؛ «ورود به زور و اجبار نبود؟»؛ «نه»؛ « اون روز که خواهرت خونه نبود. میتونستی به ایشون بگی لابی ساختمان تشریف داشته باشن و بعد از اومدن خواهرت، میومدن منزل. در چنین خلوتی برای انسان جایزالخطا امکان خطا صددرصد است. طرح شکایت تجاوز از اساس باطل است». این پرسش و پاسخ میان بزهدیده و وکیل متّهم به خوبی نشان میدهد که جای متّهم و بزهدیده عوض شده است. با این حال، وکیل متّهم تلاش میکند تا نشان دهد که ورود به منزل به اجبار نبوده است. در همین لحظه، قاضی از «مستانه» سؤال میکند که «آیا دلیلی داری تا ورود به عنف را ثابت کنی؟» که با پاسخ منفی او مواجه میشود. نکتة با اهمیّت در این خصوص نیز آن است که عنف باید در رابطة جنسی محقّق شود. امّا در نظر قاضی و وکیل متّهم، گویی که اثبات ورود به عنف شرط احراز زنای به عنف و ناتوانی در اثبات ورود به عنف به معنای ردّ تجاوز است، در حالیکه به نظر میرسد هیچ رابطة منطقی بین احراز ورود به عنف و زنای به عنف وجود نداشته باشد.
۴-3. آسیبهای نظام قضایی بر بزهدیدگان تجاوز
وقوع جرم تجاوز موجب پیامدهای روحی و روانی بسیاری بر بزهدیده میشود. به عبارت دیگر، ارتکاب این جرم که شرافت و ناموس زنان را به یغما میبرد و آنها را معرض صدمات و لطمات روحی قرار میدهد. با وجود آسیبهای روحی، رجوع به نهادهای عدالت کیفری ممکن است بزهدیدگان را در معرض مشکلات دیگری قرار دهد.
ساختار محاکم در نظام کیفری ایران مردانه و در مورد برخی جرایم پیرو سیستم تعدّد قضات است. بر اساس مادة 302 قانون آیین دادرسی کیفری ایران، دادگاه کیفری یک صالح به رسیدگی به جرم تجاوز است. با این حال، بر اساس مادة ۲۹۶ قانون آییندادرسی کیفری به جرایم موضوع مادة ۳۰۲ با حضور یک رئیس و دو مستشار رسیدگی میشود، که البته با حضور دو عضو نیز میتوان رسیدگی کرد. این امر نشان میدهد جرم تجاوز در صلاحیّت دادگاه کیفری یک و متأثر از سیستم تعدّد قضات است.
در این شرایط، بررسی مسائل فنّی حقوقی و تأکید بر اصطلاح «شرح ماوقع» در دادگاههای کیفری ممکن است آسیبهای روحی دیگری را برای بزهدیده به وجود آورد. در این بستر، بزهدیده باید برای سه قاضی مرد تعریف کند که در روز حادثه چه اتّفاقی افتاده و چطور شرافت خود را از دست داده است. همانطور که در فیلم مشاهده شد، «مستانه» بعد از حادثه، شرایط روحی و روانی مساعدی نداشت و در شوک ناشی از تجاوز بود، به طوری که با صدای زنگ تلفن به شدّت میترسید. در کنار این آلام روحی، در جلسة دادرسی باید در حضور قضات مرد - که البته در فیلم به اشتباه یک قاضی در جلسه حاضر بود - مشاهدات خود را از تجاوز مطرح کند. زمانی که «مستانه» میگوید: «احساس میکنم روحم کثیف شده»، در واقع احساسات آشفتة خود را از تجربة تجاوز مطرح میکند. حال، در چنین شرایطی که روح «مستانه» به زعم خودش به دلیل ارتکاب رفتاری که خود در آن نقش نداشته کثیف شده است باید در محضر دادگاه دربارة کثیف شدن روح خود صحبت و تجربة تلخ را در حضور سه قاضی مرد بازگو کند. حتّی زمانی که «مستانه»، «ترانه» را به عنوان وکیل انتخاب میکند، به وی میگوید که «من تو را انتخاب کردم چون با تو راحتم. تو بیشتر از اینکه وکیلم باشی، دوستم هستی».
