امیر حسین رهگشا؛ یوسف نیکنام؛ مهدی هوشیار
چکیده
قاعدۀ بطلان دلیل یکی از قواعد مهم و تأثیرگذار در نظام دادرسی کیفری است که نقش عمدهای در تضمین حقوق دفاعی متّهم ایفا میکند و در عین حال موجب فراهم آوردن زمینههای حمایتی بیشتر از حقهای مربوط به دادرسی در تحقیقات مقدّماتی میشود. این قاعده در نظامهای مختلف حقوقی پذیرفته شده و در نظام حقوقی ایران به روشنی مورد پذیرش ...
بیشتر
قاعدۀ بطلان دلیل یکی از قواعد مهم و تأثیرگذار در نظام دادرسی کیفری است که نقش عمدهای در تضمین حقوق دفاعی متّهم ایفا میکند و در عین حال موجب فراهم آوردن زمینههای حمایتی بیشتر از حقهای مربوط به دادرسی در تحقیقات مقدّماتی میشود. این قاعده در نظامهای مختلف حقوقی پذیرفته شده و در نظام حقوقی ایران به روشنی مورد پذیرش قرار نگرفته است. این قاعده، هم بر پایۀ تفکّر فردگرایی و هم در پرتو اندیشۀ جمعگرایی توجیهپذیر است. از دیدگاه نخست، هدفْ حمایت بیشتر از فرد متّهم و تضمین حقهای بشری و فردی اوست، امّا در نگاه دوّم، هدفْ بهبود کیفیّت دادرسی و عملکرد دستگاه قضا و نظام قضائی است. مطالعات نشان میدهند که نگاه غالب در حقوق ایران و نیز بسیاری از نظامهای حقوقی دیگر نگاه فردگرایانه به قاعدۀ بطلان دلیل بوده است. امّا تحوّلاتی که در نظامهای حقوقی رخ داده باعث شده است که مبانی فکری این قاعده تغییر کند و بیش از آنکه به فرد توجّه شود، جامعه در مرکز توجّه قرار گیرد. این امر خود به ارتقاء منزلت و شأن دستگاه قضائی و به عبارتی افزایش مشروعیّت آن در نگاه مردم نیز کمک میکند. این بررسی با مطالعهای تطبیقی در دو نظام حقوقی ایالات متّحده و ایران صورت گرفته و نتیجۀ آن تأیید خیزش هر دو نظام حقوقی به سمت اندیشۀ جمعگرایانه به عنوان اساس و مبنای قاعدۀ بطلان دلیل و همچنین توجّه و تأکید بر بازخوردهای اجتماعی عملکرد دستگاه قضایی است.