جهانبخش هراتی؛ مهرداد رایجیان اصلی
چکیده
انتخاب سبک زندگی حقّ طبیعی هر شخصی است، امّا مطلق آزادی در چگونه زیستن باعث هنجارشکنی و پشت پا زدن به ارزشهای جامعه میگردد. در جوامع لیبرال چنین انتخابی حقّ بنیادین افراد و جزء حقوق طبیعی است، البتّه مادامی که نقض حقوق دیگران یا اخلال در نظم را در پی نداشته باشد، در غیر این صورت، دولت بنا بر اصل ضرر، مداخلۀ خود را در آزادیهای ...
بیشتر
انتخاب سبک زندگی حقّ طبیعی هر شخصی است، امّا مطلق آزادی در چگونه زیستن باعث هنجارشکنی و پشت پا زدن به ارزشهای جامعه میگردد. در جوامع لیبرال چنین انتخابی حقّ بنیادین افراد و جزء حقوق طبیعی است، البتّه مادامی که نقض حقوق دیگران یا اخلال در نظم را در پی نداشته باشد، در غیر این صورت، دولت بنا بر اصل ضرر، مداخلۀ خود را در آزادیهای افراد توجیه میکند. در جوامع غیر لیبرال، حکومت به لحاظ ایدئولوژیگرایی، آزادی در انتخاب سبک زندگی را به شدّت محدود کرده و حقّ «چگونه زیستن» را سلب مینماید. این قبض و بسط در انتخاب، متأثّر از راهبردهای متفاوت سیاست جنایی است. برآمد این پژوهش توصیفی-تحلیلی این است که آنچه میتواند مطلوب جوامع باز و متکثّر امروزی و در راستای حمایت و تضمین حقوق و آزادی افراد باشد، وجود سیاست جنایی با راهبردی حداقلمحور و پسرونده است. تنها در پرتو چنین راهبردی است که «عدالت اجتماعی» محقّق شده و همة افراد و گروهها، با هر نوع سبکی از زندگی، ضمن حفظ هویّت واقعی خود، مادامی که در تعارض با حقوق دیگران و نظم عمومی قرار نگرفتهاند، در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی حضوری سازنده پیدا میکنند.
شایان اکبری؛ احمد فلاحی
چکیده
اگزیستانسیالیسم، مکتبی فلسفی است که به دو مبنای «آزادی» و «مسئولیت» اهمیت ویژهای داده است. ژان پل سارتر، با استدلالات فلسفی، به این نتیجه نائل میآید که «انسان، محکوم به آزادی است» و از اینرو، ژرفترین شکل ممکن از آزادی را برای انسان متصوّر میشود. با نظر به رویکرد آزادانه-محور اگزیستانسیالیسم، و از آنجا که ...
بیشتر
اگزیستانسیالیسم، مکتبی فلسفی است که به دو مبنای «آزادی» و «مسئولیت» اهمیت ویژهای داده است. ژان پل سارتر، با استدلالات فلسفی، به این نتیجه نائل میآید که «انسان، محکوم به آزادی است» و از اینرو، ژرفترین شکل ممکن از آزادی را برای انسان متصوّر میشود. با نظر به رویکرد آزادانه-محور اگزیستانسیالیسم، و از آنجا که مفهوم آزادی از مقام شامخی در این مکتب برخوردار است، دخیل نمودن مبانی این مکتب در حقوق کیفری، استنتاجات قابل اعتنایی را به دست میدهد. با بررسی خواستهای اگزیستانسیالیسم در دو حوزهی جرمانگاری و جرمزدایی، عیان میشود که هرگونه تحدیدِ آزادیهای فردی، در تقابل با مبانی اگزیستانسیالیسم قرار دارد؛ و بر این اساس، تئوریهای پدرسالاری و اخلاقگرایی قانونی، از نظر این مکتب، تهدیدکنندهی آزادیهای فردی به شمار میآیند. توسّل به جرمانگاری، طبق اندیشهی اگزیستانسیالیسم زمانی جایز است که آزادیهای افراد در معرض خدشه و زوال قرار گرفته باشد. بر این اساس هرچه دامنهی آزادیهای فرد در قانون جزایی، موسّعتر باشد، با خواستهای اگزیستانسیالیستی قرابت بیشتری دارد و بالعکس، مضیّق کردن آزادیهای افراد و جرمانگاریهای حداکثری، در تضاد با رویکرد کیفری اگزیستانسیالیسم قرار میگیرد.