نتیجه
بازنمایی دوّمین[24] از جرم تجاوز در فیلم «مستانه» در بطن معانی نهان میتواند مصداقی از بیاخلاقیها و طغیانهای علیه زنان در جامعه باشد که بر اساس آن زن مایملک مرد تلقّی میشود. به عبارت دیگر، تجاوز لایههای عمیق خشونت و تعرض به زنان را نشان میدهد. به باور فمنیستها نیز تجاوز را نمیتوان جدا از تحلیل موقعیّت زنان و عقایدی که دربارة تمایلات جنسی در چارچوب یک فرهنگ معیّن عمل میکند درک کرد. حامیان حقوق زنان بر این اعتقاد هستند که در جوامع مختلف، تجاوز در پیوند با سایر اشکال تعرّض علیه زنان، شکلی ضمنی از کنترل اجتماعی زنان است (گرت، 1380: 185). از این رو، به دلیل همین رویکرد است که مردان حتّی پس از تجاوز میتوانند در قالبهای مختلف، همچنان که در سکانسهای فیلم آمده است، همچون تهدید، مزاحمت، تماسهای تلفنی مکرّر و حتّی پاره کردن ابلاغیّة دادگاه، متعرّض زنان بزهدیده شوند. بحث مهمّ دیگری که از تحلیل محتوای فیلم استنباط میشود انشقاق شکنندة جامعه و قضاوتهای ظاهری و سطحی در مورد زنان بزهدیدة تجاوز است. به عنوان مثال، وکیل «خسرو» بارها با تأکید بر رابطة قبلی، «مستانه» را «نانجیب» معرّفی میکند. حتّی وکیل «مستانه» نیز پس از تصمیم وی مبنی بر طرح شکایت، با دیدة تردید به این موضوع مینگرد و به او یادآور میشود که شکایت ممکن است تبعات زیادی به همراه داشته باشد. در نهایت، قضاوت شدن «مستانه» توسّط مسئولان ادارة ارشاد در قالب ممنوع الکار شدن، به خوبی مؤیّد قضاوت ایدئولوژیک و ارزشی در سطح جامعه است. با این حال، ایدئولوژی فیلم نیز در اپیزود دوّم فیلم و در جایی مشخّص میشود که «مستانه» به دلیل ناتوانی در اثبات تجاوز به شلّاق تعزیری محکوم میشود. این امر از یک سو مؤیّد محکومیّت زنان بیگناه، بیعدالتیهای قضایی و قضاوت جامعه نسبت به زنان بزهدیدة تجاوز است و از سوی دیگر نشان میدهد که وجود مفهوم رضایت در قانون، بار سنگین اثبات جرم تجاوز را بر دوش بزهدیده قرار میدهد.
