دانشگاه علامه طباطبائیفصلنامه پژوهش حقوق کیفری2345-35752720150220The Punishment of Murder in the Criminal Law of
Afghanistanمجازات قتل عمدی در حقوق جزای افغانستان939730FAجعفرکوشادانشیار گروه حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه شهید بهشتیحمیدغلامیدانشجوی دوره دکتری حقوق جزا وجرم شناسی دانشگاه شهید بهشتی(Journal Article20141022Abstract<br />Every society reacts in certain ways to criminal acts such as murder. In this<br />essay, the reaction of Afghani legal system to the crime of murder and<br />elements of murder will be examined. Firstly, through the introduction,<br />different types of punishment prescribed in Afghani Criminal Act will be<br />addressed, as well as the issue of implementation or non-implementation of<br />Qisas (religious punishment providing that murder’s blood must be shed)<br />which has given rise to ambiguity in punishment of murder. Under the<br />heading of Mens Rea in the first book of the Afghan Criminal Act, the<br />concepts of criminal intention and contingent intent have been recognized.<br />Thus, crime of murder, accordingly, can be categorized into murder in the<br />absolute sense and presumed as a murder. In the first part, the punishment<br />for the murder in the absolute sense and the impacts of exacerbating<br />circumstances on that will be considered. The second part will be dedicated<br />to the analysis of the presumed murder. Finally, the consequential and<br />complimentary punishments and civil liability arising out of the murder will<br />be briefly dealt with in the third part.چکیده<br />هر جامعه، از جمله جامعه افغانستان در برابر عمل مجرمانه از جمله قتل عمد، از خود عکس العمل<br />خاصی را نشان میدهد. در این نوشتار، عکس العمل نظام سیاسی - حقوقی افغانستان، در قبال جرم قتل<br />عمد، نه تحلیل و تبیین تعریف، مفهوم وعناصر و شرایط قتل عمدی، با روش تحلیلی، توصیفی و<br />کتابخانه ای مورد مطالعه قرار خواهدگرفت، در مقدمه ابتدا انواع مجازات های مصرح شده در قانون<br />جزای این کشور و ابهام ناشی از اجرا یا عدم اجرای مجازات فقهی قصاص مطابق قانون اساسی و جزاء<br />بررسی می شود. و سپس بر اساس نتیجه گرفته شده از مقدمه به تحلیل و تبیین مجازات این جرم در<br />حقوق جزای این کشور پرداخته می شود. قانون گذار افغانستان در قانون جزای 1355 هجری شمسی؛ در<br />ذیل مبحث عنصر معنوی جرایم در کتاب اول قانون جزاء، اقدام به درجه بندی عنصر روانی جرایم نموده<br />است و برآن اساس قصد مجرمانه و قصد احتمالی را به رسمیت شناخته است، که طبعاً جرم قتل عمد را<br />نیز می توان با توجه به آن، به دو نوع قتل عمدی محض و قتل در حکم عمدی تقسیم نمود، که این<br />سیاست جنایی، و این درجه بندی، با انطباق از نظام های حقوقی مدرن، مؤثر در میزان مجازات و هم<br />منطبق بر اصول عدالت کیفری می باشد .زیرا، مجازات مرتکبین قتل عمدی و در حکم عمدی در حقوق<br />این کشور، برخلاف مقررات قتل عمدی فقهی وکلاسیک یکسان و ثابت نیست و مجازات آن براساس<br />غلظت و شدت قصد مجرمانه، از اعدام تا 5 سال حبس متفاوت خواهد بود. لذا، نویسنده در گفتار اول،<br />مجازات قتل عمدی محض، و تأثیر کیفیات مشدده بر آن بررسی می شود؛ و سپس در گفتار دوم،<br />مجازات قتل در حکم عمدی، مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد. و در گفتار سوم، به مبحث<br />مجازات های تبعی و تکمیلی و مسئولیت مدنی ناشی از جرم قتل عمدی به اختصار پرداخته می شودhttps://jclr.atu.ac.ir/article_730_7576cdcbc982198eb3be327c5b32d79c.