مجید قورچی بیگی؛ محمد رضا رضائیان کوچی
چکیده
در پی تحولات اجتماعی، رویکرد سیاستگذاران کیفری به پیشبینی جرائم برخاسته از نفرت و حمایت از بزه دیدگان آسیب پذیر در قالب سیاست کیفری بزهدیدهمدار متمایل است. باوجوداینکه در تدوین سیاست کیفری بزهدیدهمدار حمایت از بزهدیدگان آسیبپذیر بهویژه قربانیان جرائم ناشی از نفرت مورد تأکید است اما در برخی نظامهای حقوقی ازجمله ...
بیشتر
در پی تحولات اجتماعی، رویکرد سیاستگذاران کیفری به پیشبینی جرائم برخاسته از نفرت و حمایت از بزه دیدگان آسیب پذیر در قالب سیاست کیفری بزهدیدهمدار متمایل است. باوجوداینکه در تدوین سیاست کیفری بزهدیدهمدار حمایت از بزهدیدگان آسیبپذیر بهویژه قربانیان جرائم ناشی از نفرت مورد تأکید است اما در برخی نظامهای حقوقی ازجمله نظام کیفری ایران قانونگذار صرفاً بهطور پراکنده به حمایت از بزهدیدگان پرداخته است و نگاه ویژهای به قربانیان رفتارهای ناشی از نفرت ندارد. پرسش اساسی آن است که با توجه به بسترهای سیاست کیفری بزهدیدهمدار حمایت از قربانیان رفتارهای ناشی از نفرت چه جایگاهی در سیاست کیفری دارد. این چالش در قالب بایسته های سیاست کیفری بزه دیده مدار ازجمله قانونگذاری متناسب، بزه دیده محور بودن سازوکارهای حمایتی و مشارکتی بودن رویکردهای بزه دیده محور قابل تبیین است. این نوشتار ضمن تحلیل ابعاد بزهدیدگی قربانیان جرائم تنفرآمیز در گستره بایستههای سیاست کیفری بزهدیدهمدار، حمایت از بزهدیدگان جرائم ناشی از نفرت در قالب حمایت کیفری تشدیدی و افتراقی را تأیید میکند. در این خصوص ترسیم سازوکارهای حمایت افتراقی از بزهدیدگان جرائم ناشی از نفرت بر پایه نوعی نظام حمایتی مبتنی بر ساختار مشارکتی مورد تأکید است.
سید محمد حسینی؛ مجید قورچی بیگی
دوره 3، شماره 10 ، فروردین 1394، ، صفحه 9-40
چکیده
چکیده:غالب مطالعات بزهدیدهشناختی در سالهای اخیر بر بررسی جرایم خشن متمرکز بودهاند. علیرغم فراوانی بزهدیدگی جرایم یقهسفیدها، در این زمینه اطلاعات اندکی وجود دارد و تحقیقات کمی در این حوزه صورت گرفته است. جرمشناسان انتقادی به موضوع بزهدیدهشناسی جرایم یقهسفیدها علاقهمند بوده و از این بزهدیدگان با عنوان «بزهدیدگانی ...
بیشتر
چکیده:غالب مطالعات بزهدیدهشناختی در سالهای اخیر بر بررسی جرایم خشن متمرکز بودهاند. علیرغم فراوانی بزهدیدگی جرایم یقهسفیدها، در این زمینه اطلاعات اندکی وجود دارد و تحقیقات کمی در این حوزه صورت گرفته است. جرمشناسان انتقادی به موضوع بزهدیدهشناسی جرایم یقهسفیدها علاقهمند بوده و از این بزهدیدگان با عنوان «بزهدیدگانی نامرئی» یاد میکنند. هرچند ماهیت بزه-دیدگی جرایم یقهسفیدها اغلب مالی است اما این جرایم میتواند صدمات جسمانی گستردهای نیز در پیداشته باشد. از طرف دیگر، علاوه بر تفاوت در الگوی بزهدیدگی جرایم سنتی در مقایسه با جرایم یقهسفیدها، این الگو دارای مشابهتهایی نیز میباشد. همچنین الگو و نوع بزهدیدگی در جرایم یقهسفیدها براساس جنسیت، سن و طبقه متفاوت خواهد بود. جرایم یقهسفیدها فراتر از هزینه-های اولیه و مستقیم، هزینههای ثانویهی دیگری نیز به همراه دارد که به همان اندازه زیانبار است. تضعیف اعتماد در نظام اقتصادی و در میان رهبران تجاری، از دست رفتن اعتماد و اطمینان در نهادها، فرایندها و رهبران سیاسی و فرسایش اخلاق عمومی سه حوزهی مهم پیامد ثانویهی جرم یقه-سفیدها محسوب میشوند.