مجموع نکات یادشده این نکته را ثابت میکند که فیلم سینمایی «مستانه» در زمرة فیلمهای سینمایی فمنیستی قرار میگیرد. با این حال، نکتة مهم آن است که در فیلم «مستانه» از چه خوانشهای فمنیستی، به صورت خواسته و یا ناخواسته، استفاده شده است. با توجّه به نحلههای مختلف فمنیسم و در نظر گرفتن مجموع سکانسها و دیالوگهای موجود در فیلم به نظر میرسد که «مستانه» متأثّر از فمنیسم اگزیستانسیالیستی و روانکاوانه باشد. گرایش اگزیستانسیالیستی یا اصالت وجود مبتنی بر تفسیر خاص سیمون دو بووار و ژان پل سارتر از رابطة خاص میان زن و مرد است. در کتاب «جنس دوّم»[25] دو بووار آمده است که در فرهنگ مسلّط، مرد به عنوان عنصر درجة یک، هنجار و اصل در نظر گرفته میشود، در حالی که زن یک زائده و ناهنجاری قلمداد میشود. در این شرایط، بووار دوگانة خود/ دیگری[26] موجود در اگزیستاسیالیسم را به دوگانة مرد/ زن تقسیم میکند. به نظر او زنْ مردی ناقص و موجودی تصادفی است. بشریّت نر است و مرد زن را نه فی نفسه بلکه نسبت به خود تعریف میکند. وی در کتاب خود تأکید میکند که هر سوژهای خود را در برابر دیگری تعریف میکند. هر کسی میخواهد سوژه باشد و دیگری ابژة او باشد، امّا در بحث دو جنس این مرد است که توانسته با قدرت و موفّقیّت، خود را در مقام سوژه و زن را در مقام ابژه قرار دهد (بووار، 1380: 32). بر اساس دوگانة خود/ دیگری اگزیستانسیالیستی، دیگری همواره برهمزنندة آزادی و حریم خصوصی است و متأثّر از توسعة این مفهوم توسّط دو بووار میتوان گفت که دیگری/ مرد همواره درصدد تضییع حقوق زن است. در مقام ارزیابی فمنیسم اگزیتانسیالیستی گفته شده است که توسعة دوگانة خود/ دیگری به مرد/ زن توسّط دو بووار نوعی اعلام جنگ جنسی است؛ بدین معنا که زنان به درجة تنفّر از مردان میرسند و به دنبال سلطة خود بر آنها برمیآیند (Ruether, 1975: 32). از نظر فمنیستهای روانکاو نیز زنان انسانهای درجة دوّمی هستند که سرشت بنیادی روانیشان آنها را برای یک زندگی نازلتر از مردان آماده کرده است. این گروه نیز ضمن اعتقاد به ستمگری جنسیّتی، نظام مردسالاری را نظام انقیاد و ستم به زنان میدانند. در هر دو گرایش فوق، رویکردهای حمایتی از زنان تا به اندازهای رشد میکنند که در آن مردان به عنوان افراد مستحقّ ظلم و ستم معرّفی میشوند. با این حال و در مقام ردّ گرایشهای فوق باید گفت که انسان بماهو انسان دارای ارزش و کرامت است و جنسیّت عامل برتری انسانها به شمار نمیرود. از این رو، همان اندازه که مردسالاری ممکن است پیامدهای ناگوار داشته باشد، زنسالاری نیز نتایج خاصّ خود را به همراه خواهد داشت. راه برون رفت از چنین مسائلی در نظر گرفتن کرامت انسانی دو جنس و گذر از نگاههای جنسیّتزده است.
اگرچه فیلم در خصوص واقعة تجاوز مسائلی را نشان میدهد که در جامعه اتّفاق میافتند و نمونههای آن نیز مشاهده میشوند، در خصوص رویّههای عدالت شکلی و سکانسهای مربوط به دادگاه، شاید بتوان ردّ پای نظریّههای اگزیستانسیالیستی و روانکاوانه را مشاهده کرد. با این توضیح، بخشهایی از فیلم باید در قالب ساخت اجتماعی واقعیّت تحلیل شود. به عبارت بهتر، اگرچه ممکن است در برخی دادگاهها دوگانة زن نجیب/ سلیطه مورد توجّه قرار گیرد، ساخت اجتماعی واقعیّت در این فیلم که برآمده از بازنمایی است این ایده را به مخاطب القا میکند که در تمامی دادگاهها این اتّفاق رخ میدهد. این در حالی است که هیچ دلیل قاطعی مبنی بر اجماع رویّهای در این خصوص وجود ندارد، چنانکه سلیطهانگاری زنان بزهدیدة تجاوز ممکن است تنها دلیل عدم دسترسی آنها به عدالت نباشد، بلکه ممکن است موقعیّت اقتصادی، پایگاه اجتماعی، انتساب به گروههای اقلیّت نژادی، قومی و مذهبی و ... نیز در این امر دارای اثر باشند.