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفصلنامه پژوهش حقوق کیفری2345-35752720150220The Role of Women Victims in Sexual Crimesنقش زنان بزه دیده در ارتکاب جرایم جنسی4171731FAعبدالرضاجوان جعفریدانشیار گروه حقوق کیفری و جرم شناسی دانشگاه فردوسی مشهدفرهادشاهیدهکارشناس ارشد حقوق کیفری و جرم شناسی از دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20140308Abstract<br />From the primary (scientific) victimology point of view some people -due to<br />the special charm- are attractive for delinquents who are considered as<br />potential victims in the criminology. Hence, the victim can be appropriate<br />element in pre criminal situations. Seductive and provocative behaviors and<br />women’s carelessness may provide a proper context to make them victim of<br />sexual assault. Furthermore, as the target of the crime, they have a decisive<br />role; in addition, their physical characteristics, social status and their<br />relationship with delinquents have considerable role in their victimization.<br />Therefore, it can be argued that women occasionally are not merely passive<br />targets of crime, but also sometimes they are cause of their victimization.<br />This article sought to examine whether women can be blamed in sexual<br />crimes?چکیده<br />از نظر بزهدیدهشناسی نخستین (علمی)، بعضی از افراد یا آماج ها جذابیت و کشش ویژ های<br />برای بزه کاران ایجاد میکنند که در جرم شناسی از آن ها به عنوان بزهدیدگان بالقوه یاد م یشو د.<br />بدین سان، بزه دیده همواره یکی از عناصر مناسب وضعیتهای پیش جنایی اس ت. رفتار و گفتار<br />تحریک کننده و اغواءکننده و بی احتیاطی های زنان ممکن است زمینه مناسبی را برای ارتکاب<br />جرایم جنسی علیه آنان فراهم آور د. افزون بر این، آنان ب هعنوان آما جهای جرم، نقش<br />تعیین کننده ای در گذر از اندیشه به عمل مجرمانه و فعلیت یافتن اندیشه مجرمانه ا یفاء م یکنن د.<br />هم چنین ویژگ یهای زیستی، جایگاه اجتماعی آنان و رابط های که با بز هکاران دارند، در<br />انتخاب شان توسط بزه کاران تأثیرگذار میباشد. به همین دلیل شناخت عواملی که خود زنان در<br />ایجاد آن مؤثر هستند و زمینه بزه دیدگیشان را فراهم میکند امری ضروری است که میتواند به<br />پیشگیری از بزهدیدگی آنان در حوزه جرایم جنسی نیز کمک نماید. این مقاله به دنبال بررسی این<br />موضوع است که آیا زنان میتوانند در ارتکاب جرایم جنسی علیه خود ایفای نقش نمایند؟ و آیا<br />قانون مجازات اسلامی و رویه قضایی ایران بدین موضوع توجه دارند؟https://jclr.atu.ac.ir/article_731_754cc0e0de6b24fb89f0fa4e69768625.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفصلنامه پژوهش حقوق کیفری2345-35752720150220Evolution of the Right to Keep and Bear Arms and its
Effects on Criminal Lawشکل گیری حق داشتن سلاح و تاثیر آن بر حقوق کیفری73102732FAغلامحسینالهاماستادیار گروه حقو ق جزاو جرم شناسی دانشگاه تهرانرسولعابددانشجوی دکترای حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه تهران(Journal Article20140615This paper tries to examine the foundations of right to bear arms in USA<br />legal system. This right is the most ancient right which has been a subject for<br />philosophical arguments of Aristotle and Plato. Some believe that the right<br />to bear arms is a fundamental and constitutional right of the citizens, but the<br />opponents argue that it is inimical to an oligarchic regime. According to the<br />first view, the criminal law supports the holders to bear arm and punishes<br />everyone who violates this right. However, according the second, bearing<br />arms by violation of the law has been criminalized and offenders should be<br />convicted. Among these approaches, the common law system was affected by<br />the proponent of right to bear arms, therefore, this right has been recognized<br />for the people. Under this circumstance, the founders of United States<br />Constitution allocated the second amendment to this right. Yet, the<br />Constitution of Iran did not have any article about right to bear arm so that<br />the legislator could be able how to regulate this part. The first chapter of<br />this paper examines the primary philosophical arguments on right to bear<br />arms and the second chapter is about the rules of common law regarding<br />this right. Finally, the third chapter examines the effect of philosophical<br />approaches and common law rules on the evolution of right to bear arms in<br />the United State legal system and the different criminal policy of Iran.حق بر داشتن سلاح یکی از قدیمی ترین حقوقی است که چالش فکری متفکرانی چون<br />افلاطون و ارسطو بوده است. به باور برخی، این حقِ اساسی و بنیادین شهروندان یک جامعه است<br />که برای دفاع از خود و نگهبانی از یک جامعه دمکراتیک مسلح باشند، اما برخی دیگر حق بر<br />داشتن سلاح را مغایر یک نظام الیگارشی می دانند. بر اساس دیدگاه نخست، حقوق کیفری نه تنها<br />در برابر این حق نیست، بلکه پشتیبان دارندگان چنین حقی است و به مجازات کسانی می پردازد که<br />شهروندان را از این حق محروم می سازند. اما در دیدگاه دوم، نگهداری و به کارگیری سلاح،<br />بیرون از چارچوب مقررات، جرم انگاری شده و مجازات در انتظار کسانی است که مقررات<br />حقوق کیفری درباره سلاح را نقض می کنند. از میان این دیدگاه ها، دیدگاه حامیان حق بر داشتن<br />سلاح در نظام کامن لا رخنه کرد و برای شهروندان به رسمیت شناخته شد. بنیانگذاران قانون<br />اساسی آمریکا نیز تحت تأثیر نظام کامن لا اصلاحیه دوم قانون اساسی را به حق شهروندان بر داشتن<br />سلاح اختصاص دادند. هرچند که حقوق کیفری و رویه قضایی آمریکا کم وبیش در پی<br />محدودسازی این حق و جرم انگاری برخی رفتارهای مجرمانه درباره سلاح بوده اند. این<br />دگرگونی ها در حالی بود که قانون اساسی ایران، علی رغم فرهنگ اجتماعی و تاریخی، در<br />هیچ یک از اصول قانون اساسی به این موضوع نپرداخت و قانون گذار را در سرگردانی میان<br />سیاست های آشفته رها ساخت. از این رو، مقاله حاضر تلاش می کند مبانی جریان شکل گیری حق<br />بر داشتن سلاح و به رسمیت شناختن آن به عنوان یک حق و چگونگی نفوذ آن در نظام حقوقی<br />آمریکا و نیز جایگاه آن در حقوق کیفری ایران را بررسی و تحلیل نماید. بنابراین، در فصل<br />نخست، نخستین دیدگا های فلسفی درباره حق بر داشتن سلاح را می کاود. در فصل دوم موضع<br />نظام کامن لا را ارزیابی می کند و در فصل سوم، تأثیر دیدگاه های فلسفی و مقررات نظام کامن لا<br />در شکل گیری این حق در نظام حقوقی آمریکا و سیاست کیفری متفاوت ایران را بررسی می کند.https://jclr.atu.ac.ir/article_732_8173385f9c4d6448f96b9dab8347d0bd.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفصلنامه پژوهش حقوق کیفری2345-35752720150220Intercession for Offenders in Had and Ta’zir
Punishmentsشفاعت در حد و تعزیر103130733FAرحیمنوبهاراستادیار گروه حقوق کیفری و جرم شناسی دانشگاه شهید بهشتی0000-0002-2043-5955Journal Article20140825There are some religious narrations prohibiting one to intercede for<br />offenders in Hodud (specific religious punishments). These narrations have<br />often been construed and interpreted categorically and specifically referred<br />to Hodud in its idiomatic and narrow sense, i.e. specific religious<br />punishments. This understanding, in its turn, has led to form a differential<br />system of Had-Ta’zir. Through a critical study of the related narrations, the<br />author concludes that the intercession in Had and Ta’zir is not as much<br />different as it is understood in the traditional view. First, the prohibition of<br />intercession for criminals is not limited to those who have been convicted to<br />Hodud. Discriminatory and unwise intercession or the one which weakens<br />the certainty of punishment, are not acceptable- whether in Had or Ta’zir<br />punishment. Secondly, the prohibition of intercession for the offenders in<br />Hodud cases is not categorical. According to some evidences in the related<br />narrations, it is allowed to intercede for wrongdoer provided that the case<br />has not been taken to the court yet; particularly when the case revolves<br />around the right of people (rather than right of God) and the wrongdoer has<br />repented and been corrected or the crime has been proved through the<br />offender’s confessionچکیده<br />روایاتی چند از شفاعت در حد نهی میکن د. این روایات اغلب، مطلق و ناظر به حدود<br />اصطلاحی تفسیر و تعبیر شدهاند. در نتیجه، تفاوت میان حکم شفاعت در حد و تعزیر یکی از<br />اسباب ترسیم نظام افتراقی حد-تعزیر قلمداد شده است. این مقاله با بررسی انتقادی متون مربوط<br />نتیجه میگیرد که حکم شفاعت در حد و تعزیر آ نقدرها که تصور م یشود متفاوت نیست؛<br />نخست، ممنوعیت شفاعت به ح دود اصطلاحی اختصاص ندار د. گون ههایی از شفاعت مانند<br />شفاعت تبعیضآمیز، شفاعتی که بر مصالح عقلایی مبتنی نباشد یا شفاعتی که اصل قطعیت اجرای<br />کیفر را متزلزل کند در حد باشد یا تعزیر، جایز نیس ت. دوم، ممنوعیت شفاعت در حد، مطلق<br />نیست. به گواهی نصوص مربوط، شفاعت در حد آنگاه که پرونده به دادگاه نرفته باشد ب هویژه<br />آنگاه که مورد از جرایم حقالناسی باشد و بزهکار توبه کرده و به اصلاح گراییده باشد، یا جرم به<br />اقرار ثابت شده باشد جایز بلکه با شرایطی مطلوب است.https://jclr.atu.ac.ir/article_733_bd63729ae50fdee616d2ad230542abd9.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفصلنامه پژوهش حقوق کیفری2345-35752720150220Rethinking of Fair Trial in the Light of Balance
Principle of Rights of Victim and Accusedبازاندیشی دادرسی دادگرانه در پرتو اصل هم ترازی حق های بزه دیده و متّهم131148734FAمهردادرایجیان اصلیاستادیار گروه حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه تربیت مد رسJournal Article20140723According to the conventional definition, fair trial is a trial by a<br />competent tribunal in accordance with procedural guarantees to protect the<br />defendants’ constitutional and legal rights especially in order to respect<br />his/her human dignity and presumption of innocence. Based on the argument<br />providing that justice and equity require recognizing the victim’s and<br />defendant’s rights in criminal proceeding, the present article seeks to<br />reconsider the notion “fair trial” from a descriptive definition to a<br />prescriptive one. In the former, respecting to human dignity of the defendant<br />based on his/her presumption of innocence are considered as two essential<br />basic elements and providing an impartial court or tribunal and procedural<br />guarantees for defendant’s rights are regarded as super structural elements<br />based upon. According to the latter, the article concludes introducing a<br />descriptive definition to recognize both parties within the principle of<br />balance between victim’s and defendant’s rights.