فلسفه حقوق کیفری
زهرا عبدالحسین قمی؛ فیروز محمودی؛ مجید قورچی بیگی
چکیده
چکیده: یکی از روشهای تحلیل مجازات مدرن با تمرکز بر مؤلفۀ قدرت است. بسته به نوع تعبیر از قدرت، روشها و نتایج تحلیلها متفاوت میشوند. میشل فوکو به هدف تحلیل مجازات مدرن، با تعبیر نیچهای قدرت، آن را به مثابۀ نسبت نیرو محسوب کرد و از روش تبارشناسی نیچهای برای تحلیل خود بهره برد. فوکو معتقد به وجود قدرت در همه جا و رابطۀ همبستگیاش ...
بیشتر
چکیده: یکی از روشهای تحلیل مجازات مدرن با تمرکز بر مؤلفۀ قدرت است. بسته به نوع تعبیر از قدرت، روشها و نتایج تحلیلها متفاوت میشوند. میشل فوکو به هدف تحلیل مجازات مدرن، با تعبیر نیچهای قدرت، آن را به مثابۀ نسبت نیرو محسوب کرد و از روش تبارشناسی نیچهای برای تحلیل خود بهره برد. فوکو معتقد به وجود قدرت در همه جا و رابطۀ همبستگیاش با دانش بود؛ او برای تبارشناسی ازگفتمان قدرت و دانش استفاده کرد؛ که بدیع اما چالشبرانگیز بود. گفتمان مذکور، شاید بیش از آنکه به دنبال پاسخی برای مسئلهها باشد، به پردهبرداری از برخی اسرار مجازات مدرن پرداخت. بهاینترتیب، رهگذر پرسشهای متعددی شد؛ از مفهوم گفتمان قدرت و دانش تا فایدۀ آن در تحلیل مجازات مدرن و حتی زمانمندی و یا فرازمانی بودنش. مقالۀ جاری با روش توصیفی-تحلیلی سعی بر پاسخ به سه پرسش اصلی بیان شده دارد. در نتیجه، عدول فوکو از تعابیر رایج قدرت، اغراق وی در برخی تبارشناسیهایش و برخی ناگفتههای وی شاید منجر به منقضی محسوب کردن سبک او بشوند، اما نگاه پیشگیرانۀ او در حوزۀ مجازات مدرن و تأکید ضمنیاش بر پیچیدگی مجازات، شاید راهی برای ماندگاری روش وی رقم میزند.واژگان کلیدی: مجازات مدرن، قدرت، تبارشناسی، گفتمان، دانش، انضباط
رویا زراعت پیشه؛ عیاس شیری؛ علی حسین نجفی ابرند آبادی؛ فیروز محمودی جانکی
چکیده
جنسیت معرف ویژگیهایی است که در فرآیند جامعهپذیری زنان و مردان به آنها نسبت داده میشود و برخلاف «جنس» منشایی زیستشناختی نداشته و جامعهی بشری آن را برمیسازد و به افراد تحمیل میکند. نقشهای جنسیتی زنان در طول تاریخ دستخوش تحولات قابل توجهی بوده است و برآیند این تحولات در جوامع سنتی، تثبیت جایگاه زنان به عنوان موجوداتی ...
بیشتر
جنسیت معرف ویژگیهایی است که در فرآیند جامعهپذیری زنان و مردان به آنها نسبت داده میشود و برخلاف «جنس» منشایی زیستشناختی نداشته و جامعهی بشری آن را برمیسازد و به افراد تحمیل میکند. نقشهای جنسیتی زنان در طول تاریخ دستخوش تحولات قابل توجهی بوده است و برآیند این تحولات در جوامع سنتی، تثبیت جایگاه زنان به عنوان موجوداتی فرودست میباشد. زنان به عنوان جنس دوم آماج کلیشههایی قرار گرفتهاند که بدون شناختی صحیح، به آنها نسبت داده شده و جایگاه آنان را پیوسته تضعیف نموده است. این کلیشهها در مؤلفههای فرهنگی جوامع مردسالار جا خوش نمودهاند و زنان را به عنوان جنس ضعیف به تصویر میکشند. واضح است که این تلقی فرهنگی از زنان با خشونت علیه آنان مرتبط است و کلیشهها را به سمت و سوی تعرض به زنان و به ویژه تجاوز جنسی هدایت میکند. کلیشههای تجاوز جنسی، پیامهایی اجتماعی هستند که زنان را به انجام نقشهای جنسیتی از پیش تعیین شده در مورد رفتارهای جنسی رهنمون و موجب شکلگیری فرهنگ تجاوز جنسی میشود. حذف این کلیشه هااز مولفه های فرهنگی هر جامعه ، میتواند به پاکسازی جوامع از فرهنگ تجاوز جنسی بانجامد.