نکتة مهمتر که در فیلم مورد تأکید قرار گرفته است مشکلات زنان بزهدیدة تجاوز در اثبات جرم است. فیلمنامه در قالب معانی نهان تلاش میکند جرم را ثابت کند و به دفعات در قالب استفهام انکاری، خود را موافق اثبات جرم نشان میدهد. امّا نتیجة اثبات جرم چیست؟ با توجّه به قانون مجازات اسلامی، در صورت اثبات جرم، مجازات متجاوز اعدام خواهد بود. این سطح از سختگیری کیفری که از معانی نهان فیلم استنباط میشود شاید نتیجة نگاه اگزیستانسیالیستی و تنفّر نسبت به مردان باشد. امّا پرسش جدّیتر آن است که در صورت اعدام متجاوز، مشکلات زنان در این قلمرو حل میشود؟ آیا با اعدام «خسرو»، خسروهای جامعه را میتوان حذف کرد؟ در این بستر باید گفت گرچه فیلم به دنبال حمایت از زنان است، به نظر میرسد در مقام پاسخدهی به جرم به نیازهای زنان و قربانیان تجاوز توجّهی نمیکند. زنان قربانی تجاوز در جوامع مردسالار با مشکلات روحی و روانی مواجه میشوند، آیندة آنها تحت شعاع قرار میگیرد و ترس از جرم ممکن است همراه همیشگی زندگی آنها باشد. با این حال، در فیلم «مستانه» به این مسائل مهم توجّه نمیشود. از این رو، شاید به جای اعدام متجاوز که منافع و دغدغههای بزهدیده در آن رعایت نمیشود، تنوّع پاسخهای حمایتی رویکرد بهتری را در قبال بزهدیدگان فراهم آورد. در این بستر باید تلاش شود تا پاسخهای موجود دغدغهها و نیازهای بزهدیدگان را تأمین کنند. به عنوان مثال، میتوان مراکز خدمات مشاوره و مددکاری اجتماعی را موظّف کرد به صورت رایگان به قربانیان خدمات ارائه دهند، نظام کیفری پیشگیری از تکرار بزهدیدگی و ارتکاب جرایم علیه عدالت قضایی را تضمین کند و در قالب رویکردها و زمینههای فقهی و در قالب بحث ترمیم بکارت، با رعایت شرایط و مصالح زوج، امکان ازدواج بزهدیده در آینده فراهم شود. در این شرایط میتوان از ظرفیّتهای فقهی در راستای تسهیل فرایند بازگشتپذیری بزهدیدة تجاوز به جامعه کمک گرفت؛ زیرا بر اساس فتاوی برخی از مراجع تقلید امکان ترمیم بکارت با جمع شرایطی امکانپذیر است. در یکی از استفتائات صورتگرفته از آیتالله مکارم شیرازی آمده است: در مواردی که دختران برای گواهی سلامت بکارت جهت ازدواج مراجعه میکنند و پزشک متوجّه می شود که بکارت سالم نیست، ولی طرف فریب خورده است و پشیمان است و اصرار میکند که آبرویش حفظ شود و اگر گواهی سلامت داده نشود آبرویش در خطر است و ممکن است به فساد کشیده شود، چه باید کرد؟ و آیا دادن گواهی سلامت در این موارد جایز است و گناه ندارد؟ در پاسخ به این پرسش آمده است: در صورتی که بر فرض بیان واقعیّت، ضربة سنگین و فوقالعادهای بر او وارد میشود، میتوان گواهی سلامت داد. آیتالله صانعی در مورد زوال بکارت از طریق رابطة جنسی نامشروع با به رسمیّت شناختن ترمیم بکارت، این قید را اضافه کردهاند که اگر بکارت جزء شرایط اساسی ازدواج بوده باشد، ترمیم از موجبات فسخ نکاح است. در جدیدترین فتوای صادره که به صورت مطلق ترمیم بکارت در آن پذیرفته شده است، میتوان به فتوای آیتالله سیّدصادق روحانی اشاره کرد. به زعم ایشان، ترمیم بکارت جایز است، هرچند ازالة بکارت از طریق زنا باشد و کمک مالی به آن دختر برای ترمیم بکارت اشکال ندارد. با توجّه به آنکه برخی از فقها ترمیم بکارت را در حالت کلّی و عمومی و حتّی در قبال رابطة جنسی مبتنی بر رضایت پذیرفتهاند، به نظر میرسد در مورد بزهدیدگان تجاوز این مسئله وضعیّت شفّافتری داشته باشد، بدین معنا که در مورد بزهدیدگان تجاوز به طریق اولی میتوان ترمیم بکارت را مدّنظر قرار داد.