چکیده<br />دادرسی دادگرانه در تعریف سنّتی خود عبار ت است از رسیدگی یک مرجع یا دادگاه<br />صلاحیت دار قانونی با پیش بینی تضمین هایی شکلی برای حمایت از حق های متّهم بر پایه رعایت کرامت<br />انسانی و بی گناهی او. این مقاله با این استدلال که داد و دادگری و دادگستری چه بر پایه قانون و چه با<br />معیارهای عدالت و انصاف، شناسای ی ح قهای بز هدیده و متّهم در رسیدگ یهای جنایی را ایجاب<br />بازاندیشی کن د. « تعریف تجویزی » به یک « تعریف هستاری » می کنند، می کوشد دادرسی دادگرانه را از<br />در نخستین تعریف، رعایت کرامت انسانی متّهم با فرض بی گناهی او دو رکن زیربنایی و وجود یک<br />مرجع یا دادگاه صلاحیت دار قانونی و تضمین های شکلی برای رعایت حق های متّهم دو رکن روبنایی<br />دادرسی دادگرانه شناخته می شوند. مقاله نتیجه گیری می کند که با تو جه به ملازمه گریزناپذیر ح قهای<br />بزه دیده و متّهم، تعریف دادرسی دادگرانه را باید چنین بازاندیشی کرد: رسیدگی یک مرجع یا دادگاه<br />صلاحیت دار قانونی با پیش بینی تضمین های شکلی برای رعایت هم تراز ح قهای بز هدیده و متّهم با<br />رعایت کرامت انسانی هر دو و با فرض بی گناهی متّهم.https://jclr.atu.ac.ir/article_734_b8a3a0103a86be1084d336fb3fec07fb.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفصلنامه پژوهش حقوق کیفری2345-35752720150220Mitigation of Incarceration in Islamic Penal Code of the
Islamic Republic of Iran (2013)« تخفیف حبس »در قانون نامه جنایی 1392149164735FAعلیشجاعیاستادیارگروه حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلام شهرJournal Article20140705Article 37 (A) of Islamic Penal Code of the Islamic Republic of Iran (2013)<br />referes to "one or two degrees of decrease in incarceration ". The wording<br />of the article makes two interpretations of the word "decrease" possible;<br />according to the first interpretation, the word has a general meaning and<br />contains both "reduction and substitution". The interpretation is based on<br />three arguments, i.e. legislative intent, context (internal criminal co-text)<br />and the rule of interpretation in favor of the accused. While criticizing the<br />first interpretation, the present essay supports the second interpretation with<br />reference to the semantic meaning, legislative history, purpose of legislation,<br />and various contexts. According to the second interpretation, the word<br />"decrease" in this article only means "reduction of the punishment"; hence,<br />the substitution of another more proper punishment for incarceration will<br />not be possible according to article 37 (A).چکیده<br />اشاره « تقلیل حبس به میزان یک تا سه درجه » بند الف مادهی 37 قانون نامه ی جنایی 1392 به<br />« تقلیل » نوع نگارش قانون گذار در ماده ی 37 به گونه ای است که دو تفسیر از واژه ی .« کرده است<br />در این بند در معنای عام به کار رفته و هر دوی « تقلیل » ممکن است. بر پایه ی تفسیر نخست، واژه ی<br />را دربر می گیرد. این تفسیر بر سه استدلال احراز نظر قانون گذار، استناد به « کاهش و تبدیل کیفر »<br />بافتار (از نوع بافتار هم متن جنایی درونی) و قاعده ی تفسیر به سود متهم استوار است. این نوشتار با<br />سنجش تفسیر نخست، از تفسیر دوم بر پایه ی استناد به معنای زبانی، پیشینه ی قانون گذاری، هدف<br />« تقلی ل » قانون و سایر بافتارهای حاکم بر این مسأله پشتیبانی می کند؛ یعنی، بر آن است که واژ هی<br />است و در نتیجه، به استناد بند الف ماد هی 27 ، امکان « کاهش کیفر » در این بند فقط به معنای<br />تبدیل کیفر زندان به کیفر مناسب تر دیگر وجود ندارد.https://jclr.atu.ac.ir/article_735_58bb21a45d41570d49718a527ffbe5c7.pdf