عباس شیری
چکیده
تشخیص مرتکب در جنایات، معمایی پیچیده از نظر علمی، قانون و رویّة قضایی است. تشخیص و تعیین مرتکب از طریق ادلة شناختهشدة اثبات جنایت مانند اقرار، شهادت، قرائن و امارات ظنی بر انتساب جنایت یا سوگند و قسامه امکانپذیر است. هرچند تعارض ادله نیز ممکن است شناسایی و تعیین مرتکب را سخت یا غیرممکن نماید. در صورت عدم امکان شناسایی و تعیین ...
بیشتر
تشخیص مرتکب در جنایات، معمایی پیچیده از نظر علمی، قانون و رویّة قضایی است. تشخیص و تعیین مرتکب از طریق ادلة شناختهشدة اثبات جنایت مانند اقرار، شهادت، قرائن و امارات ظنی بر انتساب جنایت یا سوگند و قسامه امکانپذیر است. هرچند تعارض ادله نیز ممکن است شناسایی و تعیین مرتکب را سخت یا غیرممکن نماید. در صورت عدم امکان شناسایی و تعیین مرتکب به دلیل تعارض دلایل اثبات جنایت یا مردد بودن مرتکب بین چند نفر معیّن یا نا معیّن، رسیدن به حقیقت دشوار خواهد بود. چهار نظریة گوناگون در قوانین و رویّة قضایی ایران بر اساس منابع فقهی و روایی مشاهده میشود؛ قاعدة قرعه، نظریّة سقوط قصاص و پرداخت دیه از بیتالمال، نظریّة برابری مسئولیّت و نظریّة مسئولیّت تضامنی کیفری. هر کدام از دیدگاههای مطرحشده دارای محاسن و معایبی است، به همین جهت پذیرش یک نظریة واحد در این خصوص امکانپذیر نیست. این مقاله به دنبال طرح دیدگاههای گوناگون و ارائة راهکارهایی در جهت تبیین موضوع میباشد که در دو شمارة مستقل و چند زیر عنوان بدین شرح تنظیم شده است؛ در شمارة یک امکان مشخص نمودن مرتکب مورد بحث قرار میگیرد و در شمارة دو از مواردی بحث میشود که مشخص نمودن مرتکب امکانپذیر نباشد.
رویا زراعت پیشه؛ عیاس شیری؛ علی حسین نجفی ابرند آبادی؛ فیروز محمودی جانکی
چکیده
جنسیت معرف ویژگیهایی است که در فرآیند جامعهپذیری زنان و مردان به آنها نسبت داده میشود و برخلاف «جنس» منشایی زیستشناختی نداشته و جامعهی بشری آن را برمیسازد و به افراد تحمیل میکند. نقشهای جنسیتی زنان در طول تاریخ دستخوش تحولات قابل توجهی بوده است و برآیند این تحولات در جوامع سنتی، تثبیت جایگاه زنان به عنوان موجوداتی ...
بیشتر
جنسیت معرف ویژگیهایی است که در فرآیند جامعهپذیری زنان و مردان به آنها نسبت داده میشود و برخلاف «جنس» منشایی زیستشناختی نداشته و جامعهی بشری آن را برمیسازد و به افراد تحمیل میکند. نقشهای جنسیتی زنان در طول تاریخ دستخوش تحولات قابل توجهی بوده است و برآیند این تحولات در جوامع سنتی، تثبیت جایگاه زنان به عنوان موجوداتی فرودست میباشد. زنان به عنوان جنس دوم آماج کلیشههایی قرار گرفتهاند که بدون شناختی صحیح، به آنها نسبت داده شده و جایگاه آنان را پیوسته تضعیف نموده است. این کلیشهها در مؤلفههای فرهنگی جوامع مردسالار جا خوش نمودهاند و زنان را به عنوان جنس ضعیف به تصویر میکشند. واضح است که این تلقی فرهنگی از زنان با خشونت علیه آنان مرتبط است و کلیشهها را به سمت و سوی تعرض به زنان و به ویژه تجاوز جنسی هدایت میکند. کلیشههای تجاوز جنسی، پیامهایی اجتماعی هستند که زنان را به انجام نقشهای جنسیتی از پیش تعیین شده در مورد رفتارهای جنسی رهنمون و موجب شکلگیری فرهنگ تجاوز جنسی میشود. حذف این کلیشه هااز مولفه های فرهنگی هر جامعه ، میتواند به پاکسازی جوامع از فرهنگ تجاوز جنسی بانجامد.