یکی دیگر از مشکلات موجود در خصوص جرم تجاوز پرداخت مهرالمثل به بزهدیده است. به طور کلّی، با اثبات جرم، بزهکار باید مهرالمثل را پرداخت کند و سپس اعدام شود، امّا در صورت عدم اثبات، نه مهرالمثل پرداخت میشود و نه مرتکب اعدام میشود. با توجّه به چالشهای موجود در عرصة اثبات جرم تجاوزْ شاید بتوان از ظرفیّتهای عدالت ترمیمی در این قلمرو استفاده کرد. عدالت ترمیمی فرایندی است که طی آن همة طرفهای ذینفع و ذیحق در یک جرم خاص، دور هم جمع میشوند تا به صورت دسته جمعی در پرتو مذاکره و گفتگو دربارة نحوة رفتار با عواقب جرم و الزامات و نیازهای آن در آینده تصمیم بگیرند. از این رو، عدالت ترمیمی هرگونه اقدامی است که محوریّت اساسی آن اعمال عدالت از طریق ترمیم صدمة ناشی از جرم و تمرکز بر میانجیگری است. نهاد میانجیگری که منجر به ملاقات و جمع شدن بزهکار و بزهدیده میشود به کمک یک میانجی یا پیشبرنده در مقام حل و فصل اختلافات برمیآید. میانجی حصول یک راهکار و راهحل مرضیالطرفین را تسهیل میکند. میانجیگر یا تسهیلکننده با هر یک از طرفین درگیر در جرم ارتباط برقرار میکند و نخست، به طور مجزّا با بزهدیده و بزهکار گفتوگو میکند. در فرایند میانجیگری، در وهلة نخست، انتظارات و نیازهای هر یک از طرفین جرم استماع میشود و سپس جهت نزدیک کردن برآیند نظرات آنها به یکدیگر، تفاهمی ترمیمی حاصل میشود. این توافق ترمیمی که طی اعمال فرایند میانجیگری بین طرفین جرم به دست میآید، با امعان نظر به نتایجی است که در نتیجة وقوع جرم، در سطح فردی و اجتماعی ایجاد شده است. بنابراین، بزهکار با پی بردن به نتایج زیانبار جرم ارتکابی خود برای بزهدیده، صادقانه تقصیر خود را میپذیرد و داوطلبانه خود را متعهّد به عذرخواهی از بزهدیده و جبران خسارت میکند. از این رو، بکارگیری فرایند میانجیگری در جرمی چون تجاوز منجر به این نتیجه میشود که بزهکار با پرداخت مهرالمثل از بزهدیده عذرخواهی کند و بزهدیده هم از شکایت صرفنظر کند. در مجموع به نظر میرسد که مجموع نکات فوق، از یک سو حمایت بیشتری را از بزهدیده به عمل آورد و از سوی دیگر با توجّه به موازین حقوق بشر و نفی رویکردهای افراطی فمنیستی، در توسّل به مجازات اعدام صرفهجویی کند.
* دکتری تخصصی حقوق کیفری و جرمشناسی دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران (نویسنده مسئول):
Hdanesh90@yahoo.com
** کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرمشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد مشهد، مشهد، ایران.
[1]. Mass Media.
[2]. Media Representation.
[3]. Cultural Criminology.
[4]. جرمشناسی فرهنگی که محصول اندیشههای جرمشناس آمریکایی، جف فرل، است به عنوان زیرمجموعهای از قلمرو مطالعاتی جرمشناسی انتقادی، بر اهمیّت «تصویر، سبک و بازنمایی» و روشهایی تأکید دارد که به شکلی غیرمستقیم و با واسطه، به ایجاد جرم و عدالت کیفری کمک کردهاند. در این رویکرد، جرم به مثابة پدیدهای خرده فرهنگی تلقّی میشود که پیرامون «تعاملگرایی نمادین» سازمان مییابد. در اینجا، ساخت با واسطة جرم و کنترل آن با توجّه به تعاملهای میان نظام عدالت کیفری و رسانههای جمعی، مورد آزمون قرار میگیرد. به بیان سادهتر، جرمشناسی فرهنگی به مطالعه و تدقیق شیوههای ساخت فرهنگ عمومی و به ویژه نقش رسانههای جمعی در ساخت جرم و کنترل آن میپردازد. از این رو، تمرکز جرمشناسی فرهنگی بر ساختارهای فرهنگی جامعه و بازنمایی رسانه از جرم است (آسیایی، 1396: 8). جرمشناسی فرهنگی تقارب فرآیندهای فرهنگی و مجرمانه را در زندگی اجتماعی معاصر بررسی میکند. از این رو، این قلمروی مطالعاتی رویکردی است که در آن به نقش مؤثّر ساختارهای فرهنگی و به ویژه رسانههای جمعی در وقوع جرم توجّه میشود. در این بستر، علاوه بر خود عمل مجرمانه، صحنة جرم، اخبار و بازنماییهای رسانهای مربوط به آن نیز حایز اهمیّت هستند. جرمشناسی فرهنگی با رویکردی انتقادی نسبت به جرمشناسیهای سنّتی مـدّعی اسـت کـه دیگـر نمیتوان برای فهم جرم بر نظریّههای سنّتی تکیه کرد. در این شرایط جرمشناسی فرهنگی به عنوان رویکرد نظریِ برآمده از مطالعات فرهنگی، برداشتهای سادهانگارانه از رابطه جرم و رسانه را کنار نهاده و معنای جرم را برساختة نظامهای بازنمایی میداند (اللهوردی و فرجیها، 1393: 1). هرچند جرمشناسی فرهنگی هنوز هم در ابتدای راه است و تأثیرات درازمدّت آن بعدها مشخّص خواهد شد، پیشتر تأثیر فراوانی بر روشهایی که در آنها ارتباط میان جرم، رسانه و فرهنگ بررسی میشود داشته است (جوکز، 1394: 51).
[5]. Gender.
[6]. Gender Relations.
[7]. کاهه در سال 1375، در مقالهای با عنوان «فمنیسم و سینما: حسّاسیّت تشدیدشده» توضیحاتی دربارة فیلمهای مختلف غربی و جایگاه فمنیسم در آنها ارائه میکند. (کاهه، 1375: 56). نیک فرجام در سال 1377 مقالة نلمز با عنوان «زنان و سینما» را ترجمه کرد (نلمز، 1377: 78). در سال 1379، نوروزی به ترجمة مقالة فریلند با عنوان «نظریّة فمینیستی فیلم» پرداخته است (فریلند، 1379: 184). راودراد در پژوهش دیگری در سال 1380 با عنوان «تغییرات نقش زن در جامعه و تلویزیون» موضوعات دیگری را بیان کرده است (راودراد، 1380: 34). در سال 1385، راودراد و خویدکی تحقیق خود را با عنوان «تصویر زن در آثار سینمایی رخشان بنی اعتماد» آغاز کردند (راودراد و خویدکی، 1385: 31). گردفرامرزی و رحمتی در سال 1386، در مقالهای با عنوان «شیوههای بازنمایی جنسیّت در سینمای ایران» با بررسی 62 فیلم پس از انقلاب نشان دادند که به طور کلّی میزان حضور مردان در نقشهای اوّل و اصلی در فیلمهای دورة پس از انقلاب به صورتی معنادار نسبت به زنان بیشتر بوده است (گردفرامرزی و رحمتی، 1386: 79). راودراد، منتظر قائم و سرکاراتی در سال 1387 مقالهای با عنوان «تفسیر از بازنمایی هویّت زنانه در تلویزیون» را منتشر کردند که در آن به بررسی چگونگی تفسیر زنان از بازنمایی هویّت زنانة مجموعههای تلویزیونی پرداختهاند (راودراد و همکاران، 1387: 1). در منابع خارجی، رَفتر در سال 2007 در مقالة خود با عنوان «جرم، فیلم، جرمشناسی: فیلمهای جرایم جنسی اخیر» نشان داد که چگونه فیلمهای جنایی با جرمشناسی مرتبط هستند. یکی از نتایج این پژوهش آن است که اگر جرمشناسی را به عنوان مطالعة جرم و جنایتکاران بدانیم، مشخّص میشود که فیلم یکی از منابع اصلی است که از طریق آن مردم نظرات خود را دربارة ماهیّت جرم دریافت میکنند. در نتیجه، فیلمها از منابع اصلی و مهم برای شناخت جرمشناسی هستند (Rafter, 2007: 211). رَفتر و بِرَون در کتاب خود در سال 2011 با عنوان «جرمشناسی به فیلمها میرود» در هر فصل یکی از تئوریهای جرمشناسی را با فیلمهای مختلف تطبیق دادند.در یکی از فصلهای کتاب با تأکید بر جرمشناسی فمنیستی، زن بودن به عنوان یک دلیل برای نسبت دادن جرم به فرد محسوب میشود (Rafter and Brown, 2011). رادنر و استرینگر در سال 2012، در کتاب خود با عنوان «فمنیسم در فیلم» به بررسی تغییر نقشهای جنسیّتی با توجّه به فیلمهای معاصر و نقد مسائل فمنیستی در تحلیل فیلمهای مختلف در ژانرهای متفاوت پرداختهاند (Radner and Rebecca, 2012). همانطور که از تحقیقات برمیآید بحث سلطة افکار مردسالارانه و رخنة آن در فرهنگ عمومی یکی از مسائل مهم قابل بررسی در آثار سینمایی کنونی است.
[8]. Social Construction of Reality.
[9]. Berger and Lackman.
[10]. در قسمت روششناسی پژوهش در مورد چرایی انتخاب فیلم مستانه توضیحاتی ارائه خواهد شد.
[11]. Qualitative Content Analysis.
[12]. کدگذاری و مقولهبندی ناظر بر مراحل پس از گردآوری دقیق دادهها است. در این مرحله، بر اساس مشابهتهای میان متون برداشتشده از یک اثر کدگذاری صورت میگیرد و کدها خود مقولههای مهم در یک اثر را مشخّص میکنند. به عبارت بهتر، در کدگذاری مفاهیم و مضامین مشابه در کنار یکدیگر قرار میگیرند و مجموعهای از آنها مقولهها را میسازند.
[13]. Perry.
[14]. Hans Von Hentig.
[15]. The penal couple.
[16]. The victim-offender relationship.
[17]. Marvin Wolfgang.
[18]. victim precipitation.
[19]. Tiggering Factor.
[20]. Active Precipitation.
[21]. Passive Precipitation.
[22]. Rape.
[23]. Whore women and Madonna women.
[24]. Second Representation.
[25]. second Gender.
[26]. Self/ Other.